#زیارتنامه
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم
یَا اَولِیاءَ اللهِ و اَحِبّائَهُ ،
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم
یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ،
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم
یااَنصَارَدینِ اللهِ،
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم
یااَنصارَرَسُولِ اللهِ ،
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم
یا اَنصارَاَمیرِالمُومِنینَ ،
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم
یا اَنصارَ فاطِمَةَ
سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ،
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم
یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ
بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ،
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم
یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ،
بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ،
وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها
دُفِنتُم ،
وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا،
فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم
فَاَفُوزَمَعَکُم.
🌷شادی روح شهداصلوات🌷
#اللهم_ارزقنا_شهادت🕊
●◉✿شهدای سین✿◉●
🔴 #سه_دقیقه_درقیامت #قسمت2⃣ واقعا رزق معنویتونه و فوق العاده تاثیر گذار و زیباست. ادامه👇 🔰البته آن
#سه_دقیقه_در_قیامت (قسمت 3⃣)
✅ یاد خواب دیشب افتادم..با خودم گفتم سالم میمانم،چون حضرت عزرائیل به من گفت که وقت رفتن من نرسیده است!🤔
♻️فهمیدم که تا در دنیا فرصت هست باید برای رضای خدا کار کنم و دیگر حرفی از مرگ نزنم.🤭
🔆اما همیشه دعا میکردم که مرگ ما با شهادت باشد.😍
در آن زمان بسیار تلاش کردم تا وارد تشکیلات سپاه پاسداران شوم.
اعتقاد داشتم که لباس سبز سپاه همان لباس یاران آخرالزمانی امام غایب است.💖
سالها گذشت.
🔆باید این را اضافه کنم که من یک شخصیت شوخ ولی پرکار دارم. حسابی اهل شوخی و بگو و بخند و سرکار گذاشتن هستم.😁
🔷مدتی بعد ازدواج کردم و مثل خیلی از مردم دچار روزمرگی شدم.🙇♂
💥یک روز اعلام شد که برای یک ماموریت جنگی آماده شوید.
♦️حس خیلی خوبی داشتم و آرزوی شهادت مانند رفقایم داشتم. اما با خودم میگفتم ما کجا و شهادت کجا...😔
🔰آن روحیات جوانی و عشق و شهادت در وجود ما کمرنگ شده...
🛡در همان عملیات چشمانم به واسطه گردوخاک عفونت کرد.
حدود ۳ سال با سختی روزگار گذراندم بارها به دکتر رفتم ولی فایده نداشت.😓
💥تا اینکه یک روز صبح احساس کردم انگار چشم چپ من از حدقه بیرون زده است!
درست بود!
چشم من از مکان خودش خارج شده بود و درد بسیار شدیدی داشتم.😥
🍃همان روز به بیمارستان مراجعه کردم و التماس کردم که مرا عمل کنید دیگر قابل تحمل نیست.😞
✔️تیم پزشکی اعلام کرد: غده نسبتاً بزرگ در پشت چشم چپ ایجاد شده که فشار این غده باعث بیرون آمدن چشم گردیده.
و به علت چسبیدگی این غده به مغز کار جداسازی آن بسیار سخت است...
پزشکان خطر عمل را بالای ۶۰ درصد میدانستند اما با اصرار من قرار شد که که عمل انجام بگیرد.
با همه دوستان و آشنایان و با همسرم که باردار بود و سختی های بسیار کشیده بود از همه حلالیت طلبیدم و راهی بیمارستان شدم.😷
🔘حس خاصی داشتم احساس می کردم که دیگر از اتاق عمل برنمیگردم.😓
تیم پزشکی کارش را شروع کرد و من در همان اول کار بیهوش شدم.
⛔️عمل طولانی شد و برداشتن غده با مشکل مواجه شد..
پزشکان نهایت تلاش خود را می کردند و در آخرین مراحل عمل بود که یکباره همه چیز عوض شد....
احساس کردم که کار را به خوبی انجام دادند.😍
چون دیگر مشکلی نداشتم، آرام و سبک شدم.چقدر حس زیبایی بود، درد از تمام بدنم جدا شد.
💫احساس راحتی کردم و گفتم خدایا شکر عمل خوبی بود.
با اینکه کلی دستگاه به سر و صورتم بسته بود اما روی تخت جراحی بلند شدم و نشستم.☺
🌕برای یک لحظه زمانی که نوزاد و در آغوش مادر بودم را دیدم.
از لحظه های کودکی تا لحظهای که وارد بیمارستان شدم همه آن خاطرات برای لحظاتی با همه جزئیات در مقابل من قرار گرفت...
✨چقدر حس و حال شیرینی داشتم در یک لحظه تمام زندگی و اعمالم
💧جمعه ها در انتظارت دیده ام بارانی است💧
💧قلب من بی روی تو در بند غم زندانی است💧
💧کی میآیی تا جمالت را ببینم در جهان💧
💧عمر ما بگذشت دیگر لحظه ی پایانی است💧
.
💠 شعر جمشید عربصالحی(اسماعیل)
| الـسـلام عـلـيـك يـا صاحـب الـزمـان✋|
#امروز_به_نیت_ظهورت_گناه_نمیکنم
#صبـحـتــون_امـام_زمـانـــے
#اللهم_الرزقنا_شهادت🕊
وَ انظُر اِلینا نَظْرهً رَحیمَه ...
این فراز های آخر دعای ندبه چقدر قشنگه ...
یجورایی با یه حالتیه که انگار زانو زدی و سرتو کج کردی برا قبولی !
انگاری همه ی دنیا رو گذاشتی پشت سرت و
فقط کارت همینجا راه میفته !
مثل اون بچه هایی که یه کار اشتباه میکنن و میرن پشت باباشون قایم میشن و بابا قراره پیش مادر شفاعتشونو بکنه ...
وقتی نگاه میکنی هیچی نداری
میخوای خدا تنها بواسطه امام ، نگات کنه و قبولت کنه !
میگی خدا ؛
بواسطه ی او نمازهامو بپذیر ...
نمازهایی که میدونم با حضور قلب نیست و فقط بواسطه ی اونه که قبول میکنی !
بواسطه ی او دعاهام رو مستجاب کن ...
بواسطه ی او گناهام رو ببخش ...
بواسطه ی او نگام کن ...
خیلی قشنگه که آدم یه صاحب داشته باشه که به واسطه ی اون ، خدا قبولش کنه... !!
یه خاطر جمعی محض ...
#اللهم_الرزقنا_شهادت🕊
بِنَفسی أَنتَ مِن مُغَیَّبٍ لَم یَخلُ مِنَّا
+جانم فدای تو
پیدای پنهان؛
ای که بیرون از جمعِ ما نیستی...
#دعای_ندبه
#اللهم_الرزقنا_شهادت🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عهــد مےبندمـ
دیگــه اشکاتو درنــیارمــ....😔
#حامد_زمانے
#استورے
❣ #سلام_امام_زمانم❣
از قعر زمین به اوج #افلاک سلام
از من به حضورحضرت یارسلام
صبح است دلم #هواییت شد
مولااز جانب قلب من بر آن یار سلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
📘 پوستر | لفظِ خوشِ شهادت
🔺 انتشار گزیده بیانات سردار سلیمانی بهمناسبت آغاز هفته #کتاب و کتابخوانی
●◉✿شهدای سین✿◉●
#سه_دقیقه_در_قیامت (قسمت 3⃣) ✅ یاد خواب دیشب افتادم..با خودم گفتم سالم میمانم،چون حضرت عزرائیل به
#سه_دقیقه_در_قیامت (قسمت 4⃣)
🔍فهمیدم که منظور ایشان مرگ من و انتقال من به آن جهان است.
🔮مکثی کردم و پسرعمه اشاره کردم و گفتم:
من آرزوی شهادت دارم سالها به دنبال شهادت بودم حالا با این وضع بروم؟!😞
✅اما اصرارهای من بی فایده بود باید میرفتم.
دو جوان دیگر ظاهر شدند و در چپ و راست من قرار گرفتند و گفتند برویم.🚶♂
🍀 بی اختیار همراه با آنها حرکت کردم لحظهای بعد خود را همراه این دو نفر در یک بیابان دیدم.🌞
💥 زمان اصلا مانند اینجا نبود و در یک لحظه صدها موضوع را می فهمیدم و صدها نفر را میدیدم.
آن زمان کاملا متوجه بودم که مرگ به سراغم آمده اما احساس خیلی خوبی داشتم از آن درد شدید راحت شده بودم شرایط خیلی عالی بود.🍃
در روایات شنیده بودم که دو ملک از سوی خدا همیشه با ما هستند حالا داشتم این دو را می دیدم.
چقدر زیبا و دوست داشتنی بودند،دوست داشتم همیشه با آنها باشم😍
🔅 در وسط یک بیابان خشک و بی آب و علف حرکت می کردیم. کمی جلوتر چیزی را دیدم. روبروی ما یک میز قرار داشت که یک نفر پشت میز نشسته بود. آهسته آهسته به میز نزدیک شدیم.
🔥به اطراف نگاه کردم سمت چپ من در دوردست ها چیزی شبیه سراب دیده می شد. اما آنچه می دیدم سراب نبود،شعله های آتش بود.
حرارتش را از دور احساس میکردم.😥
🔺️به سمت راست خیره شدم در دوردستها یک باغ بزرگ و زیبا چیزی شبیه جنگل های شمال ایران پیدا بود نسیم خنکی از آن سو احساس میکردم.☺
✨ به شخص پشت میز سلام کردم با ادب جواب داد.
منتظر بودم می خواستم ببینم چه کار دارد.
آن دو جوان که در کنار من بودند عکس العملی نشان ندادند.
اما همان جوان پشت میز، یک کتاب بزرگ و قطور را در مقابل من قرار داد و به آن کتاب اشاره کرد و گفت:
کتاب خودت هست بخوان امروز برای حسابرسی،هم اینکه خودت آن را ببینی کافی است.
چقدر این جمله آشنا بود.در یکی از جلسات قرآن استاد ما این آیه را اشاره کرده بود: "اقرا کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا"
نگاهی به اطراف کردم و کتاب را باز کردم:
☘بالای سمت چپ صفحه اول
با خط درشت نوشته شده بود:
۱۳ سال و ۶ ماه و ۴ روز
🔆از آقایی که پشت میز بود پرسیدم: این عدد چیه؟ گفت سن بلوغ شما است.
شما دقیقا در این تاریخ به بلوغ رسیدید.
⚠️در ذهنم بود که این تاریخ یک سال از ۱۵ سال قمری کمتر است، اما آن جوان که متوجه ذهن من شده بود گفت: نشانه های بلوغ فقط این نیست که شما در ذهن داری. من هم قبول کردم.
🌸 قبل از آن و در صفحه سمت راست اعمال خوب زیادی نوشته شده بود:
از سفر زیارتی مشهد تا نمازهای اول وقت و هیئت و احترام به والدین و...😍
♦️پرسیدم: اینها چیست؟
گفت اینها اعمال خوبی است که قبل از بلوغ انجام داده ای. همه این کارهای خوب برایت حفظ شده است.
🔰 قبل از ای�
Fadaeian_Moharam_9810_11.mp3
15.29M
آرامشه برام...
رویای تو شبام...
دستای تو
تو دستای #آلوده ی منه...😭💔
پ.ن:با این مداحی یه هفتس دارم زندگی میکنم😭✨
#اشک_بریزیم
#شرححال
#سد_رضا_نریمانی
#اللهم_الرزقنا_شهادت🕊
#شهادت ۳ نفر از پرسنل پلیس در شمال غرب کشور🕊
🔹 روز گذشته عناصر مسلح ضد انقلاب با تعدادی از عوامل مرزبانی به صورت مسلحانه درگیر شدند که با رشادت نیروهای جان بر کف مرزبانی ضمن دفع حمله تروریستها از نفوذ آنان به خاک مقدس کشور جمهوری اسلامی جلوگیری به عمل آمد.
🔹 در این درگیری سه نفر از نیروهای مرزبانی به نامهای استوار دوم "#مسلم_جهانآرا"، استوار دوم "#مالک_طاهر" و سرباز وظیفه "#کامران_کرامت" به درجه رفیع شهادت نائل و دو نفر مجروح شدند.
#شهادت_هنر_مردان_خداست