✊او ایستاد پای امام زمان خویش ...
🌹🌹 وسط هیات داشت آب تقسیم میکرد. خیلی ازش خوشم اومده بود. چهره ای آروم و دوست داشتنی داشت.هر شب محرم تو هیات می چرخید و سقایی میکرد.خیلی دوست داشتم باهاش دوست بشم بالاخره یه شب اسمشو پرسیدم.توی بسیج محله هم زیاد رفت و آمد میکرد.برای اینکه ببینمش موقع نماز میرفتم مسجد و بالاخره منم توی بسیج ثبت نام کردم.سرباز بود و وقتی مرخصی میومد میرفت سرکار آخه خونواده اش وضع مالیشون خوب نبود تا اینکه یه روز عکسشو تو اعلامیه زده بودن ...جزء شهدای بمباران شیمیایی منطقه موسیان بود. هر وقت دلم براش تنگ میشه میرم بهشت زهرا تا ببینمش...🌹🌹
#شهید روز #21تیر روحش شاد وراهش پررهروباد🕊
#شهدای_شهرستان_پاکدشت🇮🇷
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ...
🌹🌹 مادر آلبوم عکس را از روی طاقچه برداشت.از دیروز عصر به عکس های آلبوم نگاه نکرده بود.آلبوم کهنه و فرسوده بود و صفحاتش در حال جدا شدن از هم بودند.صفحه های آلبوم رو یکی یکی ورق میزد .با دیدن عکسای محسن خاطراتش یکی یکی میومد جلوی چشمش.خاطره ی آخرین بوسه ای که بر پیشانی اش زده بود و آن هنگامی که رد شدن او را از زیر قرآن تماشا میکرد.....و او هنوز برنگشته است و ما همچنان منتظر یار 🌹🌹
#شهید روز #21تیر روحش شاد وراهش پررهروباد🕊
#شهدای_شهرستان_پاکدشت🇮🇷
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ...
🌹🌹 آماده شده بود وسایلشو هم جمع کرده بود. برادرش اومد پیشش بهش گفت میشه نری! مجید گفت داداش یه آبی بزن صورتت بلکه نظرت عوض بشه😊نه جدی میگم میشه نری 😕مجید گفت چرا آخه؟ برادرش گفت یه خوابی دیدم ... خواب دیدم تو با یک موتور از پشت یه تپه ظاهر شدی . یک درخت بزرگ پشت سرت بود .یک درخت پر از میوه های جور واجور 🍒🍑🍊🍐🍎🍏🍋 تو از اون درخت رفتی بالا و و دیگر پایین نیامدی ... مجید به برادرش گفت خیره انشاءالله راستش رو بخوای عین همین خواب رو چند شب پیش منم دیدم 😇 این را گفت و از اتاق بیرون رفت و دیگر نیامد .....🌹🌹
#شهید روز #21تیر روحش شاد وراهش پررهروباد🕊
#شهدای_شهرستان_پاکدشت🇮🇷
محفل شهدا
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ... 🌹🌹 آماده شده بود وسایلشو هم جمع کرده بود. برادرش اومد پیشش بهش گف
7.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🕊در هر محله ای مادر شهیدی زندگی می کند.
در محله من مادر شهید مفقود الاثری زندگی می کند که قهرمان من است: مادر شهید مجید چکشی🕊🌹
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ...
🌹🌹 فرازی از وصیت نامه #شهید👇
به همدیگر نیکی کنید و هیچ گاه احترام به پدر و مادر را فراموش نکنید و در همه حال با خدا و عفت و وقار باشید و دل هیچ کس را از خود نرنجانید. در جامعه بهترین الگو برای دیگران و هم سن و سال هایتان باشید. برای یکدیگر در نیت و عمل، با دل و جان طلب خیر کنید دل هایتان را پُر از خیر خواهی کنید و همیشه بدانید که اولین علامت ایمان، خیر خواهی و نیکی به پدر و مادر و مردم است.🌹🌹
#شهید روز #21تیر روحش شاد وراهش پررهروباد🕊
#شهدای_شهرستان_پاکدشت🇮🇷
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ...
🌹🌹در آستانه در بود که با صدای بلند گفت : سلام مادر کجایی؟ ساکش را همان جا گذاشت و چشمش را به دیدار مادر روشن کرد .سرزده آمده بود . مادر دستپاچه به پستوهای خانه سرک کشید تا نی هایی را که که پسرش دوست داشت برایش بیاورد.او مهمان عزیز خانه دلش بود.حسین حالا بیش از هر وقت دیگری قدر پدر و مادرش را می دانست.دلش میخواست هر طوری شده کمی از خوبیهای پدر و مادر را جبران کند. مادر از وضعیت جبهه ها پرسید . حسین به مادر اطمینان داد که اوضاع خوبه .بعد به مادر گفت : مادر میدانی! آرزو دارم روزی بتوانم شمارو به مکه و سفر حج بفرستم مادر گفت : من هم برایت آرزوهایی دارم انشاءالله به آرزوهایمان می رسیم.... 🌹🌹
#شهید روز #21تیر روحش شاد وراهش پررهروباد🕊
#شهدای_شهرستان_پاکدشت🇮🇷
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ...
🌹🌹داشتیم از خط بر می گشتیم هیچ کدوم حرف نمی زدیم مجید رانندگیشو میکرد . توی حال خودم بودم که صدایی مثل انفجار 💥اومد.خیلی ترسیدم .😨 مجید ماشینو کنار جاده نگه داشت . گفتم چی شده؟ گفت :هیچی آمبولانس لاستیکش ترکید 😐بیا پایین کارمون دراومد.بعد به کسایی که پشت امبولانس بودن گفت : شهدای عزیز و محترم کمی استراحت کنید الان دوباره راه می افتیم. 😇مجید رفت لاستیک و جک رو آورد و مشغول شد.کارش ک تموم شد با اون لهجه شیرین آبادانی گفت : ببین حمزه!اصلا دلم نمیخاد وقتی شهید شدم جنازم اینطور برگرده عقب .چون از حضرت زهرا (س) خجالت میکشم .روم نمیشه همه سر قبر من بیان. بعد اون اتفاق چند وقتی بود ندیدمش .سراغشو از بچه ها گرفتم اونا هم خبری ازش نداشتن .زنگ زدم خونشون تو #پاکدشت آنجا هم نبود و تا امروز هنوز خبری ازش نشده ...شاید این طوری لااقل دیگه شرمنده حضرت زهرا(س) نباشه 🌹🌹
#شهید روز #21تیر روحش شاد وراهش پررهروباد🕊
#شهدای_شهرستان_پاکدشت🇮🇷
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ...
🌹🌹تو منطقه موسیان هواپیماهای دشمن در پایین ترین حالت پرواز میکردن. همه سنگر گرفته بودند . سرو صداها بلند شد ((بمباران شیمیایی .... شیمیایی زدن )) 😱
همه ماسکاشونو در آوردن و به صورت زدن.😷اما احد آرپیچی رو برداشته بود و ایستاده بود. همه ماسک داشتن به غیر از احد .در این هنگام احد هواپیمایی ✈️رو نشانه رفته بود.چیزی نگذشت که ماشه رو کشید. احد مثل مجسمه ای فرو ریخت و کمی آن سو تر هواپیمای دشمن تکه پاره شد.🌹🌹
#شهید روز #21تیر روحش شاد وراهش پررهروباد🕊
#شهدای_شهرستان_پاکدشت🇮🇷
🔹شریک شدن در اعمال حج تمتع امام زمان ارواحنافداه ؛
از آثار و برکات خواندن نماز دو رکعتی شبهای دهه اول ماه ذیحجه؛ ماه ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام ؛
🔸کیفیت خواندن این نماز :
▫️این نماز دو رکعتی بین نماز مغرب و عشاء از شب اول ماه ذیحجه تا شب دهم ، در هر رکعت بعد از حمد و سوره توحید، این آیه خوانده میشود :
وَواعَدْنا مُوسي ثَلاثينَ لَيْلَةً، وَاَتْمَمْناها بِعَشْر فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ اَرْبَعينَ لَيْلَةً، وَ قالَ مُوسي لاَِخيهِ هرُونَ اخْلُفني في قَوْمي، وَاَصْلِحْ وَلا تَتَّبِـعْ سَبيلَ الْمُفْسِدينَ.
▫️با خواندن این نماز در ثواب اعمال حاجی ها شریک شوید؛
👌حاجی واقعی ؛ امام زمان ارواحنا فداه
👈یعنی شراکت در ثواب اعمال امام عصر ارواحنا فداه در حج تمتع...
✅تمام این ثوابها را هدیه کنیم برای امام عصر ارواحنا فداه به نیت فرج آن حضرت و نابودی دشمنانشان...
#التماس_دعا
#ماه_ذیحجه
#نماز_دهه_اول_ذیحجه
┄┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
محفل شهدا
لباس یاس بر تن کرد زهرا کنار دست او بنشست مولا محمد خطبه خواند زهرا بلی گفت غلط گفتم بلی نه یا عل
👈 روایت ازدواج ساده معلم شهید کربلای هویزه
🔺 الان امام زمان از ما راضی اند
🔹 قوم و خویش بودیم. رفت و آمد خانوادگی داشتیم.
همدیگر را خوب می شناختیم.
سال 56 عقد کردیم. یک سال بعدش هم عروسی.
ساده. نه آرایشگاه؛ نه خرید طلا؛ هیچی نداشتیم.
یک اتاق کوچک شد خانه مان.
قالی 6 متری را انداختیم وسط، چند تکه اثاث جهیزیه ام هم چیدیم دور تا دورش.
آن موقع کلاس اول دبیرستان بودم. توی آن سن و سال، علاقه به این چیزها طبیعی بود.
رسم آن وقت ها، عروسی های هفت شبانه روزی بود.
آمدم گِله کنم، دلم نیامد.
همان لحظه دستش را گذاشت پشت سرم با اشاره به دعای «الهی عظم البلاء» که چسبانده بود به دیوار، گفت:«معصومه، الان امام زمان از ما راضی اند؛ بیا این دعای فرج رو با هم بخونیم.»
🎤 راوی: همسر شهید رجبی
👈 شناسنامه این شهید:
🌷 معلم شهید محمد علی رجبی
▫️ تاریخ تولد : اول فروردین 1332
▫️ نام پدر : میرزاجان
▫️ شهرستان: شیراز (شهرک گویُم)
▫️ تحصیلات: دیپلم کشاورزی
▫️ شغل: معلم دینی و قرآن مدرسه راهنمایی شهرزاد (شهید رجبی فعلی) روستای گویُم
▫️ شهادت: 16 دی 1359 – کربلای هویزه
▫️ محل آرامگاه: ردیف پنجم- قبر آخر
📕 منبع: کتاب آیه های سرخ هویزه
#یک_شهید_یک_خاطره