eitaa logo
『‌شُھداۍِدهه‌هشتـٰادۍ』
1.7هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
34 فایل
در ایــن کـانـــال یاد میگیریم کـــ چگونھ #شہیدانــھ زندگے کنیم ٵندَکے شࢪٵیِــِطٓ @sharaete80
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امشب ان شاالله ساعت ۱۱ محفل داریم
🖤بـسم‌اللہ‌الرحمن‌رحـیم🖤
نمیدونم‌‌مقدمہ‌روضہ‌رو‌چجور‌شرو‌ع‌ڪنم
اول‌با‌‌چـند‌تا‌بیت‌شعـر‌آغازمیڪنم
یڪۍ‌یڪۍ‌یتیما‌امشـب كنار‌خـونہ‌ساداتن...💔
همہ‌تو‌دستاشون‌یہ‌ڪاسہ‌شیر‌ تـو‌انتظار‌ملاقاتن...😔
طبیب‌گفتہ‌برای‌این‌سر‌ پـید‌ا‌نمیشہ‌دیگه‌مرحـم
طبیب‌امام‌حـسن‌(؏) رو‌صد‌امیزنھ... میبردش‌تو‌حـیاط‌و‌آروم‌بہشون یہ‌چیزے‌میگہ💔
تو‌چند‌لحظہ‌امام‌حـسن‌شڪست💔
همہ‌دورشون‌رو‌گرفتن‌ڪه‌بپرسن طبیب‌چے‌گفتہ؟! با‌هق‌هق‌گفت: طبیب‌ به‌باباعلے‌گفتہ وصیتت‌رو‌بڪن‌علی‌تو‌دیگہ‌نمی‌تونے‌بمونے
دره‌ خونه‌ امام‌کنار‌ه‌ یتیما‌ی‌ڪوفه‌ ابوفاضل‌‌هم‌وایستاده‌بو‌د‌و‌اشک‌میریخت
همہ‌داشتن‌گریھ‌ میکردن😭 کہ‌امام‌علے‌فرمودند: همہ‌برن‌فقط‌بچہاے‌فاطمه‌بمونن😔
تا‌پـسره‌ام‌البنین‌خواست‌بره‌ امام‌علے‌فرموند:ڪجا؟!نرو؟!
میخواستم‌تازه‌بچها‌رو‌بہ‌‌تو‌بسپرم‌ عباس‌جان...😭💔
دقیقا یه روزی تو ڪربلا موقع رفتن ابوفاضل همه بچه‌ها اومدن گفتن عمو مارو میخوای تنها بزاری و برے...😭🥀
اخ‌خدا...💔
وار‌د‌خونہ‌علے‌میشھ.. وقتی وارد شد بوے رایحہ گلے رو حس میکنہ متوجه میشن که بوے مادره..🕊
ڪل اتاق رو بوے گل یاس پر کرده بود🥀
با اینکه نمیدیدن بانو رو ولے هروقت این بو میومد متوجہ میشدن ڪه مہمون مادر شدن...✨
اخہ دقیقا تو گودال‌هم‌ همین‌ بو‌ تو‌ فضا پر شده بود😭
وقتے وارد گودال شد عباس فهمید مادر حضور داره گفتند :سـلام مادر🤚
مادر سرش رو بوسید و کشید بیرون تیر رو از چشمش
بانو دست رو سرشون ڪشیدن و فرموند:تو کاره خودتو کردے مادر💔
من براۍ لب خشڪ بچها گریہ میکنم اما بیشتر برای چشم تو گریہ میکنم عباسم
مادر شروع کرد هق هق کردن بدنش میلرزید ...😭 اخہ پسرشو دید که دارن سرش رو از تنش جدا میکنن...😭
با صدای نالہ جانسوزی هی صدای مادر بلند میشد....💔
هۍ صدا میزد: بٌنَیَ بـٌنَیَ قتلوڪ آب ندادن بہت عزیزه مادر...😭