⛔️ شبهه: ⛔️
این شعر فردوسی رو بخونید که ۹۰۰ سال پیش سروده، واقعا که دل و تن آدم رو ميلرزونه :
چو ناکس به ده کد خدایی کند
کشاورز باید گدایی کند ...
در این خاک زرخیز ایران زمین
نبودند جز مردمی پاک دین
همه دینشان مردی و داد بود
وز آن ، کشور آزاد و آباد بود
چو مهر و وفا بود خود کیششان
گنه بود آزار کس پیششان
#سیاسی #ادبی #شایعات
✅◀️ پاسخ شبهه: ▶️✅
⛔️ شعری که از "فردوسی" نیست!
" در این خاک زرخیز ایران زمین
نبودند جز مردمی پاک دین
همه دینشان مردی و داد بود
وزآن کشور آزاد و آباد بود
نگفتند حرفی که ناید به کار
نکشتند تخمی که ناید به بار
چو مهر و وفا بود، خود کیششان
گنه بود آزار کس، پیششان
همه بنده ی ناب یزدان پاک
همه دل پر از مهر این آب و خاک
پدر در پدر آریايی نژاد
ز پشت فریدون نیکو نهاد
بزرگی به مردی و فرهنگ بود
گدايی در این بوم و بر ننگ بود
کجا رفت آن دانش و هوش ما؟
که شد مهر میهن فراموش ما
که انداخت آتش در این بوستان؟
کز آن سوخت جان و دل دوستان
چه کردیم کین گونه گشتیم خوار؟
خرد را فکندیم زین سان ز کار
نبود این چنین کشور و دین ما
کجا رفت آئین دیرین ما؟
به یزدان که این کشور آباد بود
همه جای مردان آزاد بود
در این کشور آزادگی ارز داشت
کشاورز، خود خانه و مرز داشت
گرانمایه بود آنکه بودی دبیر
گرامی بد آنکس که بودی دلیر
نه دشمن در این بوم و بر لانه داشت
نه بیگانه جائی در این خانه داشت
به یزدان که هرگز جهان آفرین
نه با بنده ای مهر ورزد نه کین
ز نیک و بدت هر چه آید به سر
ز خود بین و از کرده ی خود شمر
از آن روز دشمن به ما چیره گشت
که ما را روان و خرد تیره گشت
از آن روز این خانه ویرانه شد
که نان آورش مرد بیگانه شد
چو نا کس به ده کد خدائی کند
کشاورز باید گدائی کند
چو دانش پژوهنده بیند زیان
که بندد به دانش پژوهی میان؟
به یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سر انجام بد داشتیم؟
بسوزد در آتش گرت جان و تن
به از بندگی کردن و زیستن
اگر مایه ی زندگی بندگی است
دو صد بار مردن به از زندگی است
بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم
برون سر از این بار ننگ آوریم "
✅ شعر بالا برخلاف آنچه که در بخشی از فضای مجازی به نام حکیم ابوالقاسم فردوسی منتشر شده، از شاعر معاصر ایرانی، "مصطفی سرخوش" است.
شعر بالا در همان بحر و وزنی سروده شده که شاهنامه ی فردوسی.
شاید یکی از دلایل انتساب اشتباه آن به فردوسی همین بوده باشد.
باید دقت داشت که ترکیباتی چون "خاک زرخیز" "بنده ی ناب" "آریایی نژاد" "نان آور" و "ناکس" همه نوساخته بوده و در هیچ کجای شاهنامه نیامده اند.
برخی از کسانی که این شعر را منتشر کرده اند، چند بیت پایانی آن را نیاورده اند تا معلوم شود، شاعر خود از فردوسی نام می برد و بیتی هم از وی تضمین کرده است:
بیاریم آن آب رفته به جوی
مگر زان بیابیم باز آب روی
شود مردمی کیش و آئین ما
نگیرد خرد، خرده بر دین ما
ز فردوسی ام آمد این گفته یاد
که داد سخن را چو او کس نداد:
"چو ایران نباشد تن من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد"
سرشت من از مهر میهن بود
من از میهن و میهن از من بود.
این شعر که به نام "مهر میهن" شهرت یافته است، همانطوری که گفتیم از شاعری ملی گرا به نام "مصطفی سرخوش" است.
محمدعلی همایون کاتوزیان درباره ی وی می گوید:
بسیار احساساتی و ناسیونالیست و پان ایرانیست بود و مثل بقیه همفکران خود درباره ایران کهن دیدگاهی کاملا ایده آلیستی داشت.
همه شعرهای او از نوع مثنوی شاهنامه فردوسی بود و بیشتر آنها آکنده از تحسین احساساتی نسبت به ایران پیش از اسلام و مابقی اشعار به نقد شدید از ایران معاصر می پرداخت.
او نیز همانند عارف و عشقی، شاعران ملی گرای پرشور اوایل قرن بیستم، دوران کهن را می ستود و ایران معاصر را به دیده تحقیر می نگریست...
(البرز و معلمان آن، ترجمه ی فرزانه قوجلو، مجله ی بخارا، شماره ی 74)
#مصطفی_سرخوش