🌷همراه باشهدا تا آسمان🌷
#نمازباحضورقلب 🌱نماز مثل لباس هست هم شما باید مواظبش باشی، هم نماز مواظب شما هست... #التماس_دعا
اللهُم خير الأمور، خير الأشخاص،
خير الأيام....🤲
خدایا بهترینِ چیزها،
بهترینِ آدمها، بهترینِ روزها بهترین خیرات
لطفا برای همه بندگانی که به تمنای نگاهت روز و شب نمی شناسند...
التماس دعای برآوردن حاجات همه بندگان مخلص خدا 🙏
مصطفیمیگفت :
آدم باید هیچ بشه تا به خدا برسه...
اول باید پیش خدا زمین بخوریم تا بتونیم بریم آسمون پیش خودش!
امروز ۱۹ شهریور مصادف با روز تولد شهید مصطفی صدرزاده
تولدت مبارک فرزند غیور ایران 🇮🇷🌷
#تولدتمبارکرفیقشهیدم
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال شهدایی براهین وعمار بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
ای بُغض فروخفته مرا مَرد نگه دار
تا دستِ خداحافظیاش را بفشارم ...
قاب زیبای مادر و پسری از لحظه
خداحافظی 💔🥺
شهید جواد رحمانی نیکونژاد؛ او در شهریورماه سال۱۳۶۲ در سردشت در درگیری با گروهکهای ضدانقلاب به شهادت رسید.
#شهید_جواد_رحمانی_نیکونژاد
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال شهدایی براهین وعمار بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
🇮🇷🌷شهادت فرصتی است برای رسوایی دل های عاشق و آگاهی مردم از خوبی های خوبانی که گمنام بوده اند
و محل اثبات صداقت و شجاعت
مدافعان حق است..
سالروز شهادت
شهید مدافع حسن تمیمی
الهی الحقنا بالشهدا والصالحین
#سلام_خدابرشهیدان
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال شهدایی براهین وعمار بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🌷لحظاتی باتشییع پیکر مطهر شهید مدافع حرم حسن تمیمی در قرچک....
#سالروزشهادت
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال شهدایی براهین وعمار بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 الگویی برای انتخاب استاندار؛ برسد به دست دولت جدید..
جوانترین استاندار ...
نام و یاد شهدای پرواز اردیبهشت گرامی 🌷🌷
#فرزند_ایران
#شهیدمالک_رحمتی
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال شهدایی براهین وعمار بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مجموعه #رفیق
🇮🇷🌷شهید مهدی زندی
شهید حاج قاسم سلیمانی: «شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می شود. تمام شهدا دارای این مشخصه هستند»
"نقاشی شنی "
#سلام_خدابرشهیدان
#شهادت_هنرمردان_خداست
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال شهدایی براهین وعمار بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
#نمازاول_وقت_سفارش_مردان_خدا
🌿همیشه نمازش #اول_وقت بود. در جبهه چفیه را پـهن میکرد و مشغول نماز میشد.
استعداد و ضریب هوشی بالای بابک باعث متمایز شدنش نسبت به سایر نیروها در دوره آموزشی شده بود و در انتهای دوره آموزشی به عنوان سرگروه تیم اول تخصص خودشان انتخابشد.
🥀بابک از نیروهای فعال بسیج بود. در دوران سربازی بارها در خواست اعزام به سوریه داده بود اما چون امکان اعزام سرباز وجود نداشت درخواستش رد شدهبود.
می گفتند راهی آلمان است اما سر از سوریه درآورد و...شد
مدافعان حرم...
#نمازاول_وقت_سیره_شهدا
#شهید_بابک_نوری_هریس
#التماس_دعای_ظهوروشهادت
🇮🇷🥀امروز روز ولادت شهیدی از دیار علویان ،بزرگ مردی عارف و عاشق ابا عبدالله ..
شهید «اسماعیل خانزاده» نوزدهم شهریور ۱۳۶۳، در شهرستان محمودآباد(مازندران) دیده به جهان گشود.
مدافع حرم حضرت زینب کبری سلام الله علیها در تاریخ ۲۹/۰۹/۹۴ توسط تروریستهای تکفیری در سوریه به شهادت رسید..
تولدت مبارک فرزند غیور ایران زمین 🌷🌷
#سلام_خدابرشهیدان
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال شهدایی براهین وعمار بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
🎥چشم های زیبایی که به نامحرم نگاه نکرد
خاطره مادر شهید #عباس_آبیاری از فرزندش
🥀 از شهادت مدافع حرم، «عباس آبیاری» بشنوید:
داعشی ها دستهای عباس رو به تویوتا میبندن. بر اثر حرکت مخالف، دست و پا از هم جدا میشه و تیکههای بزرگ رو با قمههای بزرگ از هم جدا میکنند و مثل گوشت قربونش تیکه تیکه میکنن..
چه قراری با حضرت عباس داشتی....😭
#شهیدعباس_آبیاری
#مدافعان_حریم_آل_الله
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال شهدایی براهین وعمار بپیوندید↙️
@shohadabarahin_amar
🌷همراه باشهدا تا آسمان🌷
🥀🥀 #سپر_سرخ
#قسمت_چهارم
▫️دستانم به سوزن سِرم میلرزید و او برابر دیدگانم بیخبر از حال خرابم با لحن گرم کلامش همچنان میگفت:«هرکاری صلاح میدونید انجام بدید،من میرم از مادرش میپرسم.»
نمیدانست سه سال رؤیای دیدارش را حتی به خواب هم نمیدیدم که دیگر منتظر پاسخم نماند و به سرعت از چادر بیرون رفت.
▪️گریه کودک دلم را زیر و رو کرده و من توانی برای پرستاریاش نداشتم که بالای سرش زانو زده بودم و دیگر نه فقط دستانم که تمام بدنم میلرزید.
دو روز پیش در بیمارستان فلوجه دلتنگ دیدارش شده بودم، دیروز به پاس محبت بیمنتش راهی ایران شدم و امروز پس از سه سال دوباره در آینه چشمانم جان گرفته و از همین معجزه نفسم بندآمده بود.
▫️با بیقراری به سروصورت کودک دست میکشیدم تا آرامَش کنم و میترسیدم با این انگشتان لرزان به دستش سوزن بزنم که مثل چشمان بیمار او به گریه افتادم.
دیدن صورت مهربانش، تمام ترس و وحشت آن شب را به دلم کشانده و میان برزخی از بیقراری پرپر میزدم.
▪️در خلوت این چادر و در گرمایی که بیش از آتشبازی آفتاب از آتش احساس او به دلم افتاده بود، همه اضطراب آن روزها به خاطرم آمده و فقط حس حضور و حمایتش را میخواستم که دوباره برگشت.
قد بلند و قامت چهارشانهاش تمام قاب نگاهم را پر کرد و بهنظرم تمام راه را دویده بود که نفسنفس میزد:«مادرش میگه...» او میگفت و بهخدا من نمیشنیدم چه میگوید! ای کاش نگاهم میکرد شاید وحشت چشمانم بهخاطرش میآمد و نمیخواست حتی لحظهای نگاهم کند که چشمش به کودک ماند و با همان لحن لطیفش پرسید:«عفونت کرده؟»
▫️نمیخواستم اشکهایم را ببیند که دستپاچه به صورتم دست میکشیدم و همین دستهای لرزان دلم را رسوا میکرد.
در این لباس حتی از آن شب هم مهربانتر شده بود و نمیشد اینهمه تپش قلبم را پنهان کنم که صدایم در سینه فرو رفت و یک کلمه پاسخ دادم:«نمیدونم.»
▪️از نگاه سرگردانش پیدا بود از این پرستار بیدست و پا ناامید شده که به پشت سر چرخید و همزمان اطلاع داد:«من میرم نماز و برمیگردم میبرمش!» و دوباره مقابل چشمانم از چادر بیرون رفت.
در این سالها، هزاربار این صحنه را در پرده خیالم دیده و هزارحرف برای گفتن چیده بودم و حالا که برابرم جان گرفته بود، حتی نشد اشکهای آن شب را به یادش بیاورم و حیران مانده بودم تا نورالهدی برگشت.
▫️رطوبت وضو به صورتش مانده و زیرلب ذکری میگفت که گیجی چشمانم، نگاهش را گرفت و میان ذکرش به حرف آمد:«چی شده؟»
دیگر طاقت گریههای کودک را نداشتم؛ با دستم اشاره کردم به او برسد و با حالی که برایم نمانده بود از چادر بیرون رفتم.
▪️آوای اذان ظهر از بلندگوی یکی از خودروهای سپاه بلند شده و من میان اینهمه آب و گِل دنبال او بودم که چشمم هر طرف میگشت و در این روز بهاری خوزستان، فقط شبهای سیاه فلوجه را میدیدم.
سه سال پیش فلوجه آزاد شد و همان زمان سه سال از سقوط شهر به دست داعش میگذشت.
▫️شهری که از زمان حمله آمریکاییها، بهشت تکفیریها و بعثیها شده و حضور همین دشمنان تشنه به خون شیعه، زندگی معدود خانوادههای شیعه در این شهر را جهنم کرده بود.
فلوجه زاویه سوم مثلث بغداد و کربلا بود و ازهمین نقطه،این دو شهر و حتی مسیر اربعین را با خمپاره میکوبیدند و هر روز شیعیان کربلا و کاظمین، قربانی عملیاتهای انتحاری تروریستهای حاضر در این منطقه میشدند.
▪️هنگام حمله داعش هم با خیانت بعثیها، فلوجه بیهیچ مقاومتی به استقبال داعش رفت و ازهمان ابتدا جوانان بسیاری از خانوادههای بعثی سرباز داعش شدند.
در جشن بیعت سران عشایر بعثی با ابوبکرالبغدادی، به جای گوسفند یکی از اسرای ارتش عراق را مقابل پای شیوخ بعثی کشتند و این تنها برای جشن بیعت بود که همان روزهای اول، چهارصد نفر از سربازان ارتش را با شلیک مستقیم گلوله به سرشان اعدام کردند و جسد همه را در گودالی روی هم ریختند.
▫️دیگر از سرنوشت باقی اسرای ارتش بیخبر بودیم و هنوز نمیفهمیدیم چه بلایی سر این شهر آمده تا روزی که داعش عروس و دامادی را با بستن مواد منفجره به بدنشان تکهتکه کرد.
در فلوجه هم مثل موصل و دیگر شهرهای تحت تصرف، داعش قوانین خودش را اجرا میکرد و جرم این زن و شوهر جوان تنها عدم ثبت ازدواجشان در دفتر شرعی داعش بود که به وحشیانهترین شکل ممکن اعدام شدند.
▪️آن شب از بیمارستان به خانه برمیگشتم؛ ضجههای دختر بیچاره را میشنیدم که بیرحمانه او را برای محاکمه در خیابان میکشیدند، دامادش را از پشت سر با فشار اسلحه هل میدادند و باز باور نمیکردم سرانجام آن محاکمه، پارهپاره شدن پیکرهایشان باشد.
کافی بود دختر و پسر جوانی را در شهر با هم ببینند و صورت آن دختر برایشان دلپسند باشد که به هر بهانهای پسر را دست بسته با شلیک گلوله به سرش اعدام میکردند و دختر را به کنیزی میبردند...
✍فاطمه ولی نژاد
#ادامه_دارد
برگی از خاطرات شهدا🌷🌷
🥀هنگام اعزام به سوریه همه مایحتاج منزل به غیر از خرما را خریده بود،گفتم: حسن آقا فقط خرما نخریدید که آن را خودم تهیه میکنم،با هم خداحافظی کردیم و رفت،اما چنددقیقه بعد بازگشت، دو جعبه خرما خریده بود،گفت:فاطمه خانم،این هم آخرین خرید من برای شما و بچههایم.
🥀قرآن آوردم و گفتم:حالا که بازگشتید، از زیر قرآن رد شوید،گفت:اول شما و بچهها رد شوید،رد شدیم،گفتم:حالا نوبت شماست،گفت:می ترسم نکند خداوند حاجت دل من را ندهد،گفتم:به خاطر دل من از زیر قرآن رد شوید،از زیر قرآن ردشان کردم و همسفر زندگیام را به خداوند سپردم و گفتم:خدایا هرچه خیر است،برای من بفرست.
🌷همیشه میگفت:دوست دارم با زبان روزه و تشنهلب مثل آقا اباعبدالله(ع) شهیدشوم،همان شدکه ایشان میخواست، در ماه رمضان اعزام و با زبان روزه و بر اثر اصابت ترکش خمپاره شهید شد.😭
راوی :همسر شهید
🍁عاقبتتون ختم به شهادت 🍁
🌷همراه باشهدا تا آسمان🌷
🍃🌺 بسم الله الرحمن الرحیم 🌺🍃 📢 ابرگروه براهین و قرارگاه عمار برگزار میکند: 🔹 موضوع نشست: 🌹
شروع نشست شهدایی 🌷🌷🌷
هم اکنون در گروه براهین
برای عضویت و همراهی دراین نشست
شهدایی با ما همراه باشید ..⬇️⬇️
http://eitaa.com/joinchat/925368339Ca1732dd521
سلام مهدی جانم❣
🌿چشمانم در انتظار دیدارت به راه مانده است .
موهایم در حسرت ظهورت ، سپید گشته است .
جانم از التهاب غیبتت ، به لب رسیده است ...
🍂تمام این عمر را در آرزوی لحظه ی زیبای آمدنت ، حسرت بار و غم انگیز ، سر کرده ام ...
تو را به چشم به راهان بیقرار ، قسم ...
مهربانم...
نگذار دیدار به قیامت افتد ...
🌱قسم به ماه دو نیمه به وقت تنهایی
قسم به زلزلة القلب و عشق و شیدایی...
🌱قسم به آیه ی چشمت به معجزه به غزل
تو را قسم به خدایت چه وقت می آیی؟
#العجلمولایغریبم
تعجیل در فرج مولایمان صلوات