خدایا!🤲🏻
بگیرازمنآنچہکہ
🌸🌿"شهادت"رامیگیردازمن...
اینروزهاعجیبدلم؛
بہسیمخاردارهایدنیا!🌍
گیرکردهاست..💔
#درآرزوشهادت
#شهادت_آرزومه
🌹🍃🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌱با هر گناه فاصله میگیرم از شما
کم کم وجب وجب دو سه فرسنگ می شود...😭
🍀شهدا گاهی نگاهی
#شهید_حاج_عبدالله_رودکی🕊️
#شهید_مهدی_ظل_انوار🕊️
#صبحتون_شهدایی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
🌷در بازار رضا دنبال کفن بود کفن را که خرید. باز کرد گفت اقا این که کوچیکه!
فروشنده نگاهی به قامت رشید رضا کرد و گفت:ان شالله پیر می شی, چروکیده می شی, کوچیک می شی اندازت میشه!
رضا خندید و گفت اقا من کفن برای جوونیم می خوام!
روز بعد کفن را برد حرم. وقتی برگشت شوخی و جدی گفت کفنم متبرک شد بت دست اقام امام رضا(ع)
وصیت کرد مرا با این کفن بپوشید تا نشانی از غلامی من باشد نسبد به ثامن الحجج...
🌷اعزام اخرش بود. گفت بابا من این بار از امام رضا اجازه گرفتم!
گفتم اجازه چی؟
سرش را پایین انداخت. گفتم اجازه برای شهادت؟
گفت:اره!
گفتم وقتی اقا اجازه داده و برات شهادت, من چی کارم مانعت شوم، برو به سلامت!
🌸هدیه به شهید رضا پورخسروانی صلوات,,
#شهدای_فارس
🌱🌷🌱🌷
#کانال_شهدای_غریب_شیراز
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌹🌹🌹🌹🌹:
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #شهیدان_هاشم_و_مجتبی_شیخی*
* #نویسنده_محمد_محمودی_نورآبادی*
* #قسمت_شصت_و_یکم*
🎤 به روایت محمدعلی شیخی
از رفت و آمدها و جلساتی که در قرارگاه و ستاد لشکر ۱۹ فجر برگزار می شد می فهمیدیم که انشاءالله در نیمه دوم سال ۶۵ یک عملیات سرنوشتساز که بعدها به عملیات کربلای ۴ و ۵ نام گرفت انجام خواهد شد.
با مشخص شدن منطقهای که لشکر ۱۹ فجر می بایست در آنجا عملیات را آغاز نماید دشمن از مدتها قبل با ایجاد دریاچه مصنوعی تردد افراد پیاده و قایقهای موتوری را با مشکل مواجه کرده بود.
محوری که ما میبایست در آنجا عملیات را آغاز میکردیم معروف به پنج ضلعی بود با توجه به ابلاغ ماموریت محوله به واحدها و گردان ، ماموریت یگان دریایی را شکر ۱۹ فجر هم مشخص شد ولی عبور قایق ها از این محدوده با عمق کم آب و گیر نمودن موتور قایق ها به زمین فکر همه را مشغول کرده بود.
حتی قایق بردیم در آن منطقه و به صورت امتحانی تست زدیم ولی جواب نداد. پروانه موتور به زمین گیر میکرد حسابی عصبی بودیم.
این موضوع را در جلسه فرماندهی و یگان دریایی مطرح شده بود و همه به فکر راه چاره بودیم که موتور قایق از وضعیت استانداردی که روی قایق نصب میشد بایستی مقداری بالاتر قرار گیرد.
مجتبی در آن زمان مسئول تعمیرگاه یگان دریایی بود. از همان روز رفت در تعمیرگاه و با موتور جوش و آهن آلات و امکاناتی که در دسترس داشت شروع کرد چند روز طول کشید و با خوشحالی آمد و گفت که من راهش را پیدا کردم.
با ابتکار خود یک وسیله ای ساخت که مجدداً شب هنگام رفتیم و در منطقه آن را امتحان کردیم.
با عنایت خداوند ۹۰ درصد جواب داد و این اختراع به دیگر سپاه های عمل کننده هم انتقال داده شد. بعد این در عملیات کربلای ۴ و ۵ استفاده نمودند و به مواضع دشمن بعثی هجوم بردیم.
🎤 به روایت سید محمدعلی سجادی
قبل از عملیات کربلای ۴ و ۵ تعداد زیادی قایق موتوری را به منطقه شلمچه انتقال داده بودیم و آنها را استتار کرده تا با آن رزمنده ها را انتقال و عملیات را شروع کنیم.
انتقال قایقها از اهواز به منطقه شلمچه و سپس از منطقه شلمچه تا محور عملیاتی با توجه به محدود بودن زمان و نبودن جرثقیل کار بسیار مشکلی بود.
تراکتور داشتیم که یک طرف آن یک جرثقیل کوچک نصب شده بود. مجتبی مثل همیشه با آن روحیه شاد و پر کار از این ماموریت را با خوشحالی از دل و جان قبول و تمامی قایق ها را به محل مورد نظر بدون اینکه مشکلی پیش بیاید و یا اینکه دشمن متوجه بشود با رعایت تمامی مسائل امنیتی و استتار کامل حمل موجود به این یکی از افتخارات این شهید عزیز بود.
#ادامه_دارد ..
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
#ݒـݩـد_ݦـحـڔم📜
✨
←هـڔ ۅقـټ
ڂـۅاسـٺـۍ ݘـاڋڔٺ ڔۅ
بزاږۍ ڪـݩاڔ🥀
از دڂـټـڔ سـہ سـاݪـہ اۍ
یـادٺ بـیـاڔ ڪہ
بـہ ݐـدڔش ڱـفـټ:🍁
ۼـڝـۂ حـجـاب ݦݩ ڔۅ ݩـخـورۍ
بـابـا جـاݩ
ݘـادڔݦ سـوخـټـہ 🔥
اݦـا
بـہ سـڔم هـسـٺ هـݩـۅز…٫💔
#حجاب
#ریحانه
#شهدا
🌹🍃🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
💫یادی از سردار شهید محمد اسلامی نسب 💫
🌷آقای اسلامی نسب فرمانده گردان در فاو بود و من بیسیم چی اش، آن شب قرار بود از خط با موتور به عقب برگردیم، ایشان راننده بود من پشت سرش. عراق روی این جاده ثبت تیر داشت و هر جنبده ای را می زد. باید چراغ خاموش عبور می کردیم. به سه راه شهادت رسیدیم. آن شب آتش سنگینی روی جاده بود. آقای اسلامی نسب گفت نمی شود، به کنار جاده رفت و گفت شب را اینجا بمانیم صبح برویم.
یک سنگر کوچک بود. سقف آن پلیت بود و مرتب با برخورد ترکش ها می لرزید و صدا می داد. دل توی دلم نبود، از ترس توی خودم جمع شده بودم در فکر فرار از این جهنم بودم. یک لحظه چشمم به محمد افتاد. با آرامش خاصی دراز کشیده بود، با همان آرامش گفت: اگه این پشه ها گذاشتن راحت بخوابیم!
دیدم آنقدر دلش آرام است و نترس که این ترکش های گداخته را از مگس
هم کمتر حساب می کند و زیر آن آتش راحت خوابید!
راوی خلیل کشاورز
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مژدهی امام خمینی(ره) به جواد منصوری، اولین فرماندهی سپاه، دربارهی ظهور!
#ظهور
#انقلاب_اسلامی
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد
🌿🕊
آرزوے شهادٺ را همہ دارند
اما تݩها اندڪے شهید میشوند
چون
تنها اندڪۍ
شهیدانهزندگےمیکنند✨
تصویر از زمان به خاکسپاری شهید محمد جواد روزیطلب🕊️🥀
#صبحتون_شهدایی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
@golzarshohadashiraz
#شهدای_حسینی
🏴🏴
ﻣﻴﮕﻔــﺖ : دوســـت دارم مثل حضــرت ابوالفضــل یه تیــر به چشــمم بخـــوره یکے به دستـــم!
روز شهــادت حضرت زهرا(س) در عملیات کربلاے ۵ با نام مادر ســادات شهید شد.
پیکرش کة امد، مــادرش قــبل از من خــودش را روی هاشــم انداخت. شیـــر زن بود. گــفت :مــادر شیرم حلالــت...😭
امــــا مــن, تا چشـــم پاره و بازوے شکافتــہ اش را دیــدم, کمـــرم تــیر کشیــد, همانجا کنـــار تابوتــش روی زمین نشستم...
ﺁﺧﺮ همانطـــ.ور که مے خواســت ﻣﺜﻞ #ﺣﻀﺮﺕﻋﺒــﺎﺱ ع #ﺷﻬﻴــﺪ ﺷــﺪ...
☝ راوی حاج علی اکبر اعتمادی(پدر شهید)
🍃🌷🍃🌷
#شهــیدهاشــم_اعتــمادی
#شهدای_فارس
فرمانده تیپ امام حسن(ع)
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌹🌹🌹🌹🌹:
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #شهیدان_هاشم_و_مجتبی_شیخی*
* #نویسنده_محمد_محمودی_نورآبادی*
* #قسمت_آخر*
🎤 به روایت اردشیر کیانی
در یک شب بارانی در جزیره مجنون بودیم مجتبی آمد و مرا صدا زد و گفت؛ تعدادی قایق را از جزیره میبایست به منطقه شلمچه ببریم من در آن زمان قایقران بودم.
گفت:اردشیر پاشو امشب که بارانی است وقت خوبی هست که قایق ها را ببریم
گفتم: توی این سرما کجا ببریم یخ می زنیم!
گفت:«باید آنها را به منطقه شلمچه ببریم.
گفتم: چند تا کمک حداقل می اوردی! دوتایی دست تنها!؟
گفت: پاشو خودمو خودت به اندازه ده نفر هستیم خدا هم کمک میکنه.
خلاصه قایق های مورد نظر را با طناب به هم وصل و یکی از قایق ها هم که موتور قوی تری داشت به عنوان یدک کش استفاده کردیم و مثل یک کاروان آماده شدیم راه بیفتیم.
گفتم:این نصف شبی اگر راه بیفتیم سر و صدای موتور قایق را چکار کنیم؟! عراقیها میفهمند.
گفت: فکر اون را هم کردم.از قبل چند تا پتو آماده کردم و یه طراحی بسیجی وار هم انجام دادم. دور و بر موتور قایق بپیچیم تا سر و صدای موتور بیرون میاد.
پتو ها را به شیوهای که مجتبی گفت با کمک هم با طناب بستیم و بدون سر و صدا و آرام راه افتادیم. در آن نصف شب و هوای بارانی عراقی ها متوجه نشدند و سالم همه قایق ها را به منطقه شلمچه و محل مورد نظر رساندیم و استتار کردیم ولی حسابی یخ زدیم .
من گاهی شکایت میکردم ولی مجتبی اصلا خم به ابرو نمی آورد.
🎤به روایت ا دشیر کیانی
در طول مدتی که من در خدمت مجتبی بودم از انرژی بدنی بالایی برخوردار بود و خودش هم فرمانده بود و هم رزمنده در انجام امورات و کارها تا آنجا که می توانست خودش انجام میداد و خیلی پر جنب و جوش بود.
حتی باک بنزین قایق ها را خودش به تنهایی فر میکرد یا قایق هایی که ترکش می خورد و سوراخ می شد و یا موتور آن احتیاج به تعمیر پیدا میکرد و سریعا وارد عمل می شد و مانند یک تعمیرکار با تجربه مشکل را حل می کرد تا دوباره بشود از آن استفاده کرد.
بعد از عملیات کربلای ۴ یک شب دیدم تنها در قایق پارویی میزند و به طرف عراقی ها میرود. او مرا ندید ولی من که کنجکاو شده بودم همان جا در کنار اسکله منتظرش ماندم. یکی دو ساعت طول کشید و بعد که آمد با توجه به اینکه به منطقه عمومی و محور عملیاتی لشکر ۱۹ فجر شناخت کافی داشت و توجیه شده بود ،تعدادی از اجساد مطهر شهدا را که در عملیات کربلای ۴ جا مانده بود سوار قایق کرده بود و به اسکله آورد.
*شادی روح برادران شهید هاشم و مجتبی شیخی صلوات*
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
«🧡🖇»
•
•
همیشهمیگفت🖐🏻-!
ڪارخاصینیازنیستبڪنیم
ڪافیهڪارهاۍروزمرهمونرو
بهخاطرخداانجامبدیم🙂°•
اگهتواینڪارزرنگباشۍ
شڪنڪنشهیدبعدۍتویۍ...🔗-!
•
•
🌹🍃🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb