❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
🔎 #پرسمان
✔️پرسمان 54
❓پرسش
لطفا دربارهی تفسیر این بیت توضیح بفرمایید؟
مريد پير مغانم ز من مرنج ای شيخ
چرا كه وعده تو كردی و او بجا آورد
مراد از شیخ، حضرت ابراهیم علیهالسلام است و مراد از پیر مغان، حضرت سیدالشهداء علیهالسلام.
مراد از وعده، ذبح فرزند است که ابراهیم علیهالسلام بدان امر خداوند وعدهی وفا داد اما حقیقت وفا را امام حسین علیهالسلام در کربلا در ذبح فرزندش علی اکبر علیهالسلام انجام داد.
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
✅پاسخ
این بیت با همهی زیبایی آن دقیق به نظر نمیآید.
چون شیخ اگر آدم علیهالسلام باشد جسارت به محضر اوست چون خلاف تعهد، که پیروی نکردن از شیطان باشد، عمل نکرد.
و اگر مقصود خوردن گندم توسط آدم و نخوردن نان گندم توسط مولا علی علیهالسلام باشد، خرافهای بیش نیست.
و اگر مقصود جناب ابراهیم علیهالسلام باشد، باز هم خلاف تعهد انجام نشد.
لذا جناب شاعر برای ارادت به مولا دیگری را کوبیده است.
#شعر #امام_علی #حضرت_ابراهیم
🆔 @shiravi_ir
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
🔎 #پرسمان
✔️پرسمان 196
❓پرسش
آیا این تفسیر از این شعر مولوی صحیح است؟
زان که هر مرغی به سوی جنسِ خويش
میپرد او در پس و جان پيش پيش
هنگامی که مواد لذتبخشِ دنيا عنوان وسيلهای پيدا کرد، در حقيقت، روح همجنس خود را دريافت کرده است.
سپس مولوی دربارهی طينت کافران و پيامبران، اين مسئله را مطرح میکند: طينت کفار از سجّين، مواد دوزخی، و طينت انبيا از علّيّين، يعنی از ماورای طبيعت است، و هر يک از اين دو گروه به سوی طينت خود میرود.
اين مطلب بارها در کتاب مثنوی تکرار خواهد شد و بعضی از روايات هم اين مطلب را تأييد میکند، ولی با نظر به مجموع تفکرات عقلانی و مطالعات اسلامی اگر مقصود از طينت، اين است که انسانها از ابتدا طوری آفريده شدهاند که هر کس مطابق همان خلقت خود، بدون کوچکترين امکان تخلف زندگی خواهند کرد، اين نظريه باطل و غير قابل قبول است، زيرا علاوه بر اين که مخالف مشاهدات حسیِ ما دربارهی فعاليتهای ارادی و اختياریِ درونِ ماست، تمام موضوعات مربوط به اختيار از قبيل تکليف، شخصيت، ندامت و خجلت که خود جلالالدين محمد مولوی آنها را وسيلهای برای اختيار معرفی کرده است، همچنين رسالت پيامبران و کتب و غير آن نيز بيهوده خواهد بود.
«تفسیر و نقد و تحليل مثنوی، محمد تقی جعفری، ج 1»
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
✅پاسخ
از دانشمند و فیلسوف گرانقدر جناب علامه بعید است که این بیت را حمل بر چنان معنایی کردهاند.
غرض جناب مولوی، جنسیست که توسط کارهای ارادی انسان ایجاد شده است؛ در واقع مولوی اشاره به ابتدای خلق ندارد. تصریح در وسط راه است که آدمی وقتی به اختیار، کفر یا ایمان را انتخاب کرد از آن پس فلش وجودی انسان به آن سمت خواهد بود.
#شعر #مولوی
🆔 @shiravi_ir
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
🔎 #پرسمان
✔️پرسمان 197
❓پرسش
در این شعر حافظ
«در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب
یا رب مباد آنکه گدا معتبر شود
بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی
مقبول طبع مردم صاحب نظر شود»
لطفا بفرمایید:
منظور از" رقیب" چیست؟
"نکات غیر حسن" چیستند؟
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
✅پاسخ
"رقیب" معمولا کسی است که یا رقیب عشقی است یا رقیب مقامی یا رقیب مالی یا اینکه موی دماغ است. معمولا به این طور اشخاص رقیب گفته میشود که در خصوص یک چیزی که محبوبیتی دارد برای طرف مقابل و احیانا معشوقهی او به حساب میآید او همیشه آنجا موی دماغ و مزاحم است. با اینطور صحبت کردن میخواهد که رقیبش را در حقیقت تحقیر کند.
"نخوت رقیب" میخواهد بگوید: بابا اصلی منم! این من هستم که باید نقش اول را بازی کنم. تو برای چی باد به غبغبت انداختی؛ خودت را آوردی وسط و نخود آش کردی؟
"یا رب مباد آنکه گدا معتبر شود"
میخواهد بزند توی سر طرف! که حالا به هیچی نرسیده خودش را گرفته. بابا تو تا پریروز هیچی نبودی، هیچی نداشتی. کسی نبودی؛ مقامی، منزلتی و... حالا آمدی وسط، رقیب ما شدی؟ موی دماغ ما شدی؟ این همه نخوت و باد دماغ برای چیست؟ چون قبلا گدا بودی حالا وضعت بهتر شده اینطور داری اذیت میکنی!
"بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی
مقبول طبع مردم صاحب نظر شود"
غیر حسن یعنی غیر از اینکه حالا یک کسی چهره دارد، زیبایی دارد، خودنمایی دارد، جلوه دارد. این مسائل کفایت نمیکند خیلی مسائل دیگری هست که انسان باید آنها را کسب کند تا مقبول طبایع بشود. طبع مردم بسیار دقیق، بسیار ظریف و بسیار حساب شده است. مردم بیجهت استقبال نمیکنند. البته مردم صاحب نظر، مردم صاحب اندیشه، مردمی که تخصصی دارند و درکی دارند و خلاصه جهاندیدهاند. انسان باید خیلی مهارتها را کسب کند، علومی را کسب کند، اخلاقی را کسب کند، صفات حسنهای را در خودش خلق کند تا کمکم مقبول طبع مردم صاحبنظر شود. والسلام.
#شعر #حافظ
🆔 @shiravi_ir
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
🔎 #پرسمان
✔️پرسمان 223
❓پرسش
بنی آدم ابزار یکدیگرند،
گهی پیچ و مهره گهی واشرند
یکی تازیانه، یکی نیش مار،
یکی قفل زندان، یکی چوب دار.
یکی دیگران را کند نردبان،
یکی میکشد بار نامردمان
یکی اره شد، نان مردم بُرَد،
یکی تیغ شد خون مردم خورَد
یکی چون کلنگ و یکی همچو بیل،
یکی ریش و پشم و یکی بیسبیل.
یکی چون قلم خون دل میخورد،
یکی خنجر است و شکم میدرد.
خلاصه پر از نفرت و کین و اندوه و آز،
نه رحم و نه مهر و نه لطف و نه ناز،
همه پر کلک پر ریا حقهباز!
چو عضوی بدرد آورد روزگار
دگر عضوها پا گذارند فرار!!!!!
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
✅پاسخ
ولی بنی آدمهای دور و بر ما که اینطوری نیستند.
آدمها هم مثل بقیهی طبیعت چنانچه بد فکر کردند بد مییابند.
#بنی_آدم #شعر
🆔 @shiravi_ir
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
🔎 #پرسمان
✔️پرسمان 231
❓پرسش
در نفس اژدهاست او کی مرده است
از غم و بی آلتی افسرده است
اژدها را دار در برف فراق
هین مکش او را به خورشيد عراق
يعنی چی؟
آدم كه در گود نباشد كه اتفاقی نمیافتد
معنی دقيقش را میشود بيان بفرمایید؟
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
✅پاسخ
نمیگوید: تو گود نباش! میفرماید: نفس خبیث را داخل گود نیاور.
نمیشود جو و علف را نشان خر بدهیم و بگوییم: نخور.
دشمن راه است خر، مست علف
ای بسا خر، بنده را کرده تلف
«مولوی»
نفس تو هر دم مهیا در خروش
تا نهد بر عِرض تو، چوب فروش
آتش شهوت ندارد آشتی
گر زلیخا جفت یوسف داشتی
در فراق و زَمهریرش گر نهی
باشد از آن، جان یوسف بر مَهی
«تفسیرمعنوی ج 1، محمدمهدی شیروی خوزانی»
#شعر #نفس
🆔 @shiravi_ir
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
🔎 #پرسمان
✔️پرسمان 371
❓پرسش
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمهی بقا را
مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را
برو ای گدای مسکین در خانه علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا
بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
که علم کند به عالم شهدای کربلا را
چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان
چو علی که میتواند که بسر برد وفا را
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت
که ز کوی او غباری به من آر توتیا را
به امید آن که شاید برسد به خاک پایت
چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را
چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان
که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را
چه زنم چو نای هردم ز نوای شوق او دم
که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را
«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنائی بنوازد آشنا را»
ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
✅پاسخ
ما به استقبال غزل مرحوم شهریار رفتیم
چون بهگمان ما جهانبینی جناب شهریار در این زمینه کامل نبوده است.
بیت اول؛
علی ای خدای رحمت تو که غایتی خدا را
به نگاهت آفریدی همه مُلک ماسوا را
#شعر
🆔 @shiravi_ir