🌷🌷خصوصیات اخلاقی شهید احمدمکیان
🍃طلبه ورزشکار بودودرخانواده ای مذهبی وروحانی تربیت یافت از کودکی با قرآن انس داشت .اراده ی قوی ومحکم داشت وحافظ قرآن بودند .احترام ویژه ای برای پدر ومادر قائل بود.خیلی زرنگ واهل کار بود.تعطیلات تابستان یا وقت هایی که از سوریه برمیگشت کاری برای انجام دادن دست وپا میکرد.
🍃آقا را خیلی دوست داشت وقتی بحثی پیش میآمد. برای دیگران به صحبت های آقا استدلال میکرد.
🍃نمازش همیشه اول وقت میخواند واهل نماز شب ونماز جماعت بود .گمنامی را دوست داشت .وصیت کرده بود که روی قبرش چیزی ننویسند وفقط بنویسند
تنها پرکاهی تقدیم به پیشگاه حق تعالی
یادش گرامی
#مدافعان_حریم_آل_الله
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهیداحمدمکیان😢🌷🌷🌷
شهید ایرانی که خواست
مزارش کنار شهدای #افغانستانی باشد
#شهید_احمد_مکیان
👈حافظ قرآن کریم. .
👈طلبه حوزه علمیه قم
👈از رزمندگان لشڪر#فاطمیون و از نیروهای سردار #شهیدسیدحکیم
👈 21 سال سن داشت
👈 فقط یکسال از ازدواجش می گذشت
👈 از ورزشکاران شهرک طالقانی ماهشهر بود، که به صورت داوطلبانه به جمع سپاهیان فاطمیون پیوست...
#شهادت_هنرمردان_خداست
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀قسمتی از وصیتنامه شهید احمد مکیان 🌷🌷🌷🌷
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀 شهید مدافع حرم احمد مکیان
🌷🌷🌷🌷
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙نماهنگ #شهدای_مدافعان_حرم🌷🌷🌷😔🥺
تقدیم به همه شهدا و مدافعان حریم آل الله و خانواده های معززشان .
🌱درسینه شراره های غم میریزم
خون پای ورودی حرم میریزیم
گر پابگذارید به صحن زینب
والله زمانه را بهم میریزیم
🌱ما جلوه ای از یک غضبِ عباسیم
بر حُرمتِ ناموس خدا حساسیم
#مارامدافعان_حرم_آفریدند
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
📢 رهبر معظم انقلاب درباره تحولات منطقه سخنرانی خواهند کرد
🔹️هزاران نفر از اقشار مختلف مردم چهارشنبه ۲۱ آذرماه ۱۴۰۳ با حضور در حسینیه امام خمینی(ره) با حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار خواهند کرد.
✏️ حضرت آیتالله خامنهای در این دیدار درباره تحولات اخیر منطقه به سخنرانی خواهند پرداخت.
💻 Farsi.Khamenei.ir
🌹ما باید قدر نعمت ولایت فقیه را بدانیم. به شفاعت شهدا امیدوار نباشید.
🌷 شهید با کسی قوم و خویشی ندارد، اگر راه شهدا که همان راه اسلام است را ادامه دادید از ما هستید و گرنه خیر.
🌷من از جانب خودم و دوستانم می گویم:
از یکایک شما بازخواست میکنیم که با خون ما چه کردید، آیا در مقابل کفر، منکرات و فساد فاسدان ایستادید یا گذشتید و گفتید به ما چه؟ اگر بی تفاوت بودید منتظر غضب ما باشید. اگر اشکی دارید، بر مظلومیت خاندان اهل بیت (علیهمالسلام) و سالار شهیدان بریزید».
🌷#غواصشهید_مهدی_دباغ
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🌷حسینجان! شهادت میدهم که سی سال با اخلاص و پاکی و سلامت و صداقت زندگیت را فدای اسلام کردی. تو بینظیری در وفا، صداقت، اخلاص و کتمان سر.
بخشی از نامهی حاج قاسم سلیمانی به حاج حسین پورجعفری
به مناسبت سالروز تولد شهید حاج حسین پور جعفری ( ۱۳۴۵/۱/۸ )
#شهیدحسین_پورجعفری
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
🌷همراه باشهدا تا آسمان🌷
داستان«ماه آفتاب سوخته»🌙🌞 قسمت 8⃣ 🌟ولید در حالیکه آشکار لحن بیانش می لرزید گفت: ای کاش ولید از مادر
🌙داستان«ماه آفتاب سوخته🌞
قسمت: 9⃣
🌟رباب بوسه ای از گونهٔ علی اصغر گرفت و او را در دامان دخترش سکینه گذاشت وگفت: مراقب برادرت باش، در دلم آتش و ولوله ای برپاست، می خواهم با نگاه به چهرهٔ پدرت، خنکای آبی به شعله های این آتش بریزم و سپس از اتاق خارج شد و به سمت اقامتگاه مولایش به راه افتاد.
رباب آنچنان بی تاب بود و با هروله راه می رفت که توجهی به اطراف نداشت، سریع خودش را به حجره همسرش رساند، در باز بود و رباب که نمی خواست بی اذن مولایش داخل شود، گوشهٔ پرده را بالا زد و میخواست اجازه بگیرد که قامت زیبای دلبرش در لباسی سفید و پاکیزه در حالیکه مشغول کُرنش و عبادت در مقابل خداوند بود را مشاهده کرد.
🌟رباب عاشق این صحنه بود، او عاشق بزرگمرد زمانش بود که خداوند عاشقانه او را می خواست و رباب بارها و بارها علاقهٔ خدا به ذبیح اللهش را از زبان پیامبر که برای او نقل شده بود، شنیده بود.
رباب نگاهی مملو از مهری بی انتها به حسین که بی شک تمام جانش بود، نمود، دستش را روی قلبش گذاشت تا آرام تر بتپد و به خود اجازه نداد وارد اتاق و مزاحم خلوت همسرش با خدا شود، همان کنار در نشست و همچنان گوشهٔ پرده را بالا گرفته بود تا عشقش را سیر تماشا کند، با هر رکوع او ،رباب شعری می گفت و با هر سجده حسین، خدا را شکر می کرد که چنین موهبتی به رباب عنایت شده...
🌟بالاخره نماز عشق تمام شد. رباب فوری از جا برخواست ، رباب نمی خواست حسین او را در حالیکه بر درگاهش نشسته ببیند ،چون میدانست حسین او را بسیار دوست دارد و هر وقت رباب به همسرش وارد میشود ،بهترین جای را به او میدهد.
رباب شعری را که حسین برایش سروده بود زیر لب تکرار کرد:به جان تو سوگند! من خانهای را دوست دارم که سکینه و رباب در آن باشند. آنها را دوست دارم و تمامی داراییام را به پای آنها میریزم و هیچ کس نباید در این باره با من سخنی بگوید.
و ناگهان عشق آتشین رباب،آتشین تر شد، آنچنان که میترسید به درون حجره رود و تاب تحملش تمام شود و...
در این هنگام چندین مرد از بنی هاشم را دید که به سمت حجره امام می آیند، فورا در تاریکی شب در گوشه ای پناه گرفت تا مزاحم آنها نباشد.
مردان بنی هاشم جلوی حجره ایستادند و یکی از آنها پرده را به کناری زد و گفت: السلام علیک یا مولای یا ابا عبدالله...همانطور که امر کرده بودید، سی نفر از مردان شمشیر زن بنی هاشم آماده اند تا به هرجا امر کنید با شما آییم..
🌟صدای این مرد چقدر برای رباب آشنا بود ....آری درست است او کسی جز قمر بنی هاشم نمی توانست باشد، آخر ادب عباس حکم می کرد که حسین را نه برادر بلکه مولای بخواند و این از عشق ام البنین به دختر رسول الله بود که فرزندانش را چنین بار آورده است..
رباب با خود فکر کرد ، یعنی چه شده و این موقع شب، مولایش حسین به کجا می خواهد برود؟ آنهم با سی مرد جنگی و باشهامت چون عباس...
ادامه دارد..