پیام مهم السنوار درباره دستاوردهای مقاومت
رئیس حماس در نوار غزه:
🔹گردانهای القسام عملیاتهایی بیسابقه و شدید ضد دشمن انجام داده و ارتش اسرائیل را در هم شکستند.
🔹گردانهای القسام در طول جنگ زمینی با دشمن دست کم ۵ هزار نظامی و افسر صهیونیست را هدف قرار دادند که یک سوم آنها کشته و یک سوم دیگر به شدت مجروح و یک سوم دیگر دچار معلولیتهای دائمی شدهاند.
🔹همچنین در سطح تجهیزات ارتش صهیونیستی نیز ۷۵۰ خودروی نظامی دشمن به طور کامل یا جزئی منهدم شده است.
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
هلاکت ۴۸۹ نظامی صهیونیست در غزه
🔹ارتش رژیم صهیونیستی اعلام کرد که ۴۸۹ نظامی از ۷ اکتبر (شروع عملیات طوفان الاقصی) تاکنون کشته شده است.
🔹بر اساس گزارش فوق ۱۶۲ نظامی صهیونیست پس از شروع نبردهای زمینی در غزه به هلاکت رسیده است.
🔹تاکنون، ۳ فرمانده لشگر ۴ فرمانده گردان و چند تن دیگر افسران ارشد رژیم صهیونیستی در جنگ غزه به هلاکت رسیدهاند.
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
9.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حاج قاسم گفت «سید رضی» تو هم باید شهید بشی!
🔸خاطره شهید سید رضی موسوی از فرماندهان بدون مرز سپاه در سوریه که امروز توسط رژیم صهیونیستی به شهادت رسید.
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
ایستاد پای امام زمان خویش
امروز ۴ دی سالروز شهادت شهید مدافع حرم
#قاسم_تیموری
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️برنامه مربوط به شهید سید رضی موسوی که از شبکه ۱۴ اسرائیل در ۴ جولای ۲۰۲۲ پخش شده
متن خبر:
🔹سیدرضی رابط ایران در سوریه، مدیر دفتر رابط بین دمشق و تهران است.
او به عنوان مغز متفکر، جابجایی تجهیزات به انبارهای مهمات در سوریه یا به حزب الله لبنان را در منطقه دمشق انجام می دهد.
🔹کسانی که انتقال سلاح به سوریه و لبنان را برنامه ریزی میکنند واحد ۱۰۹ سپاه پاسداران است، مغز متفکری که برای اسرائیل بسیار تهدید کننده است.
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
📸تصاویری از شهید مدافع حرم سردار سرتیپ پاسدار سیدرضی موسوی
♦️جزئیات شهادت سردار سید رضی موسوی از زبان سفیر ایران در سوریه
🔹حسین اکبری سفیر ایران در سوریه: امروز ساعت ۲ایشان در سفارت بودند و در محل دفتر کارشان حضور داشتند و سپس در بعد از ظهر به محل اقامت و منزلشان در محله زینبیه رفتند. با توجه به اینکه همسر این شهید معلم هستند در آن ساعت در منزل حضور نداشتند و در ساعت ۴:۲۰ بعد از ظهر، منزل ایشان ظاهرا با سه موشک رژیم صهیونیستی هدف قرار میگیرد و ساختمان تخریب میشود پیکر این شهید به حیاط پرتاب میشود.
🔸ایشان دیپلمات و رایزن دوم در سفارت بودند که گذرنامه دیپلماتیک و اقامت دیپلماتیک در اینجا داشتند و در واقع بر اساس کنوانسیونهای بینالمللی ۱۹۶۱ و کنوانسیون ۱۹۷۳ این حمله به عنوان جنایت از سوی رژیم صهیونیستی انجام شده است.
📌صهیونیستها ضمن اینکه این جنایت را مرتکب شدند به حوزه امنیت کشور سوریه نیز تعدی کردند زیرا که تامین امنیت دیپلماتها به عهده کشور میزبان است. ایشان در در مدت زمان حضورشان در سوریه فعالیت مستشاری داشتند.
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥جزئیات شهادت سید رضی موسوی از زبان سفیر ایران در سوریه
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥رئیس ستاد پشتیبانی از جبهه مقاومت: صهیونیستها قبلا ۲ بار به شهید سید رضی موسوی سوءقصد کرده بودند.
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهید سید رضی موسوی: مشکی پوشیدن را ترک نکردم چون حاج قاسم به من وعدۀ شهادت داده بود.
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌹🇮🇷 #سالروز_شهادت* 🇮🇷🌹
🌹السلام علیکم یا اولیاءالله و احبائه 🌹
🌹السلام علیکم یا اصفیاءالله و اودائه 🌹
🌹السلام علیکم یا انصار دین الله 🌹
🌹السلام علیکم یا انصار رسول الله 🌹
🌹السلام علیکم یا انصار ابی عبدالله 🌹
#سالگرد_لاله_سرخی_از_نیروی_انسانی*
🌹سلام بر شهیدان راه حق 🌹
🌹سلام بر شهیدان دفاع مقدس 🌹
🌹سلام برشهیدان نیروی انسانی🌹
🌹سلام برشهیدان عزیز جلایی پور 🌹
🌹 #سلام_بر_شهید_گرانقدر 🌹
🌹 #حسین_جلاییپور 🕊
🌹تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۵ 🕊
🌹محل شهادت: ام الرصاص 🕊
🌹نام عملیات: کربلای ۴🕊
سی و هفتمین سالگرد شهادت افتخار نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، شهید والامقام
#حسین_جلاییپور را گرامی می داریم و سالروز آسمانی شدن و کسب #شایستگی_مقام_شهادت* ایشان را به خانواده محترم شهیدان جلاییپور تبریک عرض می نماییم.
به ارواح طیبه و ملکوتی تمامی شهدا بویژه شهیدان عزیز محمدرضا، علیرضا و حسین درود و سلام می فرستیم و از درگاه خداوند متعال تقاضای علو درجات مسئلت می نماییم.
#نثار_روح_ملکوتی_اش_صلوات
🌹🌸🌹🌸🌹
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
شهدای نیروی انسانی:
🌹🕊️🌹🕊️🌹
معلمی که از جیبش برای بچهها خرج میکرد.
رفقا برنامه ریزی کرده بودند، چند تا امتحان طراحی کرده بودند که بچه های مستضعفی را که با استعداد بودند شناسایی کنند. می خواستند مستقیم و غیر مستقیم با این بچه ها ارتباط داشته باشند.
شهید حسین جلائی پور از دانشجویانی بود که در دفتر سیاسی سپاه، به روایتگری جنگ پرداخت و در 4 دی ماه 1365 در جریان عملیات کربلای 4 به شهادت رسید.
حسین، سومین شهید از خانواده جلائی پور بود و قبل از آن، برادرهایش علیرضا و محمدرضا به شهادت رسیده بودند.
مرتضی قاضی درباره او و دو راویِ شهید دیگر به نام های محسن فیض و حمید صالحی که از دانش آموزان دبیرستان مفید بودند، کتابی تدوین کرده که بخش هایی از این کتاب با محوریت شخصیت شهید حسین جلایی پور را تقدیمتان می کنیم؛
سال ۶۲ حسین دیپلمش را گرفت و امتحان کنکور داد. دانشگاه تهران رشته مکانیک قبول شد. بعد ار شهادت دو برادرش حسین ستون خانواده بود. بیشتر از همه توی خانه و کنار پدر و مادر بود. توی خانه کمک مادر بود؛ خرید می کرد، حتی ظرف ها را هم می شست. خیلی به پدر و مادرم احترام می گذاشت.
از آن طرف رشته مکانیک دانشگاه تهران هم رشته آسانی نبود. حسین درسش را می خواند، ولی از آنهایی نبود که فقط سرش توی کتاب و درس باشد؛ فوق برنامه هایش زیاد بود.
کوه و ورزش حسین هیچ وقت ترک نمی شد. از آن طرف خیلی هم بچه هیئتی و به اصطلاح اهل شور بود.
عاشق امام حسین (ع) و عزاداری برای اباعبدالله بود. تکیه کلامش این بود: «حسین (ع) تمام وجودمو تسخیر کرده.» عشق و علاقه اش به امام حسین فقط از روی احساس نبود؛ خیلی هم مطالعه می کرد. یک کتاب «مقتل امام حسین» داشت که مدام بهش مراجعه می کرد.
خودش هم بعضی وقت ها مداحی می کرد. مداحی های حسین از دوران راهنمایی و دبیرستان شروع شد. از بچگی خیلی همراه پدرم به هیئات و مجالس مذهبی می رفت و توی این جلسه ها شعر، سرود و مقاله می خواند. کم کم که بزرگتر شد، رویش بیشتر شد و مداحی هم می کرد. هرجا که به قول معروف مجلس بی ریا بود، برای امام حسین نوحه می خواند. حتی آخرین باری که می خواست برود جبهه، قبل از اعزام، روضه وداع خوانده بود و ضبط کرده بود. تا همین چند سال پیش نوار صدایش را داشتیم.
حسین کنار درس دانشگاه، تدریس هم می کرد. سال ۶۳ همراه با چند تا از رفقایش مثل حمید صالحی و محسن فیض و امیر مینا پرور می رفتند مدرسه راهنمایی امام هادی توی جنوب شهر و ریاضی و قرآن درس می دادند. نه حسین و نه هیچ کدام از بچه ها بابت درس دادن پول نمی گرفتند؛ حتی از جیب خودشان هم برای بچه ها خرج می کردند. یادم هست حسین خیلی معلمی را دوست داشت و سعی می کرد چیزهایی را که توی مدرسه مفید یاد گرفته بود، به بچه های مدرسه یاد بدهد.
با رفقا برنامه ریزی کرده بودند، چند تا امتحان طراحی کرده بودند که بچه های مستضعفی را که با استعداد بودند شناسایی کنند. می خواستند مستقیم و غیر مستقیم با این بچه ها ارتباط داشته باشند و بهشان کمک مالی و فکری کنند. به قول خودشان دنبال "کادرسازی" بودند. حتی یک بار برای تشویق این بچه ها یک سری جایزه خوب هم خریده بود و خیلی قشنگ کادو کرده بود. خط من خوب بود؛ حسین به من گفت که با خط خوش اسم بچه های ممتاز را روی کادوها بنویسم، روزی که می خواست جایزه را به بچه ها هدیه بدهد، روی پا بند نبود؛ انگار داشت پرواز می کرد. هیچ وقت حسین را آنقدر خوشحال و سرحال ندیده بودم. عشقش بود و همین بچه های مستضعف.
حسین بیشتر از همه رفقا تدریس توی مدرسه را پیگیری می کرد. رفقا می رفتند جبهه و هر چند وقت یک بار نبودند، ولی حسین نمی توانست همراهشان برود. بعد از محمدرضا و علیرضا به مادرم خیلی فشار آمده بود. مادرم
رضایت نمی داد که حسین هم برود جبهه. حتی حسین به من گفت که بیاید کردستان پیش من، ولی مادرم به خاطر ماجرای گروگان گیری من و علیرضا توی کردستان به حسین اجازه نمی داد؛ می ترسید. من هم اصرار نمی کردم بیاید کردستان؛ خطرش خیلی زیاد بود.
مادرم وابستگی شدیدی به حسین داشت. ما به حسین می گفتیم: «تو اگه شهید بشی، خیلی برای خانواده سخت میشه.» حسین هم تا سه، چهار سال بعد از شهادت علیرضا، توی خانه حرفی از رفتن نمی زد؛ خجالت می کشید. دلش نمی آمد مادرم را ناراحت کند. از آن طرف هم راضی نبود بدون رضایت پدر و مادرم برود جبهه، عاشق جبهه بود، رفتن رفقایش را می دید، ولی می سوخت و می ساخت. همیشه به مادرم می گفت: «من به گناه بزرگی که کردم اینه که بعد از رضا و علیرضا هستم.»
سال ۶۵ سپاه طرح شش ماهه دانشجویی را راه انداخت. حسین هم که دنبال فرصت بود، پاپی مادرم شد تا رضایتش را بگیرد؛ من هم واسطه شدم. جایی که قرار بود مستقر بشوند، تقریبا پشت جبهه بود و با خط مقدم خیلی فاصله داشت، خطری نداشت. حسین هرطور بود رضایت مادرم را گرفتم و رفت اهواز و همان جا مشغول شد.