نگاه دریاییشان
نهیبمان می زند
که نشستن؛
قانونِ تبار ما نیست.
به یادمان میآورد
که به رسم آفتاب؛
در رگ درختان حماسه
جاری باشیم ...
از راست:
🌷#شهید_کاظم_ناندوست
🌷#شهید_سید_جمال_عسگری
#صبح_بخیر
#دفاع_مقدس
#قهرمانان_وطن
#مردان_بی_ادعـا
کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇
🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید | فیلم کامل اقامه نماز رهبر معظـــم انقلاب بر پیکر مجاهد بزرگ فلسطینی #شهید_اسماعیل_هنیه و محافظ ایشان
▪️وداع رهبر انقلاب با پیکر شهیدان
▪️گفتگو با نمایندگان حماس و دلجویی و در آغوش کشیدن فرزندان شهید هنیه
#انتقام_سخت
#محور_مقاومت
#طوفــان_الأقصی
#قهرمـــانان_اسلام
#رزمندگـــان_اســلام
کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇
🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
44.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 ببینید | رهبر معظم انقلاب:
#شهید_سلیمانی کاری کرد که [مردم فلسطین] بتوانند بایستند؛ بتوانند مقاومت کنند ...
✌️فَإِنَّ حِزبَ اللَّهِ هُمُ الغالِبونَ
#انتقام_سخت
#محور_مقاومت
#قهرمـــانان_اسلام
#رزمندگـــان_اســلام
#تا_آخر_ایستاده_ایم
کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇
🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تلاوت_عشق
📽 ببینید | تلاوت زیبا و شنیدنی آیات ۱۶۹ تا ۱۷۱ سوره مبارکه آل عمران توسط سردار نامدار مقاومت #شهید_اسماعیل_هنیه با آخرین تصاویر ایشان در تهران
🎙... و هرگز گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدند مرده اند؛ بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند(۱۶۹)
به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند و براى كسانى كه از پى ايشانند و هنوز به آنان نپيوسته اند شادى مى كنند كه نه بيمى بر ايشان است و نه اندوهگين مى شوند.(۱۷۰) شادى مى كنند بر نعمت و فضل خدا و اينكه خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمى گرداند(۱۷۱)
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
🏴 شهد شیرین شهادت گوارای وجودت مرد بزرگ
#انتقام_سخت
#محور_مقاومت
#قهرمـــانان_اسلام
#رزمندگـــان_اســلام
#تا_آخر_ایستاده_ایم
کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇
🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید | عرض ارادت سردار دل ها #حاج_قاسم_سلیمانی به مولایمان نایب الامام مقام معظم رهبری
#سردار_دلها
#قهرمان_وطن
#شهیــد_القدس
#تا_آخر_ایستاده_ایم
کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇
🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
📷 عکسی که تکمیل شد | #فواد_شکر(حاج محسن) نفر وسط در کنار #عماد_مقنیه(حاج رضوان) سمت راست و #مصطفی_بدرالدین(ذولفقار) سمت چپ.
♦️هر سه نفر از سال ۲۰۰۸ تاکنون طی ترورهای مختلف در لبنان و سوریه به شهادت رسیده اند.
#انتقام_سخت
#محور_مقاومت
#قهرمـــانان_اسلام
#رزمندگـــان_اســلام
#تا_آخر_ایستاده_ایم
کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇
🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید | پنجره متفاوتی از اقامه نماز رهبر معظـــم انقلاب بر پیکر مجاهد بزرگ #اسماعیل_هنیه
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
🏴 شهد شیرین شهادت گوارای وجودت مرد بزرگ
#انتقام_سخت
#محور_مقاومت
#قهرمـــانان_اسلام
#رزمندگـــان_اســلام
#تا_آخر_ایستاده_ایم
کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇
🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
شبهای جمعه؛
جلوی دَرِ مقر؛ آب و جارو میکرد؛
میگفت #شهدا حتماً میآیند
دیدنِ دوستهای قدیمیشان.
یک جوری می گفت؛
انگار خودش دیده بودشان!
همین جور که جارو میزد
زیر لب زمزمه میکرد:
"شب های جمعه
فاطمه آید به دشت علقمه
گوید حسین من چه شد ..."
#فرمانده_تفحص
#قهرمانان_اسلام
#رزمندگان_اســلام
#تا_آخر_ایستاده_ایم
#شهید_مجید_پازوکی
#لشگر_۲۷_حضرت_رسولﷺ
#یاد_شهدا_با_ذکر_یاحسین
کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇
🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
برایم بگو؛
قصه مظلومیت را
و ترسیم کردن تابلو زیبای حماسه را
تو از تبار غیرتی ...
#نوجوانان
#مجــروحین
#دفاع_مقدس
#قهرمانان_وطن
کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇
🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
ما منتظر منتقم خون خداییم
مجنونِ حسین و حرم کرببلاییم ...
#نوجوانان
#پیـــرمردان
#دفاع_مقدس
#عاشقان_کــربلا
#قهرمــانان_وطــن
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇
🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 ببینید | سخنان #شهید_اکبر_آقا_بابایی؛ از فرماندهان دوران دفاع مقدس و فرمانده عملیات نیروی قدس سپاه؛ درباره حماسه عاشورا
🎙پیروز حقیقی صحنه کربلا در طول تاریخ؛ امام حسین(ع) و یاران اندک ایشان بودند که در برابر سپاه عظیم جبهه باطل یزیدی جنگیدند.
📌این سخنرانی در ایام #عملیات_بیت_المقدس۷ در خرداد ماه سال ۱۳۶۷ صورت گرفته است ...
#دفاع_مقدس
#قهرمانان_وطن
#رزمندگان_اسلام
کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇
🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
️۱۱ مرداد ۱۳۶۷ _ تحمیل آتش بس بر ماشین جنگ و ارتشِ تا دندان مسلح عراق 🔴
#پایان_جنگ
💠 #عملیات_غدیر👇
🔹آخرین عملیات جنگ تحمیلی که همزمان با عملیات مرصاد در مرداد ۱۳۶۷ انجام گرفت.
♦️عمليات غدير جهت دفع مجدد تجاوز دشمن از مرزهای جنوبی در منطقه عمومی #پاسگاه_زید در پنجم مرداد ۱۳۶۷ با حضور قدرتمندانه سپاهیان اسلام شکل گرفت.
📄 شرح کلی ماجرا:
در پی قبول #قطعنامه_598 در ۲۷ تیر ماه ۱۳۶۷ از جانب جمهوری اسلامی ايران؛ رژيم صدام به تصور اینکه این پذیرش ناشی از ضعف ایران بوده با هدف ساقط کردن نظام اسلامی؛ حملات گسترده و بی سابقه ای را با تجهیزات جدید و فوق مدرن اهدایی استکبار عليه ايران شکل داد.
این تهاجمات در غرب با استفاده از حمایت نظامی صدام و پیاده نظامی منافقین انجام شد؛ اما در جنوب با تمامی امکانات هوایی و زرهی رژیم بعث آغاز شد.
در مقابل این جنایت جدید رزمندگان اسلام طراحی چند عملیات دفاعی و تهاجمی گسترده را در دستور کار قرار خود قرار دادند که مرحله نهایی این عملیات ها در پنج مرداد همان سال در غرب کشور به نام #مرصاد و در جنوب کشور بنام #عمليات_غدير جهت دفع اين تجاوزات صورت پذیرفت. در آن ایام مأموريت بغداد آن بود كه تلاش كند در گام اول؛ خوزستان و منابع نفتی آن را طی چند روز به اِشغال خود درآورد و سپس با کمک منافقین در غرب؛ شانس پلید خود را برای تصرف تهران بيازمايد. لذا تهاجم سنگين دشمن در سراسر خطوط مرزی به خاطر آن بود كه چنين هدفی را تعقيب كند و دقيقاً به همين دليل بود كه رسانه های استكباری و حتی مزدوران منطقه ای استكبار با امیدواری بسیار از صدام و منافقین حمایت می کردند.
اما پاسخ سريع و قاطع ملت و نيروهاي اسلام؛ بسيار تكان دهنده و هشيارانه بود و تلفات سنگينی را به نيروهای متجاوز در منطقه غرب و جنوب وارد آوردند. در اين عمليات؛ صدها كيلومتر از سرزمين های ميهن اسلاميمان كه به مدت سه روز به اِشغال متجاوزين در آمده بود؛ باز پس گرفته شد و رزمندگان موفق شدند علاوه بر آزادی شهرهای اسلام آباد و کرند و پل ذهاب و قصر شیرین در غرب؛ بخش هايی از استان خوزستان در منطقه عمومی شلمچه؛ جاده خرمشهر _ اهواز؛ پادگان حميد و جفير و پاسگاه زید را آزاد ساخته و دشمن بعثی را در غرب و جنوب تا مرزهای بين المللي عقب رانده و آماده عبور از مرز برای تنبیه متجاوزین شدند که با تدبیر و فرمان حضرت امام(ره) با قدرت بر روی مرز بین المللی مستقر شده و نیروهایی که در تعقیب دشمن از مرز عبور کرده بودند به پشت مرز فرا خوانده شدند.
دقیقاً وقتی که استکبار و صدام؛ با این ظرفیتِ جدید نظامی دفاعی ناشناخته نظام آشنا شدند؛ مجبور گردیدند از موضع ناتوانی و ترس از قدرت دفاعی ایران در ۱۱ مرداد ماه رسماً قطعنامه را از نگرانی اینکه مبادا ایران حملات جدیدی را شروع کند بپذیرند و به این ترتیب؛ آتش جنگ هشت ساله با اقتدار ایران و ضعف دشمن رو به خاموشی رفت و اگر این عملیات ها و دفاع جانانه بویژه در روزهای آخر جنگ نبود معلوم نیست سرنوشت کشور و منطقه در چه شرایطی ادامه پیدا می کرد.
از همین روی جا دارد دو هفته آخر؛ بعنوان حلقه مفقوده جنگ و پیروزی ایران در نبرد دفاعی هشت ساله یعنی "از ۲۷ تیرماه زمان پذیرش قطع نامه توسط ایران تا ۱۱ مرداد ماه زمان پذیرش قطع نامه توسط صدام" که مصادف با سریعترین و گسترده ترین و در عین حال خشن ترین درگیری های دفاع مقدس می باشد؛ مورد بررسی و مطالعه عمیق تر قرار گرفته و به شکرانه این پیروزی بزرگ؛ نام و یاد همه شهدای عزیزمان را گرامی بداریم.
#دفاع_مقدس
#قهرمانان_وطن
#رزمندگان_اسلام
کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇
🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
👆📑 سند مربوط به ۱۱ مرداد ۱۳۶۴
📝 سندی از تیپ[لشگر] ویژه شهدای خراسان رضوی؛ به تاریخ(۱۱ مرداد ۱۳۶۴) اشاره دارد که؛ پیکر مطهر #شهید_محمد_بیغم در منطقه پاتک زده شدهی دشمن جا مانده است. به این دلیل از ستاد مرکز سپاه پاسداران و خانواده محترم این شهید بزرگوار خواسته شده تا روح شهید به طور نمادین تشیع شود.
📖 منبع: دانشنامه و مرکز اسناد
✍پ.ن: شهید محمد بی غم برادر همسر #شهید_محمد_بروجردی بودند.
#دفاع_مقدس
#قهرمانان_وطن
#رزمندگان_اسلام
کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇
🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
⏳۱۱ مرداد ۱۳۶۱ _ اولین شناسایی هور 💦💦
(جهت عملیات های آتی _ دوران جنگ تحمیلی)
♦️#گزارش_مستند صوتی لحظه به لحظه راوی قرارگاه کربلا(هادی نخعی) که عیناً از رور نوار پیاده شده: 👇
1️⃣ قسمت اول
🔸محسن رضایی: دوربین و نقشه را بدهید بیاورند؛ اسلحه هم بیاورید چون ممکن است شط ناپاک باشد. بعد هم؛ همه مان که توی این ماشین جا نمیگیریم؛ ماشین دیگری ندارید؟
🔹راهنما: ماشینها همه رفتهاند؛ یک پاترول هست که پنچر است.
🔸محسن: این ماشین بیسیمدار مال کیه؟
🔹راهنمای اعزامی: فکر کنم مال احمد [غلامپور] باشد؛ اما دوربین پایهاش بزرگ است که در عقب آن جا نمیگیرد.
🔸محسن: خب پس برویم؛ تعدادمان همینها هستند؟
🔹راوی: #حسن_باقری همراه ما آمد و رشید و رحیم با هم رفتند. محمدزاده از اطلاعات عملیات قرارگاه قدس هم به عنوان راهنما با ما آمده است. دوربینی که صحبت آن بود؛ یک پایه زمخت و بیقواره دارد که خود بچهها برای آن درست کردهاند از لولههای آهنی و پیچیهای کج و کوله و کت کلفتی درست شده است که عقب ماشین را تنگ کرده. خود دوربین بسیار بزرگ و مجهز است و خیلی مدرن که با این سه پایهای که بچهها برای آن درست کردند؛ یک وصله ناجوری را نسبت به هم نشان میدهد.
بعد از بحثهای ۲؛ ۳ روزه مفصل و سرگیجههای مداومی که روی عملیات وجود داشت و … و با گرهی که در منطقه به وجود آمد؛ لازم شد که ۲ بار پشت سر هم جلسه شورای عالی دفاع عقب بیفتد و برادر محسن در قرارگاه کربلا بماند؛ برای بحث درباره این که چه بکنند و حالا هم کشیده شدیم کلاً به منطقه شمالی؛ شمال منطقه شرق بصره و شرق هورالعظیم. برادر محسن میخواهد برود آنجا کار کند و پرسوجو کند. منطقهای که هیچ وقت صحبت از آن نبود و همیشه آنجا را به صورت بنبست مطرح میکردند. منطقهای که قبلاً به عنوان قفل و بنبست مطرح میشد؛ الآن میروند که از آن اطلاعات به دست بیاورند و ببیند که آیا گشایشی از این طرف حاصل میشود ؟
ساعت ۱۲/۰۶ دقیقه است که ما از جاده اهواز در ۸۰ کیلومتری خرمشهر میپیچیم بهطرف یک جاده فرعی آسفالته به طرف غرب جاده؛ یعنی وقتی به طرف اهواز میرفتیم پیچیدیم دست چپ توی یک جاده فرعی آسفالته که در ابتدای جاده تأسیسات نظامی زیادی _که همان پادگان معروف حمید است_ به چشم میخورد که منفجر شده و منهدم شده و از بین رفته است و خط آهن منفجر شدهای که دوباره داشتند بازسازی میکردند و در معبر جاده یک تابلویی بود که روی آن نوشتهاند: "با نابودی رژیم بعث عراق؛ جنگ رسمی ما با اسرائیل شروع خواهد شد."
ساعت ۱۲/۱۴ دقیقه است و باز روی آن جاده آسفالت داریم میرویم و سمت چپمان یک مقر؛ چند تا سنگر و یک قرارگاه بزرگ است و تعدادی خودرو و تانکر آب و اتاقکها و سنگرهایی وجود دارد و در گرمای ظهر تک و توک آدمها پیدا میشوند که در حال رفت و آمد هستند؛ بقیه در زیرزمین و توی سنگرها هستند. اگر این یکی دو نفر هم نبودند؛ هیچ اثری از حیات مشاهده نمیشد. گرمای شدید و وضعیت خاص منطقه در روز؛ حالت خاصی به قرارگاهها میدهد، یعنی علاوه بر ضرورت حفظ مسائل امنیتی که میروند توی سنگرها؛ برای فرار از گرمای سطح زمین نیز؛ هر کسی سعی میکند که خودش را از گرمای سطح زمین دور بکند. این منطقه که دست عراق بوده؛ قبلاً با #عملیات_بیت_المقدس آزاد شده است و جادههایی آسفالته و شوسه و جادههای تدارکاتی و نقل و انتقالات خوبی دارد که عراق احداث کرده است.
ساعت ۱۲/۲۰ دقیقه است؛ ما در جفیر هستیم؛ تعدادی ساختمان خراب هست و چند تا خودرو سوخته … راهمان را به طرف کوشک از جفیر ادامه میدهیم. در ماشین؛ حسن باقری راننده؛ دو محافظ برادر محسن؛ مسئول اطلاعات عملیات قدس و خودِ محسن رضایی هستند.
ساعت ۱۲/۳۰ است. رسیدیم به یک پاسگاهی که ویران شده بود ولی جنبه اتاقک حلبی مجدداً زدهاند اینجا پاسگاه مرزی "شهابی" است. از پاسگاه شهابی روی جاده آسفالت عبور میکنیم.
اینجا چند تپه بلند و دیدهبانی ساختهاند که از آنجا تردد دشمن را میتوانند ببینند. جادهای که روی آن داریم میرویم؛ با یک خاکریز مسدود شده است؛ خاکریزی که بر آن جاده عمود است و خاکریز بسیار بلندی است که در حقیقت دژ ماست.
پشت خاکریز در وسیله خودمان در حالی که خاکریز بین ما و دشمن فاصله هست؛ به طرف غرب میرویم.
…ساعت ۱۲/۴۰ دقیقه است؛ ما در جادهای که ۴۰ و ۵۰ متر با خاکریز فاصله دارد و به موازات آن است؛ داریم به سمت غرب به سوی دیواره شرقی هورالعظیم پیش میرویم.
ساعت؛ ۱۰ دقیقه به یک است؛ اختلاف نظر پیش آمده که واقعاً ما داریم به طرف غرب میرویم؛ به خاطر اینکه خاکریز هی پیچ و تاب خورده بود و جاده به موازات آن هم تقریباً همین طور؛ جهت؛ از دستمان در رفته بود. حسن باقری از ماشین پیاده شد و رفت قطبنما را نگاه کرد؛ آمد گفت: بله … الآن داریم میرویم که به سیل بند دوم شرق هورالعظیم برسیم.
ادامه👇👇
2️⃣ قسمت دوم
🔸محسن: بگویید چند نفر از بچههای سپاه هستیم میخواهیم برویم بالا شناسایی کنیم؛ مواظب باشید. لااقل خود بچهها ما را نزنند؛ شما بپرید پایین به آنها بگویید؛ فقط نگو کی هستند.
🔹راوی: برادری که از اطلاعات قدس همراه ما آمده است؛ پیاده ش؛ چون که خطوط خیلی نزدیک است و برای اینکه یک وقت نیروهای خودی ما را اشتباهاً با گشتیهای دشمن عوضی نگیرند و نزنند؛ برادر محسن به آن فرد اطلاعاتی گفت که برو بگو که ما داریم برای شناسایی میرویم.
▪️…حسن باقری: این الآن انتهایش به کجا میخورد؟
🔸راهنما: میرود تا پاسگاه کیاندشت اما کسی از این جا نمیرود؛ باید از یک جاده آسفالت برویم که روی نقشه هم مشخص نیست.
🔸محسن: آقا؛ ما میخواهیم آب هور را ببینیم.
🔹راهنما: بله اگر میخواهید آب را ببینید؛ پس برویم جلوتر.
🔸محسن: بله اگر برویم از این جا؛ چی میشود؟
🔹راهنما: میرویم دیگر؛ میرویم برای آن پاسگاه شطعلی؛ توی این ۸ کیلومتری که الآن خالی هست؛ میروی؛ نیرو هم نیست.
🔹راوی: سنگرهایی که هر ۱۰۰ متر؛ ۵۰ متر وجود داشت و یکی دو سرباز تویش بود؛ الآن تمام میشود و در حاشیه این سیلبند جاهایی را به جای سنگر میبینیم که چال کردند ولی سنگر آماده نشده.
🔸محسن: یعنی اینجا را مینگذاری کردند؟
🔹راهنما: مین؛ احتمالش که هست ولی [مشکل دیگر این است که] ممکن است آن وسطها را بریده باشند که یک دفعه برویم داخلش.
🔸محسن: ما الآن یک جاده میخواهیم که برویم جلوتر؛ ما باید جلوتر از این بروی؛ مسئله ما همین جاست.
▪️حسن باقری: خب برویم؛ اما حالا ما خودمان هم میتوانیم بیاییم جلو برویم [منظور انجام شناسایی بدون حضور محسن است.]
🔹راهنما: خب ما میرویم یک شناسایی میکنیم بعد که آماده شد؛ به شما میگوییم.
▪️باقری: [خطاب به فرد اطلاعاتی که ضرورت سرعت کار] یعنی فردا صبح باید این قضیه انجام بشود.
🔹راوی: … به هر حال برادر محسن گفت پس برویم بالای سیلبند؛ یعنی بالای همان جاده بلندی که نقش خاکریز را داشت و در واقع خط مقدم بود. گفت از روی آن برویم. حسن باقری به برادر محسن گفت که این کار درستی نیست؛ باید قبلاً کسهای دیگر بروند یک چیزی به دست بیاید بعداً اگر خواستید؛ شما بروید. برادر حسن گفت ما میرویم و بعداً شما بیایید. برادر اطلاعاتی: ما گروههای شناسایی میفرستیم و گزارش میدهیم؛ اگر خواستید شما بروید. در آخر برادر محسن قبول کرد که برگردد و ماشین دور زد و برگشت.
▫️▫️▫️ توجه: …
🔹راوی: ساعت یک و نیم بعدازظهر است. ما از سه راهی که دست راستش به جفیر میخورد؛ رد شدیم ولی طرف جفیر نپیچیدیم و به طرف مرز آمدیم که برویم پاسگاه کیان دشت و از آن جا برویم پاسگاه
شط علی. جاده همچنان آسفالت است؛ یعنی در وسط این بر بیابان؛ عراق کیلومترها جاده آسفالت خیلی خوب زده.
ساعت ۲۰ دقیقه به ۱۴ است؛ چند دقیقه است که از پاسگاه ژاندارمری "برزگر" رد شدیم و داریم به طرف پاسگاه کیاندشت میرویم و جاده همچنان آسفالت و خوب است. سمت راستمان الآن به یک جاده آسفالته رسیدیم که منشعب میشد و حسن باقری گفت این جاده به قرارگاه لشگر ۶ عراق میخورد … گفته بودند که چند کیلومتر بعد از این؛ دست چپ یک جاده خاکی هست باید بپیچید که البته از آن رد شدیم؛ ولی بعداً متوجه شدیم که زیاد رفتهایم؛ دور زدیم و آمدیم و جاده خاکی را پیدا کردیم و پیچیدیم تو جاده خاکی. بیابان در اندر دشت و بیسر و تهی هست که این جاده خاکی فقط به خاطر اینکه تعدادی خودرو در آن رفت و آمد کرده؛ اسمش شده است جاده؛ وگرنه هیچ ساختی برای آن انجام نگرفته؛ پر دست انداز و پر پیچ خم تو دشت صافی است که تپههای خار در آن دیده میشود.
ساعت ۲ بعدازظهر است؛ از توی جاده خاکی تا پاسگاه ژاندارمری جلو آمدیم؛ از آنجا پرسیدیم. ما را راهنمایی کردند به یک جاده خاکی که خیلی خرابتر از جاده اولی بود که در واقع بیابانی برهوت و یک دست است که در آن پیش میرویم.
به امتداد همان سیلبندی میرسیم که ساعتی قبل میخواستیم رویش بیاییم که بچهها صلاح ندانستند. با مسافتی که جلو رفتیم و برگشتیم؛ حالا با گذشتن از جادهها و پاسگاههایی که گفتیم از روی همان سیلبند که سیلبند دوم است که در شرق هور میباشد؛ میگذریم و اینجا از روی سیلبند که رد شدیم؛ متوجه شدیم که نظر برادر اطلاعاتی درست بوده است و من نگاه کردم دیدم که به فاصله هر ۱۰۰ متر سیلبند را در عرض بریدهاند که روی سیلبند امکان رانندگی و عبور خودرو و وجود نداشته باشد!
ساعت ۱۴ و ۱۴ دقیقه است بعد از مدتی که توی بیابان بیآب و علف جلو رفتیم؛ برادر محسن گفت: کجا داریم میرویم؟ شرقی غربی یا شمال جنوبی؟ کجا میرویم؟
🔺برادر اطلاعات: بگذار قطبنما را ببینیم.
🔸برادر محسن: قطبنما که فایده ندارد.
🔺برادر اطلاعاتی: که حالا آن ماشین را گم نکنیم فعلاً.
ادامه👇👇
3️⃣ قسمت سوم(پایانی)
🔹راوی: یک ماشینی که گرد و خاکش از دور پیداست دارد روی جاده میرود. یکی گفت که "خب شاید آن ماشین دارد نزد عراقیها میرود! به هر حال با تردید در صحت راه؛ همچنان به پیمودن راه ادامه میدهیم.
ساعت ۱۴ و ۴۵ دقیقه است؛ شط علی هستیم. چند نفر از بچههای عرب ایرانی اینجا هستند. یکی از بچههای اطلاعات عملیات قدس راجع به کارهایی که با همکاران عراقیاش انجام میدهد؛ با برادر محسن مشغول صحبت میشود و حالا در منطقه هورالعظیم هستیم.
🔹راوی: [هنگام مراجعت گروه از شط علی] انتهای یک جاده خاکی؛ ساعت ۲/۳۰ بعدازظهر بود که به یک پاسگاه مانندی رسیدیم. یک بیسیم کوچک رویش بود و دست بچههای سپاه بود. یک باریکهای از آب که قایق موتوری میتوانست تویش حرکت بکند؛ از انشعابات هور جلو آن وجود داشت که یک سایبان حصیری لب آن زده بودند. وقتی زیر آن سایبان مینشستی لب آب؛ گرمای هوا را کمتر احساس میکردی. چند نفر عرب آنجا نشسته بودند؛ من پرسیدم اینها عراقیاند؟ گفتند نه؛ اینها ایرانی هستند. چند نفر از بچههای سپاه آنجا بودند. نماز خواندیم قبل از اینکه نهار بخوریم؛ ظاهراً نهاری است که برای قرارگاههای سپاه میبرند.
اینجا؛ از این نقطه؛ اگر چند کیلومتر به طرف غرب حرکت بکنیم و بعد حدود ۲۰ کیلومتر به طرف جنوب حرکت کنیم؛ به خشکی هورالعظیم میرسیم. یکی از بچههای سپاه که آنجا با رابطین عراقی کار میکرد؛ با ۴ نفر که رفته بودند برای شناسایی منطقه؛ قرار ملاقات داشت.
دیروز قرار بوده که بیایند در منطقهای که آنها قرار بود از آنجا برگردند به ایران. آتشسوزی عظیمی را عراق در نیزارها راه انداخته و تمام منطقه را به آتش کشیده است. این بچهها احتمال میدادند که آن ۴ نفر از برادرهای ما که با قایق از لابهلای نیزارهای هور و جاهایی که تا زانو توی گل فرو میرود که در آنجا قایق را باید به دوش بکشند؛ آن ۴ نفر سوخته باشند توی آتش. آتش خیلی شدید و عظیم بوده و باد میآمد و الآن دو قایق موتوری از توی نیزارهایی که آنجا بود؛ راه افتادند که بروند به یک نقطهای که به آن چهار راه میگفتند؛ یک نقطهای که یکی از کانالهای هور میخورد به خط مرزی ما که وسط هور است. همیشه وقتی رفت و آمد میکنند علامتی آنجا میگذارند. رفتند ببینید که آیا دیروز آنها مراجعت کردهاند و آیا موقع رفتن علامتی گذاشتهاند که اگر این طور باشد؛ معلوم میشود یا توی آتش سوختهاند و یا اینکه اصلاً مراجعت نکردهاند. به هر حال در فکر این بودند که ۴ نفر دیگر را پیدا کنند که بتوانند کارهای آنها را انجام بدهند.
برادر محسن گفت که این نقطه جای مناسبی نیست برای کار کردن؛ زیرا اینجا حدود ۲۴ کیلومتر تا خشکی هور فاصله دارد. ولی صحبت یک جایی بود که از خشکی طرف ما تا خشکی وسط هور ۷ کیلومتر فاصله دارد و برادر محسن معتقد بود که آنجاها شناسایی بشود که گفتند تا سه چهار کیلومتریاش را میشود با قایق بروی؛ ولی از سه؛ چهار کیلومتری بعدیش را نمیشود و گل میباشد که برادر محسن گفت شاید بشود چیزهایی روی زمین پچینیم که بشود از رویش عبور کرد و یا راههای دیگر. به هر حال قرار شد که بررسی کنند.
یک جوان سیاه چهره عرب آنجا بود که سلام و علیک کرد. یک نفر گفت که او پسر همان سلمان است که روی مین رفت و شهید شد. موضوع این بود که سلمان یکی از عربهای منطقه بود؛ وقتی که عراقیها منطقه را در اِشغال داشتند؛ او جادهها را مینگذاری میکرد که عراقیها به راحتی نتوانند رفت و آمد کنند. در یکی از همین مینگذاریها وقتی یک جایی گِل بود؛ پای خودش رفت روی مین و شهید شد. حالا پسرش با سپاه همکاری میکند و همین الآن جزء نفراتی بود که با قایق داشتند میرفتند ببینند سر آن چهار نفر چه بلایی آمده است. نکته جالب دیگر اینکه حسن باقری پرسید: آیا به اینها از نظر مالی خوب میرسید یا نه؟ او گفت: نه؛ اینها افتخاری کار میکنند.
🔹راوی: ساعت ۱۷/۲۰ دقیقه است؛ روز ۱۳۶۱/۰۵/۱۱ به مقر لشگر ۶ عراق آمدیم و چون قرار شده بود ساعت ۵؛ #سرهنگ_صیاد_شیرازی در مقر تیپ ۳ بیاید؛ ما هم آمدیم آنجا را پیدا کردیم و الآن در مقر تیپ ۳ هستیم. الآن برادر رشید هم رسید و دارد با برادر محسن صحبت میکند. رشید گزارش خودش و برادر رحیم را که از خطوط پدافندی خودی در شمال منطقه از جمله خطوط لشگر ۱۶ زرهی قزوین بازدید کردهاند؛ به برادر محسن میدهد … چون کسی آمد(چای و شربت آورد)؛ حسن باقری گفت دیگر بحث نشود.
🔸برادر محسن: شربت را میخوریم و میرویم قرارگاه کربلا.
▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️🔹
✍️پ.ن: شهید حسن باقری؛ مسئول اطلاعات _ عملیات قرارگاه؛ که شش ماه بعد در منطقه فکه براثر اصابت گلوله خمپاره به شهادت رسید🕊🕊🕊
#دفاع_مقدس
#قهرمانان_وطن
#رزمندگان_اسلام
کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇
🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
✍ قسمتی از وصیت نامه #شهید_حجت اله_شجاعی
تاریخ شهادت: مکه ۹ مرداد ۱۳۶۶
📩 مردم! اگر خدا انشاءالله مرا قبول فرماید ... راضی نیستم در محفل ها و جلسه ها از انقلاب و دست اندرکاران انقلاب بدگویی کنید. من راضی نیستم کسی از یک طرف از خون بهای شهدا و رزمندگان اسلام حرف بزند ولی از طرف دیگر از رهبران انقلاب و خود انقلاب بدگویی کند. به خدا قسم دل شهدا و خانواده شهدا را به درد می آورد.
#وصیت_نامه
#دفـــاع_مقدس
#قهرمـــــــان_وطن
کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇
🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
اسیر شما شدن خوب است
اسیر شهدا شدن را میگویم
خوبی اش به این است
که از اسارت دنیا آزاد میشوی ...
#شب_بخیر
#دفاع_مقدس
#قهرمانان_وطن
#مردان_بی_ادعـا
کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇
🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
صبـح ...
باور عشـق است ؛
در لبخند آسمانی شما ...
#صبح_بخیر
#دفاع_مقدس
#قهرمانان_وطن
#مردان_بی_ادعـا
کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇
🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ورزش_در_جبهه
🎥 ببینید | فوتبال و جنگ 💥
⚽️ توپ و توپخانه
🏁 تور و دروازه 🥅
🏆 #قهرمانان_دهه ۶۰🥇
#پاطلایی_ها
#سرطلایی_ها
#دفــاع_مقدس
#قهرمــانان_وطن
#رزمندگان_اسلام
کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇
🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
🏆 قهرمان #شهید_مهدی_رضایی_مجد
🌷بالاترین مدال تقوا می رسد به شهید مهدی رضایی مجد؛ کاپیتان تیم ملی جوانان ... کسی که یک قدم تا صعود و جهانی شدنش فاصله نبود؛ اما توپ و دروازه را وِل کرد و تفنگ در دست گرفت. ای شهید! تو پرسپولیس را رها کردی و شدی اهل کربلایِ پنجی ... تو آنقدر عاشق بودی که حتی درخشش قراردادهای میلیونی نتوانست تو را جذب کند. تو مدال خونین حسینی(ع) را بر گردنت انداختی. از زمین دل کندی و عاشق آسمان شدی و قید شهرت زمینی را زدی و به خمینی؛ دل دادی ... تو خنکی هوای ساحل و دریا و قدم زدن را بی خیال شدی و رفتی زیر آفــــتاب جانسوز؛ تا به جای قدم زدن بر روی خاک های سرخ سوزان دویدی تا ک؛ شرمنده پدر و مادر شهدا نباشی ...
⚽️ به یاد #شهید_مهدی_رضایی_مجد؛ کاپیتان اسبق تیم ملی جوانان ایران
#پاطلایی_ها
#سرطلایی_ها
#دفــاع_مقدس
#قهرمــانان_وطن
#رزمندگان_اسلام
کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇
🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra