🚫دیدگاه خاتمالفقها و المجتهدین شیخ مرتضی انصاری مرجعیت مطلق شیعه در باب #ولایت_فقیه
ـ┓𖢖ᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔ𖢖┏
💠مرحوم شيخ انصاری در کتاب مکاسب، اصلي را مطرح و تبيين نموده به اين مضمون، که هيچ کس از مردمان حق حکومت و ولايت بر ديگران را نداشته و صرفاً هر کس عهده دار و حق دار خود و متعلّقات خويش مي باشد.
چنانچه اين مطلب را علاوه بر دليل عقلي، از ادلّة نقلي همچون ـ مردم بر جان و مال خودشان مسلّط هستند ـ استفاده مي شود.
آن گاه در بحث از ولايت مطلقه فقيه، يعني تصرّف در مال و جان مردم، ضمن طرح اجمالي رواياتی که مورد استدلال قرار گرفته، هر يک از آن ها را به نحوي مورد خدشه قرار داده و رد کرده و در پايان نتيجه مي گيرد که :
《اثبات ولايت معصوم براي فقيه با استناد به عمومات دلايل لفظي مشکل است، و انصاف اين است که بعد از ملاحظه صدر و ذيل و سياق اين روايات چنين جزم پيدا مي شود که آن ها در مقام بيان وظيفه فقيهان از جهت احکام شرعيه اند
بدون اينکه آنان مانند پيامبران و امامان معصوم، ولايت بر مردم داشته باشند.》
ـ𖧷----------------------------------------𖧷
به اين ترتيب شيخ در مکاسب، ولايت مطلقه فقيه را انکار مي نمايد و نتيجه اين انکار اين است که، شيعه در زمان غيبت که امام معصوم حضور ندارد و فقيه حق ولايت در تصرّف را (یعنی ولايت مطلقه) ندارد، نمي تواند حکومت اسلامي شرعي و قانوني تشکيل بدهد
زيرا کسي که حق حکومت کردن بر مردم را داشته باشد حضور ندارد"
✅مرحوم شیخانصاری ولایت فقیه را فقط بر "فتوا" و "قضا"، قطعی می داند و باور دارد که مردم باید به فتوای فقیه جامع الشرایط جامه عمل در پوشند و به قضاوتهای وی در نزاعها و... گردن نهند.
📖مکاسب(شیخانصاری)/جلد۳/صفحه۵۴۶ و ۵۵۳
🌹با ما همراه باشید با نظر بقیه فقها
ـ᯽┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈
⛓|@shiemazhab
🚫آیا اطاعت از فقیه همچون اطاعت از معصوم علیهالسلام است؟👈شیخ انصاری پاسخ میدهد(#ولایت_فقیه)
ـ┓𖢖ᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔ𖢖┏
💠شیخ مرتضی انصاری از فقهای بزرگ مذهب حقه در اینباره مینویسد :
«اقامه دلیل بر این مطلب که فقیه، طاعتش مانند طاعت امام معصوم(علیهالسلام) واجب است، قولی است که خرط القتاد نسبت به اثبات این مطلب راحتتر است.»
📖المکاسب شیخ أنصاری/ج ۳/ص۵۵۳/ چاپ تراث
ـ𖧷----------------------------------------𖧷
✅لازم به ذکر است «خرط القتاده» اصطلاحی است به معنای اینکه بوتهای پر از خار یا تیغ را با دست از بالا تا پایین کشیدن و دست را زخمی کردن و در موارد مشکل بودن اثبات حکمی به کار میرود.
استفاده از این تعبیر توسط شیخ انصاری در رابطه با مثل و مانند بودن اطاعت فقیه با اطاعت معصوم، به منظور عدم ادله کافی برای اثبات این مسئله است.
✍با ما همراه باشید با نظر بقیه فقها
ـ᯽┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈
⛓|@shiemazhab
🚫فقیهی که در اوج قدرت منکر ولایت فقیه بود
ـ┓𖢖ᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔ𖢖┏
✍کمتر کسی است که با فضای مرجعیت شیعه و یا تاریخ مشروطه ایران آشنایی داشته باشد، اما نام ملا محمدکاظم خراسانی معروف به آخوندخراسانی را نشنیده باشد.
این فقیه بزرگ و اصولی فحل از لحاظ علمی خصوصاً علم اصولفقه در حوزه شیعی دارای جایگاه بسیار مهمی است، تا جایی که یکی از مهمترین کتابهای درسی در سطوح عالی حوزوی در علم اصول به نام «کفایةالاصول» را تألیف کرده و کسانی که در حوزه قصد دارند توانایی خود در علم اصول را ثابت کنند این کتاب را تشریح میکنند.
علمای بزرگی همچون آیات عظام بروجردی، آقابزرگتهرانی، غرویاصفهانی، نائینی، سیدابوالحسناصفهانی، غرویمحلاتی و... از جمله شاگردان آخوند بودند.
آخوندخراسانی از لحاظ سیاسی نیز دارای جایگاه بسیار مهمی بوده و در ماجرای مشروطه به جرأت میتوان گفت ایشان مهمترین و عالیمقامترین حامی مشروطه در بین اهل حوزه در کنار ملاعبداللهمازندرانی و میرزا حسین خلیلیتهرانی بود.
مرحوم آخوندخراسانی با اینکه به عنوان یک فقیه چه از لحاظ علمی و چه از لحاظ سیاسی و همچنین از لحاظ مرجعیت دینی حائز مهمترین و بالاترین جایگاه بود، اما در اوج جایگاه اجتماعی خود هیچگاه ولایتفقیه را تأیید نکرد.
ایشان برخلاف قول مشهور حتی معصومین علیهمالسلام را حائز ولایت مطلقه ندانسته و ولایت مطلقه را مختص ذات حق تعالی دانسته و برای معصوم علیهالسلام ولایت مقیده بر احکام شرعیه قائل است.[حاشیه بر مکاسب/ص۹۳_۹۴/تهران۱۴۰۶ق]
مرحوم آخوند در باب ولایت عامه فقها، تکتک روایات ادعا شده برای اقامه دلیل بر اثبات آن را نقد کرده و بر عدم دلالت آنها بر ولایت عامه فقها رأی داده.[حاشیه بر مکاسب/ص۹۳ تا ۹۵/پیشین]
آخوندخراسانی اعتقاد به ولایت مطلقه معصوم را بدعت نمیداند، اما ولایت مطلقه برای غیرمعصوم را بدعت میشمارد.[تاریخ بیداری ایرانیان/ج۲/ص۲۹۰/لایحه آخوند به محمدعلیشاه]
مرحوم آخوند حتی در امور حسبیه نیز قائل به ولایت فقها نبوده و متصدی آن را عقلای مسلمین و ثقات مؤمنین معرفی میکند.
البته ناگفته نماند که ایشان در رأی متقدم خود قائل به ولایت فقها در امور حسبیه از باب قدر متیقن است[حاشیه مکاسب/ص۹۶]، اما در پاسخ به سوال اهالی همدان درباره مشروطه که قول متأخر ایشان محسوب میشود، صراحتاً متصدی امور حسبیه را عقلای مسلمین و ثقات مومنین بیان میکند.[حیات الاسلام فی احوال آیة الملک العلام/ص۵۲]
ـ𖧷----------------------------------------𖧷
این نکته بسیار بسیار نکته مهمی است که مرحوم آخوندخراسانی در حوزه عمومی هیچگونه حقی متفاوت از حقوق دیگران برای فقیه قائل نبوده و تنها بیان احکام و منصب قضا را از وظائف فقیه قلمداد میکند.
به جرأت میتوان گفت از زمان مطرح شدن ولایت فقیه به عنوان یک مبحث فقهی در حوزههای شیعی، آخوند خراسانی اولین فقیهی است که ولایت فقها در هیچ مرتبهای را نپذیرفته و تنها معصومین علیهمالسلام را صاحب ولایت بر مردم دانسته.
اهمیت این نکته زمانی بهتر درک میشود که به فهم درست و دقیقی از جایگاه ویژه و مهم مرحوم آخوندخراسانی در زمانه خویش چه در میان مردم، چه در میان اهل علم و مرجعیت و چه در میان صاحب منصبان، رسیده و به آن پی ببریم، چراکه او بهترین فرصت را برای تحمیل #ولایت_فقیه، حتی از نوع مطلقه را در شرایط روزگار خود داشته و شرایط برای تشکیل حکومت مبتنی بر ولایت فقیه به رهبری آخوند فراهم بود.
اما اینجاست که مرحوم آخوند خراسانی با تشکیل حکومت اسلامی توسط روحانیت، آنهم به دلیل بروز مشکلات فراوان، چه برای جامعه و چه برای روحانیت، و ایجاد هزینه و خسارت برای اسلام به نام حکومت دینی، مخالفت کرده و حاضر نیست حقیقت را فدای مصلحت یا قدرتطلبی کند.
روح این فقیه پارسا قرین رحمت حق سبحان.
🌹با ما همراه باشید
ـ᯽┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈
⛓|@shiemazhab
🚫تنها حکومت مشروعه در دیدگاه آخوندخراسانی و بیان تفسیری از دیدگاه ایشان
✍فقیه عالیقدر و مجتهد فحل مرحوم آخوند خراسانی در بخشی از پاسخ خود به نامه بزرگان و متدینین از اهالی همدان در باب مسائل و مباحث مربوط به مشروطه مینویسد :
{عجبا چگونه مسلمانان، خاصه علماء ایران، ضروری مذهب امامیه را فراموش نمودند که سلطنت مشروعه آن است که
متصدی امور عامه ناس و رتق و فتق کارهای قاطبهی مسلمین و فیصل کافّهی مهام به دست شخص معصوم و مؤید و منصوب و منصوص و مأمور ِمنَالله باشد، مانند انبیاء و اولیاء صلواتاللهعلیهم و مثل خلافت امیرالمومنین علیهالسلام و ایام ظهور و رجعت حضرت حجت علیهالسلام، و اگر حاکم مطلق معصوم نباشد، آن سلطنت غیرمشروعه است،
چنانکه در زمان غیبت(غیرمشروعه) است.
و سلنطت غیرمشروعه دو قسم است :
عادله، نظیر مشروطه که مباشر امور عامه، عُقَلا و متدینین باشند و ظالمه و جابره است، (مانند) آنکه حاکم مطلق یک نفر مطلقالعنان خودسر باشد. البته به صریح حکم عقل و به فصیح منصوصات شرع 《غیر مشروعهی عادله》 مقدم است بر 《غیرمشروعهی جابره》...
✅در اینجا مشاهده میشود که مرحوم آخوند تنها حکومت و سلطنت مشروعه را حکومت و سلطنتی میداند که شخص معصوم (که صریح و آشکار مورد تأیید و منصوب الهی است) در رأس آن حاکمیت قرار داشته باشد.
حکومت شرعی حکومتی است که مبتنی بر تمامی احکام، قوانین، قواعد و آرمانهای دین مبین اسلام پایهریزی و اداره شود.
نکته حائز اهمیت اینکه مرحوم آخوند این مسئله را از ضروریات مذهب شیعه بیان کرده و با تعجب و شگفتی از فراموشی این مسئله توسط مسلمانان مخصوصاً علمای اسلام، یاد میکنند.
ضروریات دین به احکام و عقایدی گفته میشود که جزو دین بودنشان اثبات شده و بدیهی باشند، به طوری که بر مسلمانی ضروری بودن آن عقیده پوشیده نبوده و حتی عدهای از غیر مسلمانان نیز جزو دین اسلام بودن آن عقیده را بدانند.
در دیدگاه برخی علما، انکار ضروریات مذهبی، باعث خروج فرد از آن مذهب میشود.
در ادامه نیز مرحوم آخوند برای تصریح و تأييد تام و تمام كلام خود، به حکومت امیرمومنان علی علیهالسلام در صدر اسلام و حکومت ولیعصر علیهالسلام پس از ظهور اشاره میکنند.
ایشان در ادامه تمامی حکومتهای دوران غیبت امام عصر عجلاللهفرجه را به طور مطلق غیرشرعی معرفی میکنند، به این معنا که هیچ حکومتی در دوران غیبت نمیتواند ادعای شرعی بودن و هیچ شخص و گروهی نمیتواند مدعی بنیانگذاری یک حکومت دینیاسلامی را بکند.
مرحوم آخوند حکومتهای غیرشرعی را نیز به دو حکومت عادل و ظالم تقسیم کرده و در تعریف حکومت غیرشرعیِ ظالم اینطور بیان میدارد که حکومتی که در رأس آن شخصی غیرمعصوم دارای قدرت مطلق بوده باشد و خودسر و بدون کوچکترین پاسخگویی به کسی به حکمرانی بپردازد، مصداق حکومت غیرمشروعه ظالم میباشد.
نکته مهمتر اینکه در نظر ایشان حکومت غیرشرعی اما عادل، حکومتی است مبتنی بر عقل جمعی و رأي ملت که تصمیمگیری در آن با جمعی از عقلایی باشد که منتخب مردم نیز هستند و از حکومت مشروطه به عنوان مدلی از این نوع حکومت یاد میکنند.
در نهایت ایشان به نکته مهم دیگری اشاره میکند و آن اینکه به حکم عقل از طرفی و به حکم شرع از سوی دیگر، در دوران غیبت باید اولویت مردم در تشکیل حکومت، حکومتی غیرشرعی اما عادله با تعریف خاص آن باشد.
این یعنی از نظر آخوند خراسانی، کسی در دوران غیبت حق تشکیل حکومت دینی را نداشته و عقل و شرع، مردم را دعوت به تشکیل حکومتی میکند که حائز ویژگیهای بیان شده باشد...
#حکومت_اسلامی
#ولایت_فقیه
🌹با ما همراه باشید
ـ᯽┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈
⛓|@shiemazhab
🚫دیدگاه مرحوم آیتالله حائرییزدی مرجعیت اعلی و مؤسس حوزه علمیه قم در باب «ولایت مطلقه فقیه»
ـ┓𖢖ᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔ𖢖┏
💠برای یافتن آرای فقهی مرحوم حائری در باب حکومت و ولایت فقیه و اختیارات و صلاحیتهای فقیه، باید به کتب «البیع و المکاسب المحرمه» رجوع نمود که آیتالله محمدعلی اراکی از تقریرات شیخ عبدالکریم نگاشته است.(البته این کتاب نیز بارها و بارها توسط قشر تندرو، سانسور و با حذف بخشی مباحث روبرو شده)
⚜مرحوم شیخ عبدالکریم حائری وجود دولت و سلطۀ حاکم را برای تأمین ضرورتهای زندگی اجتماعی، حفظ اساس اسلام، صیانت از نفوس و اعراض و اموال مسلمانان و دفع مفاسد از ایشان واجب و لازم شمرده و میگوید :
«ان حفظ بیضه الاسلام و دفع المفاسد عن اهله و حفظ نفوسهم و اعراضهم و اموالهم یتوقف علی وجود ذی شوکه کان له ید علی نوع اهل صقع یتمکنون اهل ذلک الصقع فی ظل حمایته و یتعیشون فی فئ کفایته و ریاسته و التوقف المذکور فی هذه الاعصار اعنی اعصار الغیبه لا شبهه فیه بل فی زمن الحضور ایضاً کذلک»
⚜وی سپس اضافه می کند که نمی توان ادعا کرد در زمان غیبت این منصب از سوی امام معصوم علیهالسلام به «فقها» سپرده شده است؛ زیرا شأن فقیه، "قضا" و "اجرای حدود" و "قضاوت" و "ولایت بر محجوران است"؛ و این امور ربطی به حکومت داری و صیانت از مرزها و اداره زندگی مردم ندارد.
ایشان در این باب میگوید :
«ما کان شأناً للفقیه الجامع للشرایط هو اجراء الحدود و الافتاء و القضا و الولایه علی الغیب و القصر و این ذلک من تصدی حفظ ثغور المسلمین عن تعدی ایدی الفسقه و الکفره و اداره امر معاشهم و حفظ حوزتهم و رفع ایدی الکفره عن رؤوسهم.»
⚜به نظر ایشان انجام این امور مهم، متوقف بر وجود افراد مقتدر مبسوط الید است و بدون ایشان نظام معیشتی مردم مختل شده و دچار هرج ومرج می گردد.
به بیان ایشان این وظایف که ذکر شد به صنف خاصی تعلق ندارد و هرکس توانایی تحقق آن را داشته باشد ، مکلف به آن است.
✅ایشان همچنین قائل نیستند که دلیلی مبنی بر تکلیف فقها برای ادارۀ جامعه به عنوان منصوب از جانب امام عصر(عجلاللهفرجه) در زمان غیبت موجود باشد.
لذا در باب ادارۀ حکومت و جامعه بین فقیه و غیرفقیه تفاوت و تمایزی قائل نشده اند.
📖کتاب البیع و المکاسبالمحرمه/تألیف آیتالله محمدعلی اراکی
❌متأسفانه بعضی نُسَخ این کتاب شامل حذف نام آیتالله حائری یزدی از تقریرات منتشرشدهٔ آقای اراکی و حذف نیمی از مبحث #ولایت_فقیه از کتاب البیع میباشد
🌹با ما همراه باشید
ـ᯽┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈
⛓|@shiemazhab
🚫معنی ندارد چون فقیه، فقیه است، همه امور سیاسی را به او موکول کنیم
ـ┓𖢖ᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔ𖢖┏
💠مرحوم آیتالله محمدحسین غرویاصفهانی(معروف به کمپانی از فقهای بزرگ شیعه)در مورد ولایت سیاسی فقها و موکول کردن بعضى از امور مانند تنظیم امور شهرها، حفظ مرزها و اداره امور جهادى و دفاعی و امثال آن میگوید :
« موكول كردن بعضى از امورى كه در آنها چارهاى جز مراجعه به رئيس نيست(يعنى امور سياسى)به نظر وى(یعنی به نظر رئيس)از اين روست كه نظر او تكميل نقصان ديگران است و مانند چنين كارهايى متوقف بر نظر كسى است كه بصيرت تامه، بالاتر از آراى عامه، به چنين امورى دارد.
فقيه به واسطه فقيه بودنش در استنباط اهل نظر محسوب مى شود، نه در امور متعلق به تنظيم امور شهرها، حفظ مرزها، اداره امور جهادى و دفاعى و امثال آن.
پس معنى ندارد، اينگونه امور(یعنی امور سياسى) را به فقيه به واسطه فقيه بودنش موكول كنيم
اينكه خداوند اين امور را به امام عليهالسلام تفويض فرموده، زيرا ايشان به عقيده ما آگاه ترين مردم در سياستها و احكام هستند، آنها(یعنی فقها)كه اينگونه نيستند، و با ايشان(یعنی معصومین) مقايسه نمىشوند.»
✅نتیجه اینکه مرحوم کمپانی شأن فقیهان را به دلیل اینکه فاقد علم امام معصوم علیهالسلام هستند، برابر با شأن معصوم ندانسته و از آنجا که فقها فقط در استنباط احکام دینی دارای علم بوده و فقیه محسوب میشوند، تخصص لازم برای اداره کشور و اداره امور سیاسی را نداشته و متخصص محسوب نمیشوند و نباید فقیه را به واسطه فقیه بودن حائز شأن سیاسی و مملکداری دانست.
📖حاشية كتاب المكاسب/جلد۲/صفحه۳۹۰-۳۹۱
#ولایت_فقیه
ـ᯽┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈
⛓|@shiemazhab
🚫نظر مرحوم آیتالله خویی(مرجعیت اعلای شیعه بین سالهای ۴۹ تا ۷۱)در باب "#ولایت_فقیه"
ـ┓𖢖ᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔ𖢖┏
💠از آقای خویی فتاوای صریحی در مورد ولایت فقیه در سال آخر حیات ایشان منتشر شده که آخرین نظر و فتوای ایشان در این زمینه محسوب میشود.
👈ایشان در پاسخ به سوالی مبنی بر نظر مراجع متقدم و متأخر در باب ولایت فقیه اظهار میدارند :
«ولایت فقیه بر امور حسبیه از قبیل حفظ اموال غایب و یتیمِ فاقد حافظ از قبیل ولیّ، موقوفات فاقد متولّی از جانب واقف، فصل خصومت در مرافعات، و مانند آن برای فقیه جامع شرائط ثابت شده است، اما زائد بر آن مشهور بین فقها عدم ثبوت است. خداوند داناست.»
👈ایشان در مقابل این سوال که
آیا شما قائل به "ولایت مطلقه فقیه" هستید؟ اینچنین پاسخ میدهند که :
«در ثبوت ولایت مطلقه برای فقیه جامع شرائط اختلاف است. معظم فقهای امامیه قائل به عدم ثبوت ولایت مطلقه فقیه جامع شرائط هستند و [ولایت فقیه] تنها در امور حسبیه قابل اثبات است.»
✅در نتیجه آقای خویی در آخرین فتاوای خود :
👈اولا به ولایت عامه یا ولایت مطلقه فقیه قائل نیست، و معظم فقهای امامیه را قائل به عدم ثبوت آنها معرفی می کند.
👈ثانیا خود را قائل به ولایت فقیه در امور حسبیه (با مصادیقی از قبیل امور قُصَّر و غیَّب، اوقاف فاقد متولی، خمس و قضاوت) می داند، ولایتی که بر اساس مبانی استدلالی ایشان چیزی بیش از جواز تصرف فقیه از باب "قدر متیقن" نیست.
📖صراط النجاة(مرحومخویی)/جلد۱/صفحه۱۰و۱۱و۱۲
ـ᯽┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈
⛓|@shiemazhab
🚫سوالی از استاد الفقهاء آیتالله خویی در خصوص #ولایت_فقیه
ـ┓𖢖ᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔ𖢖┏
💠سؤال ۶ : آیا شما قائل به ولایت مطلقه فقیه هستید یا خیر؟
پاسخ مرحوم آیتالله خویی :
«در ثبوت ولایت مطلقه برای فقیه جامعالشرائط اختلاف است. و مُعظَم فقهای(شیعه) امامیه قائل به عدم ثبوت ولایت مطلقه فقیه جامع الشرائط هستند و [ولایت فقیه] تنها در امور حسبیه قابل اثبات است»
📖صراط النجات/ج۱/ص۱۱
✅ پینوشت :
توجه داشته باشید مراد ما از ولایت فقیه معنای مطلقه اصطلاحی آن است، یعنی زعامت کل امور مسلمین اعم از امور فردی و اجتماعی و سیاسی آنها توسط فقیه جامع الشرائط در عصر غیبت.
همانطور که مشاهده میکنید آقای خویی قائل به ثبوت این ولایت برای فقیه نیستند، و اعتراف میکنند معظم فقهای شیعه نیز همین نظر را دارند
البته مشاهده میکنید که شاگرد ایشان مرحوم میرزا جواد تبریزی ( با اینکه خودشان نظر متفاوتی دارند و دائره امور حسبیه را وسیعتر میشمارند) اما نظر صریح استادشان را آوردهاند.
فلذا در نظر آقای خویی نسبت به این مسئله تردیدی نمیآید، زیرا اگر ایشان نظر دیگر یا متغیری داشتند، حتما ایشان در کتابشان متذکر میشدند.
ـ᯽┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈
⛓|@shiemazhab
🚫سخنی از آیتالله خویی
ـ┓𖢖ᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔ𖢖┏
💠آقای خویی پس از تصریح بر عدم وجود دلیل برای ثبوت #ولایت_فقیه به بعضی از روایات، که برخی از افراد از آنها تصور ولایت برای فقیه را کردهاند؛ ابتدائاً حدیث «ان العلماء ورثه الانبیاء» را بیان کرده و در ضمن آن میگویند:
«وراثت فقط در اموری است که قابل انتقال است، و پذیرفته نیست که صفاتی مانند شجاعت، عدالت و سخاوت و مانند آن قابل انتقال باشند، زیرا این صفات از اوصاف غریزی و شخصی است و ولایت هم از اموری نیست که قابل ارث باشد و اگر گفته شود فقیه ولایت دارد این از جعلیات(منصوبات) ائمه است، و با این روایات این نوع از ولایت اثبات نمیشود.»
📖مصباح الفقاهه/ ج۵/ ص۴۱و۴۲
✅برای تقریب به ذهن و فهم بیان آقای خویی مثالی میزنیم :
توجه کنید که ولایتی که حضرت امیرالمومنین علیهالسلام داشتند، از پیامبر به ارث نبردند،
بلکه در واقع آن ولایت از طرف خداوند بود که به ایشان داده شد و اعلام نکردنِ ولایت ایشان توسط پیامبر، تمام زحمات پیامبر را بر باد می داد
در واقع مولا امیرالمومنین علیهالسلام منصوب مِن عندالله بوده است و نه به صورت ارث و نه به عنوان وارث ولایت.
پس این حدیث دلیلی بر ولایتفقیه نیست.
ـ᯽┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈
⛓|@shiemazhab
🚫متن کامل اعلامیۀ مرحوم آیتالله شریعتمداری در مخالفت با اصلِ۱۱۰ قانون اساسی یا همان اصل #ولایت_فقیه
ـ┓𖢖ᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔ𖢖┏
💠بسمالله الرحمن الرحیم
به دنبال مراجعاتِ مکررِ طبقات و گروههای مختلفِ مردم دربارۀ نظرِ اینجانب نسبت به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بدینوسیله اعلام میدارد در طول دورانِ مجلس خبرگان ما بارها طی مصاحبههائی نظریات خود را در خصوص تصحیح و تکمیل پارهای از مواد تذکر دادهایم و اینک مجدداً اعلام میکنیم که حفظ ارکان حاکمیّتِ ملّی در چهارچوب تعالیم عالیۀ اسلام ضروری و واجب است زیرا که اصالت و ماهیت همین حاکمیت ملی، حکومت جمهوری اسلامی را تشکیل میدهد و تمام کوششها و مبارزات طولانیِ ملتِ ما که بر طبق مقدمۀ قانون اساسی شصت هزار شهید و یکصد هزار معلول بر جای گذارده برای نفی طاغوت و از بین بردن استبداد و دیکتاتوری میباشد، یعنی ملت ما اختیار خویش را خود در دست گیرد و قدرتهای شرق و غرب و نفوذ گروهها و افراد نتوانند اختیار را از ملت سلب کنند.
حاکمیّتِ ملّی قدرتی است که بقایِ اسلام و ایران بِدان بستگی دارد و با ضعفِ آن اسلام و کشور به خطر خواهد افتاد لذا اگر حاکمیّتِ ملّی و نقش فعّالِ آن از بین برود و یا خداینکرده تضعیف شود فرصتِ مناسب و زمینۀ آمادهای برای بازگشت دیکتاتوری و نظام طاغوتی خواهد بود و بیم آن است مملکت به وضعِ سابق رجعت کند و خونِ هزاران شهید و زحمات و مجاهدتهای ملّت به هدر رود.
با نگاهی به اصل ششم قانون اساسی که میگوید:« امور کشور باید با اتکاء به آرای عمومی اداره شود» و اصل ۵۶ که میگوید:« خداوند انسان را بر سرنوشتِ اجتماعیِ خویش حاکم ساخته است هیچکس نمیتواند این حقِ الهی را از انسان سلب کند یا در خدمتِ منافع خود و گروهی خاص قرار دهد.»، متوجه میشویم که اساساً اولین رفراندوم و همهپرسی که سلطنتِ دو هزار و پانصدساله را که در ایران فروریخت و حکومت جمهوری اسلامی را برقرار کرد چیزی جز اقرار به اصالتِ رأیِ ملت و احترام به نظرِ خودِ مردم در تعیینِ سرنوشتِ خویشتن نبوده است. بنابراین دو اصلِ ۶ و ۵۶ که مطابقِ مقرّراتِ شرعی نیز میباشد حاکمیتِ ملی را تثبیت و تقریر کرده امّا اصلِ ۱۱۰ قانونِ اساسی اختیاراتِ مردم را از ملّت سلب کرده و درنتیجه اصلِ ۱۱۰ با دو اصلِ ۶ و ۵۶ کاملاً مخالف و متضاد است بهطوریکه با هیچ تأویل و توجیهی نمیتوان این اختلاف و ضدّیّت را رفع نمود غیرازاین تضاد موادِ دیگری نیز در قانون اساسی وجود دارد که دارای ایراد و اشکال میباشد. کمبودها و نارسائیهایی نیز در آن به چشم میخورد که در درجۀ دومِ اهمیت قرارگرفته که باید اصلاح شود و امّا آنچه که بسیار مهم است تغییر یا اصلاحِ ماده ۱۱۰ و اصولی است که متفرع بر آن است بهطوریکه با حاکمیت ملی سازگار بوده (بشود) و هیچگونه تضادی نداشته باشد لذا با صراحت اعلام میداریم که با مراعات این نقایص و اصلاح آنها در نزدیکترین وقت ممکن، بقیه موادِ قانون اساسی بلامانع است والسلام علی عباد الله الصالحین.
دهم محرم ۱۴۰۰ ه ق
سید کاظم شریعتمداری
ـ᯽┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈
⛓|@shiemazhab
🚫دیدگاه آیتالله سیدمحسن حکیم(مرجعیت عام بعد از آیتالله بروجردی) در باب ولایت مطلقه فقیه
ـ┓𖢖ᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔᚔ𖢖┏
💠مرحوم حکیم در این زمینه دلایل موافقان "ولایت فقیه" از ۷ روایت ادعایی را مطرح کرده سپس در کُلِ آنها خدشه وارد میکند و برخی را ضعیف السند و بعضی دیگر را در دلالتشان به مقصود، قاصر و کوتاه میبیند و میگوید:
«اما اولی(روایت وارث بودن علما)، صریح در ارث بردن علم است (و نه ولایت) و دومی در مطمئن بودن فقها در مورد احکام ظهور دارد و سومی مجمل است و چهارمی همانند دومی است و تشبیه علما به انبیای بنیاسرائیل شده، نه به خود پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و پنجمی هم مانند چهارمی است و ششمی خالی از اجمال نیست و هفتمی هم ظهور در استخلاف در نقل حدیث دارد... اضافه بر این، در این واژهها، ظهور به معنای سلطان یا امیر نبوده تا ولایت تصرف در امور عامه باشد، چه رسد به اینکه بخواهد به معنای دارندهٔ ولایت مطلقه به تصرف در نفوس و اموال باشد»
💠آیتالله حکیم براین مطلب تأکید میکند که :
«ولایت عامهی فقیه متوقف بر این است که اثبات کنیم فقیه از جانب امام معصوم، نیابت عامه دارد؛ بدین شکل که در امور عمومی و تصرف در آنها از طرف امام، نایب عام میباشد و با توجه به مباحثی که تاکنون انجام شد مشخص گردید که چنین نیابتی از جانب امام معصوم ثابت نمیباشد».
✅در نهایت مرحوم آیتالله حکیم در دوران غیبت محدود بودن حوزه ولایتفقیه در عرصههای "افتاء" و "قضاء" و به طور کلی "امور حسبیه" را تبیین میکند.
او در تمام ادله و شواهد نقلی "ولایت عامه یا مطلقه فقیه" خدشه وارد میکند و متأثر از شیخانصاری به إعمال ولایت در "قضاء" بسنده میکند
نکته محوری در مکتوبات ایشان این است که تا زمانی که نیابت عمومی فقیه از جانب امام معصوم ثابت نشده باشد "#ولایت_فقیه" در عرصه عمومی تأیید نمیگردد و نیابت عمومی فقیه نیز نکتهای است که روایات قاصر از اثبات آن میباشد
✅البته مرحوم حکیم در ولایتفقیه بر امور حسبیه، قائل به محدوده ضرورت بوده که از آن به جواز تصرف فقیه از باب «قدر متیقّن» تعبیر میشود
✅ایشان در عرصه خمس و زکات و اراضی مفتوح العنوه(منظور اراضی که مسلمانان در جنگ فتح میکنند) موضع نقادانه دارد و بر آن است که در فقدان فقها، افراد عادل مجاز به دخالت در برخی عرصهها میباشند.
📖نهجالفقاهة(سید محسن حکیم)/جلد۱/صفحه۲۹۹ و ۳۰۰ و ۳۰۱ و ۳۰۳ و ۳۰۴ و ۳۰۸ و ۳۳۰ و ۳۳۶
📖مستمسک العروةالوثقی(حکیم)/[جلد۹/صفحه۵۷۸الی۵۸۲]**[جلد۱۴/صفحه۴۷۸]
📖منهاجالصالحین(حکیم)/صفحه۳۰۳ و ۳۰۴ و ۳۱۲
ـ᯽┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈
⛓|@shiemazhab