eitaa logo
🌸🕊شمیم یاس 🕊🌸
129 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
10.2هزار ویدیو
145 فایل
.....★♥️★.... .....★♥️ ......♥️★... ....★♥️★... سلام و خیر مقدم خدمت همه شما دوستان بزرگواران در کانال 《 شمیم یاس》 سعی ما بر بررسی دانستنی های علمی ،مذهبی و روان‌شناسی مبتلابه روز اینجاییم برای روشنگری حقیقت 🆔@shmimyasfatmi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید محسن مهردادی محسن مهردادی، پانزدهم بهمن 1341، در شهرستان قزوین به دنیا آمد. پدرش غلام ، خواربار فروش بود و مادرش ربابه نام داشت. تا دوم متوسطه در رشته مکانیک درس خواند. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. هشتم آبان 1360، در مهاباد هنگام درگیری با گروه‌های ضد انقلاب وقتی فقط 19 سال سن داشت بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. قسمتی از وصیت نامه شهید محسن مهردادی سلام بر انبیا و سلام بر اوصیاء الله، سلام بر ائمه طاهرین، سلام بر امام منجى(ع) انسان‌ها، سلام بر نایب برحقش، امام خمینى، این ابراهیم زمان، این بت شکن قرن و این ابوذر  زمان. حال که به جبهه رفته، پاى در چکمه می‌کنم و سینه دشمن را نشانه می‌روم - نه به خاطر کینه و خشم - بلکه براى احیاى دین و صدور انقلاب اسلامیم، از خداى بزرگ می‌خواهم که در این راه مرا یارى کرده، هر گلوله‏‌اى که بر من اصابت می‌کند، گامى باشد به سوى اللّه. از خداوند می‌‏خواهم که در این راه بر من قدرت و صبر عنایت فرماید. سلام بر پدر و مادر مهربانم، که براى من سال‌ها زحمت کشیده‏‌اند و در این راه مرا یارى نموده‏‌اند. از خداوند می‌خواهم که به آن‌ها صبرى عظیم و اجرى جزیل عنایت فرماید. و از پدر و مادرم می‌خواهم بعد از شهادتم لباس عزا بر تن نکنند و خدا را شکر کنند که فرزند آن‌ها در این راه شهید شده است روحش شاد یادش گرامی و راهش پر رهرو باد ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 ... خوشحالم. من ماه‌هاست که به انتظار این شب نشسته‌ام. حتما دیگران هم توی صورتم می‌بینند که این شوق، برای دل‌خوشی آن‌ها نیست. نشسته‌ایم دور هم و میوه‌ها و شیرینی‌ها میان‌داری می‌کنند؛ مثل شبِ بزم! مگسی می‌کوشد که بیش از سهمش با ما شریک شود! هرچه دورش می‌کنم به ماندن اصرار می‌کند! به مگس‌کُش مسلح می‌شوم. تا مگس‌کُش را می‌بیند، می‌رود و در دورترین نقطه روی سقف می‌نشیند و دیگر پایین نمی‌آید! می‌گویم انگار کشتن داعشی‌ها از کشتن این مگس آسان‌تر است! می‌خندیم اما این‌بار بابا جور دیگری نگاهم می‌کند. از من چشم برنمی‌دارد. انگار توی لبخندم، چیزی می‌بیند که دیگران ندیده‌اند... دلم می‌ریزد... دارم فکر می‌کنم که چند بار، چند ساعت، چند دقیقه دیگر می‌توانم بابا را ببینم... وسط حرف‌ها و فکرها و خنده‌ها، بابا که حالا دیگر آرام‌آرام لبخند از روی صورتش محو می‌شود، می‌گوید بلندشو و به پدربزرگ و مادربزرگ و عمه و خاله‌هایت زنگ بزن و از همه خداحافظی کن. خداحافظی... می‌توانم کلماتِ توی خیال و احساسش را حدس بزنم. انگار امشب برای بابا بوی وداع می‌دهد. نگران حالش هستم. تک به تک با همه‌شان تماس می‌گیرم؛ هرچند برایم سخت است. با مادر بیش از همه حرف می‌زنم. گرمای مهرِ توی صدایش، از پشت تلفن دلم را گرم می‌کند. شب عید است، شبِ روز پدر! نگرانی بابا را پشت خنده‌هایش حس می‌کنم. تصویرش را قاب می‌گیرم توی ذهنم... هنوز اذان نداده‌اند که بیدار می‌شوم. باز هم تاریکی، باز هم خلوت... فاطمه آرام خوابیده است... تماشایش می‌کنم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 صبح، صبحانه را خورده‌نخورده آماده رفتن می‌شویم. بابا می‌‌خواهد به سمنان برگردد. رنگ سرخِ چشم‌هایش گواهی می‌دهد که شب را آسان نگذرانده است. دم رفتن، بابا تا خواست دست‌هایش باز کند و در آغوشم بگیرد، نگاهش افتاد به فاطمه و عمو. شاید مراعات حالشان را کرد که دل‌آشوب نشوند. روبوسی کردیم و مرا در آغوشش گرفت اما زود دامان خداحافظی را چید و مختصرش کرد. حس می‌کردم که دوست دارد این وداع و این در آغوش کشیدن، ساعت‌ها طول بکشد... دستم را بوسید. آب شدم از خجالت. دست‌هایش را گرفتم. گرم بود. بوسیدمشان.... ۶۶ 📔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرود ملی جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸 بسم‌ الله الرحمن الرحیم 🍃🌸 خـدایا سرآغاز صبحم را با یاد و نام تو می‌گشایم و پنجره‌های قلبم را خالصانه و عاشقانه به سویت باز می‌کنم تا نسیم رحمتت برآن ببارد و ناپاکی‌های آن را بزداید و نوری از محبت و عشق تو به قلبم به ارمغان بیاورد با سلام و درود به شما مهربانان از خدای کریم می‌خواهم برکت نگاهش را در نگاهتان بریزد تا هر کجا می‌نگرید خیر باشد و شادی و مهربانی ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﻋﻬﺪ ﮐﻦ که ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺛﺎﻧﯿﻪﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ به ﺗﺒﺴﻢ ﻭ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺑﺰﻧﯽ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﻭ ﻏﻢﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ به ﺩیرﻭﺯﻫﺎیت ﺑﺴﭙﺎﺭ برخیز از پشت پلک‌های خواب آلوده‌ات به روزنه صبح سلام کن به لطف و مهربانی خداوند سلام کن به تمام دارایی‌های دلت به عزیزانت به دوستانت به داشته‌هایت به آرزوهایت به تمام زیبائی‌های غیر ملموس سلام کن حس زیبای بودن را لمس کن باز در تو امید زنده است و نفس می‌کشد صبحتون پر خیر و برکت امروزتون مملو از عشق و رحمت 🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
12.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ دعا و زیارت روز یکشنبه 🍂🍁🍂✨✨🍂🍂✨✨🍂🍁🍂 ☀️امروز یکشنبه ☀️ ۱۳آذر   ١۴٠١   ه. ش 🌙 ۹جمادی الاول   ١۴۴۴  ه.ق 🍂🍁🍂✨✨🍂🍂✨✨🍂🍁🍂 سلام امام مهربانم مهدیا منتظرانت همه در تاب و تبند همه ی اهل جهان جمله گرفتار شبند چو بیایی غم و ظلمت برود از عالم شاد گردد دل آنان که گرفتار غمند 🍂🍁🍂✨✨🍂🍂✨✨🍂🍁🍂 زمین از درد به خودش میپیچد و دلش را به نوش‌ داروی نااهلان خوش کرده! امّا... زخم هایی که به شکایت از دردِ دوری حجّت خدا دهان باز کرده اند جز به مرهم آمدنش التیام نمی گیرند...