eitaa logo
🌷همراه باشهدا تا آسمان🌷
877 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
6هزار ویدیو
17 فایل
ابرگروه( براهین )پاسخگویی به شبهات‌مذهبی وسیاسی روز در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/925368339Ca1732dd521 کانال《 براهین 》👈 @barahin کانال همراه باشهدا تا آسمان @shohadabarahin_amar آیدی مدیران @Sotoudeh2 @Janemanoseyedali
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🍃 اسٺ سلام همۂ نوڪرها بہ شہِ ڪرب و بلا پادشہِ بے سرها و بگویید بہ ڪه مهمان دارد بہ فداے قدم تو مادرها ❣️ 🌷 🌙
🌴خاطره ای از شهید مدافع حرم مهدی صابری مهدی توی وصیت نامه اش نوشـته بود: رسیدن بـه سـن ۳۰ سال، بعد از عـلی اکبر(ع) برایم است 🌷مـادرش مـی گـفـت: آخرین بـارے ڪه از بــرگشت ایران🇮🇷بــاهم رفتـیم بــعد از زیارت دیدم مهدے ڪـنار ســقا خـونـه ایستـاده ومـے خــنده.ازش پرســیدم:چـیه مـادر؟چرا میخـنـدی⁉️ 🔻گفت: ! امضای رو از امام رضا(ع) گرفـتم بـهش گفـتم: اگـه تـو شهیـد بشی مــن دیـگه کسی رو نـدارم. مهدی دســتش رو بــه آسمـان بـلـنـد کرد وگفت: مادر هست یاد شهدا باصلوات🥀 🌱 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 به مناسبت روز مادر و گرامی داشت مادران شهدا، همان شیرزنان که با خونِ فرزندانانشان، کشوررا بیمه کردند میلاد مادر خوبیها بانوی دو 🎊عالم حضرت زهرای مرضیہ(سلام‌الله عليها) 🌸و روز بزرگداشت مقام 🎊مادر و زن، بر همه مادران و زنان و دختران سرزمینم مبارک باد  ‎‌‌ ‎‌‌‌‌‌
°/قیمــٺ ندارد جاڼ تو قیمت ندارد ناله ے هـــرچه دلــــار و درهـم دنیاسٺ یک جاڼ فداے خنـــــــده‌ے‌آخـر/ یاد همه شیرمردان جاودان 🌹 _______________🌷_______________ ...قیمت شما را خدا معین کرد و خود هم خرید. به بالاترین قیمت های عالم بالا هم خرید. زندگی کنیم به سبک تا خریدار ما بشود خدا...!!! 🌘🕊🕊🌘
... از خیابان آرام آرام در حال گذر بودم! 🌷اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی؟... جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم... 🌷دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از از کوچه گذشتم...😔 به سومین کوچه رسیدم! 🌷شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... به چهارمین کوچه! 🌷شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی؟! برای دفاع از !؟! همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...😓 🌷به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم، از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... 🌷ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ، نگهبانی ... کم آوردم...😭 گذشتم... 🌷هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم ! هم ! هم ! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان می‌کرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم😞 و گذشتم... 🌷هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را می‌کردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود...😭 دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... .🥀🕊از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا، نمی توان گذشت... 🌷 @shohadabarahin_amar
🌨 است دیگر برف هم ببارد ، می آید پیش پسرش. هوای دلش عجیب تنگ است ... 🥀 🌱 @shohadabarahin_amar
مادری بود بنام ننه‌ علی. آلونکی ساخته بود در بهشت‌ زهرا (س)کنار قبر فرزند شهیدش شب و روز اونجا زندگی میکرد، قرآن میخوند سنگ قبر پسرش بالش‌ او بود و همونجا هم چشم از دنیا می‌بندد و کنار فرزندش خاک میشود این داستان یک شهید است خدا کند که در روز قیامت شرمنده این مادر نشویم... 🌹یاد کنیم همه ی مادران و همسران شهدا را با ذکر صلوات بر محمد و آل محمدوعجل فرجهم🌹 _______________ مراقب بازماندگان شهدا، بویژه مادران شهدا باشیم...!!! 🌘🕊🕊🌘
۱۶ سال بیشتر نداشت که شد و حالا این پسرک، نه تنها فرزند بلکه هم بازی و همه وجودش شده بود... احمد قد کشید و بزرگ شد و حالا از مادر اجازه مےخواست... این با جنگ بیگانه نبود سرزمینی نیست که به چشم استعمارگران نیاید... اما سلام بدرالدین به پسر اجازه رفتن داد... پسر رفت و مادر به چشم خود مےدید که پسرش، دوستش، هم بازی اش، پاره تنش دارد مےرود اما سر بلند کرد و گفت: عجب صبری دارند این ... عجب دل بزرگی دارند ... راست گفته اند هیچ تیری، بر پیکر شهید اصابت نمی کند مگر آنکه اول... از  قلب مادرش گذشته باشد همیشه "قلب مادرشهید"، زودتر شهید می شود ! 🥀 به کانال شهدایی براهین وعمار بپیوندید↙️↙️ @shohadabarahin_amar
. 🦋مادر شهید می‌گفت: شب‌ها هر از گاهی که بیدار می شدم می‌دیدم زمزمه‌ای از داخل اتاق داود به گوش می‌رسد وقتی در را آهسته باز می‌کردم می‌دیدم فرش را کنار زده روی خاک نشسته و گریه می‌کند، می‌گفتم داوود جان تو این راه رو میروی مدرسه و میای آخه تو که گناهی نکردی چرا گریه می‌کنی؟ می‌گفت: مادر جان برای شما دعا می‌کنم…! 🇮🇷🌷داود در میان بچه های من یک چیز دیگری بود ، داود آنقدر به خدا نزدیک بود و در زمان نوجوانی او شبی، خواب دیدم در عالم رویا سیدی نورانی، به من گفت این داود تو به دنیا ماندنی نیست و به زودی پر خواهد کشید وبه همین علت ترس از دست دادن او همیشه قلبم را می آزرد." 🥀داود پس از دو ماه ازدواج، مجدد راهی جبهه‌های جنوب شد و در مصاف با دشمنان میهن اسلامی شجاعانه نبرد کرد و در تاریخ ۹ اردیبهشت 61 یعنی فقط 10 روز  قبل از شهادت خود در تماس تلفنی که با مادر و همسر مکرمه‌اش داشت پس از شنیدن مژده مادر که پدر شدی...برگشت و گفت:« اما من مژده بزرگتری برای شما دارم که 10 روز دیگر موعد آن فرا می‌رسد »، تاریخ شهادتش را به خانواده اش اعلام کرد و سرانجام در روز یکشنبه 19 اردیبهشت 61 در خرمشهر بشهادت رسید . ( وداع با فرزندش چند روز قبل از شهادت ؛ سردار شهید داود حق وردیان در ۱۹ ۱۳۶۱ در عملیات بیت المقدس رسیدند.🌷 🥀 به کانال شهدایی براهین وعمار بپیوندید↙️↙️ @shohadabarahin_amar
🍃عشق حسین، تمام معادلاتِ عالم را به هم میریزد... عشق حسین، عاشق پرور است... عشق حسین، شهید پرور است❤ 🌴عشق به حسین، تازه داماد نصرانی را پایبند کربلا کرد و وهب به هوای عشق حسین، تازه عروسش را به مادر سپرد و عاشقانه به میدان زد. 🥀بعد از هزار و اندی سال، باز هم عشق حسین، اینبار تازه دامادی به نامِ عباس.متولد ماهِ اردیبهشت، ماهِ عاشقان.نور چشم پدر و قوتِ قلبِ ... درمهرماه نود،لباسِ مقدسِ پاسداری به تن کرد : در اردیبهشت نود و پنج، تازه عروسش را به اربابش سپرد و به دنبالِ عشقِ حسین(ع)، راهی دیارِ حضرت عقیله شد.😔 میدانِ جنگِ حلب، قتلگاهش شد جوانِ کربلا بارانی کرد😔 مادر می‌گوید: " عباس من برای مردن حیف بود! او باید شهید می‌شد" پدر می‌گوید:از همان دوران کودکی، مسیر بندگی را در پیش گرفته و نُه ساله بود که اعتکاف های رجبی اش را آغاز کرد"اما اکنون،معتکف آسمانها است⚘ 🥀 به کانال شهدایی براهین وعمار بپیوندید↙️↙️ @shohadabarahin_amar
🌷مادری بود بنام ننه‌علی آلونکی ساخته بود در بهشت‌زهرا بر قبر فرزند شهیدش شب و روز اونجا زندگی میکرد، قرآن میخوند سنگ قبر پسرش بالش‌ش بود و همونجا هم چشم از دنیا می‌بندد و کنار فرزندش خاک میشود 🥀این داستان یک شهید است خدا کند که در روز قیامت شرمنده این مادر نشویم...😔 یادی کنیم از همه ی مادران و همسران شهدا را با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد 🥀 به کانال شهدایی براهین وعمار بپیوندید↙️↙️ @shohadabarahin_amar
🌱محمدرضا! چه خبره، چرا زل زدی به مادر؟ - وقتی نماز می‌خونه، دوست داشتنی‌تر می‌شه. دقایقی بعد نماز مادر تمام شد. محمدرضا گفت:« قبول باشه !». مادرم به محمدرضا که کنارش نشسته بود، نگاهی کرد و گفت:« قبول حق پسرم!». 🥀محمدرضا خود را به مادر نزدیک کرد و ملتمسانه گفت:« مامان! برام دعا کن. می‌گن دعای مادر در حق فرزندش زود جواب می‌ده.». مادرم گفت:« همیشه واسه‌ی سلامتی و عاقبت به خیری‌تون دعا می‌کنم. حالا حاجتت چیه؟». محمدرضا زیر لب گفت:« دوست دارم شهید بشم، البته اگه لایق باشم.». ≺≺شهید محمد رضا ابراهیمی≻≻ منبع فرهنگنامه شهدای سمنان 🥀 به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️ @shohadabarahin_amar