eitaa logo
مدیـونیــن الشهـــــدا🇵🇸
132 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
39 فایل
🌹|وَقتے عِشْق عاقل مےشود ، عَقْل عاشق مے شود ، آنگاہ شہید مےشوید|🌹 🌹اوج آرزوی ما : اللهم الرزقنا توفیق شهادت فی سبیلک...🌹 حضورشما = نگاه شـ❤ــهـید کپی:حلالت رفیق😉 شما دعوت شده از طرف شهیدید🕊 لفت ندید💚 برای پیشنهاد/انتقاد/تبادل 👈 @abdollahi1409
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- پدرصورت‌پسـرش‌رآبوسیدوگفت: تاکــی‌میخوـٰای‌بری‌جبهه؟! پسـرباخنده‌گفت: قول‌میدهم‌دفعه‌ی‌آخرم‌بآشه پدر:قول‌دادیـٰا..!' وپسـرش‌سرقولش‌جآن‌داد'!
حجله شهید سید روح الله عجمیان خواهرش با ناله می‌گفت: - اسمش رو گذاشتیم روح الله و در راه رهبر و روح الله شهید شد. 🔹امام خمینی: و تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و استضعاف را چشیده باشند. همین تصویر این حجله و این خانه، خیلی حرفها برای گفتن دارند!
˼مشڪلات‌عالم˹ گفت‌ڪہ بسیجے‌هاےِ خمینے‌وخامنه‌اےرا براےِ‌حلِّ‌سخت‌ترین مشڪلات‌عالم‌آفریده اند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اصلـا‌درست‌نــــوکـرتـوبـی‌گنـاه‌نیست.. امـا‌حسیـن«ع»حـال‌مـن‌روبه‌را‌نیســت💔
این را بنویسید به هر سطر کتاب یک روز بر سر اعتقاد خود میمیریم .. :)
این‌قـدری‌‌ك‌شـماخاکـریز دلـمونوفتـح‌کـردین داعـش‌نکـرده!🚶🏿‍♂'
بسـم الرب المـهدی(عج)💚🌱 "شب‌سی‌‌و‌نهم‌به‌نیت‌قرار‌هرشب(۲۱:۰۰)"🙃‌⏰🤲🏻✨ "حضرت مهدی(عج)": {اَكثِروا الدُّعاءَ بِتَعجِیل الفَرَج ؛فَاِنَّ ذلِكَ فَرَجُكُم}✨ "برای تعجیل در ظهور من زیاد دعا کنید که خود فَرَج و نجات شما است. (کمال‌الدین، ج ٢، ص ٤٨٥)"🖐🏻🕊♥️
# داستانک_آموزنده📚 🔴طنـاب و خدا کوهنوردی می‌خواست از بلندترین کوه‌ها بالا برود.او پس از سال‌ها آماده‌سازی، ماجراجویی خود را آغاز کرد ولی از آنجا که افتخار این کار را فقط برای خود می‌خواست، تصمیم گرفت تنها از کوه بالا برود. او سفرش را زمانی آغاز کرد که هوا رفته رفته رو به تاریکی می‌رفت ولی قهرمان ما به جای آنکه چادر بزند و شب را زیر چادر به شب برساند به صعودش ادامه داد تا اینکه هوا کاملا تاریک شد و به‌جز تاریکی هیچ‌چیز دیده نمی‌شد.سیاهی شب همه جا را پوشانده بود و مرد نمی‌توانست چیزی ببیند حتی ماه و ستاره‌ها پشت انبوهی از ابر پنهان شده بودند.کوهنورد همان طور که داشت بالا می‌رفت در حالی که چیزی به فتح قله نمانده بود ناگهان پایش لیز خورد و با سرعت هرچه تمام‌تر سقوط کرد.سقوط همچنان ادامه داشت و او در آن لحظات سرشار از هراس تمامی خاطرات خوب و بد زندگی‌اش را به یاد می‌آورد. داشت فکر می‌کرد چقدر به مرگ نزدیک شده که ناگهان احساس کرد طناب به دور کمرش حلقه خورده و وسط زمین و هوا مانده. حلقه شدن طناب به دور بدنش مانع از سقوط کاملش شده بود.در آن لحظات سنگین سکوت چاره‌ای نداشت جز اینکه فریاد بزند: «خدایا کمکم کن.»ناگهان صدایی از دل آسمان پاسخ داد: «از من چه می‌خواهی؟»کوهنورد گفت:«نجاتم بده.»صدا گفت:«واقعا فکر می‌کنی می‌توانم نجاتت دهم؟»کوهنورد گفت: «البته، تو تنها کسی هستی که می‌توانی مرا نجات دهی.» صدا گفت:«پس آن طناب دور کمرت را ببُر!»برای یک لحظه سکوت عمیقی همه جا را فراگرفت و مرد تصمیم گرفت با تمام توان به طناب بچسبد و آن را رها نکند.روز بعد گروه نجات رسیدند و جسد منجمد شده یک کوهنورد را پیدا کردند که طنابی به دور کمرش حلقه شده بود در حالی که تنها یک متر با زمین فاصله داشت. •┈••••✾🕊••✾•••┈• @ba_shohada313 •┈••••✾🕊••✾•••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبحتون مهدوی