eitaa logo
شیرینترازعسل ذکرحسین ع
1.3هزار دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
10.8هزار ویدیو
107 فایل
💚شکر خدا را که در پناه حسینیم ❤️ 💚عالم از این خوبتر پناه ندارد کپی متنهاباذکرصلوات حلال‌و گوارای قلبهای پاک عاشقان سیدالشهدا جانم❤️
مشاهده در ایتا
دانلود
روزیِ روضه‌ی ما با مدد امِّ‌بنیـن .. روضه‌ی مشک و علم شد به هم ریخته‌ام 💔 🖤@shirintarinzekr 🖤
@MAHMOUDKARIMMI_SHAB_09_MOHARRAM.mp3
48.05M
🏴 شب نهم محرم از سوز سینه میکشم آه... 🖤@shirintarinzekr 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حسین‌علیه‌السلام‌به‌خیمه‌بازگشت درحالی‌که‌شکسته،گریان‌و‌محزون‌بود اشکهای‌خودرا‌با‌دست‌پا‌ک‌میکرد سکینه‌نزد‌امام‌علیه‌السلام‌آمد‌ و‌درباره‌عمو‌سوال‌کرد حسین‌علیه‌السلام‌خبر‌شهادت‌اورا‌دادند زینب‌این‌خبر‌را‌شنید‌و‌فریاد‌او‌بلند‌شد: واأخاه! واعباساه! زنان‌همگی‌گریستند‌و حسین‌علیه‌السلام‌با‌آنها‌گریست زینب‌‌سلام‌الله‌علیها‌فرمود: وای‌از‌ضایع‌شدن ما‌بعدازتو..😭😭😭 مقتل شب نهم🖤 🖤@shirintarinzekr 🖤
حاج آقا دارستانی میگفت: وقتی یکی برای نوکری میکنه مثلا میره هیئت سر خم میکنه چایی میده... علیه السلام به حضرت عباس علیه السلام میگه بنویس فلان نفر برای ما چایی داد... گرفتی نکته اش چیه دیگه...!!
حاجت دارا، گرفتارا... برید در خونه ی ام البنین تا میتونید نوکری کنید... حضرت عباس علیه السلام بی جواب نمیذاره حواسش جمعِ مادرشه اخه اقامون خیلی غیرتیه...😭 دعام کنید لطفا
میگن اقا اباالفضل العباس به آبرو خیلی حساسه... عمو جان آبرومونو بخر...😭 😭
امشب مجلس روضه رو بیشتر می چسبیدید! امام زمان عجل الله فرمودن: هرجا روضه عموم عباس باشه من خودمو سراسیمه میرسونم اونجا...
امشب کم نخواه از عباسِ حسین... یه گوشه بشین و باهاش خلوت کن... گره تو کارته... از خودت خسته شدی... کربلا میخوای... زیر لب با خودت زمزمه کن "بی دست کربلا... دست مرا بگیر..." 😭😭😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه امشب و فردا شب مهمون این روضه ها هستیم... قدر بدونیم... 😭
خوش به حال اونایی که دلشون همیشه خیمه‌ی غمِ حسین ِ... 😔
خوش به حال اونایی که مشتری ثابتن...
خوش به حال اونایی که مشتری موقت و مشتریِ گذری نیستن...😔
امشب برا یه آقایی که باب الحوائج هست اما خودش آرزو به دل موند و حاجتش برآورده نشده روضه بخونیم؟ 😭 ...
برا یه آقایی که گره افتاد به کارِ عشقِ خودش و اربابش... 😔
برا اون آقایی که خجالت زده ی رباب شده... 😭
از کار عشق این گره بسته وا نشد باب الحوائج همه حاجت روا نشد...
دستان او جدا شده از پیکرش ولی... یک لحظه مشک از کف سقا رها نشد 😭😭
تو مقتل نوشته... وقتی دو دست عباس رو قطع کردن مشک رو به دندان گرفت سرشو هم خم کرد و خودشو انداخت رو گردن اسب مشک رو بین خودش و گردن اسب قراد داد که تیر بهش نخوره...😭 😭
دلواپس این بود که بچه ها تشنه نمونن...
هی تو ذهن خودش لبای خشک و ترک خورده ی بچه ها رو مرور میکنه... 😭
هی نگاه های ملتمسانه ی رقیه و سکینه رو موقع خداحافظی تو ذهن خودش مرور میکنه... 😭😭
هی یاد استیصال و دستپاچگی رباب میفته... 😭😭
اما نشد که آب به خیمه برسه... 😔
تو تیر بارونی که عباس رو هدف قرار داده بودن، یه تیر به مشک خورد...
آب که نه، آبروی عباس رو ریختن... 😭😭😭
با مشک پاره پاره به سوی حرم نرفت راضی به دل شکستگی بچه ها نشد 😭 گفت: حسین، منو نبر سمت خیمه ها....
اما از یه نظر خوب شد که عباس موند کنار شریعه فرات... میدونین چرا؟؟