eitaa logo
📚مرکز رسانه ای شیرازه📚
6.8هزار دنبال‌کننده
392 عکس
152 ویدیو
1 فایل
بھ نـامِ‌ او... 🔴 شیرازه؛ رسانۀ تخصصی معرفی کتاب 📚کتابِ خوب را خوب بخوانید 📞تلفن دبیرخانه 02188383381 📲 ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/Shirazehh_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴پیشنهاد کتاب با موضوع شهید حاج قاسم سلیمانی- بخش اول🏴 😢 کتابِ عزیز زیبای من ✍زینب مولایی 📚مکتب حاج قاسم 📌روایت مستندی از صحبت‌های فرزندان و دوستان حاج قاسم از ۷۲ساعت آخر زندگی ایشان است. 🌱کتاب میهمان حبیب ✍رضا شاعری 📚قدر ولایت 📌درباره کتاب: شامل سه خاطره درباره شهید سلیمانی می‌باشد. 💪کتابِ پهلوان بدون مرز(کودک و نوجوان) ✍محمدمهاجرانی 📚به‌نشر 📌درباره کتاب: اشعاری در وصف رشادت‌های شهید سلیمانی است. 🍎کتابِ سیب آخر(کودکانه) ✍محمد خسروی راد 📚راه‌یار 📌درباره کتاب: موضوعی متفاوت از دل سیل سال ۱۳۹۸ با حضور یک مرد بزرگ. 🆔https://ble.ir/shiraazeh_ir 🌐http://www.shirazeh.ir
😍برندگان مسابقه کتاب‌خوانی پناهم باش 🌟یک نفر برنده جایزه ۵ میلیون تومانی 🌟یک نفر برنده جایزه ۳ میلیون تومانی 🌟یک نفر برنده جایزه ۲ میلیون تومانی 💠 ۱۰ نفر برنده جایزه ۱میلیون تومانی ✳️ ۲۰نفر برنده جایزه ۵۰۰هزارتومانی 🆔https://ble.ir/shiraazeh_ir 🌐http://www.shirazeh.ir
🌷بسته پیشنهادی ولادت حضرت فاطمه(س) و روز زن🌷 🔻کتابِ مادر ✍نرجس شکوریان فرد 📚عهدمانا 📌درباره کتاب: دراین کتاب،نکته های نابی درباره فخر دوعالم،حضرت فاطمه زهرا(س) و شیوه تربیتی و زندگی این بانو می‌خوانید. 🔻کتابِ هنر زن بودن ✍محسن پوراحمد خمینی 📚نشرمعارف 📌درباره کتاب: زن موفق باید خصلت‌هایی داشته باشد تا هنر زن بودن در تعامل باهمسرش را بداند.نویسنده در کتاب حاضر،به این موارد می‌پردازد . 🔻کتابِ آسیاب بچرخ ✍ثنا سقفی 📚مهرستان 📌درباره کتاب: نویسنده در این کتاب با نثری لطیف زندگی‌نامه حضرت فاطمه (س) را روایت می‌کند. 🔻کتاب اماه ✍حمید سبحانی صدر 📚چاپ و نشر بین‌الملل 📌درباره کتاب: دخترانه ها،همسرانه ها،مادرانه ها و بی کرانه هایی از سیره اجتماعی حضرت فاطمه (س). 🔻کتابِ مادرانه ✍محمد جواد نظافت یزدی 📚به نشر 📌درباره کتاب: تاملی در مقام مادری و اهمیت فرزندآوری 🔻کتابِ حانیه ✍حامد عسگری 📚نشرمعارف 📌درباره کتاب: داستان هایی از فضائل و زندگانی حضرت فاطمه (س). 🆔https://ble.ir/shiraazeh_ir 🌐http://www.shirazeh.ir
🥽مسابقه‌کتاب‌خوانی‌هفتاد‌و‌دومین‌غواص 🪄بریده‌ای از خاطرات‌ آقای کریم مطهری را می‌خوانیم:⬇️ 💭 در عملیات کربلای چهار، چند دسته آدم، هرکدام متفاوت با دسته دیگر حضور داشتند. رزمنده‌ای داشتیم که ۱۴ سال بیشتر، نداشت و حتی موهای صورتش درنیامده بود. موهای بلندی داشت و مثل لات‌ها و داش‌مشتی‌ها حرف می‌زد. تصمیم داشتم او را نپذیرم و به عذری از گردان حذف کنم، چون جنس او به جنس ما نمی‌خورد، ولی او نمی‌رفت. سعی کردم به بهانه‌هایی مثل ضعف بدنی و سن کم دست به سرش کنم، اما گریه کرد😢 و خواست که بماند و به ناچار پذیرفتم✅. به مرور سوگلی گردان ما شد و بعد در عملیات شاهکار کرد و به شهادت رسید. در کنار او، طلبه‌هایی را هم داشتیم که نماز شب‌شان، قضا نمی‌شد📿. روز و شب، در آب سرد زمستانی اروند آموزش می‌دیدند، اما بعد به‌جای این‌که از زمان استراحت برای استراحت🛏، استفاده کنند، مشغول عبادت می‌شدند و نماز شب می‌خوانند. به یکی از آنها گفته بودیم پیش‌نماز ما شود، اوگفته بود: نماز شبم، قضا شده وشرم دارم، جلوی کسانی بایستم که نمازشان راخوانده‌اند. یا رزمنده‌ای که با وجود رماتیسم زانو🦿 همه تلاش خودش را می‌کرد که در آموزش خطایی نکند و اسمش خط نخورد❌چون ما فقط۷۲ دست لباس🪖 داشتیم و اسم هرکسی راکه نمی‌توانست خط می‌زدیم.یارزمنده‌ای بود که وقتی آرپی‌جی بعد از شلیک از دستش افتاد و به عمق آب رفت، دست‌وپا می‌زد که آن را زیر آب پیدا کند، زیرا می‌گفت:بیت‌المال است ومن درقبال آن مسئولیت دارم. در حالی‌که خود اودرواقع بیت‌المال بود. 🎁 همراه با ۲۰۰میلیون ریال جوایزنقدی 📥تهیه‌کتاب‌و‌شرکت‌درمسابقه: 🔻ارسال عدد ۷۲به ۳۰۰۰۰۲۴۶۰
🌱👌 چه شخصیت‌های بزرگی بودند و یا درحال حاضرهستند که ما درموردشون نمی‌دونیم.... چه خوبه که کتاب رو بخونیم و قهرمان این‌گونه داستان‌ها رو به فرزندانمون هم معرفی کنیم... چی بهتر ازینکه الگوی فرزندانمون چنین شخصیت‌های بزرگی باشند...
🌙مسابقه کتاب‌خوانی مثل‌ما،مثل‌ماه 👇رسیدیم به معرفیِ جلد سوم ازاین مجموعه😉 🔻پیامبرِ اژدهای چوبی: این کتاب، داستان زندگی حضرت موسی (ع)است.دراین کتاب کودکان با زندگی سومین پیامبر اولوالعزم الهی آشنا می‌شوند. زمانی که فرعون در خواب دید که پسری به دنیا خواهد آمد وحکومت او را بر باد می‌دهد دستور قتل تمام نوزادان پسر را داد اما به اذن الهی موسی در درون کاخ خودش رشد پیدا کرد و بعدها به همان پیامبری تبدیل گشت که در برابر دستگاه ابرقدرتی همچون فرعون ایستاد. 🌱برشی از کتاب: یوکابد نوزادش را به آب سپرد. همان طور که موج بالا و پایین می‌رفت و پسرش را با خود می‌برد دل او را هم می‌برد. یوکابد وقتی دیگر سبد را ندید اشک ریخت نوک انگشتانش را بوسید. دستانش هنوز بوی نوزادش را می‌داد نگاهی به آسمان کرد. وقتی پسرش به دنیا آمده بود از سربازها ترسیده بود. فکر کرده بود چه کار کند. اگر سربازی صدای او را می‌شنید کوچولویش را دیگر نمی‌دید شب در خواب دیده بود کسی از او خواسته بود که دلبندش را در آب بیندازد بیدار که شده بود ترسیده بود. تا ظهر فکر کرده بود هیچ راهی برایش نمانده بود. روز به روز سربازهای بیشتری توی کوچه گشت می‌زدند. یک روز تصمیم خودش را گرفت سخت بود ولی چاره‌ای نداشت. سبد کهنه‌ای پیدا کرد. بعد با دستان خودش پارچه‌ای دور نوزادش پیچید. 📥تهیه کتاب: ⚡️ارسال عدد ۳ به ۱۰۰۰۱۰۰۰۱۵۰۰۰ 🎁همراه با جوایز ویژه نقدی 🆔https://ble.ir/shiraazeh_ir 🌐http://www.shirazeh.ir