بیرون که بودم یه دختر خیلی خوشگل دیدم اصلا از همه لحاظ خوشگل بود بعد به صورت تصادفی ۳ بار چشم تو چشم شدیم اگر خانوادش اونجا نبودن خانواده منم نبودن قطعا شمارشو میگرفتم هرجور میشد باهاش حرف میزدم
بعد قسمت قشنگ ترش اونجا بود که وقتی چشم تو چشم شدیم بهم لبخند زد (درصورتی که من در بد ترین حالت ممکن بودم)
دیشب خیلی نانای کنان داشتم تو گوشیم میگشتم بعد دیدم دستم داره می خاره
منم گفتم یکم بخارونمش انقدر این کارو کردم که قرمز شد کل دستم
دیدم بازوم هم داره می خاره بعد من نور انداختم روی دستم دیدم به به پشه بوده
بعد الان جای گزيدنش مستطیله دایره نیست
مثل اینا شدم که استخوان دستشون در رفته
دیشب خیلی عجیب یسنا بهم گفت یلدا پاشو ورزش کنیم
حالا ساعت چند؟ ساعت ۴:۵۰ شب
خیلی مجلسی رفت آب و خورد و اومد جلوم دستاشو میکشید
بعد گفتم حالا میره میخوابه بعد دیدم نانای کنان داره پروانه میزنه
گفتم برو بخواب دیدم میگه نه خیر من هنوز ۲۰ تا دراز نشستم مونده
بعد دراز نشستم رفت و به جای اینکه بخوابه بازم بیدار موند
گفت من ساعت ۵و نیم خوابیدم ۱۰ پاشدم
من ۵ خوابیدم ۱ پاشدم🎀