#شهیدانھ
کسی که به #خدا توکل داشته باشد،
به #آمریکا سجده نخواهد کرد...
#شهید_علی_چیت_سازیان🌷
ʝơıŋ➘
@Shohada27
🤚سلام بر ابراهیم
✨قسمت هفده : غروب خونین
راوی:علی نصرالله
عصر روز جمعه ۲۲ بهمن ۱۳۶۱ برای من خیلی دلگیر تر بود.بچه های اطلاعات به سنگر شان رفتند.
من دوباره با دوربین نگاه کردم.
نزدیک غروب احساس کردم از دور چیزی در حال حرکت است!
با دقت بیشتری نگاه کردم .کاملا مشخص بود که سه نفری در حال دویدن به سمت ما بودند.
در راه مرتب زمین میخورد و بلند میشدند. آنها زخمی و خسته بودند
😥
و معلوم بود که از همان محل کانال
می ایند.
فریاد زدم بچه ها را صدا کردم.
با آنها رفتیم روی بلندی به بچهها هم گفتم تیراندازی نکنید.
میان سرخی غروب بالاخره آن سه نفر به خاکریز ما رسیدند.
به محض رسیدن به به سمت آنها دویدم و پرسیدم: از کجا میآئید؟
حال حرف زدن نداشتند، یکی از آنها آب خواست.
سریع قمقمه را به او دادم.
دیگری از شدت ضعف و گرسنگی بدنش می لرزید.
تمام بدنش غرق خون بود .
کمی که به حال آمدند گفتند: از بچههای کمیل هستیم.
با اضطراب پرسیدم بقیه بچه ها چی شدند؟!😨
در حالی که سرش را به سختی بالا می آورد گفت فکر نمیکنم کسی خیلی از ما زنده باشه.!😞
هول شدم و با تعجب پرسیدم :😥این پنج روز چه طور مقاومت کردید!؟
حال حرف زدن نداشت کمی مکث کرد و دهانش که خالی شد گفت : ما این دو روز اخیر جنازهها مخفی بودیم .اما یکی بود که این پنج کانال رو سر پا نگه داشت!
دوباره نفسی تازه کرد و به آرامی گفت: عجب آدمی بود!
یک طرف آرپی چی می زد یک طرف با تیربار شلیک می .کرد عجب قدرتی داشت.
دیگری پرید توی حرفش و گفت همه شهدا را در انتهای کانال کنار هم چیده بود.
آذوقه و اب رو هم تقسیم می کرد، به مجروح ها می رسید، اصلاً این پسر خستگی نداشت!
گفتم مگه فرمانده و معاون های گردان شهید نشدند!؟🤔
پس از کی حرف میزنی؟!
گفت: جوانی بود که نمی شناختمش. موهایش کوتاه بود .شلوار کردی پاش بود.
دیگری گفت :روز اول هم یه چفیه عربی دور گردنش بود .
چه صدای قشنگی هم داشت. برای ما مداحی میکرد و روحیه میداد و...
ادامه دارد..
@shohada_133
#قرار_شبانه✨🌙
✨|به نیابت از تعجیل در ظهور حضرت مهدی هر شب آخرین پیام کانال
دعای فرج خواهد بود|✨
🌸اللهم عجل الولیک الفرج 🌸
@Shohada_133