🔴 اصل قضيه "عشق " است!
اگر در زندگي #محبت وجود داشت،
سختیهای #بيرون خانه آسان خواهد شد.
براي زن هم سختیهای #داخل خانه آسان خواهد شد.
💠 #رهبر_انقلاب
💠 هنگام ادای خطبه عقد(۷۷/۰۸/۱۱)
#منصورشیراحمدی
به کانال #مشاوره خانواده و تربیت فرزند بپیوندید 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/4246011924C4369940cec
از گفتن كلمه ى «نه» نترسيد.
وقتى كه بچه اى چيزى از شما درخواست مى كند كه به هر دليل نمى خواهيد به او جواب مثبت بدهيد، بدون هراس به او «نه» بگوييد!
البته دليل آن را هم بگوييد. براى او تشريح كنيد كه چرا نمى تواند آن وسيله را داشته باشد. موضوع را به فرزندتان بگوييد. كودكان بايد درك كنند كه هر چيز را كه دلشان بخواهد نمى توانند داشته باشند.
#منصورشیراحمدی
به کانال #مشاوره خانواده و تربیت فرزند بپیوندید 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/4246011924C4369940cec
هیچوقت فرزندت رو به همسرت ترجیح نده👌
حواست باشه همسرت باید نفر اول زندگیت باشه
خیلی وقتا شکاف های عاطفی بعد از تولد بچه ها آغاز میشه👶
انقدر ما می چسبیم به فرزندمون که یادمون میره، نفر اول زندگیمون همسرمونه🧔👩🦰
دوست من !
برای همسرت وقت بزار ، حتما یه وقت اختصاصی براش بزار
#منصورشیراحمدی
به کانال #مشاوره خانواده و تربیت فرزند بپیوندید 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/4246011924C4369940cec
خوشبختی و آرامش سه قانون دارد
1. فراموش کردن تلخی های دیروز
2. غنیمت شمردن شیرینی های امروز
3. امیدواری به فرصت های فردا...
#منصورشیراحمدی
به کانال #مشاوره خانواده و تربیت فرزند بپیوندید 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/4246011924C4369940cec
#آقایان_بخوانند
#مرد باید ضرورت های زن را درک کند
✅مرد نباید خیال کند چون می رود توی کوچه و بازار و با این و آن سروکله می زند و یک شاهی -صنار پول می آورد خانه، همه چیز دیگر مال اوست،نه! آنچه او می آورد نصف موجودی همه این خانواده است. نصف دیگر این خانم است. اختیارات خانم، کدبانویی خانم، رای و نظر و نیازهای روحی خانم، اینها را باید رعایت کند.
#منصورشیراحمدی
به کانال #مشاوره خانواده و تربیت فرزند بپیوندید 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/4246011924C4369940cec
هدایت شده از کانال منصور شیراحمدی
❤️پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند «اِنَّ الْحُسین مِصباحُ الْهُدی وَ سَفینَهُ الْنِّجاة»
🌹روبه شش گوشه ترین قبله ی عالم هر صبح
🌹بردن نام حسین بن علی میچسبد
🌹اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
🌹وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
🌹وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
🌹وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
#منصورشیراحمدی
به کانال #مشاوره خانواده و تربیت فرزند بپیوندید 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/4246011924C4369940cec
🔻۵ رفتار که بچه ها از والدین کپی برداری می کنند
۱- از رفتار شما بزرگترها با والدینتان الگو می گیرند و همان رفتار را با شما خواهند داشت.
۲- اگر قصد فریب آدم های اطراف را داشته باشید و حرف تان با عملتان یکی نباشد حتی اگر احساس نشود کودکان به شدت تاثیر میگیرند و مثل خود شما می شود.
۳- مسائل مربوط به پول و مدیریت مالی را از شما کپی می کنند و الگو می گیرند
۴- نظم و انضباط در کارها را از شما الگو می گیرند پس اگر پرخوری د د می خوابید یا صورتحساب و بدیهای تان را به موقع پرداخت نمی کنید فرزندتان هم اینچنین می شود.
۵- کودکان از سخاوت و بخشندگی شما هم الگو می گیرند اینکه با رضایت قلبی به دیگران کمک کنید در فرزندتان نیز این چنین می شود و از این موهبت بهرهمند میشود.
#منصورشیراحمدی
به کانال #مشاوره خانواده و تربیت فرزند بپیوندید 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/4246011924C4369940cec
نشانه های اینکه بیش از حد احساساتی هستید:
-نمیتوانی بدون عذاب وجدان به کسی نه بگی
-خیلی به دیگران اهمیت میدی و بیش از حد عشق می ورزی
-زود رنج هستی
-خیلی پیش میاد درخلوت گریه کنی
-سریع با بقیه صمیمی میشی و برای آدم های موقت زندگیت هر کاری بتونی میکنی
-چون باهمه رفتار خوبی داری، متقابلا از اونها توقع بالایی هم داری
-اجازه میدی بقیه از تو سوء استفاده کنند چون میترسی تنهایت بگذارند
باید این نکته رو درک کنی هر رفتارخوبی اگر بیش از حد باشه بهت آسیب میزنه،پس باید یادبگیری برای هر شخص چه اندازه سرمایه گذاری کنی
#منصورشیراحمدی
به کانال #مشاوره خانواده و تربیت فرزند بپیوندید 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/4246011924C4369940cec
چه چیزهایی به شوهرتان بگویید تا او به زندگی مشترکتان مشتاقتر شود؟!
🔹 من ارزش کارهای تو را میدانم.
🔸 ممنون که در کارهای خانه کمک میکنی.
🔹 من همیشه به تو وفادارم.
🔸 بیا بیشتر برای هم وقت بگذاریم.
🔹 دوستت دارم.
🔸 تو یک پدر فوق العادهای.
🔹 تو خیلی خوب خانواده را میچرخانی.
🔸 من با تو راضی و راحتم.
🔹 من به تو افتخار میکنم.
🔸 خوشحالم که با تو ازدواج کردم.
🔹 تو بهترین دوست من هستی.
🔸 با هم حلش میکنیم.
🔹 تفاوتها ما را به هم نزدیکتر میکند.
🔸 کاری هست که بتوانم برایت انجام دهم؟
🔹 میدانم که تو بهترین تصمیم را میگیری.
🔸 دوست داری بعدا در موردش حرف بزنیم؟
🔹 دوست داری کمی تنها باشی؟
🔸 تو همیشه میتوانی کاری کنی که بخندم و شاد باشم.
#منصورشیراحمدی
به کانال #مشاوره خانواده و تربیت فرزند بپیوندید 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/4246011924C4369940cec
بسم الله النور
رسم عاشقی:
خاطره ای از دکتر زرین کوب؛
روز عاشورا بود و در مراسمی به همین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و تصویر را روی آن زده بودند انداختم و وارد مسجد شده و در گوشهای نشستم، دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی خودم می گشتم، موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند، برای همین نمیخواستم فعلا کسی متوجه حضورم بشود، هر چه بیشتر فکر می کردم کمتر به نتیجه میرسیدم، ذهنم واقعا مغشوش شده بود که پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشتهی افکار را پاره کرد:
ببخشید شما استاد زرین کوب هستید؟
گفتم: استاد که چه عرض کنم ولی زرین کوب هستم.
خیلی خوشحال شد مثل کسی که به آرزوی خود رسیده باشد و شروع کرد به شرح اینکه چقدر دوست داشته بنده را از نزدیک ببیند.
همین طور که صحبت می کرد، دقیق نگاهش میکردم، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد؟ پیرمردی روستایی با چهرهای چین خورده و آفتاب سوخته، متین و سنگین و باوقار.
میگفت مکتب رفته و عم جزء خوانده، و در اوقات بیکاری یا قرآن می خواند یا غزل حافظ و شروع کرد به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه و چه زیبا غزل حافظ را می خواند.
پرسیدم حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید؟
گفت: سؤالی داشتم
گفتم: بفرما
پرسید: شما به فال حافظ اعتقاد دارید؟
گفتم: خب بله، صددرصد
گفت: ولی من اعتقاد ندارم
پرسیدم: من چه کاری میتونم انجام بدم؟ از من چه خدمتی بر میاد؟ (عاشق مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم)
گفت: خیلی دوست دارم معتقد شوم، یک زحمتی برای من می کشید؟
گفتم: اگر از دستم بر بیاد، حتما، چرا که نه؟
گفت: یک فال برام بگیرید
گفتم ولی من دیوان حافظ پیشم ندارم.
بلافاصله دیوانی جیبی از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت: بفرما.
مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم، نیت کنید
فاتحهای زیر لب خواند و گفت: برای خودم نمیخوام، میخوام ببینم حافظ در مورد امروز (روز عاشورا) چی میگه؟
برای لحظه ای کُپ کردم و مردد در گرفتن فال.
حافظ ، عاشورا ، اگه جواب نداد چی؟ عشق و علاقهی این مرد به حافظ چی میشه؟
با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوع پرداخته باشد.
متوجه تردیدم شد، گفت چی شد استاد؟
گفتم هیچی، الان در خدمتتان هستم.
چشمانم را بستم و فاتحهای قرائت کردم و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحهای را باز کردم؛
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و میپسندی
جانا روا نباشد خونریز را حمایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
خدای من این غزل اگر موضوعش امام حسین و وقایع روز و شب یازدهم نباشد، پس چه می تواند باشد، سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل، از این زاویه نگاه نکرده بودم، این غزل، ویژه برای همین مناسبت سروده شده.
بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه کردن با من کرد و از حفظ با من همخوانی می کرد و گریه می کرد طوری که چهار ستون بدنش می لرزید، انگار داشتم روضه میخواندم و او هم پای روضهی من بود.
متوجه شدم عدهای دارند ما را تماشا می کنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فراخواند و عذرخواهی که متوجه حضورم نشده، حالا دیگه می دونستم سخنرانی خود را چگونه شروع کنم.
بلند شدم، دستم را گرفت میخواست ببوسد که مانع شدم، خم شدم، دستش را به نشانهی ادب بوسیدم.
گفت معتقد شدم استاد، معتقد بودم استاد، ایمان پیدا کردم استاد، گریه امانش نمی داد.
آنروز من روضه خوان امام شهید شدم و کسانی پای روضهی من گریه کردند که پای هیچ روضهای به قول خودشان گریه نکرده بودند.
پیشنهاد می کنم هر وقت حال خوشی داشتید، وقایع روز عاشورا و شب یازدهم را در ذهن خود مرور کنید و بعد این غزل را بخوانید.