📸 #گزارش_تصویری | #با_زائران
🔺 روز شلوغ و پرتردد هویزه
🔸 زیارتگاه شهدای مظلوم کربلای هویزه در آخرین روز هفته میزبان 4 هزار و 335 زائر استان های کهگیلویه و بویراحمد، مرکزی، البرز، کرمان، سمنان، یزد، بوشهر، تهران، قزوین، خوزستان، قم و گلستان بود.
#اخبار_هویزه
#راهیان_نور_دانش_آموزی1403
#در_راه_فتح_قله_ایم
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
شهدای هویزه
📝 #روایت | قسمت سوم 🌷 روزی که کرخه، «نور» شد... به استقبال چهل و چهارمین سالگرد شهدای عشایر عرب کرخ
📝 #روایت | قسمت چهارم
🌷 روزی که کرخه، «نور» شد...
به مناسبت چهل و چهارمین سالگرد شهدای عشایر عرب کرخه نور 🇮🇷🇮🇷
✍️ میلاد کریمی
🔹 دشمن به اهالی روستاها و به ویژه آوارگان، شدید بدبین شده بود. میخواست مردم را بترساند تا با سپاه همکاری نکنند. در این راه از همه شیوهها استفاده میکرد.
🔹 ناغافل میریختند توی روستا و رگباری، تیر هوایی میانداختند. جوانان و غریبهها را دستگیر میکردند؛ هرکس را هم که میبردند، بدون بازجویی و شکنجه، آزاد نمیکردند؛ زمینهای کشاورزی و انبارهای آرد و گندم را آتش میزدند؛ درختها را از ریشه در میآوردند؛ اندک مواد غذایی و آذوقه خانهها را غارت می کردند. فضای بسته و وحشت، همه جا سایه افکنده بود. در بیابان هم کمتر اجازه نزدیک شدن چوپانان به مواضع شان را میدادند و بی محابا به گوسفندان تیراندازی میکردند.
🔹 کار دشمن، دشمنی است و جواب مردمی که عادتشان جهاد و ایستادگی است، مقاومت.
شیرمردانی که بیشترشان از نوادگان اصحاب بزرگ امیرالمومنین علیه السلام، مانند:«حبیب ابن مظاهر»، «مالک اشتر»، «مقداد ابن اسود»، «قیس ابن سعد ابن عباده» و «عدی ابن حاتم طائی» اند را از تهدیدِ تیره و تبار «بنی امیه» چه باک؟!
🔹 فشار، زیاد بود و فرصت، کم؛ اما همین کم را هم مردم برای جمع کردن اطلاعات، غنیمت میدانستند.
آن روزها دشمن هیچ خطر جدی از سمت جبهه مقابل احساس نمیکرد و حتی سنگرِ درست و حسابی نمیساخت؛ برخی افسران و فرماندهان بعثی، بی هول و هراس در ساحل جنوبی کرخه کور قدم میزدند! گزارشهای مردمی، پای تک تیراندازهای جنگهای نامنظم را به جنگلهای اطراف رودخانه باز کرد. دیری نپایید که بعثیها مثل برگ بید بر زمین میریختند.
🔹 این همراهی و همکاری به جوانان محدود نمیشد و شیرزنان و ریش و گیس سپیدانِ نسل اولی هم یک پای ماجرا بودند.
دشمن هشدار داده بود چوپانان و احشام شان، حق نزدیک شدن به خاکریزها را ندارند. این بار پیرزنها میرفتند جلو برای همدردی ظاهری با نیروهای دشمن و خیلی تَر و فِرز، تلفاتی که در شبیخون وارد کرده بودیم را خبر میدادند.
🔹 کم نبودند خانمهای دل بسته جبهه کرخه کور که ماهها در 500 متری خطوط اول، بدون سنگر و پناهگاه، فداکارانه خانههای خود را به روی رزمندگان باز کرده و در حالی که خودشان در سختی بودند و شرایط خوبی نداشتند، مشتاقانه برای آنها نان و غذا میپختند؛ نانهایی که به تعبیر "مرتضی سرهنگی":«خیلی خوشمزهتر از نان خامهای خیابان ولیعصر (عجل الله فرجه) تهران بود»؛ نانهای گرمی که دل مدافعان را گرم میکرد.
🔹 تردد آمبولانسهای دشمن که در منطقه زیاد میشد، از یک طرف یعنی، دقت گِرای دیدبان ارتش که روی پشت بام خانههای روستایی مستقر میشد، ضربه کاری را وارد کرده است و از سوی دیگر، هر لحظه باید منتظر یورش بعثیها باشیم.
🔹 کتک زدن مردم و دستگیریها که شدت میگرفت، بزرگترهای روستا سینه سپر میکردند به اعتراض:
- از جانمان چه میخواهید؟ این چه رفتاری است که با مردم دارید؟
- شما شایسته احترام نیستید! ما اسلحه و مهمات برایتان فرستادیم، اما کنار ما نماندید. دارید اطلاعات ما را به پاسدارهای خمینی میدهید.
- ما داریم از خانه و زندگی مان دفاع میکنیم.
- شما فارسها را بر ما ترجیح دادید؛ پس دشمن ما هستید و گذشتی در کار نیست.
- دست از سرمان بردارید. مگر ما خواستیم سرزمین تان را پشت سر بگذارید و در دشتهای هویزه مستقر شوید؟
- فقط یک راه دارید. بیایید کنار ما علیه دشمن مشترک مان بجنگید. ظلم و ستم فارسها یادتان رفته است؟ سید الرئیس برای نجات شما به میدان آمده است. پاسدارهایی که به روستا میآیند را دستگیر کنید و تحویل بدهید. از ایران پشتیبانی نکنید.
🔹 عشایر از اسب افتادهِ از اصل نیفتاده، اما خودشان را ریگِ تهِ جوی می دانستند و بعثیها را کَف روی آب! اگر میخواستند همکاری کنند، همان روزهای اوایل ۵۹ که نامههای استانداران و فرماندهان بعثی به بزرگان شان میرسید، کنار دشمن میایستادند:
« ارتش عراق به زودی به اهواز خواهد رسید تا سرزمین عربستان(1) را از دست فارسها آزاد کند؛ بر شماست که برای استقبال از آنها پیشقدم شوید و پرچمهای عراق و عربستان را در بام خانههای خود به اهتزاز درآورید. ما یاری کنندگان شما خواهیم بود. ضروری است به سرعت پاسخ نامه را بدهید و نسبت به صدام حسین اعلام وفاداری کنید.»(2)
پی نوشت:
1. نامی که دشمن برای خوزستان انتخاب کرده بود.
2. متن ترجمه شده نامه استاندار میسان (العماره) به یکی از شیوخ عشایر منطقه.
⬅️ ادامه دارد...
📻 منبع: مصاحبه های تاریخ شفاهی و اسناد امور پژوهشی زیارتگاه شهدای هویزه
#کرخه_نور_هویزه
#18_آبان
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
📸 #گزارش_تصویری | #مهمان_شهدا
🔺 حجت الاسلام والمسلمین یدالله گوهری؛ رئیس عقیدتی سیاسی فرماندهی انتظامی استان خوزستان با حضور در زیارتگاه شهدای هویزه به مقام شامخ شهید علم الهدی و یارانش ادای احترام کرد.
🔺 مسوولان عقیدتی سیاسی نیروی انتظامی دشت آزادگان و هویزه، حجت الاسلام گوهری را همراهی می کردند.
#اخبار_هویزه
#در_راه_فتح_قله_ایم
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید |
🔸 گزارش خبرگزاری صدا و سیما از آیین چهل و چهارمین سالگرد شهدای مظلوم عشایر عرب کرخه نور
#18_آبان
#شهدای_کرخه_نور
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
❤️ يارُوحَرُوحِي،كُلّرُوحِي ...
#سید_مقاومت
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
#عکس |
خَستهاَم مِثلِ کَبوتَر که شُده جَلد ؛ وَلی
وَقتِ بَرگشت بِبینَد که دِگر بامی نیست !...🕊
#شهدای_هویزه
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
📸 #گزارش_تصویری | #با_زائران
🔺 دو هزار و 231 زائر استان های فارس، زنجان، قزوین، قم، تهران، اصفهان، البرز و خوزستان مهمان آغازین روز هفته بهشت هویزه بودند.
#اخبار_هویزه
#راهیان_نور_دانش_آموزی1403
#در_راه_فتح_قله_ایم
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
شهدای هویزه
📝 #روایت | قسمت چهارم 🌷 روزی که کرخه، «نور» شد... به مناسبت چهل و چهارمین سالگرد شهدای عشایر عرب کر
📝 #روایت | قسمت پنجم
🌷 روزی که کرخه، «نور» شد...
به مناسبت چهل و چهارمین سالگرد شهدای عشایر عرب کرخه نور 🇮🇷🇮🇷
✍️ میلاد کریمی
🔹 گروه مستقل«محمد بلالی و سیامک بمان» از بچههای اهواز بر اساس شناسایی نیروهای سپاه هویزه که با کمک عشایر انجام میشد، مرتب به دشمن شبیخون میزدند و تعدادی از سربازان شان را به هلاکت میرساندند.
🔹 نیروهای این گروه در تلمبه خانه «حاج جابر سُکینی» که بعدا از آزادههای حماسه هویزه شد، مستقر بودند. مردم روستاها هم اطلاعاتشان را آنجا تحویل میدادند.
🔹 دشمن اطراف روستای «حاج بدر» که آن طرفتر از روستای «شیخ شُویش» است، روی رودخانه کرخه کور پل شناور فلزی زده بود و تجهیزات نظامیاش را برای اشغال سوسنگرد از آنجا رد می کرد. پل برای بعثیها مهم بود و باید منفجر میشد.
🔹 اصغر گندمکار (فرمانده سپاه هویزه) که این گزارش را از «یونس شریفی» شنید، گفت خودم هم باید از نزدیک پل را ببینم.
🔹 این پل استراتژیک را گروه محمد بلالی هم شناسایی کرده بود. آنها هم می خواستند پل را منهدم کنند. آبان از نیمه گذشته بود، گروه بلالی شبانه و بدون اطلاع به سپاه هویزه، خمپارهاندازهایشان را مستقر کردند تا صبح زود پل را بزنند. گشتیهای دشمن فهمیدند و درگیر شدند. یکی از پاسدارها به شهادت رسید. خمپارهاندازها را هم بردند.
🔹 وضعیت، گرگ شده بود! دشمن مثل مار زخم خورده فقط به انتقام فکر میکرد و برای یورش گسترده و هماهنگ به روستاهایی که مظنون به همکاری با مدافعان بودند آماده میشد.
🔹 صبح روز ۱۸ آبان 1359 روستاهای «سُمیده»، «سیار موالی»، «سیار احمدآباد» و... که به دلیل قرار گرفتن در حاشیه رودخانه کرخه کور به روستاهای کرخه معروف بودند، صحنه وحشیگری دشمن جنایتکار و خون ریز شد.
🔹 بعثیها ۵- ۶ تانک، توپ ۱۰۶ و تیربار به هر روستا روانه کردند. سربازان سنگدل دستور داشتند به هر کس و هر چیز، مستقیم شلیک کنند؛ بکشند؛ بسوزانند و ویرانی به بار آورند.
🔹 اصغر گندمکار بیخبر از همه جا به «یونس شریفی» و «عبدالامام هویزاوی» دستور می دهد برای شناسایی به روستاهای اطراف کرخه بروند. جادهای هم در کار نیست. هنوز به اولین روستا نرسیده بودند که مردم را در حال فرار می بینند! خدایا چه خبر شده است؟
🔹 زن و بچههای مجروح و خون آلود، پابرهنه و جیغ زنان به سمت هویزه میدویدند. آن قدر ترسیده بودند که حتی نمیایستادند به سؤالاتمان جواب بدهند. اوج اتفاق در روستای سُمیده بود. اول به آنجا رسیدیم. انگار زمان، متوقف شده بود! مرگ بر سر آب و گل روستا چرخ میزد! خاک، مرطوب از خون و تبدارِ داغ گلوله بود. بعضی خانهها میسوخت. احشام، ترکش خورده بودند. برخی از ترس، خودشان را داخل کانالهای آب انداخته و عدهای به مزارع پناه برده بودند.
🔹 شیون، لحظهای قطع نمیشد. بقیه روستاها هم وضع بهتری نداشتند. دشمن قبل از رسیدن ما رفته بود. مثل مرغ سرکَنده دور خودمان میچرخیدیم. لحظات سخت و غمباری بود. اوضاع که آرامتر شد، فهمیدیم بعثیها تعدادی از مردان روستاها را هم با خودشان بردهاند. از یک روستای چهارده خانواری، دوازده نفر را گرفته بودند. برخی اعضای یک خانواده بودند و بیشترشان از دو فامیل «بوعذار» و «بوغنیمه».
🔹 معمولاً کسانی را که میبردند کمی نگه میداشتند و بعد از تهدید و شکنجه آزاد میکردند. برگشتیم هویزه و گزارش هجوم را به اصغر دادیم. خیلی ناراحت شد، اما کاری از دستمان بر نمیآمد. یک ماشین بیشتر نداشتیم. این حادثه مهمترین اتفاق دوران فرماندهی شهید گندمکار در سپاه هویزه بود.
⬅️ ادامه دارد...
📻 منبع: مصاحبه های تاریخ شفاهی امور پژوهشی زیارتگاه شهدای هویزه
#کرخه_نور_هویزه
#18_آبان
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌐 #استوری |
پاشو!
رزمنده
خیلی کار داریم...
#در_راه_فتح_قله_ایم
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh