شیرینترازعسل ذکرحسین ع
حسینجان .. به یاد لبت، یک شبم خواب راحت نداشتم #محمدحسینپویانفر
هزاران تــــــو
در مــن نــفــس مــیــکــشــد
امـّـا همــآن
دلــگــیــرِ همــیــشــگــیام ...😔
#درآرزویکربلا💔
ويرانه آمديم كه آبادمان كنی
دستی بكش به روی سرِ ناتمامها ...
#سیدیعباس
🏴 @shirintarinzekr 🏴
جگرم سوخت زمانی که رقیه میگفت
عمه جان !
این همه دختر،
همه بابا دارند؟
😭😭
رقیهجان
مگـر میشـود تو را
دوست نداشت ..؟
وَلاَخَرَجَحُبُّكَمِنْقَلْبِي ..
#السلامعلیعزیزالحسین💔
🖤 @shirintarinzekr 🖤
4_5999134469930354865.mp3
6.16M
دردانه تو افسرده شده...💔💔
#جواد_مقدم
🖤 @shirintarinzekr 🖤
سه سال بیشتر نداشت اما بزرگی عاشورای حسین (ع) در چشم های کوچکش خلاصه شده بود و غربت کربلا در عمق نگاهش تفسیر می شد.
سلام بر تو که در ضمیر لبخند حسین (ع) رها بودی و در دامانش، تصویر زیبای حق و عشق را به تماشا نشستی.
تو دختر خورشيدی و از تبار نور که جلوه زیبایی از شكوه و عظمت حماسه کربلا شدی و گواهی بر حقانیت نهضت عاشورا
اگر نیک بنگریم و تأمل کنیم، حضور اين كودک خردسال در متن نهضت سرخ حسينی به واقعگویای تمام عدالت است .
رقیه جان...
تو براتی بودی در واقعه عاشورا، که همگان بدانند حسین (ع) بنای جنگ و پیکار نداشت ...
یا رقیه (س) چه بدعهدی کردند که در جواب بی تابی های کودکانه ات سر بریده را به آغوشت رساندند...
غمگین مباش اگر خرابه های شام گهواره ات بود، چون امشب فرشتگان به استقبال گوهر وجودت میآیند و تو را به آغوش خواهند کشید.
تو باب الحوائج کوچک حسین (ع) هستی که با انگشتان کودکانه ات گره ها میگشایی؛ بگشای گره کور این روزهای جهان را ...
شهادت مظلومانه سه ساله کربلا #حضرت_رقیه تسلیت باد.
🏴اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّک الفَرَج🏴
🖤 @shirintarinzekr 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زن غساله چه میدید که با خود میگفت
مادرت کاش بجای تو پسر می آورد...💔
#استوری🌱
#شهادت
🖤@shirintarinzekr 🖤
4_5913520052140771103.mp3
2.56M
معتقد شدیم به اینکه :
کربلایِ همه دستته خانمسهساله ..
#یارقیه
🖤 @shirintarinzekr 🖤
روضه خانگی - حضرت رقیه(سلاماللهعلیها) - 282.mp3
9.25M
🔳روضه حصرت رقیه سلام الله علیها
خیلی قشنگه ۰۰۰
📚استاد سید مهدی میرباقری
◾️گوش کنید وهدیه کنیدبه
صاحب الزمان علیه السلام
🏴 @shirintarinzekr 🏴
با سر اومدی مشکل منو حل کنی بابا
دست نداری که دخترت رو بغل کنی بابا
🖤💔
#عمهجانامامزمانمایی
#جانمرقیه
🖤 @shirintarinzekr 🖤
#عاشق اگــر...
دور و دلتنگ و بۍتاب باشدُ...
و نتواند دورۍ و دلتنگی و بۍتابیاش
را تاب بیاورد.....
•
•
دستِکم... میتواند کھ براۍ
" عشقَ " ش بمیــرد!
#رقيهخاتونسلاماللهعلیها
#دلتنگکربلا❤️
🖤 @shirintarinzekr 🖤
شیرینترازعسل ذکرحسین ع
عمه جان... حالا که بابا اومده، نگی منو زدن😭😭 🖤
الهی دورت بگردم خانم جان
میگن خانم بسیار دل مهربون و احساسی داشتن 😭
شُکِرِ خدا که مادر من اهل روضه بود
با گریه بر رُقیّه است، قَد کشیدهام ...
#رقیهخاتون💔
🖤@shirintarinzekr 🖤
نماهنگ-حضرت-رقیه-.mp3
16.51M
بابا ببین من پیر شدمـ یا تو💔😭
#سیدمجیدبنیفاطمه
🖤@shirintarinzekr 🖤
کارم چو زلف یار
پریشان ودرهم است...
#رقیهجاندخیلک💔
🖤@shirintarinzekr 🖤
Majid-Movahed-Lay-Lay-Roghaya (1).mp3
17.69M
اگر دوستش داری
علاقهات را فریاد بزن
قبرستانها پر از آدمهاییست
که حسرت به دل مردند...
#عزیزالحسین😭
🖤@shirintarinzekr 🖤
جگرم سوخت زمانی که رقیه میگفت
عمه جان !
این همه دختر،
همه بابا دارند؟
😭😭
🖤@shirintarinzekr 🖤
alireza_esfandiari_darda_dava-rugaya.mp3
17.49M
دردم دوا رقیه
مشگلگشا رقیه ...💔
#علیرضااسفندیاری
🖤@shirintarinzekr 🖤
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
سلام مولای سفرکرده ی ما !
سلام بر قلب حزین وداغدار این روزهایت که خاطره ی شام هرلحظه برایت در تجلی است ....
خاطره ی آن تنها بازمانده جوانان بنی هاشمی، بلکه آن حجت بالغه الهی، در بند غل جامعه !
خاطره ی دختران امیرالمؤمنین آن عمه های پرشوکتت در اسارت !
خاطره ی مخدره هایی بهشتی با روی های باز در انظار نامحرمان وحشی!
خاطره سه ساله ای کوچک که در خرابه ی شهر شام آخرین نفسهای متبرکش را کشید...
آه! از چشم ترت مولای من! 😔😔
آقاجانم!
ما برای ظهور شما دعا می کنیم و شما هم برای دوستان کم عزم خود دعا کن که عاقبت از خمار نشئه دنیا بیدار شویم و تمام قامت و محکم برای لشکر انتقام تو صف بیاراییم.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_و_فرجنا_بهم
🖤 @shirintarinzekr 🖤
#تشرفات
حاج غلامرضا سازگار نقل میکند یکی از علمای روحانی به نام آقای افشار که مردی متدین بود و به صداقتش ایمان داشتم، حدود 40 سال پیش برایم چنین نقل کرد:
در جوانی که روضه میخواندم، جراحتی عمیق در زانویم پیدا شد و بر اثر آن در بیمارستان بستری شدم. پس از گذشت دو ماه، پزشکان چاره ای جز قطع پای من ندیدند. وقتی از این موضوع باخبر شدم، مضطرب گشتم و تصمیم گرفتم به مولایم امام حسین علیه السلام توسل پیدا کنم. برای فراهم آمدن توجه بیشتر، منتظر ماندم که تاریکی شب برسد. شب هنگام با خود گفتم: دختر پیش پدر عزیز است. خوب است از نازدانه امامم بخواهم که از پدر، شفای مرا بخواهد.
▪️▫️▪️
سپس این شعر صامت بروجردی را خواندم و گریه کردم:
بود و در شهر شام از حسین دختری
آســـیه فطرتی، فاطمه منظــری
همین طور با گریه، شعر ها را ادامه دادم. سپس در حالت خواب و بیداری دیدم مولایم به طرف تخت من می آید و این دختر انگشت پدر را گرفته، او را به سوی من میکشد. حضرت کنار تخت من آمدند و فرمودند: افشار، من این شعر صامت را دوست دارم. برایم بخوان. خواستم بخوانم که فرمودند: بایست. عرض کردم: آقا جان! قریب دو ماه است که نمیتوانم بایستم. فرمودند: اگر ارباب به نوکرش میگوید بایست، میتواند او را شفا دهد. برخیز. من ایستادم و اشعار را خواندم. در حین خواندن ناگهان به خود آمدم و دیدم که ایستاده ام و چند نفر از پزشکان و پرستاران و بیماران، اطرافم گریه می کنند.
▪️▫️▪️
صبح دکتر ها مرا معاینه کردند و گریه کنان، با تعجب گفتند پایت هیچ مشکلی ندارد و می توانی از بیمارستان مرخص شوی. بیماران دیگر اتاق ها از این موضوع با خبر شدند و با عصا و ویلچر به اتاق من آمدند و گفتند: باید این اشعار را دوباره بخوانی تا ما هم گریه کنیم. من اشعار را خواندم و آنان گریه کردند. سپس از همه خداحافظی کردم و مرخص شدم. پس از یک هفته به بیمارستان رفتم تا به دو هم اتاقی خود سری بزنم، اما از آن دو خبری نبود. پس از پرس و جو، مسوولان بیمارستان گفتند: آن روز همه ی بیماران شفا گرفتند و مرخص شدند!
📚ریحانه کربلا/استاد بندانی نیشابوری
🖤 @shirintarinzekr 🖤