#شیوه_مطالعه_فعالانه
#اصل_اول
وقتی کتابی را برای مطالعه انتخاب می کنیم معمولا فرض انسانهای عادی چنین است که در مقابل یک استاد بلامنازع، یک محقق اندیشمند و یک دانشمندی که در مورد موضوع مورد بحث کاملا دقیق و بی نقص سخن می گوید ایستاده است و باید دست بسته با تمام وجود فقط گوش باشد و هوش تا اینکه حرفهای گوینده را بی عیب و نقص و تمام و کمال بفهمد و بپذیرد تا آنجا که اگر بخشی از مطلب برایش مبهم بود بی شک آن را به ضعف قدرت درک و تشخیص خود حمل کرده و خود را به جهت فهم ناقص خود ملامت می کند
اما این نگرش یک نگرش آمیخته با خودناباوری و بی اعتمادی محض به خویشتن و خود کم بینی مفرط است
گرچه روشن است که انسان به این خاطر کتاب را به دست گرفته است که می داند چیزهایی در زمینه ی مورد مطالعه است که نمی داند و می خواند با مطالعه کتاب جای خالی ندانسته هایش را با علم پرکند اما این دال بر این نیست که دانستن یعنی کپی کردن نظرات فردی دیگر در بایگانی ذهن خویش
دانستن یک پروسه ی فعال است که ابتدایش با سوال آفرینی آغاز می شود و انسان باید همیشه به این نکته متفطن باشد که هرچیزی که از هرکسی می شنود یا می خواند بسان مواد اولیه ای است برای قوه عاقله ی خویش تا از آنها دانشهایی خودی شده و مبتنی بر معرفت های پیشین خویش و برای تکمیل بنایی است که در حال ساختن آن در دنیای درون و عقل خویش است
لذا اصل اول ما در رویارویی با هر کتاب و مقاله ای این است که ما دیالوگی را با صاحب کتاب و نویسنده ی آن آغاز کرده ایم و به هیچ رو مطمئن نیستیم که این فرد تا چه اندازه در این بحث محققانه حرف می زند یا درک درستی از مساله دارد یا مفاهیم را به درستی و به جا به کار می برد یا استدلالهایش با موازین منطقی منطبق است
ازینرو به طور جدی آماده ایم که از ابتدای سخن در کلمه به کلمه ی واژها و جمله به جمله ی بیاناتش مداقه کرده و در هر لحظه حق سوال کردن داریم