eitaa logo
🌷درجستجوی شهدا🌷
38 دنبال‌کننده
632 عکس
325 ویدیو
14 فایل
لای لای ای جبهه لرین یورقونو ای خسته جوانلار ... خادم الشهدا @salambarshohadamodafeharm
مشاهده در ایتا
دانلود
عکس دختر و پسر شهید ‎جواد اَلله کَرَم با پیکر تازه تفحص شده‌ ی پدرشان پیکر شهید جواد اَلله کَرَم پس از چند سال در خانطومان تفحص و به تازگی به ایران بازگشته است
سرکلاس استاد از دانشجویان پرسید:🤔 این روزها شهدای زیادی رو پیدا میکنن و میارن ایران...😐🌹 به نظرنتون کارخوبیه؟؟🤔 کیا موافقن؟؟؟ ✅ کیامخالف؟؟؟؟ ❌ اکثر دانشجویان مخالف بودن!!!❌😡 بعضی ها میگفتن: کارناپسندیه....نباید بیارن...😏 بعضی ها میگفتن: ولمون نمیکنن ...گیر دادن به چهار تا استخوووون... ملت دیوونن!!"😤 بعضی ها میگفتن: آدم یاد بدبختیاش میفته!!!😰 تا اینکه استاد درس رو شروع کرد ولی خبری از برگه های امتحان جلسه ی قبل نبود...📄 همه ی سراغ برگه ها رو می گرفتند.🤔 ولی استاد جواب نمیداد...😐 یکی از دانشجویان با عصبانیت گفت:استاد برگه هامون رو چیکار کردی؟؟؟ شما مسئول برگه های ما بودی؟؟؟😡😤 استاد روی تخته ی کلاس نوشت: من مسئول برگه های شما هستم...🤔📝 استاد گفت: من برگه هاتون رو گم کردم و نمیدونم کجا گذاشتم؟🤔⁉️ همه ی دانشجویان شاکی شدن. استاد گفت: چرا برگه هاتون رو میخواین؟⁉️⁉️ گفتند: چون واسشون زحمت کشیدیم😓 درس خوندیم📚📖🖊 هزینه دادیم 💵💶💷 زمان صرف کردیم...🕒 هر چی که دانشجویان میگفتند استاد روی تخته مینوشت...📝 استاد گفت: برگه های شما رو توی کلاس بغلی گم کردم هرکی میتونه بره پیداشون کنه؟ یکی از دانشجویان رفت و بعداز چند دقیقه با برگه ها برگشت ...📄📄📄 استاد برگه ها رو گرفت و تیکه تیکه کرد. صدای دانشجویان بلند شد.😱😱😱 استاد گفت: الان دیگه برگه هاتون رو نمیخواین! چون تیکه تیکه شدن!😌 دانشجویان گفتن: استاد برگه ها رو میچسبونیم. برگه ها رو به دانشجویان داد و گفت:شما از یک برگه کاغذ نتونستید بگذرید و چقدر تلاش کردید تا پیداشون کردید، پس چطور توقع دارید مادری که بچه اش رو با دستای خودش بزرگ کرد و فرستاد جنگ؛ الان منتظره همین چهارتا استخونش نباشه!!؟؟🤔 بچه اش رو میخواد، حتی اگه خاکستر شده باشه.😔 چند دقیقه همه جا سکوت حاکم شد! و همه ازحرفی که زده بودن پشیمون شدن!!😔😔😔 تنها کسی که موافق بود .... فرزند شهیدی بود که سالها منتظر بابایش بود. @shohaadaa
 منصور نظری قطعه شعری با موضوع فرزندان خردسال شهدای مدافع حرم سروده است که در ادامه است. 🥀🕊🥀🕊 از تَسَلای دل‌آشوبیِ زینب به دمشق   - گفته بودی که شبی باز تو گردی رَهِ عشق گفته بودی که پس از یاریِ زینب به بلا   -  می‌بری بر سر دوشت تو مرا کرب و بلا داده بودی تو مرا قول به بین‌الحرمین     -  روضه‌خوانی ز وفاداریِ عباس و حسین  کربلا رفتی و من را تو به‌جا بنهادی   - پس چه شد قول که بابا تو به طفلت دادی؟ باوفا، مرد وَ قولش، تو خودت می‌گفتی  -  وعده ناکرده وفا، رفتی و در خون خفتی ای که دیدارِ رخ ماه تو شد رؤیایی   -  چه شد آن قول که گفتی ز سفر می‌آیی؟   همه‌شب تابه سحر من به تو می‌اندیشم  -  چه شد آن قول که دادی نروی از پیشم   ای به خون غرقه رخت جلوۀِ زیبایی‌ها   -  رفتی و بی تو من و مادر و تنهایی‌ها   بی تو خونِ‌ِ جگر از چشمِ بلادیده روان   -  بی تو آخر چه کنم ای همه جانم به جهان ؟ ای سفرکرده که بردی ز کفم دل به دمشق  -   تا ابد یاد تو و مادر و من، روضۀِ عشق خاطرات من و آغوش تو، گل بوسه و ناز  -  گوشۀِ چشم تو و رویِ من و قصه دراز بعد تو تا به ابد، قلبِ من و داغِ تو، آه  - دیده  بر در به تمنایِ تو در قاب نگاه ای که رفتی به علمداریِ زینب جایی  -  در کدامین سحر اِی رفته تو پس می‌آیی؟!   رفته بودی که حرامی نبرد ره به حرم  -    آخر عباس شدی در پی زینب پدرم؟   ای به سودای حرم رفته به صحرای جنون  -  آمدی باز، ولی پاره تن و غرقه‌به‌خون بر سر دست به خون غرقه تنت آوردند  - تکه و پاره و گلگون‌کفنت آوردند ای ز بند من و مادر شده یک‌باره رها  - رفتی اما نرود یاد تو از خاطره‌ها   بی تو شب‌ها که سحر شد به تمنای لبت  - همۀِ کودکی ام شد تلف اندر طلبت من و مادر همه‌شب چشم‌به‌راهِ تو پدر -  تا سحر دیده بدوزیم غریبانه به در ای که با غافلۀِ عشق و ولا هم‌سفری -  می‌شود بازبیایی و تو ما را ببری   بی تو بابا به خدا مادر و من دق بکنیم   -  تا به کِی در غم هجران تو هق‌هق بکنیم می‌شود باز تو در خانۀِ ما پا بنهی   -   می‌شود باز مرا در بغلت جا بدهی می‌شود باز کشی دست نوازش به سرم  -  اشک خونین تو کنی پاک ز چشمان ترم دل من تنگ برای بغلت شد بابا  - وعدۀِ آمدنت از چه غلط شد بابا تا ابد چشم‌به‌راه تو ولی  می‌مانم  -  تو نمی‌آیی و من گرچه یقین میدانم با خیال تو مرا چشم‌به‌راهی خوش‌تر – هر نفس با غم هجران تو آهی خوش‌تر   سال نو می‌رسد از راه، وَ ما تنهاییم  - به خدا بی تو دگر خانه نمی‌آراییم شیشه پنجره‌ها بی توخوشا خاکی‌تر – خانۀِ غم‌زده از داغ تو افلاکی‌تر اصلاً این عمر بگو یک‌شبه بر ما گذرد – خرمن جان مرا آتش یغما  گذرد عیدم آن روز که بودی تو کنارم بابا  -   بی تو دیگر به خدا عید ندارم با عید ما بودی و رفتی و دگر بی عیدیم  - بی تو بابا من و مادر ز جهان بی‌قیدیم گفته بودی سحری باز تو پس می‌آیی   -   مانده‌ام منتظرت بر گُذرِ تنهایی‌ آسمان باز دلش کرده هوای باران  -  بر زمین غرقه‌به‌خون نعشِ علم برداران باز افتاده زمین غرقه‌به‌خون‌ها پدری  -  دیده‌ای تا به ابد مانده دوباره به دری دست و مشک و علم و فرق دوتای قمری  -  عشقِ زینب کِشَد این نقشِ شکوه از پدری دل فقط کرده خوشم وعدۀِ او را به ظهور  -   اندر این عالم ظلمانی بیگانه به نور دانم آن یوسف گم‌گشته سحر بازآید  -  برده صد غافله دل را به سفر بازآید   به امید ظهور حضرت یار ...
~id @mola113.mp3
7.6M
+🔊آسمانِ‌فُرُودگاهِ‌بَغداد‌؛😭💔•~
◥انتخاب با توست بانو جان◣ داشتن حجاب و عفاف منطق و دلیل نمۍ خواد ڪمۍ فڪر مۍخواد••• ڪہ بین یڪ دوراهی ڪدام را باید انتخاب ڪنۍ؟ نگاه خدا 💎 یا چشم هاۍ هرزه و هوسران دیگران ⁉️
🔹شهادت امام صادق علیه السلام 🔸اللهم عجل لولیک الفرج 🔹شاعر استاد سازگار سينه لبريز شد آخر ز شرار جگرم مي زنم آب بر اين شعله ز اشگ بصرم شب و تنهايي و سجّاده و اشگ و من و يار به چه تقصير شكستند نماز سحرم وقتي از خانه كشيدند برونم دل شب نه عبا بود به دوش و نه عمّامه به سرم كوه‌هاي غم عالم به سر دوش من است با وجودي كه خميده است ز پيري كمرم من پياده به روي اسب و سوار ابن ربيع ضعف بر پا و عرق بر رخ همچون قمرم تا نهم جاي عصا دست روي شانه ي او كاش مي‌بود به همراه در آن شب پسرم شكر لِلّه كه دادي تو نجاتم اي زهر مي برم شِكوه ز منصور به جدّ و پدرم آب گرديد تنم چون جگر پاك حسن پاره شد چون بدن جدّ غريبم جگرم در ميان غل و زنجير بني اعمامم برد در مقتلشان خصم ز پيش نظرم قبر بي شمع و چراغم به همه مي‌گويند من در اين دور و زمان از همه مظلومترم «ميثم» از سوز دل و نظم جگر سوز بگو كه چه آمد به سر از فرقه ي بيدادگرم 🌹یابن الحسن صاحب عزای امام صادق کجایی آقا؟ ناله ی قلب شیعیان جعفری این است: منتقم بیا🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Untitled 10.mp3
6.11M
🍃 🎤✨ |ذِڪࢪ‌حُور‌ومَلَڪ‌یآابٰاعَبْدِاللّٰهْ..🌿| 🌱 @shohaadaa