eitaa logo
شهدای نیروی انسانی
314 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
6.1هزار ویدیو
8 فایل
این کانال بمنظور ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا و تجلیل از ایثارگران به ویژه خانواده محترم و معزز شهدا تشکیل شده است. آدرس کانال در تلگرام https://t.me/shohadanirooensani ارتباط با ادمین: @shohadayad72
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃چندبار دیگر تقویم را چک می‌کنم، درست بود! انگار ذهنم درست می‌گفت او فرزند بود! سندش جمعه پنجم اسفند بود. مصادف با شب رسول اکرم خانواده احمدی جوان، صاحب طفلی شدند. پدر خانواده بنا بر حدیث و اینکه عید مبعث بود نامش را محمد گذاشت. و از اینجا روزگارِ آغاز می‌شود. 🍃سال‌ها با عجله جلو می‌روند و را با خود می‌برند. بزرگ می‌شود، مرد می‌شود و خودش را وقف کار می‌کند. از تکریم خانواده تا شب‌های که برنامه مفصلی داشتند. محمد همه جوره ایستاده بود، بی‌هیچ گله و شکایتی، فقط برای ! و خدا چه زیبا آنها که از مال‌ها و جان‌ها و می‌گذرند را مژده داده است... 🍃محمد هم در این محفل راه داشت. زمانی پرونده‌اش تکمیل شد که هوای در سرش افتاد. نمی‌شد کنترلش کرد. مدام از شرایط آنجا می‌گفت، را می‌خواست! مادر که راضی شد از پی آن برآمد که حلالیت بگیرد. همه می‌دانستند که قرار نیست هر رفتی برگشتی داشته باشد ولی که این قاعده و قانون‌ها سرش نمی‌شد... 🍃حلال کردند و فهمیدند بار دیگر او را به اسم محمد احمدی جوان نمی‌بینند بلکه پیکری خوابیده در را با نام می‌بینند. و قصه در سوریه همین‌گونه رقم خورد. شب جمعه همزمان با تاسوعای حسینی وقت بود. باز هم ! 🍃رزق‌هایی که از این شب‌ها به دستش می‌رسید تمامی نداشت! حالا رزق در این شب و مناسبتی که همیشه برایش از جان مایه می‌گذاشت نصیبش شده بود. چند روز در بستر خوابید و درد کشید، دقیق نمی‌دانم. ولی خوب می‌دانم شب جمعه بود که جام را به کامش ریختند و سند پرواز را به نامش زدند. و امروز سالی است که از پروازش می‌گذرد. ♡ ♡ ✍نویسنده: 🥀به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد: ۵ اسفند ۱۳۶۸ 📅تاریخ شهادت: ۱۳ آذر ۱۳۹۴ 🥀مزار شهید: شهرستان تنگستان 🕊محل شهادت: سوریه کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
11.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸محمد غازی الجلالی، نخست‌وزیر سوریه با انتشار یک ویدیوی ضبط شده در خانه خود اعلام کرد، صبح امروز یکشنبه در ساختمان نخست‌وزیری در دمشق حاضر خواهد شد و هر اقدامی را که لازم باشد برای انتقال قدرت و تسلیم آن انجام خواهد داد.
10 خرداد همین سال👇 هشدارهای بسیار مهم و حکیمانه رهبر انقلاب به بشار اسد: مراقب نقشه جدید غرب برای سوریه باشید به وظیفه خود عمل کنید تا به آینده‌ای روشن برسید هویت مقاومت را حفظ کنید؛ این، رمز موفقیت شماست کوتاهی زیادی در قبال غزه صورت گرفته؛ از این درس بگیرید هرچه عقب بنشینیم، دشمن جلوتر می‌آید؛ ایستادگی کنید! ۱۰ خرداد ۱۴۰۳ متن کامل
| تحلیلگر ترکیه ای زیبا نوشته: وقتی غبار شادی‌ تان بنشیند و بتوانید مرکب خود را ببینید، خواهید فهمید که از اسب پیاده شده و بر خر سوار شدید!! 🟢 ـــــــــــ❅🌿🌿🌿❅ــــــــــــــ
فردا هرصدایی که از حسینیه امام خمینی ره بیرون بیاد صدای ماست نه یک قدم جلوتر! نه یک قدم عقب تر ... ‌‌‌‌‌ْ
🚩 یک منبع روس: یکی از فرماندهان ایرانی به نام ابومسلم خراسانی خلافت امویان را درهم شکست، و پارسی دیگر، ژنرال قاآنی، ممکن است همین کار را با امویان کنونی حاکم بر سوریه انجام دهد. 🏷 🇸🇾
🩸 شهادت غریبانه‌ی امام جماعت حرم حضرت رقیه سلام الله علیها و کارمند محلی سفارت ایران در دمشق 🔘 سخنگوی وزارت خارجه ایران: ▫️ شهادت سید داود بیطرف، کارمند محلی سفارت ایران در دمشق که ۲۵ آذر بر اثر تیراندازی عناصر تروریست به خودرویش در دمشق به شهادت رسید را به خانواده او و مردم ایران تبریک و تسلیت عرض نموده و این اقدام جنایتکارانه را شدیدا محکوم می‌کنیم. 🏷 سلام الله علیها کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
سالروز شهادت شهید ابوالفضل راه چمنی 🌹🍃🌹🍃 ✨به نام خدا 🍃پس از پایان دفاع مقدس، برخی در گوشه و کناره می‌نشستند و می‌گفتند اگر بار دیگر شود کسی حاضر نخواهد بود برای دفاع از کشور و راهی شود، با آغاز جنگ و عراق و حمله تروریست های داعشی به حریم آل الله(ع) دلاوران زیادی راهی میدان نبرد شدند و ثابت کردند که این حرف ها یاوه گویی بیش نیست و در هر شرایط و زمانی از اعتقادات مقدس خود دفاع میکنند. 🍃مدافعانی که نظر کرده بودند و غیرتشان اجازه نمی‌داد پای وحشی خویان به حرم عمشان زینب (س)باز شود. گویا می‌رفتند که باز قافله حسین(ع) را یاری کنند. همچو شهیدان پر شور و عشق؛ و در این راه هیچ چیز مانعشان نبود. چنان که این راه، راه است♥️ 🍃تشدید درگیری بین جبهه اسلام و تکفیری ها در سوریه و ، قرار عاشقان بسیاری را ربوده بود و شهید ابوالفضل راه چمنی نیز یکی از این عاشقان بود🕊 🍃دلاوری که فرماندهی تیپ زینبیون را بر عهده داشت و در فرماندهی منش و رفتار موج می‌زد گویی همان ابراهیم است تنها با نامی دیگر. 🍃روحیه‌ی خستگی ناپذیر این شهیدان رد پاییست برای رسیدن به سعادت ابدی الگویی با باورهای مقدس و آرمانی زندگی بی ، ریاضت تدریجی برای رسیدن به است💔 ✍🏻نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد: ٢ اسفند ۱٣۶۴ تاریخ شهادت: ۱٨ فروردین ۱٣٩۵ 🌹🍃🌹🍃 کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
💐🌴🌺🍀🌺🌴💐 اولین بار برای صحبت کردن زمان خواستگاری و آخرین بار هم برای صحبت کردن قبل از اعزام به سوریه به گلزار شهدای قصر فیروزه تهران محل رفتیم. محل دلداگے ما همین امامزاده بود با نسبت فامیلے داشتیم پسر عموم بودن که ۲۹ دی ماه سال ۱۳۹۴ پیشنهاد ازدواج دادند و ماهم روی پیشنهادشون فکر کردیم. اصلا انتظار نداشتم تو این سن ازدواج کنم ولے وقتی به خواستگاریم اومدن، متعجب شدم اما خصوصیاتے که تو ذهن من بود، همه اون رو داشت و مهمترین شرطم این بود که همسر آینده‌ام تهران باشه که اینطور بود. تو روز خواستگاری به زندگے ساده و کالای ایرانے خیلی تاکید داشت ما ۲۸ بهمن ماه سال ۱۳۹۴ صیغه محرمیت رو خوندیم و قرار بود تابستون عقد کنیم من خیلے مخالف رفتن به بودم و اصلا اجازه ندادم که بره! ولے با حرف هاش منو راضی کرد... روزی که مےخواست به بره من مدرسه بودم و از روزهای قبل هم امتحان داشتم، نتونستیم زیاد باهم صحبت کنیم و فقط یه نامه برایم نوشته بود وقتی اونو خوندم خیلے مضطرب شدم، چون نوشته هاش طوری بود که مشخص می شد آخرین نوشته هاشه خیلی عارفانه نوشته بود. نوشته بود رفتم تا وابسته نشوم. چون مےترسید به عشق دنیویش زیاد وابسته بشه و نتونه دل بکنه و فراموش کنه که در اون طرف مرزها چه اتفاقاتی دارد میافته! در تلگرام هم با هم در ارتباط بودیم وقتے یک هفته گذشته بود، تو تلگرام بهم گفت: "یک هفته به اندازه یک ماه برایم گذشت". کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌼🍀🌹🕊🌹🍀🌼 چند روزی بود که با وضعیت مالی بدی دست و پنجه نرم می کردیم... هزینه خورد و خوراک خودم و بچه هام به کنار، بدهکاری‌هایم به مردم هم آزارم می داد... چند وقتی می شد لنگ پول بودم. خجالت هم می کشیدم به کسی بگم و از مردم کمک بخوام، ترجیح می دادیم صورتمون رو با سیلی سرخ نگه داریم. منتظر بودم فرجی بشه و خدا بهمون کمک کنه. یک روز که داشتم کارهای خونه رو می رسیدم دیدم یکی در خونه رو می زنه، چادرم رو سرم کردم و درب خونه رو باز کردم. دیدم پشت در بود. چند مدتی بود که از برگشته بود. سلام کرد و از وضعیت زندگیمون ازم سوال پرسید، بعدش یه بسته پول رو به عنوان کمک با اصرار زیاد بهم داد و رفت... از خدا خیلی ممنون بودم. رفتم بالا و سریع بسته پول رو باز کردم. پول‌ها رو شمردم و با کمال ناباوری دیدم پول‌ها دقیقا بود. این درحالی بود که من به هیچ کس نگفته بودم نیاز به این مقدار پول دارم... کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani