#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
تب گرفته تمام جسم مرا
همه جا را سیاه میبینم
کاش زهرا عیادتم بکند
او بیاید برای تسکینم
گرچه بستند، باز میریزد
خونِ دل از شکافِ زخمِ سرم
زخم شمشیر قاتل من نیست
داغِ ناموس مانده بر جگرم
من که مَردِ نبردها بودم
یک جراحت مرا ز پا انداخت
وای از فاطمه که حوریه بود
پنجه بر گونههاش جا انداخت
سهم من از تمام این دنیا
غُصه و حسرت و بد اقبالیست
دور بستر حسین هست و حسن
جای محسن کنارشان خالیست
برو قنبر میان هرکوچه
بگو از حال و روز غمبارم
کودکان یتیم کوفی را
با خبر کن که کارشان دارم
این حسین است، چهره ی او را
ای پسربچهها نگاه کنید
سرِ رَخت و لباس او نَکنَد!
کشمکش بین قتلگاه کنید
ای یتیمان کوفه که عمری
سرتان بوده روی دامن من
مهربان با یتیمها باشید
با یتیمِ سه ساله مخصوصاً
سنگ از روی بامها نزنید
هر زمان که اسیر آوردید
صدقه دست زینبم ندهید
کودکانی که شیر آوردید
آه و نفرین من به کوفه اگر
از سری معجری ربوده شود
وسط ازدحام جمعیت
نکند دختری ربوده شود
صاحبان تنور بعد از این
به سر آفتاب رحم کنید
اهل کوفه وصیتم این است
به عروسم رباب رحم کنید
سروده گروه شعری #یا_مظلوم
عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
#امیرالمومنین_ع_مدح
خدا دلدار بود و بی گمان دلداده حیدر بود
زمین مست، آسمان مست، آن زمان که باده حیدر بود
نه تنها در شب هجرت و یا بَدر و اُحد بلکه
کسی که قبل خلقت امتحان پس داده حیدر بود
شب معراج تا جایی که چشم کهکشان میدید
شگفتا ابتدا و انتهای جاده حیدر بود
قسم بر شرح "لولاکُ " و قسم بر خلقتِ افلاک
که تنها لایق یاسِ پیمبرزاده حیدر بود
جهانداری که از دستش جهان روزی طلب میکرد
ولی سر کرده خود با قرص نانی ساده، حیدر بود
شهادت میدهد محرابِ مسجد آن کریمی که
توانگر کرده سائل را سر سجاده، حیدر بود
کسی که در مصافش مرحبا گفتند مرحبها
کسی که قلعهی خیبر به پاش افتاده حیدر بود
چه در خیبر، چه در خندق، چه احزاب آن یلی که بود
برای جانفشانی هر زمان آماده حیدر بود
یتیمان در دل کوفه پس از شق القمر گفتند
مگر آن ماه شبگرد، آن یلِ آزاده حیدر بود؟
یقیناً حیدر آباد است اگر دل با علی باشد
خدا میداند از اول بهشت آبادِ حیدر بود
#منصوره_محمدی_مزینان
عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
Bnifateme_Babolharam_net.mp3
3.45M
#روضه
#شب_بیست_و_یکم
#سید_مجید_بنی_فاطمه
عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
شعرای آئینی سازمان بسیج مداحان کرمانشاه
#روضه #شب_بیست_و_یکم #سید_مجید_بنی_فاطمه عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇 https://eitaa.com
یا بن الحسن! آقاجان! شبِ بیست و یکمِ، سرِ شما سلامت، قربون شالِ عزات برم، تا امیرالمؤمنین فرمود: همه بیرون برن، فقط بچه های فاطمه بمونن، همه رفتن،اما دیدن مولا باز نگاه کرد،فرمود: حسن جان! پس عباسم کجاست؟عرض کرد: باباجان! مگر نفرموده بودید فقط بچه های فاطمه بمونن؟صدا زد: بله عزیزِ دلم، اما به عباسم بگید بیاد، عباسم جزو بچه های فاطمه است.
همچین که اومد دید عباس بیرون مؤدب نشسته، داره گریه میکنه، صدا زد: عزیزِ دلم بلند شو، بابام کارِت داره،صدا زد:آقاجان!مگه نفرمودن فقط بچه های فاطمه بمونن؟ آقا امام حسن دستی به سر عباس کشید، فرمود: عزیزِ دلم پدرمون فرموده: تو هم پسرِ فاطمه ای.عباس مؤدب اومد کنارِ بسترِ بابا، فرمود:عباس جان! سرت رو بالا بیار، دستِ بابا رو بوسید، امیرالمؤمنین دیدن، دستِ عباس رو گرفت،وصیت ها رو به حسنش کرد، فرمود: حسین جان کمی جلو بیا، زینب داره نگاه میکنه، بابا این چه کاری است با این حالش میخواد انجام بده،دست حسینش رو گرفت، دستِ عباس رو تویِ دستِ حسین گذاشت،همه گفتن: شاید میخواد سفارشِ اباالفضل رو به حسین بکنه، یه وقت صدا زد: عباسم! یادت باشه یه روزی کربلا همه حسینم رو تنها میذارن، نکنه اباالفضل، حسین رو تنها بذاری...*
بلند شو ای، قُوّتِ لشکرم
پاشو از جا ببین، بی پناهِ حرم
می بینی که، پشت من تا شده
پایِ دشمن به، دورِ حرم وا شده
سکینه میگه: دیگه برگرد
ببین خواهشِ آخریشُ
رقیه نشسته تو خیمه
گره میزنه روسریشُ
*اباالفضلم بلند شو، مگه یادت رفت بابام سفارش کرد؟ عزیزِ دلم بلند شو بچه ها بهونۀ تو رو گرفتن...
از صبح عاشورا هر کی افتاد ابی عبدالله اومد بالا سرش، حتی برا علی اکبر گریه نکرد،مات و مبهوت مونده بود تا زینب آمد وسطِ میدان، اما تنها کشته ای که دادِ حسین رو بلند کرد، بدنِ پاره پارهٔ اباالفضل بود، همچین که اومد عمود خیمه رو کشید، دادش بلند شد، خواهرش گفت: داداش چرا داد میزنی؟ مگه نفرمودی آروم گریه کنیم، صدا زد: علمدارم رو کشتن، خواهرم دیگه آمادهٔ اسیری بشید، دیگه اباالفضل ندارم...
زن و مرد فریاد بزنید:یا حسین!
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
#امیرالمومنین_ع_مدح
خارج از درک عُقولاند خدا با حیدر
میرسد تا به خدا، هر که رسد تا حیدر
ذات حق در وجنات علوی جلوه نمود
بهترین آینهی عالی اعلیٰ، حیدر
انبیا را به خداوند رساندهست علی
ذکر توحیدی موسی و مسیحا، حیدر
مرتضی مطمئِناً بوده سراپا احمد
مصطفی مطمئِناً بوده سراپا حیدر
فضّه و قنبر این طایفه بودن...، عشقست
ما که هستیم مگر؟! نوکر زهرا_حیدر
خانهی اهل تشیُّع، نجف اشرف اوست
کاش باشیم شبی منزلِ باباحیدر
عبد خاطی به کجا جز در مولا برود
آخرین ملجأ درماندگی ما...، حیدر
هر زمان در زدهام، در به رویم باز شده
بخدا رد ننمودهست گدا را حیدر
**
زیر قرآنِ علی رنگ خدا میگیریم
سایبانِ سرِ ما در شب احیا، حیدر
بَه..، چه خوب است اگر موقعِ قرآن به سرم
برگهی بندگیام را کُند امضا حیدر
بعلیًّ بعلیًّ بعلیًّ بعلی...
این قسم رمز نجات است...، به مولاحیدر
تا خداوند گناهان تو را پاک کند
صد و ده بار شبِ قدر بگو: یا حیدر
#بردیا_محمدی
عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
#امیرالمومنین_ع_مدح
هُرم نجف حرارتمان را زیاد کرد
گرمایِ عشق، طاقتمان را زیاد کرد
مانند بوذر از کرمش زر گرفتهایم
مِهر علیست ثروتمان را زیاد کرد
عنوان ماست عبد کرمخانهی نجف
عبدش شدیم، شُهرتمان را زیاد کرد
از وادی السلامِ علی تا که رَد شدیم
شوقِ به مرگ جرأتمان را زیاد کرد
با "یاعلی" زمین و زمان را بِهَم زدیم
تأثیر ذکر، قدرتمان را زیاد کرد
گفتیم شیعهایم، طرفدار حیدریم
این گفته خوب عزتمان را زیاد کرد
بودیم مستِ بوسه به دربِ حرم ولی
ایوان طلاش، لذتمان را زیاد کرد
مارا سحر به صحن رساند و غروب بُرد
سهمیهی زیارتمان را زیاد کرد
ما کاه خواستیم ولی کوه داد، آه...
اینگونه او جسارتمان را زیاد کرد
بی قیمت آمدیم به بازارِ مرتضی
دستش رسید، قیمتمان را زیاد کرد
"یامظهرالعجائب و یامرتضی علی..."
ذکر علی عبادتمان را زیاد کرد
آری همین مسیر نجف تا به کربلاست
هر ساله باز همتمان را زیاد کرد
*
در کربلا تمام علیها فدا شدند
این داغها مصیبتمان را زیاد کرد
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
دست من خالی است و چشمانی
پُرِ اشک و گناه آوردم
از خودم هم فراریام، امشب
من به اینجا پناه آوردم
چیز بهتر نداشتم، با خود
غیر ازین چشمهای گریانم
گریهام قاطی ریا شده است
اشک خالص که نیست، میدانم
باخودم فکر می کنم گاهی
" بی حیا این هزارمین بار است"
در دلم وحی می شود انگار
که دوباره بیا که غفار است
سالها بندهی خودم بودم
هی خودم را فریب میدادم
همه چیزم به پای نَفْسم رفت
جان مولا برس به فریادم
قسمت میدهم تورا حقِ
خانهای که درش در آتش سوخت
قسمت میدهم به آن مردی
که پَر همسرش در آتش سوخت
به همان ذوالفقار تنها که
سپرش را مقابلش کشتند
به علی که دو دست او بستند
همسرش را مقابلش کشتند
یا الهی به حق آن اشک و
گریههای درون چاه علی
آهِ مرد غریب میگیرد
قسمت میدهم به آه علی
می روم با دوچشم گریانم
به در خانهی علی امشب
آن علی که حدود سی سال است
کَمکَمَک جانش آمده بر لب
خاطرات گذشته میکُشَد و
فکر فردا عذاب می دهدش
تب مولا که میرود بالا
دست عباس، آب میدهدش
به حسن خیره میشود گاهی
یاد کوچه ... و میرود از حال
به حسینش نگاه میکند و
روضه میخوانَد از تهِ گودال
حَسَنم پس چرا از آن سیلی
هیچ حرفی به من نمیگفتی؟
نگرانم حسین جان! روزی
زیر پاهای اسب میاُفتی
چقدر حرفهای ناگفته
از وصایای همسرش دارد
به حسینش نگاه میکند و
گوشهچشمی به دخترش دارد
همهی ماجرای فردا را
از دوچشم حسین خود میخوانْد
یاد آن نیزهها و خنجرها...
خیره بر حنجر پسر میمانْد
همهی روضههای کرب و بلا
باهم از پیش چشم او رد شد
آه این قامت رشید حسین
قسمت سُمّ اسب خواهد شد
لحظههای وداع آخر تا
خواست زیر گلوش بوسه زند
یادش آمد که هیچ شمشیری
جای این بوسه را نمیبُرَّد
تا به زینب نکاه میکرد... آه
صورتش غرق حسِ غربت بود
آخر این نازدانهی بابا
سرنوشتش غم و اسارت بود؟
#داود_رحیمی
عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
#امیرالمومنین_ع_مدح
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
به احترام مناجاتِ نیمهشبهایش
خدا گذشت ز ما شیعیانِ رسوایش
علی اجازه نداد آبروی ما برود!
چه دِینها که ندارد گدا به مولایش...
چگونه حاکم کوفه "نمک" غذایش بود؟!
چگونه پی ببرد عقل بر معمایش؟!
برای نوکر خود کفشِ نو خرید ولی
همیشه کفش پُر از وصله داشت بر پایش
علی که قامت یَلهای شام را خم کرد
شکست گریهی اطفال، قد طوبایش
طلاق داد خوشیهای پوچ دنیارا
خوشی آخرتش بود حزن دنیایش...
کسی که باعلی امروزِ خویش را گذراند
خوشا به روز قیامت، خوشا به فردایش!
خدا گواه به نامرد و مرد، رو نزند
هرآنکسی که فقط حیدرست آقایش
کریمی پسران از کریمی پدرست
چه خوب ارث گرفته حسن ز بابایش
نشاند قاتل خودرا به سفرهی کرمش
چه رحمتیست دراین سفرهی مُصفایش
سرش شکسته ولی عاشقانه میخندد
نمانده فاصلهای تا وصال زهرایش
#سیدپوریا_هاشمی
عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
14010203eheyat-salahshor-roze.mp3
2.72M
|⇦•ای پدر جان !عجب دلی داری
#روضه و توسل به امیرالمؤمنین علیه السلام وحضرت رقیه یلام الله علیه ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده #شب_بیست_ویکم مبارک رمضان ۱۴۰۱ به نفس حاج مهدی سلحشور •✾•
شعرای آئینی سازمان بسیج مداحان کرمانشاه
|⇦•ای پدر جان !عجب دلی داری #روضه و توسل به امیرالمؤمنین علیه السلام وحضرت رقیه یلام الله علیه وی
امامحسن و امامحسین از تشیع جنازه ی بابا که برگشتن، غریبانه، نیمه ی شب گذرشون افتاد به خرابه دیدن صدای جانسوزی از خرابه میاد.. یه پیرمردی داره ناله میزنه گریه میکنه: خدایا! امشب آقای من رو نفرستادی؟ غمخوار من رونفرستادی؟ سنگ صبورم رونفرستادی؟ امامحسن وامام حسین علیه السلام همدردی کردن باهاش...
پیرمرد! چه کسی رو داری میگی؟ وقتی نشانه ها رو داد، با پیرمرد نشستن، باهم شروع کردن گریه کردن...
فرمودن: این نشانه هایی که میدی نشانه های بابای غریب ما علی است. پیرمرد شروع کرد گریه کردن. گفت: این آقا هرشب میومد به من سر میزد خودش لقمه درست می کرد تو دهانم میذاشت...
آقای من! مولای من! مرام شما این بود به بیچاره ها سر می زدید. مرام شما این بود به خرابه نشین ها سر می زدید. غم خوار خرابه نشین ها بودید. شما که مرده و زنده ندارید حتما توخرابه ی شام هم اومدی آقاجان...
اون وقتی که صدای دردانه ی حسین بلند شد، عمهجان این سر مُنوّر را کمکم میکنی که بَردارم؟ شامیان ای حرامیان دیدید که من راست گفتم پدر دارم...*
گفت: ای پدر جان! عجب دلی دارم
ای پدرجان عجب سری داری
گیسویم را به پات میریزم
تا ببینی چه دختری داری
هر بلایی که بود یا میشد برسر زینبِ تو آوردند
قاری من! چرا نمیخوانی چه به روز لب توآوردند؟
*گفت: بابا جان! بذار برات درد و دل کنم ... وقتی چشم تو را دور دیدند. وقتی دیدند بابا ندارم، برادر ندارم، عموندارم، غریب گیر آوردن..*
دستی از پشت خیمه ها آمد
لاجرم راه چاره ام گم شد
در هیاهوی غارتِ خیمه
ناگهان گوشواره ام گم شد
*وقتی بین راه که این سرهارو حمل میکردن، این نانجیبها در یکی از این منازل اتراق کردند زن وبچه یه طرف، سرها یه طرف. ایننانجیبها به مِی گُساری مشغولند...
میگه دیدم نیمه ي شب یه بچه ی سه، چهار ساله ای آروم آروم با دست و پاش اومد سمت نیزه ای که سر ابی عبدالله بالا نیزه است... از پایین داره التماس می کنه به سرِ بالای نیزه... گفت: بابا! یا تو بیا پایین، یا من و ببر پیش خودت...
میگه دیدم یه وقت نیزه خمشد سر اومد توي دامن این بچه، سر رو شناخت رفت سمت سر، اما چه کرده بودن با این سر...
وقتی تو خرابه سر رو گذاشتن مقابلش با تعجب نگاه کرد گفت: عمه جان! "هذا رَأسُ مَن؟" این سر کیه عمه جان؟ تا گفت این سر بابات حسینه..."وضعت فمها على فمه الشّریف " این لبهارو گذاشت به لبهای بابا.. یه وقت زینب نگاه کرد دید سر یه طرف... سه ساله یه طرف...*
عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
شعرای آئینی سازمان بسیج مداحان کرمانشاه
🏴#شهادت_حضرت_علی_ع 🏴#شب_قدر 🏴#شب_احیا 🏴#سبک_زمینه 🏴#سبک_واحد
صدا زدی عباسم ، بیا برام کاری کن ...
تو کربلا جای من ، حسینمو یاری کن ...
( چه شب قدر دلگیری ...
داری تو از پیشم میری ... ) 2
امون از این دل زینب
به علیا یا الله شب قدر ذکر من
یه کفن مونده تنها به حسینه فکر من
پدر بچه های کوفه(خداحافظ۲)
غریب بچه های کوچه های کوفه(خداحافظ۲)
چرا گل یاس تو ، میون کوچه پژمرد ...
با دست بسته دیدی که مادرم سیلی خورد ...
( یه گل یاس که بی برگ شد
مادرمون جوون مرگ شد ) 2
امون از دل زینب
در شکسته محکم ، به پهلوی مادر خورد ...
قلاف شمشیر ای وای به بازوی مادر خورد
پدر بچه های کوفه(خداحافظ۲)
غریب بچه های کوچه های کوفه(خداحافظ۲)
نرو ببین که زینب چه پناهه بابا
قرارمون عاشورا تو قتلگاه بابا ...
آتش و غارت و سرها
حرم و یک زن تنها
امون از این دل زینب ....
به حسین یا الله ، دل من خون خونه
تنی که میشه بی سر ، زیر مرکب می مونه
پدربچه های کوفه(خداحافظ۲)
غریب بچه های کوچه های کوفه(خداحافظ۲)
#صلوات 👉
عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah