eitaa logo
شهدای حکم آباد تبریز
168 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
125 ویدیو
3 فایل
بسم رب الشهداء این کانال مربوط به تقویم شهدای محله حکم‌آباد تبریز برای علاقه‌مندان به یاد و خاطره شهدا ایجادشده است. ادمین شهیدان👈 @admin_shahidan جهت ارسال و بارگزاری مطالب شما در کانال شهدای حکم آباد
مشاهده در ایتا
دانلود
۲۵ آبان‌ماه ، گرامی باد . خلاصه گزارش عملیات : نام‌ عمليات: ظفر 3 (نامنظم) زمان‌ اجرا: 25/8/1366 تلفات‌ دشمن‌ (كشته، زخمي‌ و اسير):750 رمز عمليات: (يا رسول‌ الله) مكان‌ اجرا: منطقه‌ عملياتي‌ دربنديخان‌ در جنوب‌ استان‌ سليمانيه‌ عراق‌ ارگان‌هاي‌ عمل‌كننده: رزمندگان‌ قرارگاه‌ برون‌ مرزي‌ رمضان‌ و معارضان‌ كرد عراق‌ اهداف‌ عمليات: حمله‌ به‌ مراكز نظامي‌ و تأسيسات‌ اقتصادي‌ دشمن 🌷🌹تقویم یادبود شهداء 🌹🌷 @shohada_hokmabad_tabriz ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
۲۵آبان‌ماه ، سردار شجاعت و ایستادگی معروف به سردار ملّی، گرامی باد . 🥀 ولادت : ۲۸ مهر ۱۲۴۵ بیشک، آذربایجان، ایران شهادت : ۲۵ آبان ۱۲۹۳ تهران، ایران آرامگاه : باغ طوطی در جوار شاه عبدالعظیم دیگر نام‌ها : ستار قره‌داغی عنوان : سردار ملی دوره قاجار مذهب : شیعه دوازده‌امامی 🌷🌹تقویم یادبود شهداء 🌹🌷 @shohada_hokmabad_tabriz ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
هدایت شده از یا داعی الله
💠 نقش اول نمایش اعزام به جبهه ✍️....ادامه از صفحه دو مقداری از چراغها داخل مسجد را خاموش کردند نور نسبتا ضعیفی برداخل مسجد حاكم شد طبقه اول مسجد صاحب الزمان ( عج » واقع در کوی شهید اصمعی سرخاب برای استفاده بهینه «آقایان و بانوان به دو قسمت بزرگ و کوچک تقسیم شده بود، قسمت غربی داخل مسجد ، محل مناسبی برای اقامه نماز بانوان شده بود و ورودی این محل از داخل کوچه بغلی سمت شمال مسجد بصورت مجزا اختصاص داده شده بود این محل در زمانهای مختلف برای اجراء نمایشنامه و یا ایجاد نمایشگاه عکس و ديگر موارد مورد نیاز بر حسب مورد اختصاص می یافت و در چنین مواردی بانوان در طبقه فوقانی با خدای خود راز و نیاز می کردند. داشتم میگفتم، با خاموش شدن تعدادی از لامپها نور مسجد به حداقل رسید و پرده ساده محل اجراء نمایشنامه توسط یک نفر از داخل سن به سمت چپ کشیده شد سکوت برهمه جای مسجد حاکم شد بقدری این سکوت حکمفرما بود که نفس کشیدن آقای مشهدی شمسعلی از بزرگسالان محله کاملا برای همهگان مشخص می شد. دونفر در داخل سن بودند یکی بعنوان مسئول اعزام نیروی بسیج و دیگری یک نوجوان عاشق برای اعزام به جبهه بود. مسئول اعزام نیرو اولین کسی بود که سکوت را در هم شکست " مسئول اعزام نیرو : گفتی اسمت چیه بازیگر اول : حسن فامیل : وفاني نام پدر : احمد علی شغل : محصل چه درخواستی داری: اجازه اعزام به جبهه مسئول اعزام نیرو توچند سال داری ؟ هنوز تو صورتت مو درنیومده حسن : متولد اول فروردین سال ١٣٤٤ ، دقیقا شانزده ساله ام 🗓 صفحه سه و ادامه دارد خاطره از برادر شهید، حسن وفائی @shohada_hokmabad_tabriz
نقشه ✴️خلاصه عملیات سوسنگرد آغاز عملیات: ۲۶/۸/۱۳۵۹ پایان عملیات: ۲۶/۸/۱۳۵۹ جبهه جنوبی مکان عملیات: سوسنگرد نوع: تک نیمه گسترده فرماندهی مشترک سازمان عمل‌کننده مشترک (ارتش - سپاه - ستاد نیروهای نامنظم) ✳️در این عملیات كه شهید چمران در خط مقدم شركت داشتند از ناحیه پا به شدت مجروح می شوند و یكی از محافظانش هم به شهادت می رسد ولی شهید چمران با كشتن راننده یك كامیون عراقی وبه همراه دیگر محافظش با كامیون به عقب برمی گردندوشهید چمران را برای مداوا به تهرانمنتقل می نمایند. این عملیات با فرماندهی مستقیم حضرت اقا وشهید چمران با موفقیت به پایان میرسد و سوسنگرد برای همیشه آزاد می گردد مناطق مرزی بستان وچزابه در اشغال دشمن باقی می ماند تا این كه عملیات طریق القدس در نیمه شب دی ماه سال 60 به فرماندهی شهید سپهبد علی صیاد شیرازی به اجرا درآمد و650كیلومتر مربع از سرزمین های جمهوری اسلامی ایران و مناطق بستان وچزابه آزاد گردید وبرای اولین بار نیرو های جمهوری اسلامی ایران به مرزهای بین المللی رسیدند. 🌷🌹تقویم یادبود شهداء 🌹🌷 @shohada_hokmabad_tabriz ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
💠برای نمره باید خون قلب داد: ✍️حال موقع امتحان است ! و من باید این امتحان را بدهم . و حال باید درسهای 1۵ ساله خودم را که همیشه من میگفتم ای کاش من هم در کربلا بودم ! و با امام حسین (علیه السلام) با هم در میدان کربلا روز عاشورا می جنگیدم . پس باید امتحان داد. امتحانی که فقط نمره قبولی سوالات آن ! خون قلب است. که باید خون قلب داد. فرازی از وصیت نامه شهید یدالله عبدالجباری شهادت : 21فروردین 1362 : والفجر 1 @shohada_hokmabad_tabriz ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
💠 نقش اول نمایش اعزام به جبهه ✍️....ادامه از صفحه سه مسئول اعزام نیرو تو واجد شرائط نیستی باید کمی صبر داشته باشی تا کبیر شوی و بتونی خوب و بد را از هم تشخیص دهی، راستی پدر و مادرت از این امر راضی هستند ؟ اصلا" خبردارند ؟. حسن : نه ، خبر که ندارند ولی مطمئن هستم ، اجازه خواهم گرفت. مسئول اعزام نیرو : من نمیتوانم تو را اسم نویسی کنم بدلیل اینکه هنوز کبیر نیستی حسن : مگر کبیر بودن و كبير شدن با سن وساله ، در این صورت نقش عقل در کجاست ، خیلی ها پیر مردند ولی صغیرند، در طول تاریخ بودند کسانیکه در قنداق کودکی بودند ولی کاخ فرعونیان را به لرزه درآورده اند، آری هستند کسانیکه هشتاد ساله اند ولی درک نکرده اند حقوقشان چیست و چگونه باید از دین و ایمانشان دفاع کنند ولی هستند کسانیکه قدشان به اندازه اصلحه ژ ۳ نمیشه ولی آگاهانه و عاشقانه در جبهه های حق علیه باطل در نبردند هستند . و با تمام وجودشان از ایمان و ارزشهای مقدسشان دفاع میکنند نوجوانانیکه حافظ کل قرآنند ، حال چطور شده که شما مرا صغیر میپندارید. مسئول اعزام نیرو : ظاهراً من در مقابل شما کم آوردم، اگر شما از پدر و مادرتان اجازه بگیرید من نیز از مسئول فوق اجازه اعزام به جبهه شما را خواهم گرفت ................ چراغ های داخل محل نمایش خاموش و بعد از چند ثانیه مجدا روشن شد." "مادری در حال تمیز کردن حبوبات پخت و پز خانه بود و بازیگر نقش بسیجی « حسن » در حال مطاله کتاب بود مادر حسن پسرم، چه کار میکنی ؟ رادیو را روشن کن 🗓 صفحه چهار و ادامه دارد راوی : برادر شهید، حسن وفائی @shohada_hokmabad_tabriz
💠 مادر من، قهرمان و شیرزن است . ✍️ ابراهیم برای کار درتهران زندگی می کرد و حس نیاز به او ! در جبهه زمانی که برایش روشن شد با خانواده تماس گرفت و به مادر گفت که من هم می خواهم مثل دو برادر دیگرم عازم جبهه شوم. مادر کمی تأمل کردند نه به خاطر نارضایتی ! فقط به خاطر اینکه تاب دوری سه برادر را نداشت و با رفتن ابراهیم کاملاً تنها می شد ولی وقتی ابراهیم با مادر صحبت کرد به مادر دلداری می داد و می گفت مادر دل نگران نباش من اگر دور شده ام دوباره باز خواهم گشت و با هم خواهیم بود. ابراهیم مثل دو برادر دیگر علاقه زیادی به مادر داشت و می گفت مادر می دانم که در خانه با پدر تنهایی و دلتنگ. 🔶می گفت : مادر من، قهرمان و شیرزن است و من می دانم که مخالفت نخواهدکرد . و مادر گفت ابراهیم جان می دانم که برایت نرفتن به جبهه خیلی سخت است و من هم به خاطر عشق به اسلام و رهبرمان و به خاطر سرزمین مقدسمان آمادگی فدای جان خود و فرزندانم را دارم. باشد پسر عزیزم تو هم برو به خدا می سپارمت و ابراهیم عازم جبهه می شود ! وقتی مادر کمی نگران جان او می گردد از راه دور پیغام به مادر می فرستد که مادر نمی خواهی مادر شهید شوی و من به مقام شهادت نائل شوم. مادر می خواهی این مقام با عزت را از من بگیری. 🌷شهید ابراهیم تبلیغ حکم آبادی تاریخ شهادت : 2 آذر1366 / ماووت / نصر 9 @shohada_hokmabad_tabriz ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
💠 نقش اول نمایش اعزام به جبهه ✍️....ادامه از صفحه چهار پسر: نمیدانم چه کار میکنم، فقط دارم برات نقشه میکشم تا رضایت تورا جلب کنم بلکه اجازه دهی برم به جبهه مادر اتفاقا چند روز پیش در خصوص جبهه و جنگ و وظائف خودمان با پدرت صحبت میکردم پدرت می گفت " اگر تعدادی از جوانان امروزی با این اراده و ایمان در کنار حضرت امام حسين «علیه السلام » بودند یاران با وفای امام حسین علیه السلام این همه مظلوم نمی شدند ، برهمهگان واجب است در جبهه ها حضور داشته باشند ، پسرم اگر اجازه بدن من نیز آماده ام در جبهه ها حضور داشته باشم. حسن : آخه مادر هنوز توخونه، ما چند تا جوان داریم و اگر جوانان عازم جبهه گردند نیازی به شما نیست ، مثلا من ، اگر اجازه دهید من همین الان بساط خود را جمع و جورمی کنم مادر: اینطور نیست اولاً درسهایت تمام نشده، ثانیا هنوز توکبیر نیستی ، ثالثا تو سه تا برادر بزرگتر از خود داری حسن: اولا: هرکس برای خود توشه آخرت را جمع میکند ، ثانیاً من قبل از همه تصمیم گرفته ام ، ثالثاً اگر قرار باشد با درس خواندن موفق شوم من هرگز موفق نخواهم شد ، در چنین روزی اگر من مشغول درسم باشم به دشمن اجازه داده ام تا مسیر مرا مشخص وبرایم تعیین تکلیف نماید، مادرمن ، درس به انسان آگاهی شناخت مسیر را می دهد ، عقل انسان را به مسیر سالم و مطمئن هدایت میکند و اراده و شور و شعور انسان را به مقصد می رساند. 🗓 صفحه پنج و ادامه دارد راوی : برادر شهید، حسن وفائی @shohada_hokmabad_tabriz ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
8.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖼 باشهدا باشیم . شهادت مرگ زیرکان است . هفته بسیج گرامی باد. @shohada_hokmabad_tabriz ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
پایان انتظار شهدای گمنام