شعرای آئینی سازمان بسیج مداحان کرمانشاه
#روضه #بخش_دوم #شب_سوم_محرم #سید_رضا_نریمانی عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇 @Shoaraye_aeinimad
امشب برایت دخترت مرثیه میخواند
آزرده شد روحم همانند تو بابا من
آنکه آنکه سرش پی در پی افتاد از نوکِ نی تو
آنکه کنار نیزهات افتاده از پا من
ماهِ کبود من بیا تا صبح بشماریم
تو بیشتر از شمر سیلی خوردهایی یا من؟
قصهی ناقه و آن نیمهی شب یادت هست
به زمین خوردمو دیدم کمرم زخم شده
زجر هم مثل مقیره چقدَر هم بد میزد
زیر شلاق و لگد بال و پرم زخم شده
--
گفت حالا که آمدی بابا
یا مرا با خودت ببر یا باش
راستی دختری که آن کوچهست
کتکِ سیر خوردم از باباش
--
چگونه شکر گویم این مثالِ ناگهانی را
کمان ابروی من خوشحال کردی قد کمانی را
چگونه یافتی ما را در این ویرانسرا امشب
گرفتی از صدای گریهام شاید نشانی را
سرت را از طبق برداشتم بایاریِ عمه
چهل منزل تحمل کردهام این ناتوانی را
حلالم کن، که اشکم را به استقبال آوردم
پدر از یاد بردم شیوهی شیرین زبانی را
خبر دارم شبی کنج تنوری میهمان بودی
به جا آورده کوفه خوب حقِ میزبانی را
به قول تازیانه من یتیمی دردسر سازم
معطل میکنم با زخم پایم کاروانی را
لبت را قاریِ قرآن هزاران بار میبوسم
که تشت زر ببیند راه و رسم قدردانی را
اگرچه دخترانِ شام تحویلم نمیگیرند
نیاوردم به روی خویش این نامهربانی رادل آسمان میل دارد ببارد
که ویران نشینیِ ما گریه دارد
سر انگشتِ مشکل گشایم ضعیف است
که خار از کف پای من دربیارد
بیا تا تماشاچیانم نگویند که این طفل آواره بابا ندارد
بیا تا که همسایههای این خرابه برایم دگر نان و خرما نیارند
عجب روزگار عجیب و غریبیست
یهودی مرا خارجی میشمارد
الا خیزران خوردهی مجلسِ تشت
غم تو گلوی مرا میفشارد
--
تا رفتم از حال، گوشواره خلخال، گم کردم
اینا چیزی نیست، بابا تو گودال، گم کردم
با صورتم، چیکار کنم
فقط بگید کدوم طرف فرار کنم
چجوری دست به موم زدن
منو درست جلو سرِ عموم زدن
خشکه حلقومم، گفتم مظلومم، بدتر زد
بعد از حق حقها، تا دید آرومم، بدتر زد
یه جوری زد، که جون بدم
یه روز بیاد زجرو بهت نشون بدم
همون که قد بلندتره
یه ساعتم از زدنم نمیگذره
این پهلو ناقص، این بازو بی حس، ای بابا
مارو چرخوندن، مجلس به مجلس، ای بابا
یه شهری و سریک کنن
فقط میخواستن عمهمو کوچیک کنن
چطور بگم که پیر نشد
این خونواده مردش هم اسیر نشد
بند اومد راهها، دست بد خواها، سنگین بود
هر کی سنگم زد، باریکلاها، سنگین بود
یتیمو با طناب زدن
سرِ تو رو تو بغل رباب زدن
برا یه زن بده غمش
زمین که میخوره نباشه محرمش
---
من از عمو عباس توقع دارم
چند وقت است از اوهم خبری نیست که نیست
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
35295.mp3
504.1K
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#کوردی
( روشن کردی ویرونه رو )
#بند_اول
روشن کردی ویرونه رو
لایق دونستی دخترو
«حالاکه اومدی نرو»
بابایی
تو دامن میگیرم سرو
میزنم حرف آخرو،
حالاکه اومدی نرو
بابایی
من الذی ایتمنی بابایی
چرا تو خونین دهنی بابایی
خبر داری عشق منی بابایی بابا جون
«من الذی ایتمنی ۳واویلا»
#بند_دوم
نپرس از موهای سرم
کبودی های پیکرم
سوختگی بال و پرم
بابایی
به من نگو کو معجرت
تا نپرسم از پیکرت
از خاکستر رو سرت
بابایی
کی رگای گردنتو بریده
نگا بگن که دخترت خمیده
لحظه پر کشیدنش رسیده
«من الذی ایتمنی ۳واویلا»
#بند_سوم
خیلی این شامیا بدن
باعث گریه هام شدن
نبودی عمه رو زدن
واویلا
بین محله ی یهود
اگه عمه زینب نبود
دخترت حالا مرده بود
واویلا
اینا به ما حرفای بد بد زدن
به چادرم نبودی لگد زدن
نمیدونی که ما رو چقد زدن
واویلا
«من الذی ایتمنی ۳واویلا»
شاعر : حامد شریفو سجاد شرفخانی
منبع: گروه شاعران جواز نوکری
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
Roghaye Baba 128.mp3
10.32M
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#کردی
#به_نام_رقیه_بابا
#یوسف_کرمی
رقیه باو شین بکه بابات حسین غرقه وخوین
و اشکیلت پاک بکه سر بابا قلتان وخوین بابا سردار بی سرم ابوالفضل آب آورم
بابا مشگگی بریایه منالیلت بی آو منن یااباعبدالله،سرت وتن بی جیا
فدای خوین رنگینت،رقیت بی بی بابا دردت و کولم بابا،تو باو بگر دسیلم
یه ی بار تر نازم بکیش،بومه فدای چاویلت توام بوینمت بابا وناو خاوم تو دوینم
حرمله نیلی بابا یه ی بار تر خاوت بوینم سر بریا ودامانم چاویل خوینت واکه
اشکیلم سرازیره لبیل خشکت خیس که
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
Mohammad-KaramiNaz-Nazari-128.mp3
5.37M
#ناز_نازاری_رقیه_کیشی
#مداحی_محمد_کرمی
#کردی
دنگ یه بانو دل بی قراری
وه برا برا ارا سرداری
خیون دلی ل گلاری واری
برا رو رو کید زهرای کربلا
دادو بیداد بانو کربلاس
ارا براگی سر ل تن جیاس
ل ناو قتلگاه نالو واویلاس
برا رو رو کید زهرای کربلا
دی وه ریو نیزه سر سالاری
ل لی گریایه دارو نداری
دی توان نیرید نیزه درباری
برا رو رو کید زهرای کربلا
شکانن دل کوثر علی
هم گران داخ براگانی دی
هم دی وه پایلی بن اسیری
برا رو رو کید زهرای کربلا
ناز نازاری رقیه کیشی
آخو داخ دیری ل دل ریشی
دی برا نیری دردی پی بیوشی
برا رو رو کید زهرای کربلا
نه بود بیلیدن وه جی پیکری
نه وه پا بکید عزاو چمری
وه داخو دیونید وه ریو نی سری
برا رو رو کید زهرای کربلا
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
158.3K
بسم الله الرحمن الرحیم
*#شب_سوم*
نوحه رقیه/اشعارکردی
درده یتیمی، بردیه خاوم
م وه،خرابه بابا کواوم
اشکم بیه روانه / له داخ تازیانه
بابابرس و دادم ۲
عمه وه من وت، بابا سفر چی
وه،هجر بابم گیانم وه،در چی
کاش بایدنه کنارم / بی یارو غمگسارم
بابا برس وه دادم ۲
عمه م امشب ،وه تابم و تب
گیانم رسیه، بابا دی وه لب
نیه،کسی کنارم / نیلی بیه عذارم
بابای برس وه دادم ۲
امشو م،نیرم،جز تو تمنا
ارا چه، نیه تی ،خرابه بابا
خراوه ،ضرب،سنگم / گرده عدو،وه جنگم
بابابرس وه دادم ۲
امشب خراوه، کردیده روشن
وه نور بابا خرابه گلشن
بابای من رسیه / هلال م دمیه
بابا برس وه دادم ۲
دره سره تو، دویتد وه آغوش
امشو پدرگیان حرفم بیه گوش
عمره،م دی تمامه /ای زندگی حرامه
بابابرس وه دادم
#مداح_کربلایی_علی_اکبر_محمدی
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
Fadaeian_Shab04Moharam1402_01.mp3
36.99M
#مناجات_با_امام_زمان
#شب_چهارم_محرم
#حاج_سید_رضا_نریمانی
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
#مناجات_با_امام_زمان
#شب_چهارم_محرم
#حاج_سید_رضا_نریمانی
السلام علیک یا اباعبدالله...
وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وِلايَتِكُمْ طيِباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَة لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْكِيَةَ لَنَا وَ كَفَّارَة لِذُنُوبِنَا...
اَلسَّلامُ عَلی مَحالِ مَعرِفَتِ الله وَ مَساکِنِ بَرَکَتِ الله وَ مَعادِنِ حِكْمَةِ اللّه وَ حَفَظَةِ سِرِّ اللَّهِ وَ حَمَلَةِ كِتَابِ اللَّه...
أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ...
(شب چهارمِ وُ شب حضرت حرِّ ، حالا از فرزندان حضرت زینب(س) میخونیم ولی شروع کارمون با مناجات باشه ، مام امشب مثل حر بیاییم در خونه امام حسین ، کیا با اوج گناهشون ، اینقد ما گناه کردیم که ، یه امشبو اومدیم در خونه امام حسین اونم اگر میشد و اگر خرده نمیگرفتن و اگر کسی فردا ما رو مسخره نمیکرد مثه حر میشدیم، من خودم امشب این کفشامو گردنم مینداختم و به امام حسین میگفتم آقا من برگشتم میشه ما رو قبول کنی؟ ، آره امشب هی وسط مناجات به آقا بگو آقاجان غلط کردم...)
حال من زار شده غرق گناهم چه کنم(۲)
(اونقد که من امشب بهت اصرار میکنم ، خواهش میکنم ، التماس میکنم که تو مناجات بچه ها خوب گریه کنید نمیخوام حالا تو روضه هم ان شاءالله آخه کسی که تو مناجات خوب گریه کنه تو روضه خوب گریه میکنه ولی امشبو بچه ها قدر بدونید یعنی هر شبو باید قدر بدونید داره از دستمون میره الان دیگه شب سوم باید بدویی تا سال دیگه باشی نباشی تو مسیر باشی نباشی زنده باشی نباشی...)
حال من زار شده غرق گناهم چه کنم
با دل غمزده وُ روی سیاهم چه کنم
(امشب بیا یه حرفی به ما بزن ،
یا بگویید بیا یا که بگویید برو
خسته ام بس که در این شاید و اما ماندم
بذار همین اول کاری آب پاکی رو روی دست همه بریزم ، شب چهارمه چی میخوای؟ ، اگه کسی دنبال بخشیدنه کسی دنبال اینه که آدم بشه یه راه بیشتر نداره اونم اینه که هر جوری هست خودشو برسونه کربلا...
کربلا پای پیاده چقدر می چسبد
حسین حسین حسین...)
(اگه تا سحرم این یه بیت رو بخونیم کمه...)
حال من زار شده غرق گناهم چه کنم
با دل غمزده وُ روی سیاهم چه کنم
نفس من پای مرا بسته به زنجیر گناه
به زمین خورده ام و ماندهی راهم چه کنم
(وسط راه موندم آقاجان...)
(دیدی بعضیا میگن چرا انقد محاسنت سفید شده ، موهات زود سفید شده...
نه بابا فکر نکنی مثلا ماها اهل این حرفا نیستیم خودمو ميگما که یه وقت فکر کنی مثلا ما تو روضه پیر شدیم نه...)
عمر من طی شده با غفلت و عِصیان و خطا
(تو گناه محاسنم سفید شد ، دارم آروم آروم پیر میشم ، گناهانم بیشتر میشه ، تو مناجات مسجد زید همینو میگیم ، میگی هر چی سنم بالاتر میره گناهامم بیشتر میشه ، قَد كَبُرَ سِنِّي كَثُرَتْ مَعَاصِيَّ...)
حسین جان
عمر من طی شده با غفلت و عِصیان و خطا
مانده ام حال که با عمر تباهم چه کنم
میزنم جار
(باید جار بزنی که همه بفهمن...)
میزنم جار که بیچاره و آواره شده
معصیت کردم و در دل چاهم چه کنم
(آی قربونت برم که اینجوری دستتو میاری بالا حسین حسین میگی ، اصن میدونی یعنی چی که دستتو میاری بالا میگی حسین ، یعنی آقا بین این همه جمعیت منم هستم ، ما رو یادت نره آقا...
دیدی میخوای یکی ببینتت مثلا تو جمعیت هی دستتو اینطوری میکنی...)
حسییین...حسییین...
از حرم دورمو دل تنگمو محزون شدم
تا که از درد فراق تو بکاهم چه کنم
(خودت یه راهی جلو پاهای من بذار آقاجان ، گناه منو بیچاره کرده ، من راه به تو و خواهرت نبستم ولی دل تو و خواهرتو خیلی شکستم...)
گریه کردم که دعایم به اجابت برسد
سفر کرب و بلا از تو نخواهم چه کنم
(خیلیا دنبال اینن جاهای دیگه برن افتخارم میکنن ، این کشور اون کشور ، ولی من منتظرم اربعینت برسه... آقاجان بذار امسال اربعین برسه با سر میام...
چقد خوب گریه میکنید بچه ها ، قدر بدونیدا قدر بدونید ، عرض کردم شب اول تو گریه میکنی روایت میگه ، همچین که اول قطرهی اشک از چشمات ریخته میشه الکی نیست که همینجوری مثلا بنشینی دلت یهو بسوزه و گریه... نه ، ابی عبدالله میاد روبروت میشینه ، چشم تو چشم با حسین میشی ، حالا نمیدونم شاید...
من اینجوری ميگما کاری به روایت ندارم ، شاید یه آقای بی سری میاد که اینجوری گریهام میگیره ، آقاجان چشم دل ما رو باز کنید بذار یه بار تو روضه ببینمت آقاجان...
بخونید این نغمه رو همه بلدن...
حسین جان ، حسین جان ، حسین جان...
حسین جان ، حسین جان ، حسین جان...)
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
Fadaeian_Shab04Moharam1402_02.mp3
48.85M
#روضه
#شب_چهارم_محرم
#حاج_سید_رضا_نریمانی
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
#بخش_اول
#روضه
بُنَیَّ بُنَیَّ بُنَیَّ بُنَیَّ ، بُنَیَّ بُنَیَّ بُنَیَّ...
(مادرش که اینجوری نمیگه ، زجه میزنه میگه داد میزنه میگه...
بُنَیَّ...)
اگر از روضه خود دور برانی تو مرا
من که دلبستهی این گریه وُ آهم چه کنم
(ان شاءالله امشب به عباسش بگه عباس ، خیمشو آماده کن اینو ما پذیرفتیم... همچین که حُر اومد بقلش کرد همینجور که بقلش گرفته بود تموم شد کار ، تا تو آغوش حسین قرار گرفت ابی عبدالله همین جور که حر رو بقل گرفته بود اشاره زد به عباس ، عباسم خیمهاش رو آماده کن قبولش کردم ، مگه میشه کسی درخونه ابی عبدالله بیاد آقا درو به روش ببنده درو به روش باز نکنه
حسین حسین...
حسین حسین...
نمیدونم چرا دلم سیر نمیشه از این ذکر ، یعنی اگه تو بخدا تا سحرم همینجور گریه کنی منم همینجور مناجات بخونم هی میخوام لابهلاش هی بگم حسین حسین حسین...)
بیا نگار آشنا
شبِ غمم سحر نما
مرا به نوکری خود(۲)
شها تو مفتخر نما(۲)
ای گل وفا حسین
معدن سخا حسین
می کشی مرا حسین
می کشی مرا حسین
حسین جان حسین...
به محرم ، به سیاهی ، به غمت محتاجم
گر نشد لایق دیدار نگاهم چه کنم
من اگر دور شوم از تو دلم می میرد
(دست خودم که نیست...)
بی تو درمانده و بی پشت و پناهم چه کنم(۲)
(کاروان ابی عبدالله از مدینه راه افتاد ، این دو تا آقازادهی بیبی حضرت زینب ، فداشون بشم قربونشون برم ، دنبال کاروان نبودند ، اینقدر به پدرشون اصرار کردن ، آخه بابا بذار ما هم بریم ، آخه عبدالله مریض احوال بود ، اینا قرار بود بایستن ، آقا بهشون فرموده بود شما کنار پدرتون بمونید گفتن چشم ، ولی تا کاروان راه افتاد ، دیدی مثلا بابات بهت میگه امسال نمیخواد بری کربلا اربعین ، میگی باشه ولی دلت بالاخره هی شور میزنه دیگه از این ور امر پدرِ خب باید گوش کنی از اون طرف هی میگی بابا میشه من برم امسال ، اجازه بده برم...
اومدن پیش بابا ، بابا آخه اکبر رفت قاسم رفت عبدالله رفت ، بنی هاشمیا همشون رفتن ، کسی دیگه تو مدینه نمونده ، به ما هم اجازه بده بریم ، عبدالله جعفر قبول کرد ، یه دست خطی نوشت برای ابی عبدالله و برا خواهرش ، دست خطُّ داد بهشون ، سریع برید خودتونو برسونید به کاروان ، نزدیکای مکه بود شاید نمیدونم ، که این دو تا سوار و دو تا آقازاده خودشونو رسوندن از اون دور منادی فریاد زد ، دو تا سوار دارن میان آقا ، یهو ابی عبدالله از دور نگاه کرد ، بی بی هم از محمل سرشو بیرون آورد کیه ، خدایا ، آخه دل بیبی هی تو این سفر👇👇
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
#بخش_دوم_روضه
سرشو از محمل بیرون آورد بَه بچه هامن الهی قربونشون برم ، خداروشکر الحمدللّه خودشونو رسوندن ، دست خط رو آوردن پیش ابی عبدالله دایی جان ، به پاهای داییشون ابی عبدالله افتادن ، دایی جان بابامون مارو فرستاده اینا هم دست خطشه ، ما اومدیم کنار مادرمون باشیم ، آخه شنیدیم وقتی تو رو میکشن مادر ما قراره به اسارت بره ، چجوری میشه ما تو مدینه باشیم مادرمون رو ببرن به اسارت دستاشو ببندن...
یه چیزی من میگم شما بخدا یه چیزی میشنویدا ، مثلا تو بدونی ان شاءالله خدا برای هیچ کسی نیاره این صحنه رو تو بدونی مثلا من خودمو ميگم مادرم داره میره سفر ، بدونم آخر این سفر قراره یه اتفاقی بیفته هر جوری باشه دنبال مادر خودمو میرسونم ، آخه مادر ما هم که وقتی میخواست از خونه بره مسجد برا فدک هر کاری کرد ، امام حسن گفت من باید دنبالت بیام ، آخه نمیشه که...
توو این مسیرم هی دلش شور میزد خدایا اتفاقی برا مادرم نیفته ، آخرشم تو راه برگشت خونشون همینجور که دستش تو دست مادرش بود ، اون نامرد اومد گفت بده فدکو ، مادر این قواله فدکو گرفت پشت کمرش ، پشت چادرش پنهان کرد اون نامرد اصن سوال نپرسید که ، جلو امام حسن چنان تو صورت مادرم زد ، اینا همه بچه ها میدونن...
نمیذاریم مادرمون تنهایی بیاد ، هاا نمیشنوم از گوشه کنار داری چی میگیا ، هر زمزمهای که داری یه جوری زمزمه کن که بغل دستیت بشنوه)
میرود سمت برادر به تنش تب دارد
دو پسر دارد و یک زمزمه بر لب دارد
(چی؟)
به فدای سرِ تو هر چه که دارم این است
چه کنم هست همین هر چه که زینب دارد
ارث زینب قد خم بود ، قسم داد و گرفت
اذن خود را هم از آن قد مورب دارد
(دنبالِ من میای..
پسرش رفت به میدان و شغالان دیدند
شیر این بیشه عجب باد به غَبغَب دارد
رفت و فریاد برآورد برادر بشتاب
تیغ وراث علی از دو طرف لب دارد
(پشت به پشت شدن دو تا داداش وقتی اومدن اذن گرفتن از داییشون ، بهشون اجازه داد مفصله جریان حالا طولانیه نمیگم ، پشت به پشت شدن گفت داداش از همدیگه جدا نشیم گفت چشم داداش پشت به پشت شدن شمشیر برداشتن یکی از این طرف یکی از اون طرف زدن به دل لشگر ، اینقد کشته دادن اینقدر اینا باجنم بودن اینقدر لشگر کشته داد..
حق همین است که قربانی اکبر بشویم
زینب است این که دو فرزند مودب دارد
از یمین می روم از سمت یسارش با تو
دشمن معرکه یک روزِ معذّب دارد
بد به دل راه مده مطمئناً پیروزیم
مادر ماست که در خیمه ، مرتّب دارد
زیر لب زمزمه ناد علی می خواند
دارد از هیبت اولاد علی می خواند
(بچه های مننا ، هی به زنها میگفت ببینیدشون، قربونشون برم ببین چجوری ، چقدر خوب دارن میجنگن)
تکیه دادند به هم هردو برادر این بار
هر دو در مرکز این دایره وُ چون پرگار
دور خود ساخته اند از سر دشمن کوهی
تن بی سر چقدر ماند و در این انبوهی
خُدعه زد دشمن بی عرضه و ترسو ای وای
(یه نفر داد زد پس اینا بر نمیآیم ، اینا شیر بچه های علیان ، پس این خونواده نمیشه براومد.
خُدعه زد دشمن بی عرضه و ترسو ای وای
(گفت باید این دو تا رو راهش اینه از هم جدا کنیم ، این دو تا ، تا با همدیگه و کنار هم پشت به پشت باشن نمیشه کاریش کرد ، یه نفر گفت امیر چکار کنیم ، بدجور دارن لشگر رو میپاشن ، گفت باید این دو تا رو از هم جدا کرد ، چجوری؟
بارش تیر شد آغاز ز هر سو ای وای
ناگهان هردو برادر به کمین افتادند
زیر باران جفا هر دو زمین افتادند
بدن هر دو پر از تیر ، به هم دوخته شد
چشم هر دو پسرِ شیر به هم دوخته شد
(معطلت نکنم)
اول از ترس در آن حال رهاشان کردند
بعد با تیغه شمشیر جداشان کردند
این طرف ، حادثه از چشم زنی دور افتاد
آن طرف در وسط خیمه دلی شور افتاد
گَرد ، خوابید و شد آن واقعه پیدا کم کم(۲)
چشم مادر نگران شد به پسرها کم کم
(دلِ زینب داره شور میزنه ، یه نفر خبر آورد توو خیمه ، عمه جان بچه هات انگار دیگه صداشون نمیاد ، عمه جان انگار بچه هات رو زمین افتادند)
عاقبت واقعه ، شد آنچه که زینب می خواست
نذر او گشت اَدا ! شکر ، حسینش برجاست
(از این جای شعر به بعد باید ناله ات رو آزاد کنی من راحت بتونم بخونم)
پسرانم به فدای سر تو ، غم نخوری
هر دو قربان علی اکبر تو ، غم نخوری
پسرانم که بماند ! خودِ زینب هم هست
جان من نذر علی اصغر تو ، غم نخوری
تو سفارش شده مادرِمانی ، قَسمت
می دهم جان من و مادر تو ، غم نخوری
هرچه غم مال من و قول بده تا آخر
هرچه غم خورد اگر خواهر تو ، غم نخوری
داداش بهم قول بده ، من نگرانیِ تو رو نمیتونم ببینم ، هان دلت کجا رفت ، نگرانیِ تو رو نمیتونم ببینم ، این زن نمیتونه نگرانیه ولیشو امامشو ببینه ، یه روزیم رسید امیرالمومنین اومد بالا سرِ فاطمه اش ، هر چی صداش میزد جواب نمیداد ، یهو رو کرد گفت زهرا جان تو هم جواب علی رو نمیدی؟ ،
یهو روایت میگه اشکای چشم علی رو صورت فاطمه چکید ، بیبی چشماشو باز کرد دستای شکستهاش رو بالا آورد ، اشکا رو از گوشه چشمای علی پاک کرد
Fadaeian_Shab04Moharam1402_03.mp3
16.06M
#زمزمه
#شب_چهارم_محرم
#حاج_سید_رضا_نریمانی
ازخیمه میکنه نگاه. به اون دوتا شبیه ماه
خدارومیگیره گواه که دل بریده از نور دیده
قسم داده دادشو به مادرش به باباش
با دست خود پوشونده. کفن تن پسرهاش
به پیش چشما میون رفتناتون
زخم روی تنتون
خنده ی دشمناتون
ابنای زینب
بسه رهایی میشم
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
moharam shab05_14020431(4).mp3
39.67M
#روضه
#شب_پنجم_محرم
#حاج_محمد_رضا_بذری
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah