🍀🍀هر صبح یک حدیث🍀🍀
✅ الإمامُ الكاظمُ عليه السلام
وَجَدتُ عِلمَ النّاسِ في أربَعٍ ; أوَّلُها أن تَعرِفَ رَبَّكَ ، و الثّانِيَةُ أن تَعرِفَ ما صَنَعَ بِكَ ، و الثّالِثَةُ أن تَعرِفَ ما أرادَ مِنكَ ، و الرّابِعَةُ أن تَعرِفَ ما يُخرِجُكَ مِن دِينِكَ .;
امام كاظم عليه السلام
دانشِ مردم را در چهار قسم يافتم; نخست اين كه پروردگارت را بشناسى، دوم اين كه بدانى با تو چه كرده است، سوم اين كه بدانى از تو چه خواسته است و چهارم اين كه آنچه تو را از دينت بيرون مى برد، بشناسى.;
كشف الغمّة : 3/45.
🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃
@shohada_gomnam_jahadi
عمریاست دخیلم
به ضریحی که نداری💔🥀
#فاطمیه
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@shohada_gomnam_jahadi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
مراسم تشییع پیکر پاک ۵ شهید گمنام در شهرستان زرندیه
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@shohada_gomnam_jahadi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#صبح
🌸صبح نفسش حق است
به هر بهانهای بیدارت میکند
که روز تازه را شروع کنی
به نوری
عطر چای
صبحانهای
و صدای گنجشکی
هرچه هست زندگیست
و زیبایی...🍁🍂🍁
صبح بخیر🌤
🍃🏴🍃🏴🍃🏴🍃
@shohada_gomnam_jahadi
🍀🍀هر صبح یک حدیث🍀🍀
امامڪاظم‹؏›فرمودند:
بهترین عبادٺ بعد از شناختن خداوند
انتظار فرج و گشایش است...✨
🍓🌸′→ #حدیث ›
🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃
@shohada_gomnam_jahadi
تجربھبهمیاددادهڪہ...
براےاینڪھطلبشهادتڪنینبایدبھ
گذشتھخودتنگاھڪنۍ...!
راحتباش!
نگرانهیچینباش!
فقطمواظباینباشڪھ
شیطونبهتنگھتولیاقتشهادتندارے...!
-استادپناهیان🌱'
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@shohada_gomnam_jahadi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔰 لوح | «جانفدا»
🔺لوگوی شعار سومین سالگرد شهادت سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
@shohada_gomnam_jahadi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
15.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠#فتو_کلیپ
شب یلدا به یاد اونایی باشیم که رفتن تا ما درآررامش کنار خانواده باشیم...
@shohada_gomnam_jahadi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#کتاب_خوب_بخوانیم
...داشتم از پلههای بلند و بسیاری که از ایوان آغاز میشد و به حیاط ختم میشد، پایین میآمدم که یکدفعه پسر جوانی روبهرویم ظاهر شد. جا خوردم. زبانم بند آمد. برای چند لحظه کوتاه نگاهمان به هم گره خورد. پسر سرش را پایین انداخت و سلام داد. صدای قلبم را میشنیدم که داشت از سینهام خارج میزد. آنقدر هول شده بودم که نتوانستم جواب سلامش را بدهم. بدون سلام و خداحافظی دویدم توی حیاط و از آنجا هم یک نفس تا حیاط خانه خودمان دویدم. زن برادرم، خدیجه، داشت از چاه آب میکشید. من را که دید، دلو آب از دستش رها شد و به ته چاه افتاد. ترسیده بودم، گفت: «قدم! چی شده. چرا رنگت پریده؟!» کمی ایستادم تا نفسم آرام شد. با او بسیار راحت و خودمانی بودم. او از همه زن برادرهایم به من نزدیکتر بود، ماجرا را برایش تعریف کردم. خندید و گفت: «فکر کردم عقرب تو را زده. پسر ندیده...
برشی از کتاب #دختر_شینا📚
زندگینامه قدم خیر محمدی کنعان (همسر شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر)
🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🆔 @shohada_gomnam_jahadi