eitaa logo
گلزارشهدای نجف شهر
177 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
744 ویدیو
7 فایل
امروز قرارگاه حسین‌بن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم‌ها می‌مانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمی‌ماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی ارتباط باما : @ADMINIEta
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 📻 پخش زنده و مستقیم سخنرانی علیرضا پناهیان در هیئت میثاق با شهدا 📱از اینستاگرام: instagram.com/meysammotiee 📱 از روبیکا ( ): https://rubika.ir/meysammotiee 📱 از سایت: Meysammotiee.ir/live 📱از آپارات: https://aparat.com/meysammotiee.ir/live
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌐 #توییت_نگاشت | لااقل لیبرال باشید! 📍به این سخنان توجه کنید: «اگر می ‌خواهیم از لیبرال دموکراسی  محافظت کنیم، بایستی قوانین قدرتمندی در زمینه کنترل و محدودسازی فضای مجازی داشته باشیم. من تصمیم گرفته ‌ام نظام قانونی کشورمان را برای محافظت از حیات دموکراسی در برابر اخبار جعلی  تغییر دهم». اینها صحبتهای قبله آمال غربگرها، رئیس جمهور نایس فرانسه است!! ➖بی پناه رها کردن یک ملت، در برابر یورش بیرحمانه پیچیده ترین روش های سرقت اطلاعات و مهندسی افکار دشمنان ملت، یک رفتار ضد ملی است که حتی در آموزه های لیبرال های غلیظ هم جایگاهی ندارد. ❓آیا رفتار برخی مسئولان که سنگدلانه، #حقوق_شهروندی مردم را در جهت ایجاد محیط امن و پر سرعت در بستر اینترنت لگد مال می کنند مستحق شدیدترین مجازات های قانونی نیست؟ کاش برخی مسئولین اگر انقلابی نیستند حتی اگر ارق ملی ندارند لااقل لیبرال کامل بودند... ➖رهبر انقلاب، با دردمندی در جلسه اخیر با هیات دولت، #نمره_مردودی مسئولان را در زمینه شبکه ملی اطلاعات و فضای مجازی اعلام کردند... آیا رسانه های انقلابی و عدالتخواهان حقیقی، محاکمه این #خیانت_ملی را بطور مستمر پیگیری خواهند کرد؟ آیا مجلس، دستگاه قضایی و دولت علاوه بر انجام وظایف خود و #عذرخواهی از کوتاهی در عمل به مصوبات قانونی مربوط به ایجاد شبکه ملی اطلاعات و ساماندهی فضای مجازی، برای پیگیری و مجازات خاطیان، اقدام موثر خواهند کرد؟ ✍حمیدرضا ابراهیمی
🔺️قرار بود به عقب بر نگردیم اما از لیبرال‌دموکراسی پرت شدیم به دوران ملوک‌الطوایفی! سعدی، تهران‌نشین نبود و "چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار" را هم لابد برای بنی‌آدمِ شیراز سروده بود! یوسف (ع) مصرنشین هم لابد باید حل مشکل تولید گندم کنعان را به خود بنی اسرائیل می‌سپرد تا همه از گرسنگی بمیرند. وقتی هیأت دولت، شش ماه است که قرنطینه خانگی را جدی گرفته و از تهران خارج نمی‌شود، بقیه‌ی قوا باید با تمام قوا حصرِ محرومینِ دور از پایتخت را بشکنند و به مشکلاتشان رسیدگی کنند. 🔻بجای #جهش_تولید، به نمایندگانِ پای کار تولید می‌پرند. مملکت را قفل زده‌اند و می‌گویند سرقفلی ماست، کسی نزدیک نشود. ✍زهرا محسنی فر
عاشورا امتحان «ثبات قدم» عاشورا امتحان ثبات قدم در #ولایت و دینداری بود. نقطه عطف ثبات قدم عاشورائیان، شب عاشورا در خیمه ی اباعبدالله علیه السلام بود که حضرت بیعت خویش را از یاران برداشتند‌؛ ولی این مردان راستین حاضر نشدند دست از یاری امامشان بکشند. زهیر مانند مسلم و حبیب و سعید و... به امام پاسخ داد: «به خدا قسم، دوست دارم كه كشته شوم، سپس برانگيخته شوم و تا هزار بار ديگر كشته و زنده شوم تا بدين سبب از جان شما و جوانان اهل بيت شما بلا به دور ماند». شناخت حقیقی ولایت، چنین شهامت و پایمردی به زهیر داد تا روز بعد در نبرد با شمر و لشکریانش این قسم خود را عملی کند. در مقابل، افراد صاحب نفوذ، برجسته و باسابقه جهان اسلام که با شنیدن دعوت امام، بجای همراهی، شروع به ملامت، تردید افکنی و تلاش برای منصرف ساختن امام از حرکت به سمت عراق کردند. در #زیارت_عاشورا بعد از چند بار اظهار مودت و دوستی با اباعبدالله و اعلام مسالمت با دوستان امام و محاربه با دشمنان امام، در سجده از خداوند طلب ثبات قدم می کنیم. چراکه این اظهار محبت و وفاداری بدون ثبات قدم، نمی‌ تواند به عمل تبدیل شود و «در حد حرف» باقی‌ می ماند. این است تفاوت عاشورائیان و جاماندگان! در راه عاشورا ماندن، به حرف نیست؛ به عاشورایی عمل کردن است. آن کسی که رأی و نظر و نفع و توجیه خود را بر دستور ولی امر ترجیح می دهد، ولایتی بودن و انقلابی بودن و حزب اللهی بودنش در حد حرف است. امروز باید نه به حرف، که در عمل شعار مکتبی سپاهيان آخرالزمانی فرزند حسین علیه السلام را فریاد کنیم که #ما_ترکناک_یابن_الحسین 📝 #رها_عبداللهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محمد رضا حدادپور جهرمی: این چه اباطیلی است که عده ای می‌بافند؟ اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید. ۷۲ تن: همان تعداد عده معدود انقلابی هستند که سالهاست خطرات لیبرال های خود فروخته را به گوش مردم رساندند اما نادیده گرفته شدند... ابالفضل العباس: همان سردار فاتحی است که آبرویش را کف دست گرفت و گفت گردن من از مو باریکتر. اما اجازه سوءاستفاده ضد انقلاب از آب گل آلود نداد. شمر: همان بی حیایی است که به اسم دین و مذهب به جان عوام افتاده و ولایت پذیری و اعتماد به انقلاب و اسلام را با عملکرد منفی خود زیر سوال میبرد... تاسوعا: یکی دو روز قبل از انتخابات است که بازار خرید و فروش رای آنچنان گرم می‌شود که بعضی ها حاضرند علاوه بر رای، هستی و شرف و عزت و احترام خود را یکی دو تومان پایین تر از نرخ بازار بفروشند. عاشورا: روزی است که عده ای بد انتخاب میکنند و بعد از آن، مشکلاتشان را به جای اینکه پای «انتخاب» بگذارند پای «انقلاب» میگذارند. حسین مظلوم: حقیقت زندگی مردمی است که در مصالح سیاسی و اندیشه های متعفن یک مشت لیبرال ذبح شده و هر سال بر سر اسمش دعواست و هر چپ و راست به طریقی دل آن میشکند. #سوء_استفاده_از_مکتب_امام_حسین_ممنوع
🔴 داغ تو هیچوقت سرد نمی‌شود... قالَ رَسُولُ اللّهِ (صلّى اللّه علیه و آله): «اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤمنینَ لا تَبْرُدُ اَبَداً.» پیامبر اکرم (صلّى اللّه علیه و آله) فرمود: «براى شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمی‌شود.» (جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 556) السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام السلام علی الحسین و علی علی‌بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین الذین بذلوا مهجهم دون الحسین علیه السلام فرا رسیدن سالروز شهادت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام را تعزیت و تسلیت می‌گویم.
محمد رضا حدادپور جهرمی: در خصوص شهدای عصر عاشورا👆👇
بسم الله الرحمن الرحیم به یاد شهدای مظلوم عصر عاشورای سال 1362 شهرستان جهرم... مهرماه سال 1362 هجری شمسی بود و جهرم در دهه اول محرم سیاه پوش عزای سرور و سالار شهیدان... اتوبوس کمیته امداد امام‌خمینی(ره)، بچه‌های خسته‌ی عملیات والفجر 2، از غرب کشور را با خود به شهر آورد، آن‌ها کسانی بودند که مرخصی گرفته و از تیپ المهدی(عج)، به جهرم برگشته بودند تا تاسوعا و عاشورا را در مسجد و حسینه‌های شهرستان به عزاداری سالار شهیدان بپردازند. * دفتر اعزام نیروی سپاه جهرم مثل هرروز باز بود. کسانی که مرخصی‌شان تمام شده بود و می‌خواستند به جبهه باز گردند می‌آمدند و اسمشان را می‌نوشتند که با اتوبوس کمیته، عازم جبهه‌ی غرب شوند؛ اما به خاطر روزهای پرالتهاب و سراسر شور و شوق، تاسوعا و عاشورا و اشتیاق وافر بچه‌های جبهه و جنگ به شرکت در عزاداری آقا ابا عبدالحسین(علیه السلام)، استقبال کمتر بود. فقط یک سوم صفحه کاغذ پر شده بود...   از طرفی هم دسته‌ها و هیئت‌های سیاه‌پوش، سینه‌زنان و زنجیرزنان، کوچه پس کوچه‌ها و خیابان‎های شهر را از صدای یاحسین، یاحسین پرکرده بودند. صدای طبل و سنج در فریاد سینه‌زن‌ها که با شور و هیجان نوحه‌ی دسته را بازخوانی می‌کردند گم بود... مسافران اتوبوس کمیته امداد امام (ره) از خلوتی خانه‎های‌شان استفاده و ساک و وسایل‌شان را سریع جمع کرده و جلو کمیته امداد جهرم، جمع شده بودند. مجید پویان، کاغذی دستش بود، و در ورودی پله اتوبوس ایستاده و یکی یکی اسم‌ها را از روی کاغذ می‌خواند: ابراهیم یاعلی، غلامعباس‌کارگرفرد، سیدمسعود مروج ، حمیدرضا یثربی، اسدالله رزمدیده، محمدحسن مصطفی‎زاده، بمانعلی ناصری، مصطفی رهایی، سعید اعظمی، حمید مقرب، محمود زارعیان، کرامت الله اقناعی، سید مهدی‌صحرائیان.  مسئول اعزام نیرو اسم هر کس را که می خواند یا حسین گویان سوار اتوبوس می شود. *  مسافران اتوبوس 15 نفرند: راننده آقای غلامحسین رشیدیان، با کمکی و شاگردش همراه با 13نفر، از گل‌های نورسته‌ی باغ عشق و ایمان. هرکس دوتا صندلی هم که بگیرد، باز جای خالی هست...  رزمنده‌ها همه کم سن و سال هستند. بیشتر آن‎ها، دانش‌آموز و شاید هم بچه‌های یک کلاس یا مدرسه باشند، بزرگ‌ترشان مصطفی رهایی و غلامعباس کارگر است. مصطفی و غلامعباس پاسدار و بقیه بسیجی هستند، در بین آن‎ها فقط بمانعلی ناصری صبح زود از خفر آمده تا به اتوبوس برسد... اذان ظهر تاسوعا، سکوتی در اتوبوس حکم‌ فرما می‌شود... * شب عاشورا شب عاشور است و اتوبوس در سکوتی محزون در جاده‌های پُر پیچ و خم کردستان به پیش می‌رود. شب عاشورا نمی‌شود غمگین نبود. هرکس برای خودش زمزمه‌ای دارد. شب عاشورا آخرین شب عمر امام حسین(ع) و 72 تن از یاران با وفایش بود. این شب عاشورا هم شاید آخرین شب عمر مسافران اتوبوس باشد. کسی نمی‌داند دست سرنوشت، برای مسافران آسمانی چه تقدیری را رقم خواهد زد... *مهاباد – جاده روز عاشورا غمگین‌تر از شب عاشورا از راه می‌رسد. رشیدیان، راننده سخت کوش اتوبوس، سعی می‌کند بچه‌ها را به حرف بکشد و آن‌ها را از این سکوت آزار دهنده رها کند. حِس غریبی در فضای اتوبوس حاکم است، راننده می‌خواهد که تا قبل از ساعت چهار، زمان منع عبور و مرور در کردستان، به جایی برسد و شب را در آن‌جا بماند. او مقر سپاه مهاباد را برای ماندن شبانه انتخاب می‌کند... * عصر عاشورا – کربلا سرهای بریده بر نیزه‌ها، میان گرد و غبار و هلهله کوفیان به چشم می‌خورد. جسدهای پاره پاره شده بر روی خاک‌های گرم کربلا افتاده است. فریاد ناله‌های کودکانِ وحشت زده از لا به لای شیهه اسب‌ها به گوش می‌رسد. غوغایی است کرب و البلا . . . کسی به زن و بچه‌ها رحم نمی‌کند آتش به خیمه ها افتاده . . . * عصر عاشورا – مهاباد راننده آخرین پیچ جاده را که رد می‌کند می‌بیند که یک مینی‎بوس و چند ماشین کنارجاده ایستاده‎اند. راننده پا از روی گاز برمی‌دارد و سرعتش را کم می‌کند تا از کنار ماشین‎ها با احتیاط رد شود، ناگهان یک نفر کومله با لباس کردی، آرپی‌جی بر روی دوش به وسط جاده می‌پرد. مصطفی رهایی دست به اسلحه می‌برد. رشیدیان ترمز محکمی می‌گیرد، بچه ها از شیشه اتوبوس می‌بینند دو نفر دیگر کلاش‌های‌شان را به سمت اتوبوس نشانه رفته اند، یکی داد می‌زند کمین خوردیم . . . کمین خوردیم . . . * پنچ کیلومتری مهاباد اینجا 5 کیلومتر مانده به مهاباد است... فرمانده کومله‌ها مسافرین اتوبوس را پیاده می‌کند. پلاک اتوبوس شخصی است. یک نفر بالا می‌رود و اتوبوس را می‌گردد یک نفر دیگر هم جعبه‌های بغل را باز کرده و وسایل بچه‌ها را بیرون می‌ریزد. کارت بسیجی و سپاهی بچه‌ها پیدا می‌شود. کارت‌ها را به فرمانده خود می‌دهند و او دستور می‌دهد همه را لا به لای درخت‌های اطراف جاده ببرند... * عصر عاشورا – کربلا خیمه ها سوخته و هلهله سپاه فروکش کرده است. هرجا نگاه می‌کنی جسد شهیدی بی سر افتاده، زن‌ها و
کودکان دور حضرت زینب جمع‌اند. همه بی‌صدا گریه می‌کنند. چند سوار شمشیرها را می‌رقصانند و اطراف بچه‌ها حرکت می‌کنند... وحشت از سر و روی کودکان می‌بارد. تنها بازمانده مردان سپاه حسین، امام سجاد(ع) است که با تنی بیمار درون خیمه نیمه سوخته‎ای خوابیده، می‌خواهند او را هم بکشند، حضرت زینب سر می‌رسد و خود را روی بدن امام می‌اندازد و نمی‌گذارد او را شهید کنند... * عصر عاشورا – مهاباد فرمانده کومله‎ها دستور قتل رشیدیان را می‌دهد اما او می‌گوید که یک راننده شخصی است و زن و بچه دارد، او را برمی‌گردانند... صدای تیراندازی از زیر پل به گوش می‌رسد، آن‎ها مصطفی رهایی را زیر پل به شهادت می‌رسانند و بقیه بچه‌ها را داخل درخت‌ها می‌برند و دقایقی بعد صدای رگبار کلاش به گوش می‌رسد و بدن سوراخ، سوراخ بچه‌ها، روی خاک ها در لا به لای درخت ها می‌افتد کردها به غلامحسین رشیدیان دستور می‌دهند که با اتوبوس برگردد . . . * عصر عاشورا – مهاباد تویوتای سپاه که بالای آن دوشیکا نصب است از روبرو می‌آید پشت سرش ماشین های سپاه، پر از نیرو در حال حرکتند، غلامحسین تویوتا را که می‌بیند چراغ می‌زند و می‌ایستد، تویوتا متوقف می‎شود... غلامحسین سراسیمه پایین می‌پرد و تند تند ماجرا را تعریف می‌کند. راننده‌ی تویوتا گازش را می‌چسباند که سریع‌تر به صحنه برسد. پشت سرش غلامحسین اتوبوس را به سمت مهاباد برمی‌گرداند. در صحنه جنایت خبری از کومله‌ها نیست و فرمانده که کنار راننده تویوتا نشسته به رشیدیان می‌گوید: این‌ها برای ما کمین گذاشته بودند شما پیش مرگ یک گردان شده‌اید وگرنه تلفات زیادی از ما می‌گرفتند . . . *** شب یازدهم محرم – کربلا اجساد مبارک امام و شهدای کربلا روی خاک های تبدار افتاده و ماه کم فروغ و غمگین می‌تابد، سرها را هلهله کنان به کوفه برای ابن زیاد برده اند، شب حزن آلودی است، آسمان خون گریه می‌کند، اجساد مطهر شهدای عصر عاشورای جهرم، تیر باران شده، لا به لای درخت‌ها بر خاک افتاده، ماه کم فروغ و غمگین می‌تابد. در جهرم شام غریبان ابا عبداله گرفته اند و مردم در حسینه و مساجد بعضی هم در گلزار شهدا شمع روشن کرده و بر غربت عاشورائیان گریه می‌کنند... دو روز دیگر شهدا برمی‌گردند و با شکوه تشییع می‌شوند اما در تشییع امام حسین و اصحابش جز تعدادی از طایفه بنی اسد و امام سجاد (علیه السلام) کسی حضور ندارد... آری . . . کربلا همیشه در تکرار است ... کربلا همیشه وجود دارد. یادشان بخیر دفتر حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس لشکر 33 المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)