eitaa logo
دهه هشتاد=افسران جنگ نرم🇵🇸
1.9هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
317 فایل
دهه هشتادےهاهم‌شهیـدخواهندشد شهیـدانـے‌میشوندامثال‌شهداے: شهید آرمان علی وردی🤍:) من |🌿 @nojavan82 برا تبـادل⇜ @tabalolat_shohaadaa80
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃امام باقر علیه‌السلام: چيزى عطا مكن براى اينكه در قبال آن مقدار بيشترى طلب كنی.🍃 📚 ميزان الحكمه، ج۱۲ ،ص۳۷۱ ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
❇️ 💢 معمولا ماها روش کار ولایت رو به درستی نمیدونیم 🔶 خصوصیت ولایت اینه که هر نقطه منفی یا مثبتی در کشور باشه رو تبدیل به بهترش میکنه این هست که هر کاری دشمن در این کشور میکنه و هر فتنه ای که میندازه، در نهایت به نفع جبهه حق میشه. ⭕️ سال 88 دشمن فتنه درست کرد، رهبری با مدیریتش باعش شد که برخی مسئولین منافق چهره واقعیشون پیدا بشه و رسوا بشن. 💢 سال 92 که یه غربگرا رای آورد همه انقلابیون ناراحت و نا امید شدند اما رهبر انقلاب حتی همون غربگراهایی که اومده بودن کشور رو دودستی تقدیم صهیونیست ها کنند رو هم طوری مدیریت کردند که الان دم از مقاومت مقابل استکبار میزنن و جلوی خیلی از خباثت هاشون گرفته شد به لطف خدا. 💢 الانم که صهیونیست ها بیماری کرونا رو درست کردند و به جان مردم جهان انداختند، رهبر انقلاب با مدیریت قشنگشون، صحنه های زیبای همدلی مومنانه و فداکاری های بی نظیر رو در کشور رقم زدند. ❇️ در واقع چه اتفاق بد و چه اتفاق خوب در کشور و جهان رخ بده، ما نباید نگران باشیم. خداوند متعال حتما با دست های پنهان خودش موجب افزایش اقتدار اسلام و ولایت خواهد شد. 💢 برای محرم هم اگه مسئولین غربگرا اجازه ندن که هیات ها در محیط های بسته برگزار بشه هیییچ اشکالی نداره😌 مردم در خیابان ها دسته های عزاداری رو برگزار میکنند که اتفاقا اینجوری تاثیر محرم در کشور ما ده برابر خواهد شد. ✔️ خلاصه چراغی را که ایزد برفروزد... ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
هدایت شده از نجواےِ یک طلبھ |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*✨"الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ مُولانا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِین عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَیْهِ أَفْضَل ِالتَّحيّة ِو السَّلام"✨* *⭐تقدیر و تشکر میکنیم از همه ی دوستان بزرگوار و خیرین محترمی که در این مسیر الهی و زنده نگهداشتن واقعه ی غدیر خم و مراسم اطعام غدیر با ما همکاری کردند* سپاس از همه ی برادران و خواهرانی که در این پویش عظیم با ما همکاری کردند اجر همه ی شما خوبان با خداوند متعال و مولا امیرالمؤمنین(علیه السلام)🌹
|💛🌱‌| خداییش اینقدری‌که‌بخاطرنداشته‌هاتون ازخداگلایه‌کردین بابت‌داشته‌هاتون‌شکرش‌کردین؟!
این دل ما، سینه ی ما، عرش ما، حتی بهشت! هر کجا موسی بن جعفر (ع) نیست، زندان می شود....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗣| 🔴 این انفجار قطعاً هسته ای است 🔴 ۵ روز قبل یک مقام اسرائیلی گفته ما زیر ساخت های لبنان را خواهیم زد❗️❌ 🔴 اظهارات مهم و کارشناسی «نادر طالب‌زاده» درباره انفجار مشکوک بندر بیروت ‼️خییییییلی مهم لطفا ببینید ونشر دهید ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
دهه هشتاد=افسران جنگ نرم🇵🇸
🗣| #روشنگری 🔴 این انفجار قطعاً هسته ای است 🔴 ۵ روز قبل یک مقام اسرائیلی گفته ما زیر ساخت های لبن
🗣| مستر دینامیت: انفجار بیروت ناشی از بمب بوده نه نیترات آمونیوم 🔹️دانیلو کوپه، کارشناس ۵۶ساله ایتالیایی معتقد است انفجار بیروت ناشی از انفجار بمب بوده و نه نیترات آمونیوم. 🔹️وی که از زبده‌ترین افراد در حوزه بمب در ایتالیا معروف به مستر دینامیت است می‌گوید انفجار ۴ اوت که تاکنون منجر به کشته شدن ۱۶۰ تن و زخمی شدن ۶هزار و تخریب ۳۰۰هزار خانه شده، به خاطر نیترات آمونیوم نبوده چرا که رنگ ابر ناشی از انفجار نارنجی بوده است. 🔹️وی توضیح داد که اگر انفجار ناشی از نیترات بود باید ابر انفجار به رنگ زرد در می‌آمد نه نارنجی! 🔹️به گفته‌ی کوپه به‌وضوح میتوان یک ستون نارنجی آجری مشاهده کرد که به رنگ قرمز روشن درآمد که معمولا به دلیل لیتیوم است که لیتیوم فلزی پیشرانه موشک نظامی محسوب می‌شود. 🔹️وی افزود: من فکر می‌کنم آنجا تسلیحات وجود داشته است ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
4_5825773183088724179.mp3
9.31M
🔺بزارمحرم برسه دورت بگردم 🔊 |شور 🌙 ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
گفتار معصومین پیرامون نماز✨✨ رسول الکرم(ص) : هرگاه بنده به نماز ایستد و فکر و دلش متوجه خدای تعالی باشد، چون نماز را تمام کند، همچون روزی باشد که از مادر متولد شده است. میزان الحکمه، ج٧، ص٣١٠١ ❣✨ .................................... ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
خٌـدابدوݩِ‌مـَن‌هـم‌خٌداسـٺ ، ولۍ‌مـن‌بـدوݩِ "خدا" هیچۍنیـستم :)!🌱
🔴برای آخرت آفریده شده ای نه دنیا 🔅وَاعْلَمْ يَا بُنَيَّ أَنَّکَ إِنَّمَا خُلِقْتَ لِلآْخِرَةِ لاَ لِلدُّنْيَا وَلِلْفَنَاءِ لاَ لِلْبَقَاءِ وَلِلْمَوْتِ لاَ لِلْحَيَاةِوَأَنَّکَ فِي قُلْعَةوَدَارِ بُلْغَة، وَطَرِيق إِلَى الاْخِرَةِ 💠پسرم) بدان تو براى آخرت آفريده شده اى نه براى دنيا، براى فنا نه براى بقا (در اين جهان)، براى مرگ نه براى زندگى (در اين دنيا) تو در منزلگاهى قرار دارى که هر لحظه ممکن است از آن کوچ کنى، در سرايى که بايد زاد و توشه از آن برگيرى و راه آخرتِ توست 📚 ۳۱ ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
☕️فنجانی چای با خدا☕️ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🖋 .................................... بیچاره عثمان به طمع آسایش،ترک وطن کرده بود آن هم به شکلی غیر قانونی و حالا بلایی بدتراز بمب وخمپاره برسرش آوار شده بود.اکنون من و عثمان با هم،همراه بودیم،پسری سی و چند ساله باظاهری سبزه ،قدی بلند و صورتی مردانه که ترسی محسوس درچشمهایش برق میزند.ما روزها با عکسی دردست خیابان ها رازیر و رو میکردیم. اما دریغ ازگنجی به اسم دانیال یا هانیه.گاهی بعد ازکلی گشت زنی به دعوت عثمان برای صرف چای به خانه شان میرفتم و منچقدر ازچای بدم می آمد.اصلا انگار چای نشانی برای مسلمانان بود.مادرم چای دوست داشت.پدرم چای میخورد،دانیال هم گاهی…و حالا عثمان و +خانواده اش،پاکستانی هایی مسلمان وترسو!هیچ وقت چای نخوردم ونخواهم خورد…حداقل تا زمانی که حتی یک مسلمان، بر روی این کره،چای بنوشد! عایشه وسلما خواهرهای دیگر عثمان بودند.مهربان وترسو،درست مثله مادرم.آنها گاهی از زندگیشان میگفتند،از مادری که در بمباران کشته شد وپدری که علیل ماند اما زود راه آسمان درپیش گرفت.وعثمانی که درست در شب عروسی،نوعروس به حجله نبرده، لیلی اش را به رخت کفن سپرد…و چقدردلم سوخت به حال خدایی،که در کارنامه ی خلقتش،چیزی جز بدبختی نیست.هر بار آنها میگفتند ومن فقط گوش میدادم…بیصدا،بی حرف…بدون کلامی،حتی برای همدردی.. عثمان ازدانیال میپرسید ومن به کوتاهترین شکل ممکن پاسخ میدادم. واو با عشق از خواهر کوچکش میگفت که زیبا و بازیگوش بود که مهربانی وبلبل زبانی اش دل میبرد از برادرِ شکست خورده درزندگیش.که انگار دنیا چشم دیدن همین راهم نداشته وچوب لای چرخِ خوشی شان میخ کرد. در این بین،دردمیانمان،مشترک بود.و آن اینکه هانیه هم باگروهی جدید آشنا شد.رفت و آمد کرد و هروز کم حرف تر و بی صداتر شد.شبها دیر به خانه می آمد در مقابلِ اعتراضهای عثمان،پرخاشگری میکرد.در برابر برادرش پوشیده بود و او را نامحرم میخواند،ازاصول و شرعیات عجیب و غریبی حرف میزد و از آرمانی بی معنا..درست شبیه برادرم دانیال! آن ها هم مثل من یک نشانی میخواستند.. اما تلاش ها بی فایده بود.هیچ سرنخی پیدا نمیشد…نه از دانیال،نه از هانیه.. و این من وعثمان را روز به روز ناامیدتر میکرد و بیچاره مادر که حتی من را هم برای خود نداشت.. فقط فنجانی چای بود با خدا… دیگه کلافه شده بودیم.هیچ اطلاعاتی جز اینکه باگروهی سیاسی ومذهبی برای مبارزه به جایی از آلمان رفته اند،نداشتیم… چه مبارزه ایی؟دانیال کجای این قصه بود؟؟ مبارزه…مبارزه…مبارزه… کلمه ایی که روزی زندگی همه مان را نابود کرد… ادامه دارد… ..................................... ❣✨ ......................................... ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
☕️فنجانی چای با خدا☕️ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🖋 .................................... حسابی گیج و کلافه بودم. اصلا نمی فهمیدم چه اتفاقی افتاده.من و دانیال مبارزه ای نداشتیم برای دل بریدن از هم.اصلا همین مبارزه حق زندگی را از ما گرفته بود و هر دو قسم خورده بودیم که هیچ وقت نخواهیمش..اما حالا … نمیدانستم در کدام قسمت از زندگیم ایستاده ام.عثمان با شنیدن این کلمه تعجب نکرد،تنها جا خورد…و فقط پرسید:مبارزه؟؟ مگر دیگر چیزی برای از دست دادن داریم که مبارزه کنیم؟؟ و من مدام سوالش را تکرار میکردم. و چقدر ساده،تمام زندگیم را؛در یک جمله به رخم کشید این مسلمان ترسو! ای کاش زودتر از اینها با هانیه حرف میزد و تمام داشته هایش را روی دایره میریخت و نشانش میداد که چیزی برای مبارزه نمانده. حکم صادر شد،مسلمانها دیوانه ای بیش نیستند.اما برادرم دوست داشتنی بود.پس باید برای خودم می ماند… حالا من مانده بودم و تکه های پازلی که طراحش اسلام بود.باید از ماجرا سردرمیاوردم…حداقل از مبارزه ای که دانیال را از من جدا کرد.و تنها سرنخهای من و عثمان چند عکس بود و کلمه ی مبارزه… مدتی از جستجوهای بی نتیجه مان گذشت و ناامیدی بیتوته کرده بود در وجودمان.و من هر شب ناخواسته از پیگیری های بی نتیجه ام به مادرِ همیشه نگران توضیح میدادم و او فقط با اشک پاسخ میداد. تا اینکه بعد از مدتها تلاش چیزی نظرم را جلب کرد.سخنرانی تبلیغات گونه ی مردی مسلمان در یکی از خیابانها… ظاهرش درست مثل دانیال عجیب و مسخره بود.کچل…ریش بلند،بدون سبیل و به رسم مسلمانان کلاهی سفید و توری شکل بر سر داشت. چند مرد دیگر روی سکویی بلند در اطرافش ایستاده و با مهربانی پاسخ جوانانِ جمع شده را میدادند و برشورهایی را بین شان توزیع میکردند. ای مسلمانان حیله گر…آن دوست مسلمان با همین فریبگری اش،دانیال را از من گرفت…آخ که اگر پیداش کنم،به سنت خودشان ذره ذره نابودش میکنم… سریع با عثمان تماس گرفتم و آدرس را دادم.تا آمدنش در گوشه ایی از خیابان ایستادم و با دقت به حرفهای مبلغان گوش دادم.چه وعده هایی…بهشت و جهنم را میان خودشان تقسیم کرده بودند و از مبارزه ای عجیب میگفتند… و احمقهایی که با دهان باز و گوشهایی دراز،آب از لب و لوچه شان آویزان بود…یعنی زمین آنقدر ابله داشت؟؟؟ زمان زیادی نگذشته بود که عثمان سریع خود را رساند.با سر به مرد سخنرانِ روی سکو اشاره کردم.و او هم با سکوت در کنار ایستاد.و سپس زیر لب زمزمه کرد (بیچاره هانیه!) ادامه دارد… ..................................... ❣✨ ......................................... ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909