🚨#فوری
ابوحمزه سخنگوی گروهان های قدس: یک هواپیمای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی را در آسمان خان یونس سرنگون کردیم، اطلاعات مهمی از آن به دست آوردیم و یک نیروی ویژه صهیونیستی را که در ساختمانی حفر شده بود، نابود کردیم.
#اخبار_و_شبهات_سیاسی
#طوفان_الاقصی
#غزه
#فلسطین
🚨به کانال اخبار و شبهات سیاسی بپیوندید
@shobhe_siyasi
🔴بله... مملکتی که با ۳۵میلیون جمعیت، فروش روزانه ۶میلیون بشکه نفت و بدون تحریم های آمریکا، مردمش کنار برج شهیاد زاغه نشین بودن و تو جوب لباس میشستن و پزشک از هند و پاکستان میاورده، شاهش از مردمش صد سال جلوتر بوده😄😄😄
#اخبار_و_شبهات_سیاسی
#طوفان_الاقصی
#غزه
#فلسطین
🚨به کانال اخبار و شبهات سیاسی بپیوندید
@shobhe_siyasi
🔴این ۶ تروریست اسقاطیلی امروزدر انفجار کامیون تو غزه به درک واصل شدن😝😝😝 الی جهنم و بئس المصیر
#اخبار_و_شبهات_سیاسی
#طوفان_الاقصی
#غزه
#فلسطین
🚨به کانال اخبار و شبهات سیاسی بپیوندید
@shobhe_siyasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴این چند سرباز صهیونیست که چندی قبل فیلم دلقک بازی و تمسخر کردن فلسطینی ها رو تو غزه منتشر کردن،گویا به اسارت حماس دراومدن😁😁😁
#اخبار_و_شبهات_سیاسی
#طوفان_الاقصی
#غزه
#فلسطین
🚨به کانال اخبار و شبهات سیاسی بپیوندید
@shobhe_siyasi
🟢حزب الله از شهادت دو نیروی خود خبر داد
🔸«محمد شریف السید ناصر» و «عیسی علی نورالدین» دو تن از اعضای حزب الله در حملات رژیم صهیونیستی به شهادت رسیدند.
#اخبار_و_شبهات_سیاسی
#طوفان_الاقصی
#غزه
#فلسطین
🚨به کانال اخبار و شبهات سیاسی بپیوندید
@shobhe_siyasi
14.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️مجموعه روایت «سطل آب»
روایتهایی کوتاه از نقش مردم در قضیه فلسطین
🚩روایت دهم/ هیئت حامی فلسطین
هیئت امام موسی کاظم (ع) شهر برازجان هم مثل خیلی هیئتهای دیگر، مراسمها و برنامههای معمول و رایج خودش را برگزار میکرد، تا اینکه ماجرای طوفان الاقصی و فلسطین پیش آمد.
بعد از این ماجرا بچههای هیئت تصمیم گرفتند برنامههایشان را اینگونه تغییر دهند...
#سطل_آب
#روایت_سطل_آب
🔺منتظر روایتهای بعدی باشید...
لینک ویدئو باکیفیت: https://aparat.com/v/O47NW
#اخبار_و_شبهات_سیاسی
#طوفان_الاقصی
#غزه
#فلسطین
🚨به کانال اخبار و شبهات سیاسی بپیوندید
@shobhe_siyasi
دلّال یا خبرنگار؟!
ابوالفضل محمدی
خبرنگاری را در معنای حقیقی خود، یکی از شغل های سخت از لحاظ پراضطراب بودن آن میدانند و این را همۀ کسانی که شغل خبرنگاری دارند، میدانند. اما اصلی که اساس خبرنگاری در فرهنگ اسلامی است، نوشتن و رساندن خبر درست و موثق و کامل و بدون جهتگیری شخصی و گروهی به مخاطب است. به بیان دیگر، این رسالت شغلی خبرنگار است و خبرنگاری که این اصل را رعایت نکند و «خبر» را وسیلهای برای کسب منافع شخصی و گروهی (دریافت پول، استخدام شدن، ارتقای شغلی خود یا دیگران و...) قرار دهد، یا اخباری را دیگران تولید کردهاند، با دستکاری به نام خود منتشر کند یا بفروشد، او دیگر خبرنگار حقیقی محسوب نمیشود. بلکه او یک دلال یا یک سارق خبر است!
متاسفانه افرادی پیدا میشوند که بدون تأمل از پیامدهای کار خود در تولید خبر دروغ یا تولید خبری با جهتگیری نادرست، در اجتماع یا در خانوادهها تاثیر منفی میگذارند. در اغتشاشات سال گذشته میدیدیم که افراد یا رسانههایی در فضای مجازی، از کشته شدن فلان دختر در تبریز یا اردبیل و... در اغتشاشات خبر میدادند، در حالی که مرگ فلان دختر ربطی به اغتشاشات نداشت. هدف از بازنشر اینگونه اخبار دروغ، چیزی جز تحریک مخاطب به اغتشاش و لطمه زدن به امنیت مردم نبود.
اخیرا نیز برخی افراد، اقدام به انتشار خبر درگذشت سردار عابدین خرّم استاندار آذربایجانشرقی کردند، در حالی که استاندار به دلیل بیماری مانند همۀ انسانها که دچار بیماری میشوند، در بیمارستان بستری است. در این حال انتشار چنان خبر دروغی چه معنا و چه پیامدی دارد؟ چه تاثیری در خانواده و خویشان استاندار میگذارد؟ تولید و انتشار اینگونه خبر، با کدام اصول اسلامی و انسانی و حرفهای سازگار است؟
چند روز پیش معاون سیاسی وزیر کشور به شهر تبریز سفر کرد و باز هم برخی کانالها و افراد شایعهسازی در مورد استاندار را آغاز کرده و از استعفا یا برکناری استاندار خبر داده و مستقیم و غیرمستقیم گزینههای خود را مطرح کردند!
فرد یا رسانهای که نام خود را خبرنگار یا پایگاه خبری و...میگذارد و اینگونه از مرزهای اخلاقی میگذرد، آیا در نزد انسانهای عاقل و باوجدان جایگاهی دارد؟ و آیا اینگونه کارها، تناسبی با شغل مقدس خبرنگاری دارد؟ آیا کار فردی که برای اینگونه خبرسازیهای بیشرمانه دستمزد میگیرد، تفاوتی با دستمزد گرفتن در مقابل کار حرام مانند سرقت و...را دارد؟
ممکن است کسانی پشت صحنۀ اینگونه خبرپراکنیها باشند، که میخواهند کسی که مورد نظر آنهاست، به استانداری یا فلان منصب برسد. آیا اینها ندیدهاند که مقام و منصب به کسی وفا نکرده است و همۀ آنها که مقام و منصبی در این شهر و استان داشتهاند، بعد از مدتی با یک حکم یا با تغییر وزیر یا تغییر دولت یا اتفاقات دیگر برکنار شدهاند؟
کسانی که به خاطر دیگران، خبر دروغ درگذشت انسان مؤمنی را که عمر خود را در راه خدا و ملت و میهن و جنگ و جهاد گذرانده است، منتشر میکنند، آیا میدانند که آخرت خود را به دنیای دیگران میفروشند؟
پیامبر گرامی (ص) میفرماید: شَرُّالنّاسِ مَنْ باعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیاهُ، وَ شَرٌّ مِنْ ذلِک مَنْ باعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیا غَیرِهِ؛ بدترین مردمان کسی است که آخرت را به دنیایش بفروشد؛ و بدتر از این بدترینها، کسی است که آخرت خویش را به دنیای دیگران بفروشد. (من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 353، ح 5762)
اما سخن دیگر با مدیرانی است که مسئولیت امور رسانهها را بر عهده دارند. بیتردید عدم واکنش قانونی به اشخاص یا کانالهای دروغپراکن، موجب خواهد شد که آنها دروغپراکنی خود را ادامه داده و جامعۀ خبری و فضای رسانهای را آلوده کنند. بنا بر این، مسئولیت آنها اقتضا دارد که با اشخاص و رسانههای دروغپراکن به صورت قانونی برخورد کنند.
در پایان با درخواست از خدای متعال برای موفقیت همۀ مدیران خدمتگزار جامعه، امیدواریم همۀ بیماران و به ویژه استاندار محترم آذربایجانشرقی سردار عابدین خرّم جامۀ شفا و تندرستی بپوشند و همچنان در خدمت به مردم عزیز بکوشند.
🚨به کانال اخبار و شبهات سیاسی بپیوندید
@shobhe_siyasi
🚨#فوری
حمله مقاومت اسلامی عراق به پایگاه اشغالگران آمریکایی حریر در اربیل
#اخبار_و_شبهات_سیاسی
#طوفان_الاقصی
#غزه
#فلسطین
🚨به کانال اخبار و شبهات سیاسی بپیوندید
@shobhe_siyasi
🟢گردانهای قسام شهادت فرمانده شهید حزب الله شهید وسام الطویل رو تسلیت گفت و به شهدای علی طریق القدس حزب الله درود فرستاد.
تنعى كتائب الشهيد عز الدين القسام القيادي في المقاومة الإسلامية في لبنان الشهيد القائد/ وسام الطويل الذي اغتاله العدو الصهيوني الجبان أمس الاثنين 8/1/2024م في جنوب لبنان، وتشيد الكتائب بدوره المحوري في إسناد الشعب الفلسطيني ومقاومته الباسلة من خلال قيادته للعديد من العمليات النوعية على الحدود الفلسطينية اللبنانية، كما ننعى في السياق ذاته جميع شهداء المقاومة اللبنانية الذين ارتقوا على طريق القدس.
#اخبار_و_شبهات_سیاسی
#طوفان_الاقصی
#غزه
#فلسطین
🚨به کانال اخبار و شبهات سیاسی بپیوندید
@shobhe_siyasi
🚨الجزیره: یک کشتی راهی بنادر فلسطین اشغالی در دریای سرخ توسط انصارالله هدف قرار گرفت.
#اخبار_و_شبهات_سیاسی
#طوفان_الاقصی
#غزه
#فلسطین
🚨به کانال اخبار و شبهات سیاسی بپیوندید
@shobhe_siyasi
🔰پدرم نهصد تومان به بانک تعاون روستایی بدهکار بود . تصمیم گرفتم من به شهر بروم و به هر قیمتی قرض پدر را ادا کنم، اما پدر و مادرم مخالفت کردند.
✍️ خلاصه اینکه با احمد و تاجعلی برای کار به کرمان رفتم. اولین بار بود که شهر و ماشین را می دیدم. احساس غریبی می کردم.
درِ هر مغازه و کافه و رستوران و کارگاهی را می زدم و می گفتم:« کارگر نمی خواهید؟» و همه یک نگاهی به قد کوچک و جثه نحیفم می کردند و جواب رد می دادند.
به یک خانه در حال ساخت وارد شدم. استادکار به من نگاهی کرد و گفت:« اسمت چیه؟» گفتم:« قاسم» گفت:«چند سالته؟» گفتم:« سیزده سال» گفت:« مگه درس نمی خونی!؟» گفتم:« ول کردم.» گفت:« چرا؟!» گفتم:« پدرم قرض دارد.» وقتی این را گفتم اشک در چشمانم جمع شد. منظره دستبند زدن به دست پدرم جلوی چشمم آمد و اشک بر گونه هایم روان شد و دلم برای مادرم هم تنگ شده بود. گفتم:« آقا، تو رو خدا به من کار بدید.» اوستا که دلش به رحم آمده بود، گفت:« می تونی آجر بیاری؟» گفتم:« بله.» گفت:« روزی دو تومان بهت میدم، به شرطی که کار کنی.» خوشحال شدم که کار پیدا کرده ام. به مدت شش روز بعد از طلوع آفتاب تا نزدیک غروب در ساختمان نیمه ساز خیابان خواجو مشغول کار بودم. جثه نحیف و سن کم من طاقت چنین کاری را نداشت. از دستهای کوچکم خون می آمد. اوستا بیست تومان اضافه مزد بهم داد و گفت:« این هم مزد این هفته ات.»
حالا حدود سی تومان پول داشتم. با دو ریال بیسکویت خریدم و پنج ریال دادم و چهار عدد موز خریدم. خیلی کیف کردم، همه خستگی از تنم بیرون رفت. اولین بار بود که موز می خوردم.
شب در خانه عبدالله تخم مرغ گوجه درست کردیم و خوردیم. عبدالله معتقد بود من نمی توانم این کار را ادامه بدهم، باید دنبال کار دیگری باشم.
پولهایم را شمردم.، تا نهصد تومان هنوز خیلی فاصله داشت. یاد مادر و خواهر و برادرانم افتادم. سرم را زیر لحاف کردم و گریه کردم و با حالت گریه به خواب رفتم. صبح با صدای اذان از خواب بیدار شدم. از دوران کودکی نماز می خواندم. نمازم را که خواندم به یاد امامزاده سیدِ خوشنام، پیر خوشنام در روستا افتادم. ازش طلب کردم و نذر کردم اگر کار خوبی پیدا کردم یک کله قند داخل امامزاده بگذارم.
صبح به اتفاق تاجعلی و عبدالله راه افتادیم. به هر مغازه، کافه، کبابی و هر درِ بازی که می رسیدیم سرک می کشیدیم و می گفتیم: «آقا، کارگر نمی خوای؟» همه یک نگاهی به جثه ضعیف ما می کردند و می گفتند:« نه.» تا اینکه یک کبابی گفت که یک نفرتان را می خواهم با روزی چهار تومان. تاجعلی رفت و من ماندم. جدا شدنم از او در این شهر سخت بود. هر دو مثل طفلان مسلم به هم نگاه می کردیم، گریه ام گرفته بود. عبدالله دستم را کشید و من هم راه افتادم، تا آخر خیابان به پشت سرم نگاه می کردم.
حالا سه روز بود که از صبح تا شب به هر درِ بازی سر می زدم. رسیدیم داخل یک خیابان که تعدادی هتل و مسافرخانه در آن بود. به آخر خیابان رسیدیم و از پله های ساختمانی بالا رفتم. مردی پشت میز نشسته بود و پول می شمرد. محو تماشای پولها شده بودم و شامه ام مست از بوی غذا. آن مرد با قدری تندی گفت:« چکار داری؟!» با صدای زار گفتم:« آقا، کارگر نمی خوای؟» آن قدر زار بودم که خودم هم گریه ام گرفت. چهره مرد عوض شد و گفت:« بیا بالا.» بعد یکی را صدا زد و گفت:« یک پرس غذا بیار.» چند دقیقه بعد یک دیس برنج با خورشت آوردند. اولین بار بود که آن خورشت را می دیدم. بعداً فهمیدم به آن چلوخورشت سبزی می گویند. به خاطر مناعت طبعی که پدرم یادم داده بود با وجود گرسنگی زیاد و خستگی زیاد گفتم:« نه، ببخشید، من سیرم.» آن شخص که بعداً فهمیدم نامش حاج محمد است، با محبت خاصی گفت:« پسرم، بخور.» غذا را تا ته خوردم. حاج محمد گفت:« از امروز تو می تونی این جا کار کنی و همین جا هم بخوابی و غذا هم بخوری. روزی پنج تومان هم بهت می دهم.» برق از چشمانم پرید و از امامزاده سید خوشنام، پیر خوشنام تشکر کردم که مشکلم را حل کرد.
پس از پنج ماه کار کردن شبی آهسته پولهایم را شمردم. سرجمع هزار و دویست و پنجاه تومان شد. از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم، هزار تومان برای پدرم پول فرستادم تا قرضش را ادا کند.
📚برگرفته از کتاب «از چیزی نمی ترسیدم»
خاطرات خود نوشت شهید حاج قاسم سلیمانی
🚨به کانال اخبار و شبهات سیاسی بپیوندید
@shobhe_siyasi
هدایت شده از محلی کِرک
34.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢مزرعه پرورش مرغ و خروس مرندی که از نژادهای بومی اصیل کشورماست.
#اردک_محلی
#غاز_محلی
#طیور_بومی
#مرغ_محلی
#مرغ_بومی
#مرغ_مرندی
#محلی_کِرک
✅کانال محلی کِرک
@mahallikerk