eitaa logo
شهداییان
72 دنبال‌کننده
703 عکس
367 ویدیو
2 فایل
ما رو به دوستانتون معرفی کنید. کانالی برای💛❤️`°• #شهداو #شهداییان`°•💛❤️
مشاهده در ایتا
دانلود
خدا را گفتم بیا جهان را قسمت کنیم : آسمان برای من ابرهایش برای تو دریا برای من موج هایش برای تو ماه برای من خورشید برای تو خدا خندید و گفت : تو بندگی کن و انسان باش همه دنیا برای تو …..:)
•|میگفت: اگه میخواید هر دو دنیاتون آباد بشه تا میتونید خودتونو بچسبونید به سیدالشهدا(ع) یه ثانیه هم دامانشو رها نڪنید •|تا مسیرم به درِخانه ات افتادحسین •|خانه آبادشدم،خانه‌ات آبادحسین..🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 پيامبر اکرم(صلّي الله عليه و آله) فرمودند : ☘ خیر ما یخلّف الإنسان بعده ثلاث ولد صالح یدعو له و صدقه تجری یبلغه أجرها و علم ینتفع به من بعده. 👌 بهترین چیزى که انسان پس از خود وا مى گذارد سه چیز است : 🌱 فرزند پارسا که براى او دعا کند 🌱 و صدقه جارى که پاداش آن بدو رسد 🌱 و دانشى که پس از وى از آن بهره مند شوند. 📖 نهج الفصاحه ‌ ‌ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
نگو مرسی😱😱 پاوه که بودیم حاج احمد صبح ها بعد از نماز مارو به ارتفاعات شهر میبرد و توی برف و یخبندان باید از کوه بالا میرفتیم😐😐 حاج احمد همیشه روی پلی که کنار کوه بود با یک جعبه خرما می ایستاد و به بچه ها خسته نباشید میگفت و از اون ها پذیرایی میکرد😊😊 یکبار در حال برداشتن خرما بودم که گفتم مرسی برادر 😱😱 گفت چی گفتی؟؟🤨🤨 منم فهمیدم چه اشتباهی کردم گفتم هیچی گفتم دست شما دردنکنه برادر🤭 گفت گفتم چی گفتی؟؟😠 گفتم برادر گفتم ممنون😢 دوباره گفت نه اون اولی چی گفتی؟؟ من دیگه راه برگشت نداشتم گفتم گفتم مرسی برادر😭 گفت بخیز سینه خیز رفتن با اون شرایط برف و سرما و گل واقعا کار سختی بود😢 اما چاره ای نبود باید اطاعت امر میکردم.بیست متری که رفتم دیگه نتونستم ادامه بدم 😢☹️🙄 روی زمین ولو شدم و گفتم نمیتونم والله نمیتونم😭😔😢 حاج احمد ضربه ای به من زد که نفهمیدم از کجا خوردم😱 ظهر دوباره همدیگرو دیدیم گفتم حاج آقا اون چه کاری بود با ما کردی؟؟😒🧐مگر من چه گفتم!! گفت:ما یک رژیم طاغوت با فرهنگش رو از کشور بیرون کردیم .ما خودمون فرهنگ داریم ،زبان داریم شما نباید نشخوار کننده ی کلمات فرانسوی و اجابت باشید.به جای این حرف ها بگو خدا پدرتو بیامرزه☺️☺️ 🚫خواهرم برادرم لطفا از کلمه مرسی،اوکی و.....استفاده نکنید😎‌ ‌ ‌@khodaiiii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ 🍀🌹🍀🌹 از یه متخصص ارتوپد سوال شد چطوری رو شناختی؟ گفت: کنار دریا، مرغابی را دیدم که پایش شکسته بود. اومد پایش را داخل گل های رس مالید بعد به پشت خوابید، پایش را سمت نور خورشید گرفت تا خشک شد. اینطوری پای خود را گچ گرفت! 👈فهمیدم خدایی هست که به او آموزش داده... به نگاه کنی خداشناس میشوی... نشوید! 🌹وقتی پرنده ای زنده است مورچه را میخورد، وقتی میمیرد مورچه او را میخورد. شرایط به مرور زمان میکند، هیچوقت کسی را نکنید. شاید امروز باشید اما زمان از شما قدرتمندتر است. 🌹👈 یک درخت، هزاران چوب کبریت را میسازد اما وقتی زمانش برسد یک چوب کبریت میتواند هزاران درخت را بسوزاند! پس خوب باشیم و خوبی کنیم... شاید فردایی نباشد رفیق🌸‌ ‌ ‌@khodaiiii
‌ ⊱◈﷽‌◈⊰   هیچ‌وَقت فکر نڪُن🚫 ڪھ‌امام زَمان(عج) ڪِنارت نیسٺ🌸♥️ هَمھ حرفا و شِڪایٺ‌ها رو🥀 بھ امام زَمان بِگو.. و این رو بِدون ڪھ‌ٺا حَرڪٺ نڪُنی🦋 بَرڪٺی نِمیاد سَمٺٺ..✨ ‌ ‌‌ ‌ @khodaiiii
💥 +به قول حاج حسین یڪتا: دنیا دنیای تیپ زدنهـ ♥️! فقط مهم اینه که تیپ میزنه‼️ شهدا یه جوری تیپ زدن که خدا نگاهشون ڪرد🦋 ابجۍ گلم ، برادری ڪه واسه امام حسین اشڪ میریزی🙋‍♂ ، خواهری ڪه نمیزاری چادرت از سرت بیوفته و ارثیه حضرت زهرارو تو این جنگ از سرت بڪشن🙋‍♀ [دمت گرم✋] اما فقط یه چیزۍ +اقا پسر الگوت بود حضرت علۍ(ع) هست ؟🤔 همون امیرالمومنین ڪه به دخترای جوون سلام نمیڪرد🍃 مگه قرار نبود صحبت با نامحرم در حد ضرورت باشه⁉️ پس این چت📲 ڪردنا و... چۍ میگه😔✋🏼 +دخترخانوم وارث ارثیه حضرت زهرا(س) شما چیۍ🙂❓ هست❓🤔 خود حضرت فاطمہ جلوی یہ مرد ڪور حجابشو رعایت مۍڪرد🙂؛ چشمات قشنگه💕 ،صورتت زیباعه💛 ، میدونم همه ی اینارو. . ولی قرار نبود زیباییاتو بزاری برای هرڪسۍ😒 پس این پروفایل و اینا چۍ میگہ❓ جایی ڪه با چندتا لمس صفحه ی گوشی ڪلی مرد میتونن ببیننش😔 _قرار بود باشیم💪 . . . _قرار بود باشیم🧡 . . . _قرار بود راه ادامه بدیم🐾. . . _قرار بود برای شهیدمون مرام بزاریم🍃 . . . ولۍ قرار نبود به مجازی بدیم 😏 . . . اومدیم تو صحنه ۍ جنگ دشمن تا ڪنیم ،گفتیم جنگ نرمهـ ولی نرم نرم خودمون داریم وا میدیدم😅🤯 👇 «وَما هٰذِهِ الحَياةُ الدُّنيا إِلّا لَهوٌ وَلَعِبٌ وَ إِنَّ الدّارَ الآخِرَةَ لَهِيَ الحَيَوانُ لَو كانوا يَعلَمون» این زندگی دنیا🌏 چیزی جز سرگرمی و بازی نیست💫؛ و زندگی واقعی سرای آخرت است♥️، اگر می‌دانستند. . . ‌‌ ‌@khodaiiii ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃سلام دوستان خوبم 🌸صبح دوشنبه تون بخیر 🍃روزی پر از شادی 🌸لبخند هایی از ته دل 🍃مهربونی , عشق 🌸لحظات عاشقی 🍃دل پر مهر , سلامتی و 🌸سرشاراز خیر و برکت 🍃برایتان آرزومندم 🌸روزتون عالی و در پناه خدا
پول و طلاهایش را داد و خداحافظی کرد تا بره !! داشت از در ستاد پشتیبانی جنگ میرفت بیرون که ، مسئول ستاد گفت ، مادر ! ، رسیدتون رو نمی گیرید ؟! پیرزن لبخندی زد و گفت ، من برای دادن شوهر و دو تا پسرام ، از کسی رسید نگرفتم ! ، اینا که دیگه چیزی نیست !! .... 📕 ستارگان خاکی « اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج » ~~~~~~~~~~~~~~
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تصور‌کنین‌: الان‌پاسپورت‌کربلاتون‌ جور‌بشه‌بگن‌اربعین‌قراره‌ برای‌اولین‌بار‌‌شیرین‌ترین‌ دوراهی دنیا‌رو‌بچشی!'..🌱 خیلی‌حس‌قشنگی‌داره.... بهشته‌بهشت!' ان‌شاءالله‌قسمت‌همه:)🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 | کـاشْکی اَربَــــعینْ با دَسْـتِ سـاقی مِـــهمونَمْ کُـــنی چـــایِ عَـــراقی... @khodaiiii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وما از رگ گردن بھ شما نزدیکتریم 🧡! @khodaiiii
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 .. امروز، عجب روزی بود! همه غافلگیر شدیم. ما در خانه بودیم. پدر خواب بود، مادر در آشپزخانه مشغول پخت و پز، من و برادر کوچکم سر کنترل تلویزیون جر‌ّ و ‌بحث میکردیم! که ناگهان آن صدای عجیب و دلنشین در خانه پیچید، آیه ای از قرآن. به خیال اینکه شاید صدا از بیرون آمده، پنجره را باز کردم و دیدم که صدا در خیابان نیز به وضوح می آید. صدایت آشنا و پر‌رنج بود؛ پدرم بی درنگ از خواب پرید، مادرم با کفـگیر، به زمین تکیه داده بود، من و برادرم کنترل را به کناری پرت کردیم و سراپا گوش شدیم، اصلاً مجری تلویزیون و مهمانان آن هم از جای خود بلند شده بودند و با دهانی باز و چشمانی متعجب، آسمان را ور‌انداز می کردند. و تو خود را معرفی کردی: « ای اهل عالم! من بقیه‌الله و حجت و جانشین خداوند روی زمینم...» باورمان نمی‌شد.‌ آن‌جا بود که گل از گل‌مان شکفت و زیر لب سلام دادیم: «السلام علیک یا بقیه‌‌الله فی ارضه» بعد با طنین محمدی ات ما را خواستی: «...در حقّ ما از خدا بترسید و ما را خوار نسازید، یاری‌مان کنید که خداوند شما را یاری کند. امروز از هر مسلمانی یاری می طلبم» ..وصف نشدنی است. در پوست خود نمی گنجیدیم. پدرم همان پایین تخت به سجده شکر افتاد. مادرم سرش روی زانو بود و های های گریه میکرد و من و برادرم به خیابان دویدیم! خودت دیدی که کوچه و خیابان غلغله بود! مردم مثل مورچه هایی که خانه هایشان اسیر سیلاب شده بیرون میریختند، یکی دکمه پیراهنش را بین راه می‌بست، دیگری گِرِه روسری اش را میان کوچه محکم میکرد، عده ای زیر‌ بغل پیرزنی ناراحت را که پایه عصایش بخاطر عجله شکسته بود گرفته بودند و دیدی آن کودکی که به عشق تو کفشهای پدرش را با عجله پوشیده بود و هی می افتاد! مردمی که روزی از سلام کردن به یکدیگر اکراه داشتند، خندان به هم تبریک میگفتند. قنادی رایگان شیرینی پخش میکرد و دم گل‌فروشی سر خیابان، مردم صف بسته بودند برای خرید گل ولو یک شاخه برای تهنیت به گل نرگس! ماشینها بوق‌زنان و بانوان کِـل‌کشان و گلاب پاشان، پشت سر جمعیت عظیمی از جوانان به راه افتادند. جوانانی که دست می افشاندند و با شور میخواندند: «صلّ علی محمد *** حضرت مهدی آمد» خیلی از نگاه‌ها به ویترین یک تلویزیون‌ فروشی در آن سوی خیابان دوخته شده بود تا اولین تصویر جمال زیبایت، مخابره جهانی شود. نذر ۳۱۳ صلوات کردم مبادا اَجنبی چشم زخمت بزند. وقتی چهره دلربایت به قاب تلویزیون آمد، شیشه مغازه غرق بوسه شد. یکی بلندبلند صلوات میفرستاد، دیگری قسم می‌خورد که تو را قبلاً در محله‌شان دیده وخیلی‌ها اشک‌هایشان را با آستین پاک می‌کردند تا یک دل سیر تماشایت کنند. در این مدت که علائم پیش از ظهور یکی پس از دیگری نمایان می‌شد، دل شیعیانت مثل سیر‌و‌سرکه میجوشید اما کسی فکر نمیکرد به این زودی‌ها ببـیندت. راست گفت جدّت رسول خدا که فرمود:« مَثَلِ ظهور مهدی، مَثَلِ برپایی قیامت است. مهدی نمی آيد مگر ناگهاني" قسم میخورم این اثرِ دعای توست که تا کنون ما زیر عَلَمت مانده ایم." کاش زودتر برسی... 📌 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 ‌ ‌@khodaiiii