eitaa logo
شیفتگان تربیت
11.5هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
19.4هزار ویدیو
1.4هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @Gamedooiran 🕊༉ - کانال را به دیگران هم معرفی فرمائید🌱؛ #تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
15.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔳 احساسی 🌴می‌باره بارون 🌴روی سر مجنون 🎤 👌بسیار دلنشین •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
گویش و منطق بین المللی نباید انگلیسی باشد باید حسینی باشد و الان(ماه محرم)بهترین وقت هست👌 محتوا از ما🙏پخش و نشر با شما •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 « قُل لَّوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا» بگو: «اگر دریاها برای (نوشتن) کلمات پروردگارم مرکّب شود، دریاها پایان می‌گیرد. پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان یابد؛ هر چند همانند آن (دریاها) را کمک آن قرار دهیم!» (سوره مبارکه کهف/ آیه ۱۰۹) ❇ تفســــــیر قرآن در آیه مورد بحث، به پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى گوید: بگو اگر دریاها براى نوشتن کلمات پروردگارم، مرکّب شود، دریاها پایان مى یابد پیش از آن که کلمات پروردگارم پایان گیرد، هر چند همانند آن را به آن اضافه کنیم (قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِماتُ رَبِّی وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً). مِداد به معنى مرکّب، و یا ماده رنگینى که به کمک آن مى نویسند مى باشد، و در اصل از مدّ به معنى کشش گرفته شده است; زیرا با کشش آن خطوط آشکار مى شود. کَلِمات جمع کلمه، در اصل به معنى الفاظى است که با آن سخن گفته مى شود، و یا به تعبیر دیگر لفظى است که دلالت بر معنى دارد، اما از آنجا که هر یک از موجودات این جهان، دلیل بر علم و قدرت پروردگار است، گاهى به هر موجودى کلمة اللّه اطلاق مى شود، مخصوصاً این تعبیر در مورد موجودات مهم و با عظمت بیشتر آمده است: در آیه مورد بحث، کلمه نیز به همین معنى است یعنى اشاره به موجودات جهان هستى است که هر کدام حکایت از صفات گوناگون پروردگار مى کند. در حقیقت، قرآن در این آیه توجه به این واقعیت مى دهد که گمان مبرید عالم هستى محدود به آن است که شما مى بینید، یا مى دانید، یا احساس مى کنید، بلکه، آن قدر عظمت و گسترش دارد که اگر دریاها مرکب شوند و بخواهند نام آن و صفات و ویژگى هاى آنها را بنویسند دریاها پایان مى یابند پیش از آن که موجودات جهان هستى را احصا کرده باشند. 🌺🌺🌺 توجه به این نکته نیز لازم است که دریا در اینجا مفهوم جنس را دارد، و همچنین کلمه مثل در جمله وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً نیز معنى جنس را مى رساند، اشاره به این که هر قدر همانند این دریا بر آن افزوده شود، باز هم کلمات الهى پایان نمى گیرد. و به همین دلیل، آیه فوق با آیه مشابهى که در سوره لقمان آمده است هیچ گونه منافاتى ندارد آنجا که مى گوید: وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الاْ َرْضِ مِنْ شَجَرَة أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُر ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللّهِ: اگر تمام درختان روى زمین قلم شوند، و دریا و هفت دریاى دیگر، مرکب آن گردند (تا کلمات خدا را بنویسند) هرگز کلمات او پایان نمى گیرد. یعنى این قلم ها مى شکند و آن مرکّب ها تا آخرین قطره تمام مى شوند و هنوز شرح مخلوقات و اسرار و حقایق جهان هستى باقى مانده است. موضوع مهمى که در اینجا توجه به آن لازم است این است که آیه فوق در عین این که گسترش بى انتهاى جهان هستى را در گذشته، حال و آینده مجسم مى سازد، ترسیمى از علم نامحدود خداوند نیز هست; چرا که مى دانیم خدا به همه آنچه در پهنه هستى بوده است و خواهد بود، احاطه علمى دارد، بلکه علم او به حکم این که علم حضورى است از وجود این موجودات، جدا نخواهد بود (دقت کنید). پس، به تعبیر دیگر مى توان گفت: اگر تمام اقیانوس هاى روى زمین مرکب و جوهر شوند، و همه درختان قلم گردند، هرگز قادر نیستند آنچه در علم خداوند است رقم بزنند. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۱۰۹ سوره مبارکه کهف) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠موشن گرافیک احکام: دیر به نماز نرسی ! 🔸احکامی که باید بدانیم •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیائید در رکاب سید الشهدا به شهادت برسیم فضیلت زیارت عاشورا حجت الاسلام عالی علیه‌السلام •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
#رمان.جانَم.میرَوَد #قسمت.شصت _یعنی نمیاد؟؟ مهیا کیفش را روی دوشش جابه جا کرد _نه زهرا اینهو برد
.جانَم.میرَوَد .شصت.ویک _آخ چقدر خوردیم _چی چی و خوردیم هنوز یه بستنی باید به من بدی مریم از زیر میز لگدی به پاهای مهیا زد _برو بچه پرو .به شهاب پیام دادم بیاد دنبالمون الان میرسه بریم _چرا گفتی خو خودمون میرفتیم _نه این وقت شب لازم نکرده تنها بریم به محض خارج شدن از پاساژ شهاب را کنار پژو مشکیش دیدن به طرفش رفتن و سوار ماشین شدند مهیا بار اولش بود که سوار ماشین شهاب می شد با کنجکاوی همه ماشین را نگاه می کرد که با صدای مریم به خودش آمد _شهاب بایست شهاب ماشین را نگه داشت _شهاب بی زحمت برامون بستنی بگیر قولشو به مهیا دادم ولی نگرفتم شهاب باشه ای گفت و از ماشین پیاده شد بعد چند دقیقه شهاب سینی به دست به سمت ماشین آمد دخترا بستنی هایشان را برداشتند شهاب پشت فرمون نشست _داداش چرا برا خودت نگرفتی _پشت فرمون که نمیشه مریم جان مهیا دهانش را با دستمال پاک کرد _خب سید میخوردید، فوقش جریمه شدید دنگی میدادیم جریمه رو مگه نه مریم؟؟ _خانم رضایی بحث جریمه نیست خطرناکه مهیا سرش را تکان داد _میگم سید شما خیلی خوب قوانینو رعایت می کنید میشه تو این مورد الگو ی خودم قرارتون بدم فقط تو همین مورد ها شهاب خیلی تلاش کرد تا خنده اش را جمع کند ولی زیاد موفق نبود چون لبخندی روی لبش شکل گرفت _هر جور راحتید خانم رضایی تا رسیدن دیگر صحبتی نکردند... دم در، مهیا از هردو تشکر کرد _مری جون فردا میبینمت به عشقم سلام برسون _کوفت و مری جون فردا ساعت 7ادرسی که برات فرستادم _۷صبح مگه می خوایم بریم کله پزی؟ _بله میخوایم بریم کله ی تورو بپزیم _نمک مهیا وارد خانه شد... مهلا خانم با دیدن دخترش ذوق زده به طرفش رفت _اومدی مادر _نه هنو تو راهم _دختر گنده منو مسخره میکنی _مسخره چیه شما تاج سری _حالا این چیه دستت مهلا خانم با یادآوری قضیه اخم هایش را باز کرد _بیا ببین شال گردنتو آماده کردم مهیا از دستش گرفت و دور گردنش انداخت... گونه ی مادرش را بوسید _وای مامان خیلی قشنگه مرسی... بابایی کجاست _رفته مسجد _پس من برم بخوابم شب بخیر _شب بخیر مهلا خانم اشک گوشه ی چشمش را پاک کرد _خدایا شکرت دخترمو بهم برگردوندی .دارد...
13.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 💐 حضرت آیت‌الله مصباح یزدی (ره) 🏴 موضوع : آیا تغییر بعضی از روش های عزاداری از قبیل بدعت و تحریف و مانند این، عناوین ممنوعه هست یا حتی ابداع روش های جدیدتر هم جایز است؟ (علیه‌السلام) 🏴 🏴 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃http://eitaa.com/ShifteganeTarbiat
enc_16588838931580620064171.mp3
2.93M
🏴 به‌ خونه‌ برگردیم‌ خونه‌ آغوش‌ حـسین‌ مگه‌ نه؟ سیدرضا نریمانی •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
#رمان.جانَم.میرَوَد #قسمت.شصت.ویک _آخ چقدر خوردیم _چی چی و خوردیم هنوز یه بستنی باید به من بدی مر
.جانَم.میرَوَد .شصت.ودوم شهاب نمی دانست که چرا اینقدر روی این قضیه حساس شده بود... نمی دانست از مریم بپرسد یا نه ولی دیدکه اصلا نمی تواند تحمل کند _میگم مریم تو نامزد خانم رضایی رو میشناسی _خانم رضایی؟مهیارو میگی؟ _آره _مهیا اصلا نامزد نداره _پس چرا بهت گفت به عشقش سلام برسونی مریم خندیدو گفت _آها،مهیا به مامانم میگه شهین جونم یا عشقم... مامانی حرص میخوره اینم نقطه ضعف پیدا کرده از مامانم... به من میگه مری اسم به این قشنگیو خراب میکنه _برو پایین می خوام برم کار دارم مریم پیاده شد آیفون را زد با صدای شهاب برگشت _به مامان بگو رفتم مسجد دیر میکنم نگران نشه _چشم _چشمت بی بلا مری _شهاب خیلی .... شهاب خندید و ماشین را حرکت داد.... ماشین را کنار پایگاه پارک کرد به سمت مسجد رفت با وارد شدن شهاب کلی چیز به سمتش پرت شد _اِ چتونه محسن اخمی بهش کرد _مرد حسابی گفتی میرم خواهرمو و دوستشو میرسونم دو دقیقه ای اینجام الان یه ساعتی میشه رفتی شهاب کنارشان نشست _شرمنده بخدا دیگه دیر شد همه کارا تموم شد دیگه کاری نداریم؟؟ محسن با حاجی هماهنگ کردی محسن لیست هایی را به سمت شهاب گرفت خیالت تخت همه چی هماهنگ شده است اینم اسامی دانش آموزا و همراه ها هستن پیشت بمونن _شهاب پسرم شهاب با دیدن احمد آقا بلند شد _سلام حاج آقا خوب هستید _سلام پسرم خوبیم شکر تو خوبی چطورید با زحمتای ما _این چه حرفیه رحمته _پسرم، مهیا باهاتونه حواشو داشته باش یکم فضوله سپردمش به تو _چشم حتما نگران نباشید _خب من مزاحمت نمیشم خداحافظ _بسلامت حاج آقا به محض اینکه شهاب نشست علی شروع کرد به خندیدن _چته ؟؟ _خجالت نمیکشی میگی رحمته شهاب گنگ نگاهی به آن ها انداخت با چیدن قضایا کنار هم پوشه را به سمت علی پرت کرد _خجالت بکش مومن من از کجا بدونم از زحمت منظورش دخترشه محسن به هردویشان اخمی کرد _علی خوبیت نداره این بحثو تموم کن برید استراحت کنید فردا کلی کار داریم .دارد..
12.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 آیا فقط به خاطر دوتا بیت شعر مورد بررسی قرار گرفته؟! ❌ ببینید پشت پرده چه خبر بوده •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
19.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک تحلیل جالب از حضور آیت الله عاملی در کنار مرز اسرائیل •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 : آیا جریان یک دعوای فامیلی بود؟ •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
15.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 موثرترین راه برای گسترش در جامعه 🎤استاد پناهیان •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
14.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠بیانات امام خامنه ای 🎥 🔸جهت گیری و جهت دهی در عزاداری امام حسین (علیه السلام) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
رسول دادخواه خیابانی تبریزی معروف به حاج رسول تُرک، از عربده‌ کش‌های تهران بود اما عاشق امام حسین علیه‌السلام بود در ایام عزاداری ماه محرم شب اول بزرگان و صاحبان مجلس محترمانه بیرونش کردند و گفتند: تو عرق‌خوری و آبروی ما را می‌بری! حاج رسول برگشت و داخل خانه رفت و خیلی گریه کرد و گفت: ناظم ترک‌ها جوابم کرد شما چه می‌گویی، شما هم می‌گویی نیا؟! اول صبح در خانه‌اش را زدند رفت در را باز کرد دید ناظم ترک‌هاست روی پای حاج رسول تُرک افتاد و اصرار کرد بیا بریم گفت: کجا؟! گفت: بریم هیئت! حاج رسول گفت: تو که من را بیرون کردی؟ گفت: اشتباه کردم حاج رسول گفت: اگر نگویی نمی‌آیم ناظم گفت دیشب در عالم رؤیای صادقانه دیدم در کربلا هستم خیمه‌ها برپاست آمدم سراغ خیمه سیدالشهداء علیه‌السلام بروم دیدم یک سگ از خیمه‌ها پاسداری می‌کند هر چه تلاش کردم نگذاشت نزدیک شوم دیدم بدن سگ است اما سر و کله حاج رسول است! معلوم می‌شود امام حسین علیه‌السلام تو را قبول کرده است ناگهان حاج رسول شروع کرد به گریه کردن آنقدر خودش را زد و گفت: حالا که آقام من را قبول کرده دیگر گناه نمی‌کنم توبه نصوح کرد از اولیای خدا شد شبی عده‌ای از اهل دل جلسه‌ای داشتند آدرس را به او ندادند، ناگهان دیدند در می‌زنند رفتند در را باز کردند دیدند حاج رسول است! گفتند: از کجا فهمیدی آدرس کجاست؟ کلی گریه کرد و گفت: بی‌بی آدرس را به من داده است شب آخر عمرش بود و رو به قبله بود گفتند: چگونه‌ای! گفت: عزرائیل آمده او را می‌بینم ولی منتظرم اربابم بیاید! •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat