eitaa logo
طریق الشهدا
1هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
617 ویدیو
32 فایل
•|🌿|• ایــنجا معبر؎ ست برای وصـال هــمـہ آبـاد نشیــنان ز خرابـے ترسنـد من خرابت شدم و از همــہ آبـادترم یازهـ️ــرا #سلام_الله_علیها ___ #این_راه_پایانش_وصال_است ___ [ما همه خواهیم رفت شهدا می مانند‌]
مشاهده در ایتا
دانلود
برای این که خدا لطفش شامل حال ما بشه باید شبانه روز برای خدا باشیم. قلم می زنیم...برای خدا قدم می زنیم...برای خدا همه چیزمون برای خدا پ.ن: امروز کارهامون رو با یاد خدا انجام دادیم؟ @shohadatarigh
کلی راه از سرخه آمده بودیم برای شرکت در مراسم عروسی. جلوی در که رسیدیم محمدباقرایستاد ومن رفتم داخل. چشمم که به مهمان ها افتاد،به سرعت برگشتم بیرون. خنده اش گرفت. گفت: تا حالا عروسی اینجوری ندیده بودی؟ گفتم:نه ولی اینجا انگار زنونه اس ها! گفت: نه زنونه مردونه قاطیه. ندیدی من نیومدم داخل؟ چون میدونستم این جوریه نیومدم. باهم رفتیم بیرون وتاآخرشب توی خیابون ها دور زدیم تا بالاخره مراسم عروسی تمام شد. برای خوابیدن رفتیم خانه ی خواهرم. خواهرم تا چشمش به ما افتاد باعصبانیت گفت: از سرخه تا اینجا اومدید که تو خیابونا بچرخید؟! ترسیدید بیایید تو بخورنتون؟ محمدباقرگفت:بحث خوردن نخوردن نیست. اگه می اومدیم تو باید به زن وبچه مردم نگاه می کردیم. خواهرم گفت:این همه مردم بودن شماهم یکیشون. محمدباقر که حسابی عصبانی شده بود. داد زد وگفت:ما چیکار به بقیه داریم؟باید خودمون رو حفظ می کردیم که کردیم. رسم اینجارو که نباید با دینمون عوض کنیم. 📚فرهنگنامه شهدای سمنان جلد اول ص422 @shohadatarigh
سلام 🖐 خیلی وقته براتون پادکست شهدایی نگذاشتم امروز 2⃣ تا آماده کردم تقدیمتون می کنم . با ذکر صلوات دانلود کنید. ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
1_143619753.mp3
8.98M
حیدر ماند... خدایا اینارو به مانشون میدی رومون رو کم کنی؟ یعنی اینا توهمین دوره وزمونه این جوری شدن؟ خدایا پس چرا ما ....؟ ناحله الجسم یعنی نحیف و دلشکسته میری!!! حاج حیدر یه روضه حضرت زهرا(س) برامون بخون بچه هاتون این ور قلباشون توسط شیطون تصرف شده. براآزادی دلامون برای تکون خوردنمون... هشتگ های زیر را دنبال کنید: @shohadatarigh
وصیت‌نامه شهیدحمیدسیاهکالی‌مرادی.mp3
6.45M
وصیت نامه شهید حمید سیاهکالی مرادی هشتگ رو دنبال کنید. @shohadatarigh
این وصیت نامه های شهدا را مطالعه کنید. سال عبادت کردید، خداوند قبول کند یک روز هم یکی از وصیت نامه ها را بگیرید و کنید و کنید. این وصیت نامه ها انسان را و می کند... امام خمینی(رحمه الله)
12_Narimani_VafatHazratMasome_fadaein-haftegi941101_(1)_(www.rasekhoon.net).mp3
8.4M
🌕 مداحی ای که در آخرین چلهٔ زیارت قم و جمکران گوش میداد(منبع: سربلند/ص81) (س) @shohadatarigh
شهادت آمدنی نیست، رسیدنی است. باید آن قدر بدوی تا به آن برسی. اگر بنشینی تا بیاید، همه می‌شوند، می‌روند و تو جا می‌مانی. @shohadatarigh
🌱 گفت ، من یقین دارم فردا شهید میشم ، برای اینکه جنازم روی زمین نمونه با ماژیک کف پام اسممو نوشتم .. ترکش خمپاره سرش را برداشت . از کف پاش شناسایی شد... @shohadatarigh
گفتم ڪلیدِقفلِ‌شهـادت‌شڪستہ‌است یااندراین‌زمــانہ درِ‌باغ‌بستہ‌است ؟! خندیدوگفت سـاده‌نباش‌ای‌قفس‌پرست !! دربستہ‌نیست بال‌وپرِ‌مـاشڪستہ‌است ... @shohadatarigh
🌸
حسابرس اعمالم جمله‌ای بیان کرد که خیلی برایم عجیب بود! او گفت: «اگر علاقه‌مند به باشی و در تقدیرت شهادت نوشته باشند، هر که شما داشته باشید، شش ماه شهادت شما را به عقب می‌اندازد» (این کتاب از انتشارات گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی است و از تجربه‌ی دنیای پس از مرگِ یک جانباز مدافع حرم می‌گوید که در حین عمل جراحی برای لحظاتی از دنیا می‌رود و مجدد با دستگاه شوک به زندگی باز می‌گردد) از کتاب سه دقیقه درقیامت @shohadatarigh
مسلم:اینجاهمه میدوأن که زنده بمونن هیچ ڪس نمیدوئه که زندگی کنه.... فرق زنده بودن با زندگی کردن‌ چیست؟ @shohadatarigh
خاطره ای از یک شهید نماینده مجلس . . . وارد سلف سرویس شدم. ساعت حدود 1 و 45 بود و به کلاس نمی‌رسیدم و صف غذا طولانی بود. دنبال آشنایی می‌گشتم در صف تا بتوانم سریعتر غذا بگیرم. شخصی را دیدم که چهره‌ای آشنا داشت و قیافه‌ای مذهبی. نزدیک شدم و ژتون را به او دادم و گفتم: برای من هم بگیر. چند لحظه بعد نوبت او شد و ژتون مرا داد و یک ظرف غذا گرفت. و برای من که پشت میز نشسته بودم، آورد و خودش به انتهای صف غذا برگشت و در صف ایستاد. بلند شدم و به کنارش رفتم و گفتم: چرا این کار را کردی و برای خودت غذا نگرفتی؟ گفت: من یک حق داشتم و از آن استفاده کردم و برای شما غذا گرفتم و حالا برمی‌گردم و برای خودم غذا می‌گیرم. این لحظه‌ای بود که به او سخت علاقه‌مند شدم و مسیر زندگی‌ام تغییر کرد. "شهید دیالمه" @shohadatarigh
می گفت خوابشو دیدم تو دامنه یک کوه هرکسی به طرفی می رفت ماهم به سختی یک قدم یک قدم و بازور به سمت قله قدم برمی داشتیم ناگهان یکی ازشاگردام رو دیدم که با سرعت برق از کنار ما رد شد و رفت به سمت قله .خیلی تعجب کردم که این خواب چه معنی دارد؟ و چرا محمدامین کریمیان این قدر سرعتش زیاد شده بود؟ گذشت تا دو سه روز بعد من رفتم موسسه برای تدریس اونجا یک دفعه خشکم زد... مواجه شدم با بنری که رویش نوشته بود شهادت طلبه مدافع حرم محمدامین کریمیان.... همون جا بهت زده به خودم اومدم که عجب! تازه فهمیدم راز اون خواب رو... پ.ن: خونه یکی از رفقا مهمون بودم. نماز صبح رو خوندیم و صبحانه رو هم میل کردیم اومدیم حرکت کنیم به سمت کلاس روی دیوار نوشته بود به طرف مجتمع از اونجا رفتم توفکر تا رفیقم برام این خاطره رو از استادشون نقل کرد وما امروز مهمان سفره محمدامین هستیم. هیچ چیز اتفاقی نیست. رمز این سرعت و سبقت چی میتونه باشه؟ شادی روحش صلوات @shohadatarigh
[باید به خود جرات داد...] @shohadatarigh
🌸
خدایا! به هرڪہ دل بستم...؛ دلم را شڪستۍ،دلم را گسستۍوَ به من فهماندۍ، ڪہ جز تو ڪسۍ نباشم و راه ڪسۍ نپویم...)؛ @shohadatarigh
یک‌ بلدچی باید اول خودش رابشناسد، بعد خدای خودش را و بعد مسیر رسیدن به مقصد را. آن وقت می‌تواند دست دیگران را‌ بگیرد و راه را از چاه نشان بدهد. توفیق در عملیات‌ها، دست بلدچی هاست. آنها باید گردان‌های پیاده را، از دل‌ معبر و میدان عبور دهند و برسانند بالای سر دشمن و از میدان تعلقات ‌بگذرند. آن‌وقت می‌توانند گردان‌ها را آنگونه‌ که می‌خواهند هدایت کنند! @shohadatarigh
نگاهشان به عملکرد من و تو هست! میگه پشت خاکریز رو کرد به همه ما وگفت :من اینجا با دونفر میمونم سرگرمشون میکنم تاشما بریدعقب بچه ها اعتراض کردن که ما بدون فرمانده نمیریم. باصدای بلند گفت این یک دستوره شما باید اطاعت کنید. از حجم لشکر وادوات دشمن میدانستیم اگر بماند دیگر جنازه اش هم برنمی گردد. کاغذوقلم دادیم دستش گفتیم لاقل یک جمله بنویس برایمان. نوشت: [فقط امام را تنها نگذارید...] @shohadatarigh
🌸