eitaa logo
پاسخ به شبهات دینی
436 دنبال‌کننده
0 عکس
1 ویدیو
5 فایل
برای رفع شبهه، رجوع به آیدی زیر: @SayiedMohammad مقالات علمی و فلسفی معجزات قرآن، عظمت اسلام مطالب و تحقیقات مستقل {نشر + لینک} تارنمای ما: www.shobhedini.com اینستاگرام ما: http://instagram.com/_u/shobhedini/ بدون هیچ گونه تبلیغات
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
«به نام خدا» برنامه نقد آتئیسم و الحاد توسط دکتر میثم توکلی بینا که ان شاء الله به ترتیب در کانال بارگزاری می شود. قسمت سوم: مفهوم خرافه در علم شکل گیری قوانین در طبیعت عدم پایداری و دوام قوانین طبیعت تبیین قیومیت خداوند و فیض او قانونمندی کامل طبیعت حتی هنگام بلایا و حوادث دانلود فایل تصویری با حجم 23 مگابایت و فایل صوتی با حجم 14 مگابایت از پست زیر: @shobhedini
138 چرا خداوند این گونه عمل می کند؟! چرا به ما اختیار داده، جهنم خلق کرده و جلوی فساد را نمی گیرد؟! گاهی پرسیده می شود که درست است که خداوند اختیار را به همه انسان ها عطا کرده است، اما خداوند نسبت به آینده نیز علم دار،د پس چرا باید کافر خلق شود با اینکه خداوند میداند او راه جهنم را پیش می‌گیرد و در آخر باید او را عذاب کند؟ یا گاهی اشکال می شود که اگر خداوند از مادر برای انسان مهربان تر است، پس چرا جلوی فساد، کفر و گمراهی انسان ها را نمی گیرد؟ در پاسخ باید گفت که این اشکال مبتنی بر عدم شناخت و درک صحیح از ربوبیت و پروردگاری خداوند متعال است، زیرا ما خداوند را مانند انسان فرض می کنیم همانطور که یک مادر وظیفه‌ای جز نگهداری و مراقبت از فرزند خویش ندارد، خداوند را نیز چنین تشبیه می کنیم، در حالی که خداوند انسانها را به اختیار مجهز کرده است تا با اختیار خود به کمال الهی برسند و اینکه خداوند بخواهد و بتواند انسان ها را مجبورا هدایت کنند و نگذارد که احدی سمت گناه و خطا برود، برای خداوند متعال بسیار سهل است، اما همانطور که در آیات قرآن نیز اشاره شده است، هدایت اجباری نه تنها ارزشی ندارد بلکه پوچ و بی ثمر نیز خواهد بود. به همین خاطر ربوبیّت و پروردگاری خداوند، غیر از مراقبت و نگهداری یک مادر است. خداوند اختیار را به انسان عطا کرده تا خود او به تنهایی به کمال برسد و اگر خطاها و اشتباهاتی در طول مسیر برای او ایجاد می‌شود می‌تواند از آن اشتباهات در راستای بهتر شدن مسیر استفاده و عبرت بگیرد. نکته دیگر اینکه باید بدانیم که اصل وجودی که خداوند به ما اعطا کرده است لطف و نعمتی از پروردگار است بدین معنا که همین که ما انسان ها در این دنیا وجود یافته‌ایم و دارای حیات هستیم این از برکات الهی است اگر این را بپذیریم مثالی در این راستا بسیار کمک خواهد کرد. فرض کنیم شخصی مهمان ما شده است و ما به خاطر لطفی که نسبت به او داریم غذای بسیار زیادی برای او تدارک می‌بینیم مهمان به جای آنکه از زحمات ما تشکر کنند لب به اعتراض می گشاید و می گوید که چرا این همه غذا درست کرده‌اید ممکن است من با زیاد خوردن دل درد بگیرم و یا با سریع خوردن خفه شوم و یا با روی هم خوردن مریض شوم، در حالی که هیچ انسان عاقلی چنین سخن نمی گویند زیرا اصل تدارک دیدن غذا محبتی از جانب میزبان است و اما این میهمان است که باید خود مواظبت کند تا به مریضی، دل درد و مانند آن دچار نشود. در مثال ما نیز دقیقا چنین است خداوند نعمت های فراوانی از جمله حیات، اختیار، عقل و مانند آن به انسان افاضه کرده است و انسان نباید در برابر خدا اعتراض کند که چرا چنین نعمت‌هایی به من داده ای!؟ بلکه باید طریقه درست استفاده کردن از نعمت های خداوند را یاد بگیرد و در مسیر الهی، از آن بهره گیرد. @shobhedini
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
«به نام خدا» برنامه نقد آتئیسم و الحاد توسط دکتر میثم توکلی بینا که ان شاء الله به ترتیب در کانال بارگزاری می شود. قسمت دوم: توضیح قانون مندی طبیعت و سوء برداشت از آن مفهوم کشف در طبیعت معنای تصادف در علوم طبیعتی و تلقی اشتباه از آن وظیفه علوم طبیعی، چگونگی هاست نه چرایی ها عدم تداخل علوم تجربی و بی خدایی دانلود فایل تصویری با حجم 24 مگابایت و فایل صوتی با حجم 14 مگابایت از پست زیر: @shobhedini
پروژه ای شوم با نام‌ سکولاریزه کردن علمای دینی چندی است که شاهد سکولاریزه کردن علمای دینی توسط ناآگاهان در دانشگاه ها، نو اندیشان دینی، مغرضان و افراد ناآگاه به تاریخ ایران هستیم بدین معنا که برخی افراد عامدانه و یا جاهلانه علمای بزرگ دینی را که در درجه اول عالم بوده اند، غیر عالم و گاه مخالف و یا لاابالی در دین معرفی می‌کنند و یا گمان می کنند که چنین دانشمندانی تنها در رشته خود متخصص بوده و هیچ عرق و تقیدی به علوم حوزوی و دینی نداشته اند؛ به عنوان نمونه به شعرا، فلاسفه، دانشمندان علوم تجربی و ریاضی میتوان مثال زد. پیش از توضیح چنین خبط و خطایی به ذکر چند نکته می پردازیم: ۱. از آنجا که سابقه دانشگاه در ایران اسلامی به کمتر از ۱۵۰ سال می رسد و هیچ نظام آموزشی دیگری غیر از حوزه در ایران وجود نداشته است از این رو تمامی محصلین و دانشمندان در رشته های مختلف، از تحصیل کردگان حوزوی و طلاب علوم دینی محسوب می شدند و از علاقه آنان به علوم دینی و مکتب اسلام بوده است که اساساً راه علم و دین را پیش می گرفتند. ۲. طلاب علوم دینی در درجه اول کتب دینی و علوم اسلامی را تعلیم می بینند و در درجه دوم رشته های مرتبطی را که علاقه مند هستند دنبال می‌کنند و در آن صاحب نظر می شوند. در نتیجه تمامی دانشمندان ایران اسلامی در درجه اول عالم دینی بوده اند و در درجه دوم در رشته خود متبحر، به عنوان مثال شکی در آن نیست که از شعرا و ادبای مشهور چون حافظ، سعدی، جامی و ... و از دانشمندان علوم طبیعی چون ابوعلی ابن سینا، ابوریحان بیرونی، خواجه نصیرالدین طوسی و ... و از ریاضی دانان چون غیاث الدین جمشید کاشانی، ابن هیثم، خوانساری ریاضی و ... و از عرفا چون ملا هادی سبزواری، ملاصدرای شیرازی، فیاض لاهیجی و ... همه از محصلین علوم دینی و ملبس به لباس روحانیت بوده اند و عمدتاً برای تحصیل به بغداد می رفتند که در آن زمان مهد علمای اسلامی بوده است. ۳. برخی گمان می‌کنند که چون بسیاری از عرفا و شعرا در طول تاریخ مورد مذمت و طعن فقها قرار گرفته‌اند از این رو آنان شخصیتی غیر دینی و حتی ضد دینی داشته اند این در حالیست که اگر کسی کوچکترین اطلاعی نسبت به ساختار روحانیت و علوم دینی داشته باشد میداند که تمامی این اختلافات در درون دین و از درون حوزه برخاسته است بدین معنا که تمامی بزرگان حوزوی همه بر اصل دین و شریعت معتقد و ملتزم هستند اما اختلاف نظر در مواردی با یکدیگر دارند که این اختلاف نظر هیچگونه ارتباطی به دین ستیزی و مانند آن ندارد به عنوان مثال دو تن از بزرگان معاصر ما یکی مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی که مرجعیت شیعه را به دست داشتند و دیگری آیت الله قاضی که از عرفای بنام حوزه بودند این دو با وجود عظمتی که داشتند اما در مسائل عقیدتی و عرفانی با یکدیگر اختلاف نظر جدی داشتند در حالی که هر دو از بزرگان معاصر حوزه بوده اند. ۴. علوم طبیعی، ریاضی و به طور کل هر علمی که خارج از علوم اسلامی و حوزوی شناخته شده است در فضای حوزه تدریس می‌شده و می‌شود، همواره علما و بزرگان دین اهتمام کامل به علوم مختلف و فنون متفاوت داشته اند و حتی هم اکنون نیز بزرگانی از حوزه هستند که در بسیاری از علوم غیر حضوری دارای تالیفات و نظرات می باشند؛ اما به اقتضای پیشرفت علوم و نیز سیل شبهاتی که به دین وارد شده است، علوم حوزوی بیشتر مورد نیاز قرار گرفته است و علوم غیر حوزوی در جایی مانند دانشگاه قابل تامین بوده است، هرچند که از گذشته تاکنون نیز بسیاری بر تعلیم و تعلم نسبت به علوم غیر حوزوی در حوزه مشغول بوده اند. ۵. تمامی دانشمندان بزرگی که در تاریخ ایران می درخشند اساتیدی در حدیث و فقه داشته اند که در زندگینامه آنان بیان شده است، و این خود بهترین گواه بر کسب علوم دینی توسط آنان و تقیّد آنان به علوم دینی است و اساساً از همین منظر فقهی و حدیثی آنان بوده که مذهب و مسلک شان روشن می گردیده است. 6. در تاریخ ایران و سایر کشورهای اسلامی حتی آندلس دانشگاههایی برای تحصیل علوم مختلف نام برده می‌شود، بدیهی است که نام دانشگاه، ترجمه ای برای همان مدارس علمیه بوده است و باید دانست که اساس دانشگاه با اوضاع و احوالی که اکنون می بینیم حاصل دوران مدرن و به تقلید از مدارس علمیه مسیحیان و مسلمانان بوده و در ایران، در زمان قاجار با تقلید از دانشگاه‌های معتبر جهان شکل گرفته است. @shobhedini
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
برنامه نقد آتئیسم و الحاد توسط دکتر میثم توکلی بینا قسمت اول (فایل تصویری) @shobhedini
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
برنامه نقد آتئیسم و الحاد توسط دکتر میثم توکلی بینا قسمت اول (فایل صوتی) @shobhedini
«به نام خدا» برنامه نقد آتئیسم و الحاد توسط دکتر میثم توکلی بینا که ان شاء الله به ترتیب در کانال بارگزاری می شود. قسمت اول: بررسی واژه آتئیسم و الحاد اشکال آتئیسم و سابقه تاریخی الحاد الحاد فلسفی، مبتنی بر علوم تجربی و ... زمینه های ظهور آتئیسم و انکار خداوند 1. مخالفت با خرافه ای مسیحی در جوامع مسیحی 2. عدم فهم صحیح خدا به خاطر اساطیر شرک 3. پیشرفت های علمی و استناداتی به آن 4. آزادی از قیود 5. فاصله گرفتن از دوران انبیاء 6. هویت یافتن در جوامع مدرن 7. رفتار نادرست برخی از دینداران دلایل رشد اخیر خداناباوری در جوامع استفاده خداناباوران از علوم تجربی برداشت های نادرست از علوم تجربی دانلود فایل تصویری با حجم 41 مگابایت و فایل صوتی با حجم 15 مگابایت از پست زیر: @shobhedini
137 آیا پترا زادگاه پیامبر اسلام (ص) و قبله مسلمانان بوده است؟ اخیراً مستندی 85 دقیقه¬ای به نام «The Sacred City» منتشر شده است که ادعا می¬کند که مکه تا سال 120 پس از اسلام وجود نداشته و توسط بنی عباس تاسیس شده است و آن شهری که پیامبر اسلام در آن رشد یافتند و اسلام آغاز گردید، شهری به نام پترا در اردن است؛ حال چند وقتی بود که مستندی چنین خنده-دار و با این همه اشکالات ندیده بودم، و کسانی که خود را درون مستند از اساتید دانشگاه معرفی می¬کنند و مطالب خود را حاصل تحقیقات مفصّل می¬دانند، در واقع از ابتدایی¬ترین مسائل اسلام، جزیره العرب و روش تحقیق نیز بی¬اطلاع هستند که در نقد پیش رو به اثبات همین مطلب خواهیم پرداخت. نکته¬ای که باید در نظر داشت، این است که عمده شبهه موجود در این مستند که همان تحریف قبله از پترا به مکه است، متوجه اهل سنت است که البته با استناد به منابع اسلامی نیز به راحتی می¬توان به آن پاسخ داد، ولی آنچه مهم است، این است که چنین شبهه¬ای اصلاً در فقه شیعه جا ندارد و نه تنها بعید که محال است، زیرا شیعیان، پیروان پیامبری هستند که 12 امام را به جانشینی خود قرار داده است و آنان عیناً همان علوم پیامبر (ص) را دارا هستند، از این رو هر تحریفی رخ می-داده، اهل بیت (ع) بیان کرده¬اند، در ضمن، همین بنی العباس که در مستند، مدعی آن شده که قبله را تغییر دادند، از دشمنان سرسخت اهل بیت (ع) بودند که بسیاری از امامان شیعه را همانان به شهادت رساندند، از این رو اهل بیت (ع) با وجود خیانت¬ها و دشمنی¬های بنی عباس، حتماً باید چنین واقعه¬ای را بیان می¬کردند در حالی که چنین چیزی در منابع روایی شیعیان وجود ندارد. مطالبی که در مقاله با اعداد مشخص کرده¬ایم مطالبی است که در این مستند ادعا شده که یا دارای اشکال است، یا از نظر تاریخی غلط است و یا هیچ سندی برای آن ارائه نشده است، از این رو تنها به بخشی از اشکالات این مستند اشاره می¬کنیم: (لازم به ذکر است که اشکالات این مستند و تمامی مقالاتی که پترا را مهد اسلام می¬دانند، بسیار بیش از این 30 مورد بلکه حدود 100 مورد است که از باب جلوگیری از اطناب، به آن پرداخته نشده است.) و نکته دیگر این که ما از باب تسلّم باب جدل بحث کرده¬ایم، بدین معنا که تمامی تحقیقاتی که در مستند صورت گرفته و خارج از بررسی ما بوده، درست تصور کرده¬ایم و باز با این جال اشکالاتی را وارد ساخته¬ایم، از باب مثال، تحقیقات میدانی که توسط محققین در این مستند ادعا شده که مثلاً فلان مساجد چنین انحراف قبله¬ای دارند و مانند آن، مناقشه نکرده¬ایم بلکه با وجود همان انحراف، پاسخ¬هایی داده-ایم، حال کسی ممکن است که همین تحقیقات میدانی را بررسی کند و صدها اشکال و ایراد نیز بیابد که همگی به نفع موضع ما خواهد بود. برای دانلود مقاله کامل از لینک زیر اقدام فرمایید: @shobhedini
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حقایقی تلخ پیرامون علی شریعتی از زبان سید حسین نصر ایدئولوگ بودن او برای مجاهدین خلق، عقاید ِخطرناکتر از کمونیسم و... @shobhedini
136 نکاتی کمتر توجه شده پیرامون مسلمان شدنِ ایرانیان بعد از آمدن اسلام در ایران، ایرانیان در اسلام، مقیدتر و راسخ¬تر نسبت به همان عرب¬ها بودند، آن هم نه عوام ایرانیان، که نوابغ و بزرگان آنان، چراکه در هر فن و علمی که می¬بینیم، بزرگ¬ترین دانشمندان از ایران اسلامی بودند و ابن¬خلدونِ عرب و بسیاری دیگر از عرب¬زبانان به این مسئله تصریح کرده¬اند. در فضای اهل سنت، بخاری و ابو حنیفه و سایر علمای آنان گرفته تا فضای شیعه از شیخ طوسی و ... که همه ایرانی بودند و نیز بسیاری از علوم و فنون مختلف از جمله فقه، اصول، حدیث، لغت، فلسفه، کلام، طبیعیات، ریاضیات، لغت، تفسیر و ... باز به دست نوابغ و متفکران ایرانی گسترش یافت. حال فرض بگیریم که ایرانیان تحت سلطه عرب، و به زور مسلمان شده باشند، و خلافت اسلامی بزرگی، با زور تشکیل شده باشد، حال هنگامی که هلاکو آمد، کل خلافت اسلامی از بین رفت، خلافت 500 ساله عباسی با آن قدرت از هم پاشید و چنگیزی روی کار آمد که کافر بود، در این زمان، موقعیت بسیار خوبی بود که ایرانیان با خود بگویند که باید انتقام خود را از اسلامی که به زور به خورد ما داده شد بگیریم، آن هم حکومت عباسی که ملوک الطوایفی بود و امکان آشوب و انتقام، بسیار بیشتر و راحت¬تر از حکومت¬های مرکزی مانند صفویه بود. حال جالب آن که ایرانیان به جای انتقام از اسلام، آمدند تمامی نوه¬ها و نتیجه¬های همین هلاکوی مغول را مسلمان کردند، همانند سلطان محمد خدابنده و نیز خواجه نصیرالدین طوسی که فخر علمای شیعه است و در عظمت او، جای کلام نیست، مسئول بسیاری از امور دینی در رأس حکومت گردید و برای اسلام و تشیع خدمات ارزنده ای انجام داد. بلی، اگر تاریخ به درستی مطالعه شود، روشن می گردد که هم ایرانیان به وسیله اسلام عزت یافتند و هم اسلام، به وسیله ایرانیان، مبرهن تر و زیباتر معرفی گردید. @shobhedini
135 بخش دوم و پایانی نکته دوم: با همه این¬ها محمد بن زکریای رازی، متعلق به زمانی بود که منطبق با آغاز ترویج علم و نگاشتن آن به زبان عربی بود. با این اوصاف، محمد بن زکریای رازی، با این نبوغ، این قدر نمی¬فهمید که تمامیِ کتب خود را، به زبان عربی ننویسد، به عبارت دیگر، او این مقدار متوجه نمی¬شد که با نوشتن کتب خود و ترویج علم به زبان عربی، مهر تاییدی بر دین اسلام، زبان عربی و نهضتی که در مسلمانان ایجاد شده بود، خواهد زد؟! حال یک کتاب از محمد بن زکریای رازی نمی¬توان یافت که به زبان فارسی باشد، در حالی که در همان زمان، سامانیان، به شدت زبان پارسی را تبلیغ می¬کردند و حتی اجرتی برای پارسی نوشتن تعیین کرده بودند و پیرامون سامانیان نوشته¬اند که «آنان ایجادگر دومین نو ایران گرایی تاریخ تمدن ایران بودند و در شکل‌گیری فرهنگ، تمدن و دانش در ایران پس از اسلام نقش بسزایی دارند. در دوره سامانیان، زبان فارسی از پیشرفت و شکوفایی زیادی برخوردار شد.» ولی با این حال او هیچ کتابی به زبان پارسی ننگاشت. حال اگر به مخالفین اسلام همین را بگوییم، در پاسخ می¬گویند که چون زبان علمی آن زمان عربی بوده، همه دانشمندان به عربی مطلب می¬نوشتند، در حالی که پاسخ و مغالطه آنان بسیار روشن است، زیرا چه کسی همین زبان عربی را تبدیل به زبان علم کرد؟ همین دانشمندان بودند که با عربی نوشتن کتب علمی خود، زبان عربی را به عنوان زبان علم جا انداختند و محمد بن زکریای رازی از پیشگامان آن بود و از شواهد دیگر آن این است که مختصری پیش از زکریای رازی یعنی در قرون ابتدای اسلام، کتب علمی به زبان یونانی بود و در دوره نهضت ترجمه به سر می¬برد. مانند رازی، خیام را که مخالفین نماد زندقه معرفی می¬کنند، آثار خود را به عربی نگاشته و حتی شعر هم که می¬سروده است، به عربی می¬سروده است، از این رو ذره¬ای مخالفت و دشمنی نسبت به اسلام، عرب، زبان عربی و مانند آن، نه تنها میان مسلمانان نبوده بلکه همین بزرگان بوده¬اند که ترویج اسلام کرده¬اند و عربی را زبان علم، فن و هنر در تاریخ ثبت و جاودانه کردند. در حالی در عهد سامانیان، شعرایی چون رودکی و دقیقی به تشویق حاکمیت، اشعاری ملی می سرودند. نکته سوم: در اسلام محمد بن زکریای رازی و حتی شیعه بودن او همین کافی است که وی کتابی به نام «من لایحضره الطبیب» (: کنایه از خودآموز طب) دارد که بحمدلله اکنون نیز موجود است، حال شیخ صدوق (متوفای 381ق) که بیش از نیم قرن پس از محمد بن زکریای رازی می¬زیسته، کتاب خود را به نام «من لایحضره الفقیه» (: کنایه از خودآموز فقه) نام نهاده است، که بدیهی است شیخ صدوق با مرجعیت شیعه و تقیدی که به تشیع داشته است، هیچ گاه کتاب خود را به تأسی و الگو برداری از شخصی غیر شیعه نام¬گذاری نمی¬کرده است، چه رسد به این که رازی غیر مسلمان و یا منحرف العقیده بوده باشد! تتمه آن که گرچه برخی به خاطر گمانِ انتساب دو کتاب ضد دینی به او، رازی را ضد دین معرفی کرده اند ولی بسیاری بوده اند که همو را بسیار ستوده اند، از باب مثال نویسنده خزینه الاصفیاء، او را از اکابر عرفا می‌شمارد که پیوسته از خوف خدا در گریه بود. (ریحانه الادب، ج7 ص28) هر از چند گاهی یکی از دانشمندان ایران اسلامی را به عنوان ملحد، ضد دین، منحرف و مانند آن معرفی می کنند، در حالی که روشن است که فضای ایران، فضایی کاملاً اسلامی بوده و برای اثبات کفر و الحاد یک شخص، آن هم بسیار معروف، ادله فراوانی باید وجود داشته باشد که در این صورت کتاب¬های تاریخی و تراجم و غیر آن، به شدت آن را منعکس می¬کردند. @shobhedini
135 سه نکته اندر باب مسلمان بودن بلکه تشیعِ محمد بن زکریای رازی (متوفای 313ق) https://t.me/shobhedini/122 این پست را نیز مطالعه کنید. بخش نخست نکته اول: محمد بن زکریای رازی چون شخصیت و جایگاه خاصی در میان مردم به خاطر طبابت و معالجاتش داشت، کتبی را به دروغ به او نسبت دادند که مشتمل بر مسائلی علیه دین و تمسخر مقدسات بود، در واقع مخالفین دین، برای آن که بتوانند مطالب ضددینی خود را مستند سازند، دو کتاب را به رازی نسبت دادند و این خود بدین دلیل بود که رازی همانند بسیاری از دانشنمدان دیگر، اظهار نظر صریحی در باب دین نداشت و مخالفین، گمان کردند که می¬توانند به چنین شخصی، چنین نسبت¬هایی دهند، حال اندر باب این که واقعاً او نویسنده چنین کتبی هست یا خیر، چند مطلب را باید دقت کرد که با اندک تأمل در آن، می¬یابیم که او اصلاً نویسنده چنین کتبی نبوده و اصلاً چنین کتبی در زمان او موجود نبوده است. ا. هیچ اثری از آثار این کتب نه در این زمان که حتی سالیانِ پس از او هم موجود نبوده است و حتی نزد علمایی که یکی دو قرن پس از او می زیسته اند، وجود ندارد، در حالی که رازی طرفداران فراوانی داشت و کتب او با اهتمام فراوان نگاهداری و استنساخ می شد و شاهد آن این است که اکنون کتب طبی او موجود است. ب. با این که مخالفین، همیشه جو سرزمین های اسلامی را بسیار خوف¬آلود نشان می دهند که مخالفین قدرت تنفس ندارد و همه را از دم تیغ می گذراند با این حال شخصیت معروفی چون رازی را هیچ‌گاه به دلیل دیدگاه‌های ضددینی¬اش، زندانی یا اعدام نکردند. (دایره المعارف فلسفه قرون وسطی، ص 6-10) و حتی هیچ گونه اذیت و آزار و محدودیتی نیز برای او نقل نشده است. ج. هر جوینده¬ای با اندک تتبّع و جستجو در می یابد که هیچ نقل قول معتبری از این دو کتاب رازی در کتب دانشمندان وجود ندارد، بلکه سند چنین نقلیاتی را عموماً در کتب غیر دینی، غیر قابل اعتماد و یا نوشته های اروپاییان می یابیم. د. جالب آن که در تایید عرایض ما نسبت به عربی نویسی رازی، این دو کتاب ساختگی را نیز عربی دانسته اند و حتی رازی با آن که ایرانی بوده، به خود زحمت نداده که نقد قرآن را، به پارسی بنگارد! ادامه دارد... @shobhedini
134 بخش دوم و پایانی حال یکی از این فتاوای به ظاهر عجیب را بررسی می کنیم: آیا در زمان پهلوی اول (حداکثر سال 1320) لوله کشی وجود داشته است یا خیر؟ در تمامی حمام ها از خزینه ها استفاده میشده و در منازل نیز حوض همان نقش را ایفا می‌کرده است، فضای داخلی خزینه و حمام به گونه ای بوده است که آب درون آن کر باشد، بدین معنا که مادامی که رنگ، بو و مزه آن با نجاست تغییر نکرده است، نجس نشود. از این رو بسیار مورد استفاده متدینین بوده است که خود را در هنگام استحمام و نیز اشیاء نجس را برای پاک شدن در آن، آب می کشیدند. حال با از بین رفتن خزینه ها و حوض ها آن چیزی که باعث پاک شدن نجاست می‌شد نیز از بین می رفت و طبیعتاً دوش ها نیز چون پیش از لوله کشی ها قراربود میهمان ناخوانده منازل باشند باید به منبعی متصل می‌شد و منبع دوش حمام خزینه ها و حوض ها بودند زیرا آب به سختی از قنات ها و چاه ها تهیه می شد و به سرعت نیز تمام می شد. این نکته نیز ضروری است که دوش های اولیه به همان خزینه ها و حوض ها متصل می شد، و هیچ کدام یک از روش‌های لوله کشی در آن زمان نبوده است، بلکه برای همان اجرای طرح اولیه لوله کشی، آبهای قنات را به عنوان منبع لوله کشی در تهران استفاده کردند. بدین خاطر اگر قرار بود در همان زمان دوش جایگزین خزینه ها می شد چون دیگر خبری از آب کر نبود و آب به صورت قطره ای از دوش سرازیر می شد، هم به سرعت آب ها تمام می شد و با یک خزینه که چندین نفر در آن استحمام می‌کردند با زیر دوش رفتنِ یک نفر، تمامی آب خزینه تمام می‌شد و یا مقداری کم می‌شد که دیگر کر نبود و به مجرد برخورد نجاست نجس می شد از این رو حذف خزینه ها، در چنین شرایطی مورد پسند مومنین نبود به همین خاطر شروع به اعتراضاتی کردند. نکته ای که باید دقت شود این است که طرح اولیه حذف خزینه ها سالیان پیش از مرگ پهلوی اول (: 1320) صورت گرفت در حالی که طرح اولیه لوله کشی برای شهر تهران که نخستین شهر اجرایی بوده از سال ۱۳۲۹ آغاز گردیده که چندین سال نیز برای بهره برداری آن زمان برده است، حال اجرای لوله کشی برای سایر شهرها و شهرستان ها به دهه چهل نیز می رسد که حدود ۳۰ سال پس از جایگزینی دوش و حذف خزینه ها بوده است. تتمه: در فضای مجازی شایعات فراوانی پیرامون همین مسئله ساخته شده است، از جمله اینکه برخی گمان کردند که در اسلام تنها غسل ارتماسی (به یکباره زیر آب رفتن) وجود داشته است، و چون خزینه ها در حال جمع شدن بوده، از این رو چنین غسلی دیگر میسر نبوده و مجتهدین از خود غسل دیگری به نام غسل ترتیبی ساختند تا با دوش نیز بتوان غسل کرد. در حالی که کسی که کمترین آشنایی با احکام و فقه اسلامی داشته باشد، می داند که غسل از همان صدر اسلام به دو روش ترتیبی و ارتماسی بوده است و هیچ ارتباطی به برداشتن خزینه ها ندارد. ۲. اعتراضات مردمی و اصطلاح جنبش خزینه بسیار بیش از حد غلو و بزرگنمایی شده است، چراکه تنها عده‌ای از متدینین به خاطر همان دلیلی که ذکر شد، اعتراض کردند؛ ولی در فضای مجازی از آن به عنوان جنبشی (گویا سازمان یافته) یاد می‌شود، در حالی که حتی سال و تاریخ این جنبش نیز مبهم بوده و نیز اگر چنین جنبش بزرگی صورت گرفته و علمای برخی شهرها مانند خراسان نیز اعتراضاتی کرده اند، باید در روزنامه‌ها و جرائد انعکاس یافته باشد و حال آنکه می بینیم ابهامات بسیار فراوانی در همان زمان نیز موجود بوده است. ۳. برخی با مصداق قرار دادن این موضوع، قصد این را دارند که بیان کنند علمای شیعه با هر مسئله جدیدی مخالف بوده و هرگونه مظاهر تکنولوژی و تجدد را همان ابتدا و ندانسته تحریم می‌کردند، ولی پس از مدتی مغلوب شده و تکنولوژی فراگیر و مورد استفاده همگان قرار می گرفته است. در حالی که همان طور که بیان شد، هیچگاه فتوای فقها به خاطر مظاهر تکنولوژی نبوده است، بلکه به خاطر شرایط حرام و نحوه اجرای غیر صحیح چنین مظاهری بوده است. ۴. چون خزینه ها پس از مدتی دارای آلودگی ها و کثیفی می شد، برخی گمان کردند که متدینین با تمیزی مخالف بودند، در حالی که نظافت و تمیزی در اسلام بیش از هر دینی سفارش شده است و هیچ گاه هیچ یک از متدینین به خاطر آلودگی خزینه از آن دفاع نکردند، بلکه به خاطر سهولت در نجاست و طهارت مدافع آن بودند. ۵. گمان شده است که روی آوردن مردم به دوش به خاطر آن بوده است که مردم کم‌کم محاسن دوش را پذیرفتند و به مضرات و آلودگی خزینه ها پی بردند، در حالی که این از همان ابتدا روشن بود، اما جا گرفتن دوش ها در تمامی منازل به خاطر سلطه و چماق رضاخان بوده است. پایان @shobhedini
134 بخش نخست فتاوای عجیب علمای شیعه که عبارتند از حرام اعلام کردن موارد متعددی مانند دوشهای حمام و ... . پاسخ: برای روشن شدن مبنای چنین فتاوایی بیان چند نکته ضروریست: ۱. هیچگاه یک فقیه، در موضوعات خارجی فتوا نمی دهد، به عنوان مثال یک فقیه نمی گوید که آیا تماشای ماهواره حرام است یا خیر، بلکه می گوید اگر تماشای ماهواره مبتنی بر امور حرام باشد آنگاه حرام است یا در بسیاری از فتاوا و استفتائات علما دیده می شود که می‌گویند بر فرض مذکور یا با چنین شرایطی مانع ندارد یا حرام است. این چنین فتوا دادن به خاطر آن است که تشخیص موضوع بر گردن مکلف است نه مجتهد یعنی مکلف است که باید بررسی کند که آیا تماشای ماهواره مبتنی بر امور حرام خواهد شد یا خیر. مثال روشن تر آن است که فقیه حکم را بیان می کند که اگر خون روی دست باشد نمی توان وضو گرفت اما این مکلف است که باید تشخیص بدهد نقطه قرمزی که روی دستش می باشد، خون است یا خیر. ۲. بسیاری از فتاوا و احکامی که توسط مجتهدین در طول تاریخ بیان می شود منشاء های متفاوتی دارد بدین معنا که یک فقیه امور مختلفی را در نظر می‌گیرد و سپس حکم را صادر میکند که به این اصطلاحاً تشابک ظنون گفته می شود، از این رو برای بیان علت تحریم یک حکم نباید تنها سراغ یک منشا رفت بلکه علل متفاوتی دست به دست هم می‌دهد که چنین حکمی صادر شود و این علل در کتب مبسوط فقهی مفصلاً بحث و مناقشه می شود. ۳. بسیاری از فتاوا توسط مردم تلقی به حرام یا واجب شده است، بدین معنا که مجتهد، در فتوای خویش، دلیل فقهی برای حرام اعلام کردن در دست ندارد بلکه با توجه به آشنایی او نسبت به مصالح مسلمین و در نظر گرفتن شرایط متفاوتی به طور موقت چنین حکمی را صادر میکند از این رو نباید چنین فتاوایی را دائمی و همیشگی پنداشت زیرا فقیه با در نظر گرفتن شرایطی چنین فتوایی داده است و بدیهی است که اگر شرایط و اوضاع تغییر کند حکم و فتوا نیز تغییر خواهد کرد. ۴. با توجه به نکات گذشته، حال روشن می شود که بسیاری از فتوای علما، عنوان ثانوی می باشد. بدین معنا که اگر فقیه با در نظر گرفتن شرایطی، چیزی را حرام اعلام کرد، حرمت به خاطر آن شی نیست، بلکه به خاطر امر موجود در آن شی است، به عنوان مثال حرام اعلام کردن دوش برای حمام نه به خاطر این است که دوش حرام است بلکه به خاطر آن است که مسائلی در همان زمان تحریم دوش، موجود بوده که آن مسائل مبتنی بر حرام بوده است. از این رو اگر در زمان کنونی در تمامی خانه ها نیز دوش استفاده شود اشکالی ندارد زیرا در فتوای علما خود دوش نبوده است که حرام شده بلکه شرایطی بوده است که با آوردن دوش و از بین بردن خزینه ها ایجاد می شده و آن شرایط جایز نبوده است. در نتیجه اکنون که چنین شرایطی وجود ندارد از تمامی مظاهر تکنولوژی همانند دوش و غیره به عنوان امری پسندیده در ممالک اسلامی مورد استفاده قرار میگیرد. ادامه دارد... @shobdedini
133 عقد عربی را با عقد آریایی کشور خودمان ایران مقایسه کنیم: متن عقد عربی: انکحتک وزوجتک نفسی الی صداق المعلوم: در برابر هدیه معینی که به من می دهی، خود را در اختیار تو قرار می دهم. متن عقد آریایی: داماد: به نام نامی یزدان، تو را من برگزیدم از میان این همه خوبان، برای زیستن با تو میان این گواهان، بر لب آرَم این سخن با تو وفادار تو خواهم بود، در هر لحظه هر جا، پذیرا می‌شوی آیا؟ عروس: پذیرا می‌شوم مهر تو را از جان هم اکنون باز می‌گویم میان انجمن با تو وفادار تو خواهم بود در هر لحظه هرجا. ✅ پاسخ: ✅ 1. متن عقد آریایی، هیچ گونه سند تاریخی و مذهبی در دین در زرتشت ندارد، و نیز این که واژگان عربی نیز در آن وجود دارد! از جمله «وفا» و «لحظه» که واژگانی عربی هستند! واژه «عروس» نیز عربی است که معادل آن در ایران باستان، واژه بیوگان است. هرچند برخی کوشیدند، این کلمه (عروس) را به صورت اَروس بنویسند تا وِجهۀ پارسی به آن بدهند!‌ همچنین لفظ معادل «عروسی» در زبان فارسی میانه، وایودگان wayōdagan بود. (واژه نامه پارسی سره، فرهنگستان زبان پارسى، تهران، ١٣٩٠. ص 163) 2. آیین زرتشت و احکام آن بسیار غیر منسجم و مشوّش است و در طول تاریخ بارها با ذوقیات موبدان تغییر کرده است، از جمله ی آن، می توان به خویدوده و ازدواج با خویشاوندان و محارم اشاره کرد که حتی برخی ازدواج مادر با پسر خود و پدر با دختر خود را نیز در دین زرتشتی ثابت دانسته اند. 3. در آیین ازدواج زرتشتی به قدری خرافات و کارهای بی توجیه وجود دارد، همانند دور آتش چرخیدن عروس و داماد و یا بردن عروس به حجله به ازای دادن سکه ای به او و ... که خوانندگان را به کتاب «مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان» ارجاع می دهم. (موبد اردشیر آذرگشسب، مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان، تهران: انتشارات فروهر، 1372. ص 181-186) 4. زوجیت و ازدواج به معنای در کنار هم به کمال رسیدن است، همان طور آیه قرآن به آن اشاره دارد: «و نیز یکی از آیات (لطف) او آن است که برای شما از جنس خودتان جفتی (زوجی) بیافرید که در کنار او آرامش یافته و با هم انس گیرید و میان شما رأفت و مهربانی برقرار فرمود. در این امر نیز برای مردم بافکرت ادله‌ای (از علم و حکمت حق) آشکار است.» (روم: 21) پس هدف آرامش یافتن است نه در اختیار گذاشتن چیزی. 5. دو واژه ای که در خطبه عربی آمده که زوجتک و انکحتک است، هیچ ارتباطی به امور جنسی ندارد بلکه منظور عقد ازدواج و عقد نکاح است و دلیل ان هم این است که اگر عروس و داماد خود نخواهند که خطبه را بخوانند، وکیلی برای آنان می خواند که «زوجت موكلتى [نام دختر] لموكلی [نام پسر] على الصداق المعلوم» یعنی با وکالتی که از عروس گرفتم، او را با صداق مشخص، به عقد ازدواج داماد در آوردم. و سپس بگويد: «قبلت لموكلى [نام پسر] هکذا»، یعنی این ازدواج را با وکالتی که از داماد گرفتم، تنفیذ کرده و این دو را زن و شوهر اعلام می‌کنم. حال برخی گمان کرده اند که واژه نکاح در عقد، اشاره مستقیم به امور چنسی است. 6. صداق یا همان مهریه از ریشه صدق، به معنی راستی و درستی است. این نشان می‌دهد که مهریه (صداق) باید تضمینی برای راستی و درست‌کاری مرد باشد. همچنین مهریه به عنوان خرید و فروش زن و کم‌ارزش دانستن او نیست (یعنی لذت در مقابل پول نیست)، بلکه یک هدیه است (چه بسا هدایایی که ارزش مادی کم و ارزش معنوی بالایی دارند). گذشته از این، قرار نیست مهریه لزوماً پول باشد، بلکه می‌تواند یک عمل خیر باشد. مثلاً در روایات از اهل بیت وارد شده که زن می‌تواند به عقد مردی دربیاید و مهریه‌‍‌اش را تعلیم قرآن، یا آموزش خواندن و نوشتن، یا شاخه‌ای گل و... قرار دهد. (وسائل الشيعة، ج 21 ص242) همچنین درباره جایگاه زن در خانواده - از نگاه اسلام - همین بس، که زن حق دارد برای قبول ازدواج، شروطی بگذارد که از آن به «شرایط ضمن عقد» گفته می‌شود و دایره آن چنان باز است که زن می‌تواند آن گونه که خود دوست دارد، اختیاراتی برای خود ایجاد کند (برای اطلاعات بیشتر می‌توان به متون فقهی مراجعه کرد) پس مهریه، یک نوع احترامی است که خداوند برای زن قائل شده، در مقابل کسانی که به زن نگاه ابزاری داشتند. چراکه تعیین مهریه واجب است و حتی شامل کنیزان نیز می شود. نیز حتی اگر زن هم مرتکب عمل منافی عفت شود، باز مهریه اش از بین نمی رود، در نتیجه مهریه احترامی است که خداوند برای زن حین ازدواج گذاشته است. پایان: رسول خدا (ص) فرمودند: «در اسلام، بنایی نزد خدا محبوب‌تر از ازدواج برقرار نشد.» یا «دو رکعت نمازی که انسان متأهل بخواند، از 70 رکعت نماز شخص مجرد بهتر است.» یا «هر که ازدواج کند، نیمی از دینش را حفظ کرده، در مابقی نیز باید تقوا پیشه کند.» (همان، ج 20، ص 14) هدف از ازدواج در اسلام، صرفاً تمایلات و شهوات جسمی نیست، بلکه در ازدواج، راه کمال معنوی و نجات وجود دارد. @shohedini
سلام علیکم بنا به درخواست بسیاری از عزیزان و کاربران، تعدادی از سایت های مفیدی که در راستای پاسخ به شبهات و نیز مباحث اعتقادی در تلاش هستند را معرفی می کنیم، تا بسیاری از مباحثی که سالیان سال است مطرح شده و پاسخ گفته شده و در این سایت ها نیز موجود است، مورد مطالعه علاقه مندان قرار گیرد. در نظر داشته باشیم که بسیاری از شبهاتی که گمان می کنیم جدید هستند، حتی در زمان اهل بیت (ع) و یا لااقل چند صد سال قبل نیز مطرح شده و بارها پاسخ گفته شده اند، از این رو نیازمند پاسخ دادن مجدد نمی باشد، پس بخشی از متن شبهه و یا سوال را می توان در اینترنت جستجو کرد و در سایت های معتبر پاسخ آنان را یافت. به همین منظور شاید ساده ترین و سریعترین روش برای دستیابی به پاسخِ شبهات، جستجو در اینترنت باشد که در سایت های ذیل، همه مستند و با ارجاعات پاسخ داده شده است. شبهاتی که پاسخی برای آن در فضای اینترنت یافت نشود و یا کاملاً جدید باشند، بنده (ادمین) در خدمت هستم و اگر نسبت به پاسخ آن آگاهی داشتم، در اسرع وقت پاسخ خواهم داد. آیدی برای ارتباط با بنده: @SayiedMohammd اما سایت های معتبر که تنها به چند نمونه آن اکتفا می کنیم: اسلام کوئست: http://www.islamquest.net تبیان: https://www.tebyan.net/ گفتگوی دینی: http://www.askdin.com مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی: www.pasokhgoo.ir @shobedini
131 «آیا شبهاتی علیه نظام اسلامی، روحانیت و عملکرد مومنان، شبهه علیه اسلام است؟» حجم وسیعی از شبهاتی که سایت های مخالف اسلام مطرح می کنند، شبهاتی نه علیه اسلام که علیه روحانیت، نظام دینی و مومنان است؛ از آن جایی که عمدتاً مخالفان قدرت تفکیک این دو را ندارند، از این رو شبهات علیه روحانیت و مانند آن را هم شبهه علیه دین تلقی می کنند. هنگامی شبهه ای حقیقتاً شبهه ای علیه دین است، که در یکی از گزاره های مسلّم دین و احکام قطعی آن خدشه و اشکال کند، مثلاً شخصی نسبت به اصل خواندن نماز، وجود پیامبران، بهشت و جهنم و مانند اشکالی در ذهن دارد و آن را مطرح کند. اما شبهاتی که ارتباطی به گزاره های دینی ندارد و مرتبط به عملکرد مسلمانان با آن گزاره های دینی است، مانند این که چرا فلانی که این قدر مومن است، دروغ می گوید و یا چرا جامعه ای که اسلامی است، این قدر دزدی و اختلاس در آن فراوان است و یا فلان شخص که خود را روحانی می داند، عملش مطابق با قولش نیست؟ بدیهی است که در این اشکالات، مسلمانانی که خود را عامل به دستورات اسلام معرفی کرده اند مورد اشکال قرار گرفته اند، و نه تنها اسلام مورد هجمه قرار نگرفته است، بلکه بالعکس چون اسلام مبرا از دروغ، دزدی، نفاق و مانند آن است، سوال پیش می آید که با وجود این که در اسلام مثلاً دروغ، دارای گناهی بزرگ است، اما چرا برخی از کسانی که خود را مسلمان می دانند، دروغ می گویند. واضح است در این موارد اشکال به مسلمانان وارد است نه اسلام، یعنی باید یخه مسلمانی را دروغ می گوید گرفت و به او گفت که چرا خود را مسلمان دانسته ای ولی دروغ می گویی، مگر نمی دانی که در اسلام دروغ از گناهان کبیره است؟ یا اگر منِ طلبه، مرتکب خطا و یا حرکتی منافقانه شدم، شخص من باید مورد بازخواست قرار بگیرم که چرا با وجود دستورات فراوان اسلام مبنی بر صداقت در رفتار و عمل، باز به آنها عمل نکرده ام. همچنین در مورد اشکالاتی که مسلمانان و نه اسلام وارد می شود، باید عملکرد مسلمانان را مورد بررسی قرار داد که آیا اشکالی که به این مسلمان، این روحانی و این نظام اسلامی وارد است، به خاطر عمل به دستورات اسلامی است و یا به خاطر پشت کردن به دستورات اسلامی؟ به عنوان مثال از جمله اشکالاتی که به نظام جمهوری اسلامی وارد است، این است که در آن، فقر، تبعیض، دزدی های کلان، عدم تعهد و مسئولیت فراوان است، و همه این اشکالات نیز به نظام ما وارد است، اما در کجای اسلام یا در کجای فرمایشات پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) آمده است که دزدی، عدم تعهد، تبعیض و مانند آن خوب است؟! بلکه بالعکس از مسلّمات دین اسلام، نفی همین مسائل است و در فرمایشات امیرالمومنین پیرامون حکومت داری، صریحاً آمده است. با مطالب فوق روشن شد که اشکالاتی که به مسلمانان وارد می شود، به خاطر دوری از اسلام است، و اگر به دستورات اسلامی عمل می کردند، محال بود که اسیر چنین اشکالاتی می شدند. @shobhedini
57 به مناسبت سالروز بزرگداشت خواجه نصیرالدین طوسی و روز مهندسی یکی از مظلومیت های روحانیت و دانشمندان اسلامی در طول تاریخ این بوده است که قدر و منزلت آنان هیچ گاه به عنوان یک شخص روحانی و دیندار معرفی نشده است، بدین معنا که جایگاه علمی آنان را شناسانده شده، ولی جایگاه دینی شان را که مقدم بر جایگاه علمی بوده، فراموش کردند. یکی از مثالهای روشن آن خواجه نصیرالدین طوسی است که به عنوان بزرگترین دانشمند عصر خود یاد می شود؛ اما با وجود شهرت او، بسیاری نمی‌دانند که چنین شخصیتی، فرزند حوزه بوده و همانند سایر علمای اسلامی اساتیدی در علوم اسلامی مانند فقه، حدیث، صرف، نحو، اخلاق و غیر آن داشته است و اگر کسی کمترین آشنایی را نسبت به زندگی نامه او داشته باشد، خواهد دانست که او از علمای ملتزم و مقید شیعه است. شایسته است که دانسته شود که حوزات علمیه از زمان اهل بیت (ع) مشغول به فعالیت بوده و عالمان فراوانی را در تمامی عرصه‌های علوم به جوامع معرفی کردند که بسیاری از آنان تا چند صد سال پس از خود تاثیر‌گذار بوده اند. تمامی عالمان اسلامی دارای خصوصیتی بوده اند که هنوز هم در حوزه های علمیه رواج دارد و آن این است که تمامی دروس و علوم مختلف را از دو حیث مورد بررسی قرار می دادند. حیث اول، اسلام تاکید فراوانی بر کسب علم، نگاشتن علم و تدریس آن داشته و مهم‌ترین شاخصه ی یک انسان علم اوست؛ همین نکته باعث شده است که بزرگترین عالمان تاریخ بدون هیچگونه اغراقی علمای اسلام باشند. (شخصیت‌هایی همانند شیخ طوسی، ابوعلی سینا، علامه حلی، خواجه نصیرالدین طوسی، شیخ بهایی، علامه مجلسی، شیخ انصاری و بسیاری دیگر) حیث دوم، عالمان اسلامی همواره در راستای شناخت خداوند و خلقت او تلاش می کردند، زیرا بهترین بندگان خدا کسانی هستند که بیشترین معرفت و شناخت را به او دارد از این رو تمامی علوم حوزه به این دو بخش تقسیم می شد، علومی که مستقیماً به شناخت خداوند و امور الهی می پرداخت که الهیات نامیده می شد و اشرف علوم بود و علومی که به نحوی به خلقت خداوند متعال مرتبط می‌شد. (که شامل تعلیمیات و طبیعیات می شد.) اما خواجه نصیرالدین طوسی: ایشان در ۱۱ جمادی‌الاول سال ۵۹۷ق در طوس به دنیا آمدند، و به همین دلیل «طوسی» خوانده می‌شود. خواجه نصیر در کودکی، قرآن کریم، صرف، نحو و آداب را فرا گرفت. از اولین اساتید وی، جدش محمد بن حسن در فقه و حدیث، و دایی‌اش نورالدین علی بن محمد شیعی در منطق و حکمت بوده‌اند. خواجه نصیر، سپس با راهنمایی پدرش، نزد کمال الدین محمد ریاضیات آموخت، آن گاه نزد پدر خود علوم حدیث، روایت و فقه را فرا گرفت. در همین دوران که خواجه در ابتدای جوانی بود، شاخه‌های مختلف ریاضیات، یعنی حساب، هندسه و جبر را نیز به حد کمال فرا گرفت. مهم ترین شاگرد او علامه حلی، بزرگ مرجع تقلید شیعیان در قرن هشتم بوده است. خواجه نصیر در حالی در ۱۸ ذی الحجه سال ۶۷۲ق درگذشت که برای سامان دادن به امور اوقاف و علما، در بغداد به سر می‌برد. او بنا به وصیت خود در حرم کاظمین دفن شد. او همچنین وصیت می‌کند که روی قبرش اشاره‌ای به ویژگی های علمی‌اش نشود و عبارت «و کَلبُهُم باسِطٌ ذِراعَیهِ بِالوَصید» (بدین معنا: سگشان بر آستانه [که کنایه از سگ آستان امامین کاظمین است] دو دست خود را دراز کرده) را بر روی قبر او بنویسند که چنین ارادت خود را به مظهر اهل بیت (ع) ارائه کرده است. به همین منوال سالیان سال، سایر علمای اسلامی و بزرگان حوزه را، شخصیت هایی صرفاً علمی (و بدون معرفی جایگاه دینی آنان) معرفی کردند که علاوه بر خواجه نصیر که بزرگداشت او روز مهندس نامیده شده است، ابن سینا (روز پزشک)، و زکریای رازی (روز دارو سازی) و بسیاری دیگر نیز این چنین است؛ جالب آن که تمامی این بزرگان، شخصیت های حوزوی هستند و سنخیتی با مهندسی، پزشکی و دارو سازیِ امروزه ی دانشگاه ها ندارد، ولی روال دزدیده شدن شخصیت های حوزوی ادامه دارد، و جالب تر آن که در میان چنین شخصیت هایی از حوزه، آن گاه مظلومیت علمای اسلامی بیشتر روشن می شود، که هیچ روزی به نام روز اجتهاد، فقه، حدیث، تفسیر، درایه، رجال، کلام، حکمت، منطق، صرف، نحو و سایر رشته های حوزوی و اسلامی نداریم! باشد که علمای دین و مذهب خود را بهتر و بیشتر بشناسیم. آمین @shobhedini
128 «چرا در بسیاری از اوقات، دچار تصور اشتباه درباره خداوند می شویم؟ چرا خداوند را درست نشناختیم؟ معیار شناخت خداوند به زبان ساده چیست؟» آن چه امروزه از بی دینان و ملحدان می بینیم و می شنویم، سلسله برداشت های نادرست و اشتباه از مفهوم خداوند و وجود اوست؛ درست است که شناخت خداوند و معرفت به او، سال ها نیاز به درس خواندن ها و عبادت های خالصانه دارد، ولی سعی کردیم که در این مختصر، کلیات آن را به زبان ساده بیان کنیم. تمامی مطلب در یک جمله است و آن این است که «نباید خداوند را به منزله یک انسان متعالی تصور کنیم.» تمامی اشتباهات ملحدان و کسانی که درست خداوند را نشناخته اند این است که صفات انسانی را به خداوند نسبت می دهند و گاه گمان می کنند که او مانند ما می بیند ولی دقیق تر، مانند ما می شنود ولی قوی تر، مانند ما می اندیشد ولی عمیق تر. . . در حالی که او خداست و هیچ چیز را نمی توان با او قیاس کرد، در قرآن کریم می خوانیم: لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْء: همانندِ شبیه او نیست. (شوری: 11) قرآن نمی فرماید که تنها شبیه او نیست، بلکه شبیهِ شبیه او نیز وجود ندارد، و همه موجودات مخلوق او هستند و قابل مقایسه با او نیستند؛ آری، نخستین گام اشتباه در خداشناسی، همانند کردن او به صفات و حالات انسانی است. در روایتی شخصی که ایمان به خداوند نداشته به محضر امام می آید و می گوید خدا را برایم توصیف کن! امام، تمامی صفاتی که ما برای موجودات می شناسیم (مانند، زمان، مکان، تغیّر، جسم، ترکیب، احتیاج، ضعف و ...) را از خداوند نفی می کنند، او اعتراض می کند که پس چه برای خدا ماند؟! (در زیر متن و ترجمه بخشی از روایت را می آوریم:) أَنَا عَلَى يَقِينٍ وَ ثِقَةٍ لِأَنِّي لَا أَرَى حَوَاسِّيَ الْخَمْسَ أَدْرَكَتْهُ وَ مَا لَمْ تُدْرِكْهُ حَوَاسِّي فَلَيْسَ عِنْدِي بِمَوْجُودٍ قُلْتُ إِنَّهُ لَمَّا عَجَزَتْ حَوَاسُّكَ عَنْ إِدْرَاكِ اللَّهِ أَنْكَرْتَهُ وَ أَنَا لَمَّا عَجَزَتْ حَوَاسِّي عَنْ إِدْرَاكِ اللَّهِ تَعَالَى صَدَّقْتُ بِه (بحار الأنوار، ج3: 154) باز شخص بی ایمان می گوید: من به گفته خودم یقین دارم، زیرا حواس پنج گانه من او را درک نمی کند و هر چه حواس من او را درک نکند، وجود ندارد؛ امام می فرماید: تو هنگامی که حواست از ادراک خداوند ناتوان شد، خدا را انکار کردی، اما من هنگامی که فهمیدم که حواس من از ادراک او ناتوان است، او را تصدیق کردم. (و فهمیدم که موجود و خداست، زیرا او مانند سایر موجودات نیست.) در عبارت زیبایی از اهل بیت (ع) می خوانیم: مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ: پرستش نکردیم آن چه حق پرستش تو بود، و نشناختیم تو را آن چه حق معرفت تو بود. (بحار الأنوار، ج68: 23) بلی، این مقدمه شناخت خداست که ابتدا عجز و ناتوانی خود را نسبت به درک ظاهری او دریابیم، زیرا او خداست و به هیچ چیزی از ماده و فیزیک و قوانین آن نیازمند نیست بلکه خود خالق آنهاست. در نتیجه، نخستین اشتباه در خداشناسی که متاسفانه امروزه از کم باوران، بی دینان و در رأس آنان از ملحدین می بینیم، همین تصور اشتباه اولیه از خداوند است که او را با صفات پست و محدود انسانی می بینند و می سنجند. @shobhedini
127 «علل اختلاف فتاوای مجتهدین با وجود واحد بودن احکام دین و شریعت، چیست؟ مگر نه این است که خداوند دین اسلام را نازل کرد و همان شریعت، دست نخورده توسط پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) تبیین گشت؟» پاسخ: شکی در آن نیست که احکامی که از جانب خداوند نازل شده است اختلافی در آن نیست، اما خداوند متعال راههایی را برای استنباط احکام دین و شریعت اش، قرار داده است. خداوند متعال دین را توسط پیامبر به انسان ها معرفی کرد و توسط جبرائیل آن را در قالب وحی و کتاب خدا بر پیامبر نازل کرد. پیامبر و اهل بیت نیز مفسران و تبیین کنندگان حقیقی قرآن هستند، و به دست آوردن احکام حقیقی دین تنها توسط پرسش از پیامبر و اهل بیت به دست خواهد آمد. علاوه بر آیه ۱۲۲ سوره توبه، در روایات فراوانی اهل بیت (ع) از ضرورت وجود فقیهان سخن گفته‌اند. از این رو فقها و مجتهدین در طول تاریخ کوشش کرده اند که احکام اسلامی را از کلمات نورانی پیامبر و اهل بیت استخراج کنند و بسیاری از مسائلی که در زمان گذشته چندان محل ابتلاء و نیاز نبوده است را در مسائل جدید، تطبیق کنند. حال با توجه به اختلاف مبانی و قواعد مختلف و متفاوت استنباط، طبیعی است که کدام از فقها و مجتهدین بنابر مبانی و قواعد پذیرفته شده نزد خودشان، احکام دینی را استنباط کنند. بدیهی است که تمامی فقها در طول تاریخ، قوانین استنباط را در علمی به نام علم اصول فقه مطرح کرده و بحث‌های بسیار سنگین و مفصلی را در آن مطرح کرده اند. از این رو حاصل تمامی بحث‌ها و مناقشه ها، نظرات متفاوتی در علم اصول فقه بوده است که خود یکی از علل اختلاف فتوای مجتهدین در طول تاریخ می باشد. علت دیگر اختلاف برداشت های طبیعی از روایات اهل بیت (ع) است، در این شکی نیست که فقها و مجتهدین تمام سعی خود را بر به دست آوردن مراد اصلی پیامبر و اهل بیت در متون روایی مصروف می دارند، و تمامی شواهد، قرائن و دلایل را در برداشت خود از روایات لحاظ می‌کنند، اما طبیعی است که اختلافاتی جزئی در برداشت از روایات موجود باشد. همچنین بدیهی است که مجتهدین بزرگوار در طول تاریخ تنها هدفشان این بوده است که احکام اسلام را از کلمات امام معصوم استنباط کنند و هر گونه فتوا و حکمی، برای اغراض مادی و دنیوی، باطل خواهد بود و مشمول لعنت پیامبر اکرم (ص) نسبت به اجتهاد به رای و تفسیر به رای خواهد بود. در پایان باید اشاره کنیم که اختلاف فتاوای مجتهدین بسیار کمتر از ۱۰% از تمامی احکام کلی و جزئی اسلام می باشد، از این رو رعایت در انتخاب مجتهد و مرجع تقلید از سوی مکلفین با وجود اختلاف بسیار مختصر، به خاطر احتیاط و تغییر لازم نسبت به احکام اسلام است. @shobhedini