eitaa logo
شهداءومهدویت
7.1هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
1.8هزار ویدیو
24 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽❣ ❣﷽ 💫مولای مهربان غزل های من سلام سمت زلال اشک من، آقای من سلام! 💫نامت بلند و اوج نگاهت همیشه سبز آبی ترین بهانه دنیای من سلام! 💫قلبی شکسته دارم و شعری شکسته تر، اما نشسته در تب غوغای من سلام! @shohada_vamahdawiat
┄┅─✵💝✵─┅┄ اول کار است بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ باب اسرار است بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ نغمه جان است بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحیم 💖💐☘🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
     یک نفر دارد در حیاط را میکوبد. اعصابم بیشتربهم میریزد. حاج حسین رو میکند به عباس: از در سمت کوچه پشتی ببرشون بیرون. فقط قبلش چک کن که یه وقت کسی پشتش نباشه. بشری بازویم را میگیرد و میگوید: بریم! کیفم را از روی اپن برمیدارم و در برابر فشار بشری مقاومت میکنم. برمیگردم به سمت حاج حسین: پس شما چی؟ حاج حسین لبخند میزند: نترس چیزیم نمیشه. من میمونم که اگه لازم بود سرشون رو گرم کنم. بشری من را میکشد تا از پله ها برویم پایین؛ پشت سر عباس. دلم مانده پیش حاج حسین. من که در دفترم نوشته بودم بهزاد نمیتواند به این خانه برسد؛ پس الان چه خبر است؟ شاید بهزاد همدسته ایی دارد که فکرش را نکرده بودم. پشت در میرسیم. این در به یک کوچه دیگر باز میشود. عباس یک دستش را میبرد زیر کاپشنش و با دست دیگر، به من و بشری علامت میدهد که ساکت باشیم. بشری جلوی من میایستد و آماده مبارزه میشود. عباس کلاهش را تا پایین روی ابروهایش میکشد و زیپ کاپشنش را تا بالا میبندد؛ طوری که صورتش کمتر پیدا باشد. من و بشری هم به تبعیتش، چادر و روسریمان را جلوتر میکشیم. عباس از چشمیِ در، پشت در را نگاه میکند. آرام به بشری میگوید: من میرم بیرون، اگه خبری شد سریع در رو ببندین و از پشتبوم فرار کنین. و با احتیاط در را باز میکند و سرکی به بیرون میکشد. سرش را داخل میآورد و میگوید: خبری نیست. بیاید. صدای در زدن را هنوز میشنوم. از خانه بیرون میزنیم. عباس میگوید: بدویید. فقط بدویید!میدویم. باران میبارد و زمین خیس است. دست بشری را گرفته ام و درحالی که دلم هنوز پیش حاج حسین است، میدوم. انقدر تند دویده ایم که سینه ام میسوزد. نمیدانم دقیقاً کجا هستم. سرم را که بالا میآورم، مقابلم خیابانی را میبینم که بیشتر شبیه میدان جنگ است تا خیابان! عباس و بشری هم حیران شده اند و با بهت و سردرگمی به خیابان نگاه میکنند. این دیگر بستن مسیر هم نیست؛ رسماً جنگ است! انگار برنامه اصلی برای شب بوده. گله به گله آتش روشن کرده اند. بانکی که آن طرف خیابان هست، در آتش میسوزد و خرده شیشه های درهایش روی زمین برق میزنند. دیگر کسی نه شعار میدهد، نه داد و بیداد میکند. اصلا مسئله بنزین نیست. فقط شکستن است و سوزاندن. به عباس نگاه میکنم و مینالم: حالا چکار کنیم؟ کجا بریم؟ عباس یک نگاه به من میاندازد و یک نگاه به بشری. بعد با دست، پیاده روی آن سوی خیابان را نشان میدهد: میریم پایگاه بسیج، پیش بقیه. نمیدانم پایگاه چقدر از اینجا فاصله دارد و اصلا امن هست یا نه؛ اما فعلا ترجیح میدهم با عباس بحث نکنم. ☘ 💐☘ 💐💐☘ 💐💐💐☘ 💐💐💐💐☘ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺دو بیت شعری که سید مجید بنی‌فاطمه از زبان مرحوم آیت‌الله العظمی صافی گلپایگانی در محضر ایشان خواند و ماندگار شد .. یک عمر تو را خطاب کردم "مولا" یکبار تو هم به من بگو "نوکر من" @shohada_vamahdawiat                 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جُمهوری اسلامی فقط ساختارِ حاکمیّت است... لکن مَبنای اصلی و اساسی در است! 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                 
کمال بندگی یه کانال بی نظیر👇 💖 eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef دلنوشته و حدیث میخوای تو این کانال 👇 عضو شو💖 https://eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 عکس نوشته های ناب میخوای بیا این کانال👇💖 http://eitaa.com/joinchat/2141257747Cf0d228eefd دنبال انرژی مثبتی حتما یه سر به این کانال بزن👇💖 https://eitaa.com/joinchat/3363700756C253ae7e263 میخوای با شهداء و امام زمان عج الله انس بگیری پیشنهاد ما این کانال هست👇💖 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59 اگه دلت گرفته بیا تو این کانال کمی بخند سرحال بشی👇💖 https://eitaa.com/joinchat/568262700Cf568f3be23 👆👆برای همه ی سنین و همه نوع سلیقه ای 🌹🌹🌹🌹 منتظر نظرات و پیشنهادات شما عزیزان برای بهتر شدن کانالهامون هستیم👇👇 @kamali220
💢15 ساله شجاع 🔹شدت گلوله باران روی خاکریزمان به حدی بود که جرات نمیکردیم نیک متر جابه جا شویم.اگر خط میشکست تعداد زیادی از بچه ها قتل عام میشدند.توی اون وضعیت صدای تیر بار خودی بلند شد.به اطرافم نگاه کردم.تقریبا همه نیروها گوشه ای سنگر گرفته بودند تا از ترکش خمپاره ها در امان بمانند. برادرم هم بود، نگاهمان که در هم گره خورد گفت، ابوالفضله. سرک کشیدم و سنگر تیربار را دیدم. راست میگفت. ابوالفضل برادر دیگرم بود. پانزده سال بیشتر نداشت. شجاعت او به بقیه هم دل و جرات داد و با هر زحمتی که بود خط را حفظ کردیم. 🔹شهید ابوالفضل کاکایی ➥ @shohada_vamahdawiat
آیت الله بهجت دست روي زانوي او گذاشت و پرسیدند: جوان شغل شما چيست؟ گفت: طلبه هستم. آیت الله بهجت فرمود: بايد به سپاه ملحق بشوي و لباس سبز مقدس سپاه را بپوشي. ️ دوباره آیت الله پرسیدند: اسم شما چیست؟ گفت: فرهاد فرمود: حتماً اسمت را عوض كن. اسمتان را يا عبدالصالح يا عبدالمهدي بگذاريد. شما در شب امامت امام زمان (عج) ‌به شهادت خواهيد رسيد. شما يكي از سربازان (عج) هستيد و هنگام ظهور امام زمان(عج) با ايشان رجوع می کنید. ؛ شهیدی که طبق تعبیر آیت الله بهجت برای خوابی که دیده بود، در شب امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در 29 آذر ماه 1394 درسوریه به رسید. ✅عبدالمهدی خبر شهادت خود را از راوی کتاب سه دقیقه در قیامت شنیده بود‌ و به او توصیه می‌کرد که مطالب خود را برای دیگران بیان کند. @shohada_vamahdawiat                 
چهار خیر امت پیامبر پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله: لا تَزالُ اُمَّتى بِخَيرٍ ما تَحابّوا و اَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ اَقْرَوُا الضَّيْفَ، فَاِنْ لَمْ يَفْعَلُوا ابتُلُوا بِالسِّنينَ وَ الْجَدْبِ.(3) امتم همواره در خير و خوبى اند تا وقتى كه يكديگر را دوست بدارند، نماز برپا دارند، زكات بدهند و ميهمان را گرامى بدارند، پس اگر چنين نكنند به قحطى و خشكسالى گرفتار مى شوند. @shohada_vamahdawiat                 
‌🌷مهدی شناسی ۳۰۶🌷 🌹ﻭَ ﺍﺭْﺗَﻀَﺎﻛُﻢْ ﻟِﻐَﻴْﺒِﻪ🌹 🔸زیارت جامعه کبیره🔸 ◀️ِ ﺁﻥ ﭼﻪ ﻧﻬﺎﻧﯽ و ﭘﻨﻬﺎﻧﯽ و ﺑﺮ ﻣﺎ ﭘﻮﺷﯿﺪﻩ ﻭ ﻧﺎ ﭘﯿﺪﺍﺳﺖ ﺍﺳﻤﺶ ﺭﺍ ﻣﯽ‌ﮔﺬﺍﺭﯾﻢ ﻏﯿﺐ.ﺍﺯ ﻭﯾﮋﮔﯽ‌ﻫﺎﯼ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮ ﻏﯿﺐ ﻭﺍﻗفند.ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾشان ﻏﯿﺐ و ﭘﻮﺷﯿﺪﻩ ﻧﯿﺴﺖ. ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺁﻓﺘﺎﺑﯽ ﻭ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺍﺳﺖ. ◀️ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻏﯿﺐ ﺩﻭ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﺳﺖ.ﯾﮏ ﻏﯿﺐ ﻧﺴﺒﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﮐﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﻏﯿﺐ ﺍﺳﺖ. ﺍﻵ‌ﻥ ﯾﮏ ﺍﻓﮑﺎﺭﯼ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺳﺮ ﺩﺍﺭﯾﺪ.ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﻏﯿﺐ ﻧﯿﺴﺖ.ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻏﯿﺐ ﺍﺳﺖ. ﺁﯾﺎ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺟﻨﺲ ﻏﯿﺐ‌ﻫﺎ ﻭﺍﻗفنﺪ؟ ﻗﻄﻌﺎ. ﯾﻌﻨﯽ ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﮐﻨﺎﺭ آن ها ﻣﯽ‌ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺍﯾشان ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﭼﻪ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﻭ ﺿﻤﯿﺮ ﺍﻭ ﻣﯽ‌ﮔﺬﺭﺩ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﯽ‌ﺷﺪﻧﺪ. ﺍﮔﺮ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ می توانستند. ◀️البته غیر اهل بیت هم این جنس غیب ها را می توانند بدانند و امتیاز ویژه ای نیست.در شرح احوال شیخ محمد بهاری داریم که می گوید:در باغی بودیم،استادم و دیگران هم بودند.همان لحظه به ذهن من خطور کرد که ما آمدیم نجف و پیش فلان عارف و عالم درس می خوانیم،حتما برای خودمان کسی می شویم.همین که این به ذهن من خطور کرد مرحوم استادم آن طرف باغ گفت:شیخ محمد از این فکرها نکن! پس این نوع غیب دانستن ها فقط مختص اهل بیت علیهم السلام نیست. 🔘دسته دوم غیب:ﯾﮏ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ هست ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﯾﻨﺪﮔﺎﻥ ﻏﯿﺐ ﻧﯿﺴﺖ ﻭﻟﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﻏﯿﺐ ﺍﺳﺖ. ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﻣﯽ‌ﺍﻓﺘﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﻏﯿﺐ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﯾﻨﺪﮔﺎﻥ ﻏﯿﺐ ﻧﯿﺴﺖ و ﺁﺷﮑﺎﺭ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ.ﻣﺜﻼ‌ ﯾﮏ ﺗﺠﻬﯿﺰﺍﺕ ﻭ ﺍﻣﮑﺎﻧﺎﺗﯽ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻣﺎ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺁﺷﮑﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻏﯿﺐ ﺑﻮﺩ. ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﻣﯽ‌ﮔﻔﺖ ﺩﺭ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﯾﮏ ﺗﺠﻬﯿﺰﺍﺗﯽ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﺩﻡ‌ﻫﺎ ﻣﯽ‌ﺍﻓﺘﺪ ﮐﻪ ﻣﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺩﻭﺭ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﻭ ﺻﺪﺍﯼ ﻫﻢ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﻨﺪ،ﻏﯿﺐ ﮔﻮﯾﯽ ﺑﻮﺩ. 🔘ﺍﯾﻦ ﺟﻨﺲ ﻏﯿﺐ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﻣﯽ‌ﺩﺍﻧﻨﺪ. ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﺍﺯ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﮐﺎﻣﻼ‌ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﺩﺭ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺩﺭ ﻋﻬﺪ ﻇﻬﻮﺭ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﺼﺮ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻳُﻜﻠِّﻤُﻬُﻢ ﻓﻴَﺴْﻤَﻌﻮﻥَ، ﻭﻳَﻨﻈُﺮُﻭﻥَ ﺇﻟﻴﻪِ ﻭﻫُﻮ ﻓﻲ ﻣﻜﺎﻧِﻪِ (ﻣﻨﺘﺨﺐ ﺍﻻ‌ﺛﺮ، ﺹ 483) ﺣﻀﺮﺕ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ و ﻣﺮﺩﻡ ﻣﯽ‌ﺷﻨﻮﻧﺪ ﻭ ﻣﯽ‌ﺑﯿﻨﻨﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐه او ﺩﺭ مكان ﺧﻮﺩﺵ ﺍﺳﺖ و ﻣﺮﺩﻡ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺟﺎﯼ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺍﯾﻦ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻏﯿﺐ ﮔﻮﯾﯽ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﺍﻵ‌ﻥ ﻏﯿﺒﯽ ﻧﯿﺴﺖ. ﺍﻵ‌ﻥ ﺷﻤﺎ ﯾﮏ ﺩﺳﺘﮕﺎﻫﯽ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺖ ﺍﺳﺖ ﻃﺮﻑ ﺁﻥ ﻃﺮﻑ ﺩﻧﯿﺎ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ، ﻫﻢ ﺻﺪﺍﯾﺶ ﻫﻢ ﺗﺼﻮﯾﺮﺵ ﺭﺍ ﺷﻤﺎ ﺩﺍﺭﯾﺪ. ﻣﯽ‌ﺑﯿﻨﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﺟﻨﺲ ﻏﯿﺐ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﻣﯽ‌ﺩﺍﻧﺴﺘﻨﺪ. ﺍﻣﺘﯿﺎﺯﯼ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ. ﭼﻮﻥ ﻏﯿﺮ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﻫﻢ ﻣﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺍﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﭘﯿﺸﮕﻮﯾﯽ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ. 🔘 ﺩﺍﺭﯾﻢ ﮐﻪ ﺭﺿﺎ ﺷﺎﻩ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺍﺭﺍﮎ.ﺍﯾﺎﻡ ﻣﺤﺮﻡ ﺑﻮﺩ و ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﺍﻧﯽ. ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻋﺮﻓﺎﯼ ﺷﻬﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻩ و ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﯿﺎ پیش من. ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ: ﺗﻮ ﺷﺎﻩ ﻣﯽ‌ﺷﻮﯼ. رضاخان ﺧﻨﺪﻩ ﺍﺵ ﮔﺮﻓﺘﻪ و ﮔﻔت: ﻣﺎ ﭘﻮﻝ ﺗﻮ ﺟﯿﺒﯽ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ،ﺍﻭ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﺪ ﺗﻮ ﺷﺎﻩ ﻣﯽ‌ﺷﻮﯼ! 🔘ﺳﺎﻝ‌ﻫﺎ ﺑﻌﺪ ﺷﺪ ﺭﺿﺎ ﺷﺎﻩ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﻭﺩ ﺣﺮﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺒﺪﺍﻟﻌﻈﯿﻢ ﺯﯾﺎﺭﺕ.ﺣﺮﻡ ﺭﺍ ﺗﺨﻠﯿﻪ ﮐﺮﺩﻧﺪ.ﯾﮏ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﯼ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺑﻮﺩ که ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺷﺎﻩ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﯿﺎﯾﺪ. ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﻭﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ. ﺍﺻﻼ‌ ﻣﺤﻞ ﻧﺪﺍﺩ.ﺑﻪ ﺭﺿﺎ ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻋﺎﻟﻤﯽ ﺁﻥ ﺟﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺗﮑﺎﻥ ﻧﻤﯽ‌ﺧﻮﺭﺩ! ﮔﻔﺖ ﺑﺮﻭﯾﻢ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ. ﺗﺎ ﺭﻓﺖ ﺩﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﺎﻟﻤﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﺭﺍﮎ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺗﻮ ﺷﺎﻩ ﻣﯽ‌ﺷﻮﯼ.گفت: ﻣﻦ ﺭﺍ ﻣﯽ‌ﺷﻨﺎﺳﯽ؟ ﯾﮏ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ و ﮔﻔﺘت ﺑﻠﻪ. ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯽ‌ﺁﯾﺪ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﺗﻮ ﺷﺎﻩ ﻣﯽ‌ﺷﻮﯼ؟ﮔﻔت ﺑﻠﻪ. ﮔﻔﺖ:حالا ﻣﻦ ﺷﺎﻩ ﺷﺪﻡ. 🔘 ﺑﻌﺪ ﮔﻔﺖ ﯾﮏ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﺨﻮﺍﻩ.ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﻐﻨﺎ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﯾﻢ.رضاخان ﺳﻮﺍﺩ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺷﺖ.منظورش را نفهمید! ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﮔﻔت ﯾﻌﻨﯽ ﭼﻪ؟ ﮔﻔﺖ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﺪ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﺣﺘﯿﺎﺝ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ. ﮔﻔﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺵ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ... 🔘پس غیب گویی در مورد آینده امتیازی برای اهل بیت نیست.چون انسان های دیگر هم می توانند از آینده خبر دهند. ادامه دارد... 💚💙💜💚💙💜 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
✨یک شب پر از آرامش 💫یک دل شـاد و بی غصه ✨یک زندگی آروم و عاشقانه 💫و یک دعای خـیر از تـه دل ✨نصیب لحظه هاتـون 💫تـو این شب سرد زمستانی ✨خـونه دلتـون گـرم 💫دل‌ نگرانیهایتان به در ✨شبتون خـوش و سراسر آرامش 🦋🌹🌟✨🌙🌹🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽❣ ❣﷽ من گریه مۍریزم به پاۍ جاده‌ات تا آئینه ڪارۍ ڪرده باشم مقدمت را اوّل ضمیر غائب مفرد ڪجائۍ؟ اۍ پاسـخ آدیـنـه هاۍ پـُر معمّـا @shohada_vamahdawiat
┄┅─✵💝✵─┅┄ به نام خدایی که باقیست و همه چیز، غیر او فانیست شروع کارها با نام مشکل گشایت: یاٰ مَنْ هُوَ یَبقیٰ وَ یَفنیٰ کُلُّ الهی به امید لطف و کرمت💚 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
عباس جلوتر میدود و میگوید: بیاین! باید از خیابانی رد شویم پر شده از شعله های کوچک و بزرگ آتش. بچه که بودم، از دوتا چیز خیلی میترسیدم: آتش و رد شدن از خیابان. الان با هردوی این ترسها مواجه ام. خیابانی پر از آتش! بشری پشت سرم میدودو عباس مقابلم. باد پاییزی شعله های آتش را میرقصاند و هربار، شعله ها به سمت من سرک میکشند. اگر آتش بگیرم چه؟ یک تکه شعله، زبانه میکشد تا مقابل صورتم. گرمایش را حس میکنم. از ترس عضلاتم را منقبض میکنم و چادرم را جمع. طی کردن عرض خیابانِ آتشین، برایم به اندازه هزارسال میگذرد. در پیادهرو خبری نیست. همه مغازه ها تعطیل اند و مردم هم خزیده اند به خانه شان. انگار فهمیده اند ماجرا خیلی ترسناکتر و خطرناکتر از یک اعتراض ساده است. عباس هربار نگاهی به ما که پشت سرش هستیم میاندازد و میگوید: بدویین! بیاین! ما بدون این که او بگوید هم میدویم؛ هرچند پهلوهایم درد گرفته و گلویم میسوزد. افتادن قطرات ریز باران را روی صورتم حس میکنم. یک باران ریز و نرم میبارد؛ لطافت میان خشونت. صداها را مبهم و گنگ میشنوم.صدای فریاد، صدای تیر، صدای شکستن. عباس برمیگردد و با دست به من علامت میدهد که برویم داخل یک کوچه. کجای اصفهانیم؟ نمیدانم. باید به عباس اعتماد کنم؛ امیدوارم او مثل من گیج نباشد. عباس داخل کوچه ای میپیچد و باز هم میدود. به سختی و میان نفسهای بریده بریده ام میگویم: بسه! من دیگه نمیتونم! بشری دستم را میگیرد و من را دنبال خودش میکشد. ساق پایم درد گرفته است. یک ماهی میشود که باشگاه نرفته ام و اینطوری بدنم افت کرده. قبال بیشتر از این میدویدم و آخ نمیگفتم! باز هم کلماتی منقطع را پشت هم ردیف میکنم: من... دیگه... نمی... تونم... عباس میایستد؛ من و بشری هم. تکیه میدهم به دیوار و روی زانوهایم خم میشوم. تندتند نفس نفس میزنم. چشمانم را میبندم و دستم را میگذارم روی سینه ام. دهانم طعم خون میدهد. صدای نفس زدن عباس و بشری را میشنوم؛ هرچند میدانم حالشان به اندازه من بد نیست. عباس میگوید: مامان خوبی؟ نمیتوانم جوابش را بدهم. بشری میگوید: کاش آب داشتیم میدادیم بهش. -نداریم که. انقدر با عجله اومدیم یادمون رفت بیاریم. بشری دست میگذارد روی شانه هایم: سرتو بیار بالا و نفس بکش. ☘ 💐☘ 💐💐☘ 💐💐💐☘ 💐💐💐💐☘ @shohada_vamahdawiat
4_5953843893765146497.mp3
2.15M
💠 صلوات بر باقرالعلوم (علیه السلام) 🎙 بانوای : حاج میثم مطیعی 🌸 ویژه ولادت (ع) @shohada_vamahdawiat                 
نماز اول وقت فراموش نشه التماس دعای فرج @shohada_vamahdawiat                 
دعای هر روز ماه رجب ➥ @shohada_vamahdawiat
اللهم عجل لولیک الفرج 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 🕙 وعده ما ساعت ۱۰ شب لیلة الرغائب 🕚 مصادف با ۱۴ بهمن ۱۴۰۰ ۱ رجب ۱۴۴۳ دو رکعت نماز حاجت ۳۱۳ بار العجل العجل یا الله یا صاحب الزمان بیاید همه باهم یکصدا شویم 💖🌹🦋
‌🌷مهدی شناسی ۳۰۷🌷 🌹وارتضاکم لغیبه🌹 🔸زیارت جامعه کبیره🔸 🔘نوع سوم غیب:ﯾﮏ ﻏﯿﺒﯽ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﮐﻪ ﺁﻥ ﻏﯿﺐ ﻣﻄﻠﻖ ﺍﺳﺖ. ﺁﻥ ﻫﻢ ﻫﻮﯾﺖ ﺧﻮﺩ ﺣﻀﺮﺕ ﺣﻖ ﺍﺳﺖ. ﺍﻭ ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﻏﯿﺐ و غائب ﺍﺳﺖ ﺍﻻ‌ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﻧﺎﺯﻧﯿﻨﺎﻥ.يعنی اهل بیت علیهم السلام. 🔘 ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﮐﺮﯾﻢ ﺩﺍﺭﯾﻢ "ﻋَﺎﻟِﻢُ ﺍﻟْﻐَﻴْﺐِ ﻓَﻠَﺎ ﻳُﻈْﻬِﺮُ ﻋَﻠَﻰ ﻏَﻴْﺒِﻪِ ﺃَﺣَﺪًﺍ، ﺇِﻟَّﺎ ﻣَﻦِ ﺍﺭْﺗَﻀَﻰ" (ﺟﻦ/ 27-26) ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺭﺍ ﺁﮔﺎﻩ ﻧﻤﯽ‌ﮐﻨﺪ ﺑﺮ ﻏﯿﺐ ﺧﻮﺩﺵ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺮ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺧﻮﺩﺵ ﮐﻪ ﻏﯿﺐ ﺍﺳﺖ ﻣﮕﺮ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﭘﺴﻨﺪ ﻭ رضايت ﺍﻭ ﺑﺎﺷﻨﺪ" 🔘 ﺩﺭ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻧﯿﻢ "ﻭَ ﺍﺭْﺗَﻀَﺎﻛُﻢْ ﻟِﻐَﻴْﺒِﻪِ" ﺷﻤﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﭘﺴﻨﺪﯾﺪ ﻭ ﻏﯿﺐ ﻭﺟﻮﺩ ﺧﻮﺩﺵ ﻭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻭﺟﻮﺩ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺷﻤﺎ ﮔﺬﺍﺷﺖ. ﯾﻌﻨﯽ ﺷﻤﺎ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺁﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﮐﻪ باید شناختید. 🌹ﺍﺧْﺘَﺎﺭَﻛُﻢْ ﻟِﺴِﺮِّﻩِ🌹 🍃ﻋﯿﺎﺭ ﺳﻨﮓ ﻣﺤﮏ ﮐﺎﺭﺵ ﻣﺸﺨﺺ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺳﺖ. ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﻫﻢ ﺳﻨﮓ ﻣﺤﮏ و ﻋﯿﺎﺭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ. ﻗﺮﺍﺑﺖ ﻭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻮﺩﻥ ﻫﻢ ﯾﮏ ﻋﯿﺎﺭﯼ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺭﺍﺯ. 🍃 ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺭﺍﺯﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺷﻤﺎ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺍﯾﻦ ﯾﮏ ﻋﯿﺎﺭﯼ و ﺳﻨﮓ ﻣﺤﮏ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻫﺴﺘﯽ. ﺷﻤﺎ ﺟﺰﺀ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻧﯿﺴﺘﯽ. 🍃ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺍﺯ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻧﯿﻢ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺮّ ﺧﻮﺩﺵ ﻭ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺭﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﻪ؟ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﻘﺮﺑﺎﻥ ﺍﻟﻬﯽ ﻫﺴﺘﯿﺪ. 🍃ﺩﻭﻡ این که ﺷﻤﺎ ﺍﻣﯿﻨﺎﻥ ﺍﻟﻬﯽ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﻭ ﻧﺘﯿﺠﻪ‌ﺍﯼ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﯽ‌ﮔﯿﺮﻡ این است که ﺍﮔﺮ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﻮﻡ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﻮﻡ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﺴﭙﺎﺭﻡ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﺴﭙﺎﺭﻡ. ﭼﻮﻥ ﺷﻤﺎ ﻣﻘﺮﺏ ﻭ ﺍﻣﯿﻦ ﻫﺴﺘﯿﺪ. 🍃 ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺑﺪﻫﻢ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﻭ ﺧﺮﺍﺏ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺷﺪ.ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺍﺯ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﻣﻘﺮﺏ و ﺍﻣﯿﻨﺎﻥ ﻭﺣﯽ ﺍﯾشان ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﻧﺴﭙﺎﺭ. 🍃ﺣﺎﻻ‌ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﺳﺮّﯼ ﺑﻮﺩﻩ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ آن ها ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﻣﺎ ﻧﻤﯽ‌ﺩﺍﻧﯿﻢ.ﭼﻮﻥ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ‌ﺩﺍﻧﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺳﺮّ ﻭ ﺭﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩ.ﺧﻮﺩشان ﻫﻢ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻧﮕﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﭼﻪ ﺍﺳﺮﺍﺭﯼ ﺑﺎ آن ها ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ.ﭼﻮﻥ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ‌ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﺭﺍﺯﺩﺍﺭ ﻭ ﺍﻣﯿﻦ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ. ﻭﻟﯽ ﺁﻥ ﭼﻪ ﮐﻪ ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ‌ﻫﺎ ﻣﻘﺮﺑﺎﻥ ﺍﻟﻬﯽ ﻭ ﺍﻣﯿﻨﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ... 💖💚💙💖💚💙 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59