eitaa logo
شهدا و ایثارگران صفادشت
203 دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
3.2هزار ویدیو
5 فایل
این کانال بمنظور ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا، و تجلیل از ایثارگران به ویژه خانواده محترم و معزز شهدا تشکیل شده است. آدرس کانال در تلگرام https://t.me/shohadasafadasht ارتباط با ادمین: @shohadayad72
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹شهید والامقام علی محمد اجاقی
🌹🏴🕊🌹🕊🏴🌹 🍀 🍀 امروز برابر است با : ✨ 24 اردیبهشت 1399 ه.ش ✨ 19 رمضان 1441 ه.ق ✨ 13 مِی 2020 میلادی 🌸 ذڪر روز 🌸 ای زنده ، ای پاینده 🔸صفحه 9 🔸جزء 1 جهت سلامتی و و هدیه به روح 🌹🏴🕊🌹🏴🕊🌹🕊🏴🌹 @shohadasafadasht
عَجِبْتُ لِمَنْ يَقْنَطُ وَ مَعَهُ الاِْسْتِغْفَارُ. در شگفتم از كسى كه نوميد مى شود در حالى كه استغفار با اوست. 📙نهج البلاغه ، حکمت ۸۷ @shohadasafadasht
دعای روز نوزدهم ماه مبارک رمضان بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ وفّرْ فیهِ حَظّی من بَرَکاتِهِ و سَهّلْ سَبیلی الی خَیْراتِهِ و لا تَحْرِمْنی قَبولَ حَسَناتِهِ یا هادیاً الی الحَقّ المُبین. خدایا بهره مرا از برکات این ماه زیاد بگردان و آسان کن راه مرا به سوی خیرهایش و محروم نکن ما را از پذیرفتن نیکی هایش ای راهنمای به سوی حـق آشکار . @shohadasafadasht
سه دقیقه در قیامت قسمت نهم: آزار مومن در دوران جوانی در پایگاه بسیج شهرستان فعالیت داشتم. روزها و شب ها با دوستانمان با هم بودیم .شب های جمعه همگی ‌در پایگاه بسیج دور هم جمع بودیم و بعد از جلسه قرآن، فعالیت نظامی و گشت و بازرسی و ...داشتیم .در پشت محل پایگاه بسیج، قبرستان شهرستان ما قرار داشت .ما هم بعضی وقت ها ،دوستان خودمان را اذیت می کردیم !البته تابا تمام این اذیت ها را در آن جا دادم . برخی شب های جمعه تا صبح در پایگاه حضور داشتیم. یک شب زمستانی، برف سنگینی آمده بود. یکی از رفقا گفت :کی جرات داره الان بره تا ته قبرستون و برگرده ؟!گفتم :اینکه کاری نداره. من الان می رم .او هم به من گفت: باید یک لباس سفید بپوشی! من سر تا پا سفید پوش شدم و حرکت کردم. خس خس صدای پای من بر روی برف ،از دور هم شنیده می شد. من به سمت انتهای قبرستان رفتم! اواخر قبرستان که رسیدم صوت قرآن شخصی را از دور شنیدم! یک پیرمرد روحانی که از سادات بود شب های جمعه تا سحر در انتهای قبرستان و در داخل یک قبر مشغول تهجد و قرائت قرآن می شد .فهمیدم که رفقا می خواستند با این کار، با سید شوخی کنند .می خواستم برگردم اما با خودم گفتم: اگه الان برگردم، رفقا من رو متهم به ترسیدن می کنند. برای همین تا انتهای قبرستان رفتم. هرچه صدای پای من نزدیکتر می شد ،صدای قرائت قرآن سید هم بلندتر می شد !از لحن او فهمیدم که ترسیده ولی به مسیر ادامه دادم . تا اینکه به بالای قبری رسیدم که او در داخل آن مشغول عبادت بود. یکباره تا مرا دید فریادی زد و حسابی ترسید. من هم که ترسیده بودم پا به فرار گذاشتم. پیرمرد سید، رد پای مرا در داخل برف گرفت و دنبال من آمد. وقتی وارد پایگاه شد، حسابی عصبانی بود. من هم ابتدا کتمان کردم ،اما بعد، از او معذرت خواهی کردم. او هم با ناراحتی بیرون رفت. حالا چندین سال بعد از این ماجرا در نامه عملم حکایت آن شب را دیدم. نمی دانید چه حالی بود ،که وقتی گناه یا اشتباهی را در نامه عمل می دیدم، خصوصاً وقتی کسی را اذیت کرده بودم، از درون عذاب می کشیدم. از طرفی در این مواقع ،باد سوزان از سمت چپ وزیدن می گرفت، به طوری که نیمی از بدنم از حرارت آن داغ می شد! وقتی چنین اعمالی را مشاهده می کردم ،به گونه‌ای آتش را در نزدیکی خودم می دیدم که چشمانم دیگر تحمل نداشت. همان موقع دیدم که آن پیرمرد سید، که چند سال قبل مرحوم شده بود ،از راه آمد و کنار جوان پشت میز قرار گرفت. سید به آن جوان گفت: من از این مرد نمی گذرم. او مرا اذیت کرد. او مرا ترساند. من هم گفتم به خدا من نمیدونستم که صید در داخل قبر داره عبادت می کنه. جوان رو به من گفت :اما وقتی نزدیک شدی فهمیدی که ایشون داره قرآن می خونه .چرا همون موقع برنگشتی ؟دیگه حرفی برای گفتن نداشتم .خلاصه پس از التماسهای من، ثواب دو سال عبادت های مرا برداشتند و در نامه عمل سید قرار دادند تا از من راضی شود. دوسال نمازی که بیشتر به جماعت بود. دو سال عبادت را دادم به خاطر اذیت و آزار یک مومن!( مصاحبه با راوی این کتاب، بارها به خاطر گریه های ایشان قطع شد .یادآوری این خاطرات بسیار سخت بود.) اینجا بود که یاد حدیث امام صادق علیه السلام افتادم فرمودند :حرمت مومن حتی از کعبه بالاتر است. * * * در لابلای صفحات اعمال خودم به یک ماجرای دیگر از آزار مومنین برخوردم .شخصی از دوستانم بود که خیلی با هم شوخی می‌کردیم و همدیگر را سر کار می‌گذاشتیم .یک بار در یک جمع رسمی با او شوخی کردم و خیلی بد او را ضایع کردم. خودم هم فهمیدم کار بدی کردم، برای همین سریع از او معذرت خواهی کردم. او هم چیزی نگفت. گذشت تا روز آخر که می خواستم برای عمل جراحی به بیمارستان بروم. دوباره به همان دوست دوران جوانی زنگ زدم و گفتم: فلانی من خیلی به تو بد کردم .یک بار جلوی جمع، تو را ضایع کردم. خواهش می کنم من رو حلال کن .من ممکنه از بیمارستان برنگردم .بعد در مورد عمل جراحی گفتم و دوباره بهش التماس کردم تااینکه گفت: حلال کردم، انشاالله که سالم و خوب برمی گردی. آن روز در نامه عملم، همان ماجرا را دیدم. جوان پشت میز گفت: این دوست شما همین دیشب از شما راضی شد. اگر رضایت او را نمی گرفتی باید تمام اعمال خوب خودت را می‌دادی تا رضایتش را کسب کنی، مگه شوخیه، آبروی یک مومن را بردی . بعدها مطلبی از رسول گرامی اسلام صلی الله دیدم که تاثیرگذار بود . روزی آن حضرت به کعبه نگاه کردند و فرمودند: (( ای کعبه! خوشا به حال تو ،خداوند چقدر تو را بزرگ و حرمتت را گرامی داشته! و به خدا قسم حرمت مومن از تو بیشتر است ،زیرا خداوند تنها یک چیز را از تو حرام کرده، ولی از مومن سه چیز را حرام کرده: مال ،جان و آبرو ،تا کسی به او گمان بد نبرد)). ۱-خصال صدوق جلد ۱ صفحه ۲۷۲ ۲-روضة الواعظین جلد ۲ صفحه ۲۹۳ ادامه دارد. @shohadasafadasht
سه دقیقه در قیامت قسمت دهم : حسینیه می خواستم بنشینم و همانجا زار زار گریه کنم. برای یک شوخی بی مورد دو سال عبادت هایم را دادم. برای یک غیبت بی مورد بهترین اعمال من محو می‌شد. چقدر حساب خدا دقیق است. چقدر کارهای ناشایست را به حساب شوخی انجام دادیم و حالا باید افسوس بخوریم. در این زمان ،جوان پشت میز گفت :شخصی اینجاست که چهار ساله منتظر شماست !این شخص اعمال خوبی داشته و باید به بهشت برزخی برود، اما معطل شماست. با تعجب گفتم :از کی حرف میزنی؟ یکی از پیرمردهای امنای مسجد مان را دیدم که در مقابلم و در کنار همان جوان ایستاده .خیلی ابراز ارادت کرد و گفت: کجایی؟ چند ساله منتظر تو هستم .بعد از کمی صحبت، این پیرمرد ادامه داد: زمانی که شما در مسجد و بسیج، مشغول فعالیت فرهنگی بودید، تهمتی را در جمع به شما زدم برای. همین آمده‌ام که حلالم‌کنید. آن صحنه برایم یادآوری شد. من مشغول فعالیت در مسجد بودم. کارهای فرهنگی بسیج و... این پیرمرد و چند نفر دیگر در گوشه ای نشسته بود. و پشت سر من حرفی زد که واقعیت نداشت. اوبه من تهمت بدی زد. او نیت ما را زیر سوال برد. عجیب تر اینکه، زمانی این تهمت را به من زد که من ابتدای حضورم در بسیج بود و نوجوان بودم !! آدم خوبی بود. اما من نامه اعمالم خیلی خالی شده بود. به جوان پشت نیز گفتم: درسته ایشون آدم خوبی بوده، اما من هم من همینطوری از ایشون نمیگذرم. دست من خالیه. هرچه می توانی ازش بگیر. تازه معنای آیه ۳۷ سوره عبس را فهمیدم(( هر کسی( در روز جزا برای خودش) گرفتاری دارد و همان گرفتاری خودش برایش بس است و مجال این نیست که به فکر کس دیگری باشد .)) جوان هم رو به من کرد و گفت: این بنده خدا یک وقفه انجام داده که خیلی با برکت بوده و ثواب زیادی برایش می‌آید. او یک حسینیه را در شهرستان شما ،خالصانه نه برای رضای خدا ساخته که مردم از آنجا استفاده می کنند. اگر بخواهی ثواب کل حسینیه اش را از آن می گیرم و در نامه عمل شما می گذارم تا او را ببخشی. با خودم گفتم: ثواب ساخت یک حسینیه به خاطر یک تهمت؟! خیلی خوبه. بنده خدا این پیرمرد، خیلی ناراحت و افسرده شد، اما چاره ای نداشت. ثواب یک وقت بزرگ را به خاطر یک تهمت داد و رفت به سمت بهشت برزخی. برای تهمت به یک نوجوان، یک حسینیه را که با اخلاص وقف کرده بود داد ،و رفت! اما تمام حواس من در آن لحظه به این بود که وقتی کسی به خاطر تهمت به یک نوجوان، یک چنین خیراتی را از دست می‌دهد، پس ما که هر روز و هر شب پشت سر دیگران مشغول قضاوت کردن و حرف زدن هستیم چه عاقبتی خواهیم داشت ؟!ما که به راحتی پشت سر مسئولین و دوستان و آشنایان خودمان هرچه می خواهیم می گوییم... باز جوان پشت میز به عظمت آبروی مومن اشاره کرد و آیه ۱۹ سوره نور را خواند: (( کسانی که دوست دارند زشتی ها در میان مردم با ایمان رواج یابد، برای آنان در دنیا و برای آنان در دنیا و آخرت عذاب دردناکی است...)) امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه می فرماید: هر کس آنچه را در باره مومنی ببیند یا بشنود، برای دیگران بازگو کند، از مصادیق این آیه است. ادامه دارد. @shohadasafadasht
🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹 #طرح_ضیافت_الهی_همراه_با_شهدا بخش صفادشت مفتخر است که حدود شصت شهید گرانقدر در راه اسلام و قرآن تقدیم نموده است. بنابراین تقاضا داریم در ماه مبارک رمضان که سفره خوان کرم ضیافت الهی برای بندگانش گسترده شده است، به همت اعضای محترم کانال شهدا و ایثارگران صفادشت هر روز در ثواب #تلاوت_کلام_الله_نور #دو_شهید_بخش_صفادشت را میهمان نماییم. #ثواب_تلاوت_بیستمین_روز ضیافت الهی تقدیم می شود به #حضرت_زینب_س و شهیدان گرانقدر 🌹 #اسماعیل_حضرتی🕊 🌹تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۱۵🕊 🌹محل شهادت: شلمچه🕊 🌹 #محرمعلی_دانشمند🕊 🌹تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۱۹🕊 🌹محل شهادت: شلمچه🕊 انشاءالله خداوند همه ما را به صراط مستقیم هدایت و حسن عاقبت را نصیبمان بنماید. @shohadasafadasht
🌹شهید والامقام محرمعلی دانشمند
🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺 🍀 🍀 امروز برابر است با ✨ 25 اردیبهشت 1399 ه.ش ✨ 20 رمضان 1441 ه.ق ✨ 14 مِی 2020 میلادی 🌸 ذڪر روز 🌸 نیست خدائی جز الله، فرمانروای حق و آشکار 🔸صفحه 10 🔸جزء 1 جهت سلامتی و و هدیه به روح 🌺🍃🌸🍃🌸🍃🌼🍃🌺 @shohadasafadasht