ایتا - 『‌شُھداۍِدهه‌هشتـٰادۍ』

آقا‌رفتن‌و‌مشک‌رو‌‌ا‌ز‌
خیمه‌برداشتن‌...

398 مشاهده17:32

همہ‌ی‌بچہ‌ها‌گفتن‌:
عمو‌داره‌میره‌با‌،آب‌برمیگرده..

388 مشاهده17:32

خیلی‌بده‌...
خیلی‌بده‌مردی‌قولےبده‌‌‌و‌
بہ‌هر‌دلیلے‌نتونه‌اون‌قول‌رو‌
برآورده‌کنه...💔

341 مشاهده17:32

آقا‌آمد‌خدمت‌امام‌حسین‌و‌گفت:
یا‌اخاه!!
آیـا‌،رخصت‌جهاد‌بہ‌من‌میدهی..؟!

298 مشاهده17:33

امام‌حسین‌فرمود:
ای‌برادر..!
تو‌،پرچمداࢪ‌منے‌..
اگہ‌تو‌شهید‌بشی‌‌لشکر‌من‌ا‌ز
هم‌میپاشھ...💔

264 مشاهده17:33

آقا‌حضرت‌ابوالفضل‌بہ‌
ارباب‌عرضه‌داشت:
آقا‌سینہ‌ام‌تنگ‌آمده‌و‌از‌
زندگی‌خسته‌شده‌ام‌...😔

250 مشاهده17:34

امام‌حسین‌‌بہ‌شدت‌
بہ‌گریه‌افتادن...😭

251 مشاهده17:34

گفتن‌آخه‌برادرم‌...💔😭

252 مشاهده17:34

بعـد‌آقا‌رفتن‌ا‌ز‌‌حضرت‌زینب‌و
بچہ‌ها‌خداحافظی‌کنند...

247 مشاهده17:34

برای‌حضرت‌رقیہ‌خیلی‌‌
سخت‌بود‌آخه‌خیلے‌‌عموشو‌
دوست‌داشت...💔😔

246 مشاهده17:35

حضرت‌رقیہ‌فرمودند‌عمو‌جون‌
اگه‌آبم‌نیوردی‌ولے‌برگردیا...

1 مشاهده17:35

راستے‌عمو‌جون‌میدونی‌
چقدࢪ‌دوستت‌دارم‌دیگہ..؟!

1 مشاهده17:36

مطالب بعدی