آرامش... . . #طریق_الشهدا @shohadatarigh

📖 به مستضعفان و مستمندان و زاغه ‏نشینان که ولی نعمت ما هستند خدمت کنید. 🔲 صحیفه امام، ج‏18، ص 38 #اطلاعیه_مهم 📣 قابل توجه شما طریق الشهدایی ها با توجه به شرایط به وجود آمده برای کشور ، قطعا صاحبان اصلی انقلاب یعنی ولی نعمتان انقلاب، کوخ نشینان و قشر ضعیف و آسیب پذیر جامعه ، بیش از همه اقشار دیگر در سختی اقتصادی و معیشتی قرار گرفته اند ، لذا انشاالله تصمیم داریم به رسم هرساله برای ماه مبارک رمضان بسته های ارزاق خوب و آبرومندی تهیه و توزیع شود. مشارکت هرکس در حد توان ولو در حد هزار تومان قطعا موجب برکت این کار و موجب خیر دنیا و آخرتمان خواهد شد. درصورت تمایل به این آیدی 👇 @adminshohada پیام بدهید. @shohadatarigh @mostashhadiin

ما نیز خواهیم مُرد و در چشم آیندگان هیچ چیز جز ... هویت تاریخیِ مان باقی نخواهد ماند ! #شهید_آوینی

یک روز آمد پیشم و بی مقدمه گفت: میخوام برم تو کارخونه‌ی نوشابه سازی کار کنم. گفتم اونجا خطرناکه، روسای اونجا همه بهایی‌ان. خندید و گفت اتفاقا دارم می‌رم سراغ همونا. چهل روز بعد، وقتی علی آقا از کارخانه ی نوشابه سازی بیرون آمد، یک‌نفر از بهایی ها آنجا نبود! مبارزه اش را از همان روزی که به آنجا رفت شروع کرد. وسط برف های روی محوطه‌ی کارخانه چند پتو پهن کرد و نماز جماعت خواند... شهید #علی‌آقای_ماهانی @shohadatarigh

مسلمان بی تفاوت نیست. (به من چه) در منطقش نیست. در انجام وظایفش خجالتی نیست. 📌راه را با این ستاره‌ ها می‌توان پیدا کرد.

انتشار دوباره! جا نمونیم... @shohadatarigh

دوازده نفر بودند که رفتند قله را آزاد کنند. محمود اخلاقی شهید شد، علی آقا هم زخمی شد. وقتی برگشتیم، علی آقا گفت: می دونم چرا شهید نشدم... وقتی می‌رفتیم بالای قله یه چشمه‌ی آب دیدم، با خودم گفتم وقتی برگشتم، این‌جا آب تنی میکنم. همین تعلق به دنیا باعث شد زخمی بشم ولی ... شهید #علی‌آقای_ماهانی @shohadatarigh

تکلیف ما مشخص است... غرق دنیا شده را جام شهادت ندهند

هرکسی داشت دنبال جای خنکی برای خودش می‌گشت تا از گرما فرار کند و برای لحظه‌ای استراحت کند. گوشه‌ی ساختمان از جاهایی بود که همه از آن فرار می‌کردند. علی آقا آمد همانجا و روی پتوها خوابید، خندید و گفت: نباید به این جسم خیلی رو داد. نباید زیاد از حد بهش توجه کرد... شهید #علی‌آقای_ماهانی @shohadatarigh

تر مپرور زآنکه قربانی‌ست تن جان بپرور جان به بالا می‌رود مولوی

به شدت مجروح شده بود، امدادگرها که بالای سرش رسیدند هیچ علامتی که نشان دهد زنده‌است در جسمش ندیدند و با شهدا تخلیه‌اش کردند عقب. توی سردخانه، جنازه‌های شهدا را جابه‌جا می‌کرد. به جنازه‌ی علی آقا که رسید، حس کرد لب‌هایش دارد تکان می‌خورد. سرش را نزدیک‌تر بُرد و به دقت گوش کرد؛ داشت روضه‌ی حضرت زهرا می‌خواند. بلافاصله منتقلش کردند به بیمارستان برای مداوا... شهید #علی‌آقای_ماهانی @shohadatarigh

🌹