eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.4هزار دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
3هزار ویدیو
43 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷اولین عملیاتی که مسعود شرکت کرد، عملیات شکست حصر آبادان بود و در این اولین حضور داغی ترکش را بر دست، پا و سرش چشید. پس از گذراندن دوره نقاهت، دست و پایش بهبود یافت اما بیش از 50 درصد بینایی خود را از دست داد. پس از اینکه پزشکان، حتی پزشک های آلمان از درمان چشم مسعود نا امید شدند به اتفاق مسعود به زیارت امام رضا(ع) مشرف شدیم. روزی برای زیارت به حرم آقا رفته بودیم به مسعود گفتم: «مادر، شفای چشم هایت را از امام رضا(ع) بخواه، ان شاالله، ایشان شما را شفا می دهد.» خندید و گفت: «مادرم، من چیزی را که در راه خدا هدیه داده ام پس نمی گیرم!» ....... 🌷مسعود با آن بدن پر ترکش و چشمانی که بدون عینک دید کافی نداشت و حتی نمی توانست راه برود در منطقه بیش از یک فرد عادی کار می کرد. گاه کار هایی می کرد که از توان یک فرد سالم هم بر نمی آمد. کربلای 2 عینکش شکست، اما مسعود از پا ننشست. عینک مسعود جنس و شکل خاصی بود که در کشور امکان ساختن آن نبود و برای تعمیر حتماً باید به آلمان فرستاده می شد. با این حال مسعود عینک شکسته اش را داخل یک عینک موتور گذاشت تا بتواند در منطقه بماند و به کار خود ادامه دهد. مسعود مدتی در تعاون لشکر بود و سر و کارش با خانواده شهدا، در منطقه تا بیکار می شد در خط می گشت و جنازه شهدا را جمع می کرد، می گفت: «تا زمانی که من هستم و می توانم نباید جنازه ای در خط به عنوان مفقود باقی بماند!» ........🌺🌺🌺🌺 ﻏﺮﻳﺐ اﺳﺘﺎﻥ ﻓﺎﺭﺱ 🌺🌹🌹🌺🌺 ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ ..,........... : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656
🌹 سلام بر امامان بقیع سازیم به قبرت حرم و درب و مناره زهرا (س) کُند آهسته به نجّار اشاره بر دَرب حریم حسنم میخ نکوبید مومن نخورد نیش زیک لانه دوباره ▪️هشتم شوال سالروز تخریب قبورائمه بقیع تسلیت🏴
🌷بعد از کربلای ۳ بود, تهران بودم که خبر شهادتش رو شنیدم. می گفتن با شهید اردشیر خواست خدایی سوار قایق بودن که گلوله ارپی جی به قایق خورده! تا مدتها مفقود بود, تا اینکه جنازه سوخته شهید خواست خدایی با یک پای قطع شده که از مفصل لگن جدا شده بود پیدا شد. یقین داشتم پای هاشم است. داخل جیب شلوار ان پا یک کلید بود. برادر دیگرم کاظم,گفت اگر این کلید به در خانه ما خورد که این پای هاشم است و هاشم شهید. اگر نخورد هنوز منتظر می مانیم! با ترس و لرز کلید را روی در خانه انداخت, کلید چرخید و در باز شد. مادر پشت در بود, همانجا خبر شهادت هاشم را به او دادن! مادر تا وقتی زنده بود چشم به در بود که هاشم با یک پا برگردد! 🌷🌾🌷🌾🌷 شهادت:روز تاسوعا 🌺🌷🌺🌷🌺 ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ ..,........... : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
سیمای تـو . . . سجادهِ عشق است و دلِ من ؛ با اشک وضو بسته و هردَم به است... ﺷﻬﺪاﻳﻲ🌹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﻣﺠﻠﺲ اﻣﺮﻭﺯ ﻓﺮاﻣﻮﺵ ﻧﺸﻮﺩ
شهدای غریب شیراز
ﻣﺠﻠﺲ اﻣﺮﻭﺯ ﻓﺮاﻣﻮﺵ ﻧﺸﻮﺩ
اﻳﻦ ﻫﻔﺘﻪ : ﺑﺎ ﻋﺠﻞ ﻓﺮﺟﻬﻢ ﺑﻪ اﻫﻞ ﺑﻴﺖ اﻃﻬﺎﺭ(ع) و اﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ(ﻋﺞ)و اﻣﺎﻡ ﺭاﺣﻞ(ﺭﻩ ) و ﺷﻬﺪاﻱ ﺷﻬﺮﻣﺎﻥ و اﻣﻮاﺕ و... ﺑﺨﺼﻮﺹ ﻫﺮﻛﺲ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺗﻌﺪاﺩ ﺑﻪ ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺪ ﺩﺭ ﺧﺘﻢ اﻳﻦ ﺫﻛﺮ ﺷﺮﻛﺖ ﻛﻨﻨﺪ
🍃🌹در حسرت "موعود زمان" بوده و هستیم 🌹🍃هر جمعہ ڪہ شد بـاز همان بوده و هستیم " اللهُمّ‌ عَجّل ْ‌لِوَلیّکَ الفَرج " 🌸🍃 📎صبحت بخیر آقا 💠 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
AUD-20190614-WA0013.m4a
15.55M
ﺻﻮﺕ ﺭﻭاﻳﺘﮕﺮﻱ ﺳﻴﺪ ﺭﺿﺎ ﻣﺘﻮﻟﻲ ﺩﺭ ﺧﺼﻮﺹ ﺩﻳﺮﻭﺯ ﮔﻠﺰاﺭ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ
ﮔﺰاﺭﺵ,ﺗﺼﻮﻳﺮﻱ ﻳﺎﺩﻭاﺭﻩ ﺷﻬﻴﺪ ﺣﺴﻦ ﻧﮕﻬﺪاﺭ #ﺩﻳﺮﻭﺯ #ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ #ﺗﻘﺪﻳﺮ اﺯ ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﺷﻬﻴﺪ #ﺣﻀﻮﺭ ﺳﺮﺩاﺭ ﺣﺒﻴﺒﻲ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﻲ ﺟﺪﻳﺪ ﻧﻴﺮﻭﻱ اﻧﺘﻆﺎﻣﻲ ﻓﺎﺭﺱ
ﮔﺰاﺭﺵ ﺗﺼﻮﻳﺮﻱ ﻣﺮاﺳﻢ ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲ ﻻﻟﻪ ﻫﺎﻱ ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ 23 ﺧﺮﺩاﺩ
🌷عملیات خیبر برای نعمت، عملیات سختی بود. در این عملیات برادرش ذبیح اله و برادر زاده اش حبیب اله به شهادت رسیدند. تیری هم به خودش خورد که از گوشش وارد و از پشت گردنش خارج شد، که همانجا ساعت ها در میدان جنگ بی هوش به زمین افتاد. با توجه به اینکه چند ماه قبل هم برادر زاده دیگرش ابراهیم و خواهر زاده اش عباس به شهادت رسیده بودند، خانواده مانع حضور مجدد ایشان در منطقه نبرد شدند. نعمت از پا ننشست و به قسمت تعاون سپاه وارد شد و شب و روزش را در خدمت به خانواده شهدا سپری کرد. نعمت، در مدت کوتاهی شد، یک نعمت خدایی برای خانواده شهدا! کمی که جراحات نعمت بهبودی یافت به لشکر 19 فجر اعزام شد و پس از تحولاتی که در تعاون لشکر بوجود آورد به عنوان معاون تعاون لشکر 19 فجر منسوب و دوباره به جبهه بازگشت. 🌷بدنش واقعاً از ترکش و تیر انباشته بود. گاه می شد مادر و خواهر به او می گفتند: «تو دیگر وظیفه خود را انجام داده ای، دیگر جبهه نرو!» - «این حرف شما مثل این است که بگوئید تا امروز نماز می خوانده ای، وظیفه ات را انجام داده ای ، از امروز دیگر نخوان. جبهه رفتن برای من مثل نماز تکلیف است. چون من توان رفتن به جبهه را دارم و رفتن به جبهه نیز واجب کفایی است، پس مرا از رفتن به جبهه و وظیفه ام منع نکنید!» حتی وقتی در کربلای5 چشم هایش شیمیایی شده و ترکشی به رانش خورده بود، عصا زیر بغل به جبهه بازگشت. در کربلای 8، گلوله مستقیم کالیبر سر و دستش را کامل برده بود. جای سالمی نداشت که بخواهیم غسل و کفنش کنیم. با همان لباس بسیجی خونین به خاک سپردیمش. 🌷🌸🌾🌸🌷 نعمت الله رعیت پیشه