🌷اولین عملیاتی که مسعود شرکت کرد، عملیات شکست حصر آبادان بود و در این اولین حضور داغی ترکش را بر دست، پا و سرش چشید. پس از گذراندن دوره نقاهت، دست و پایش بهبود یافت اما بیش از 50 درصد بینایی خود را از دست داد. پس از اینکه پزشکان، حتی پزشک های آلمان از درمان چشم مسعود نا امید شدند به اتفاق مسعود به زیارت امام رضا(ع) مشرف شدیم. روزی برای زیارت به حرم آقا رفته بودیم به مسعود گفتم: «مادر، شفای چشم هایت را از امام رضا(ع) بخواه، ان شاالله، ایشان شما را شفا می دهد.»
خندید و گفت: «مادرم، من چیزی را که در راه خدا هدیه داده ام پس نمی گیرم!»
.......
🌷مسعود با آن بدن پر ترکش و چشمانی که بدون عینک دید کافی نداشت و حتی نمی توانست راه برود در منطقه بیش از یک فرد عادی کار می کرد. گاه کار هایی می کرد که از توان یک فرد سالم هم بر نمی آمد. کربلای 2 عینکش شکست، اما مسعود از پا ننشست. عینک مسعود جنس و شکل خاصی بود که در کشور امکان ساختن آن نبود و برای تعمیر حتماً باید به آلمان فرستاده می شد. با این حال مسعود عینک شکسته اش را داخل یک عینک موتور گذاشت تا بتواند در منطقه بماند و به کار خود ادامه دهد.
مسعود مدتی در تعاون لشکر بود و سر و کارش با خانواده شهدا، در منطقه تا بیکار می شد در خط می گشت و جنازه شهدا را جمع می کرد، می گفت: «تا زمانی که من هستم و می توانم نباید جنازه ای در خط به عنوان مفقود باقی بماند!»
........🌺🌺🌺🌺
#ﺷﻬﻴﺪﻣﺴﻌﻮﺩﺻﻼﺣﻲ
#ﺷﻬﺪاﻱ ﻏﺮﻳﺐ اﺳﺘﺎﻥ ﻓﺎﺭﺱ
🌺🌹🌹🌺🌺
ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ
..,...........
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656
🌷بعد از کربلای ۳ بود, تهران بودم که خبر شهادتش رو شنیدم. می گفتن با شهید اردشیر خواست خدایی سوار قایق بودن که گلوله ارپی جی به قایق خورده!
تا مدتها مفقود بود, تا اینکه جنازه سوخته شهید خواست خدایی با یک پای قطع شده که از مفصل لگن جدا شده بود پیدا شد. یقین داشتم پای هاشم است. داخل جیب شلوار ان پا یک کلید بود. برادر دیگرم کاظم,گفت اگر این کلید به در خانه ما خورد که این پای هاشم است و هاشم شهید. اگر نخورد هنوز منتظر می مانیم!
با ترس و لرز کلید را روی در خانه انداخت, کلید چرخید و در باز شد. مادر پشت در بود, همانجا خبر شهادت هاشم را به او دادن!
مادر تا وقتی زنده بود چشم به در بود که هاشم با یک پا برگردد!
🌷🌾🌷🌾🌷
#شهیدهاشم_دین_پژوه
#شهدای_ﻓﺎﺭﺱ
شهادت:روز تاسوعا
🌺🌷🌺🌷🌺
ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ
..,...........
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
سیمای تـو . . .
سجادهِ عشق است و دلِ من ؛
با اشک وضو بسته و هردَم به #نماز است...
#ﺭﻭﺯﺗﺎﻥ ﺷﻬﺪاﻳﻲ🌹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
شهدای غریب شیراز
ﻣﺠﻠﺲ اﻣﺮﻭﺯ ﻓﺮاﻣﻮﺵ ﻧﺸﻮﺩ
#ﻃﺮﺡ_ﺁﻣﺎﺩﮔﻲﺑﺮاﻱ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲ_ﺷﻬﺪا
اﻳﻦ ﻫﻔﺘﻪ #ﺫﻛﺮﺷﺮﻳﻒ:
#ﺻﻠﻮاﺕ ﺑﺎ ﻋﺠﻞ ﻓﺮﺟﻬﻢ
#ﻫﺪﻳﻪ ﺑﻪ اﻫﻞ ﺑﻴﺖ اﻃﻬﺎﺭ(ع) و اﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ(ﻋﺞ)و اﻣﺎﻡ ﺭاﺣﻞ(ﺭﻩ ) و ﺷﻬﺪاﻱ ﺷﻬﺮﻣﺎﻥ و اﻣﻮاﺕ و...
ﺑﺨﺼﻮﺹ #ﺷﻬﺪاﻱ_ﻣﻔﻘﻮﺩاﻻﺛﺮ_ﺣﺴﻦ_ﺣﻘﻨﮕﻬﺪاﺭ
ﻫﺮﻛﺲ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺗﻌﺪاﺩ ﺑﻪ ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺪ ﺩﺭ ﺧﺘﻢ اﻳﻦ ﺫﻛﺮ ﺷﺮﻛﺖ ﻛﻨﻨﺪ
🍃🌹در حسرت
"موعود زمان" بوده و هستیم
🌹🍃هر جمعہ ڪہ
شد بـاز همان بوده و هستیم
" اللهُمّ عَجّل ْلِوَلیّکَ الفَرج "
#سلام_مولای_مــهربانم🌸🍃
📎صبحت بخیر آقا
💠 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
AUD-20190614-WA0013.m4a
15.55M
ﺻﻮﺕ ﺭﻭاﻳﺘﮕﺮﻱ ﺳﻴﺪ ﺭﺿﺎ ﻣﺘﻮﻟﻲ
ﺩﺭ ﺧﺼﻮﺹ #ﺷﻬﻴﺪﺣﺴﻦ_ﺣﻘﻨﮕﻬﺪاﺭ
ﺩﻳﺮﻭﺯ
ﮔﻠﺰاﺭ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ
#ﻫﻴﻴﺖ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﮔﻤﻨﺎﻡ_ﺷﻴﺮاﺯ
🌷عملیات خیبر برای نعمت، عملیات سختی بود. در این عملیات برادرش ذبیح اله و برادر زاده اش حبیب اله به شهادت رسیدند. تیری هم به خودش خورد که از گوشش وارد و از پشت گردنش خارج شد، که همانجا ساعت ها در میدان جنگ بی هوش به زمین افتاد.
با توجه به اینکه چند ماه قبل هم برادر زاده دیگرش ابراهیم و خواهر زاده اش عباس به شهادت رسیده بودند، خانواده مانع حضور مجدد ایشان در منطقه نبرد شدند. نعمت از پا ننشست و به قسمت تعاون سپاه وارد شد و شب و روزش را در خدمت به خانواده شهدا سپری کرد. نعمت، در مدت کوتاهی شد، یک نعمت خدایی برای خانواده شهدا!
کمی که جراحات نعمت بهبودی یافت به لشکر 19 فجر اعزام شد و پس از تحولاتی که در تعاون لشکر بوجود آورد به عنوان معاون تعاون لشکر 19 فجر منسوب و دوباره به جبهه بازگشت.
🌷بدنش واقعاً از ترکش و تیر انباشته بود. گاه می شد مادر و خواهر به او می گفتند: «تو دیگر وظیفه خود را انجام داده ای، دیگر جبهه نرو!»
- «این حرف شما مثل این است که بگوئید تا امروز نماز می خوانده ای، وظیفه ات را انجام داده ای ، از امروز دیگر نخوان. جبهه رفتن برای من مثل نماز تکلیف است. چون من توان رفتن به جبهه را دارم و رفتن به جبهه نیز واجب کفایی است، پس مرا از رفتن به جبهه و وظیفه ام منع نکنید!»
حتی وقتی در کربلای5 چشم هایش شیمیایی شده و ترکشی به رانش خورده بود، عصا زیر بغل به جبهه بازگشت. در کربلای 8، گلوله مستقیم کالیبر سر و دستش را کامل برده بود. جای سالمی نداشت که بخواهیم غسل و کفنش کنیم. با همان لباس بسیجی خونین به خاک سپردیمش.
🌷🌸🌾🌸🌷
#شهید نعمت الله رعیت پیشه
#شهدای_فارس
شهید گنجـی خطاب بہ #شهیدآوینـے گفٺ:
حاج مرٺضـے! دیگر باب #شهادٺ
هم بسته شد.
آوینـے در جواب گفٺ:
نه برادر،
شہادٺ لباس #تڪ_سایزے اسٺ
ڪہ باید تن آدم بہ اندازهـ آن در آید، هر وقٺ بہ سایز این
لباس تڪ سایز درآمدے،
#پرواز مـے ڪنـے، مطمئن باش!
♥️|| #شادی_روح_شهدا
❤️|| #صلوات
#شهید_سیدمرتضی_آوینی🌷
🍃🌹🍃🌹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#روایٺــ_عِـشق ✒️
💠دو دوست و همسنگر که وصیت کرده اند مزار آنان به یاد ائمه بقیع بدون سنگ و خاکی باشد❣
✍یکی از #همرزمانش از لحظه شهادت محمد حسین می گوید:«شهید #میرشکاری ، قبل از شهادتش به من خبر داده بود که وقتی شهید می شود😔 جسدش قابل شناسایی نیست. گفته بود یک #نشانه ای از بدنش بردارند تا بعد از شهادت قابل شناسایی باشد.«محمد حسین» شهید شد و پیکرش را با تعداد دیگری از #شهدا داخل ماشین گذاشتم و به عقب بردم .درهمان حین یاد آن جریانی🗯 افتادم که به من گفته بود، "جسدم شناسایی نمیشود" با خود گفتم‼️: پیکر محمد که شناسایی شد... پس چگونه است که صحبتش درست در نیامد؟!!!☹️در همین فکرها بودم که ناگهان خمپاره ای به #ماشین خورد💥. به سمت خودرو دویدم... تمام اجساد شهدا #متلاشی شده و قابل شناسایی نبود...و او را با همان #نشانی که داده بود شناسایی کردیم... »👌
#شهید_محمدحسین_میرشکاری🌷
☘☘☘
#شهید_محمود_فخار🌷
#ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻦ : ﻛﺎﺯﺭﻭﻥ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
هر وقت وضو می گرفت، می دیدم دست هایش را به سمت آسمان می کشد و می گوید: «خدایا به حق حضرت زهرا(س) شهادت را نصیبم کن!»
آن شب دیدم در اتاقش نشسته و وسایلش را جمع می کند. هر چه پرسیدم مادر چه می کنی؟
گفت:« نگران نباش، مادر!».
صبح دیدم حوله دست گرفته و دمپایی پا کرده است. گفتم کجا؟
گفت: « برای حمام می روم کوار!»
حرفش را باور کردم. ساعتی بعد یکی از دوستانش آمد و گفت: «قربان به جبهه رفت!»
با نگرانی پدرش را فرستادم کوار دنبالش. ساعتی بعد شوهرم دست خالی آمد و گفت:« تا پای اتوبوس هم رفتم، دستش را گرفتم و گفتم برگرد که مادر دارد دق میکند!»
گفت: «پدر تو را به حضرت زهرا قسم می دهم که مانعم نشو، سلام من را به مادر برسان و بگو من باید بروم تا شهید شوم!»
39 روز بعد جنازه اش را آوردند. خودم را روی جنازه انداختم، دستم به پهلویش خورد. دستم را برداشتم دیدم آغشته به خون است. خون را به صورتم کشیدم و گفتم:«مادر امیدوارم خونت مرا شفاعت کند!»
🌾🌷🌿🌹
#شهیدقربانعلی_امانی
#شهدای_فارس
#ﻳﺎﺩش_ﺻﻠﻮاﺕ🌹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷رفته بودم تبلیغات, چشمم به جواد افتاد, گفتم نامرد تو خونه هر کی می رم می بینم یه نقاشی اویزونه, می گن یادگار جواده...
خوب من هم می خواهم. سرخ و سفید شد و گفت چشم, اما ۵تومن خرج داره!
گفتم برا یادگاری که پول نمی گیرن!
گفت:با رنگ و بوم بیت المال که نمی تونم برات نقاشی بکشم. پول وسایل نقاشی میشه ۵ تومن.
دست کردم جیب و پولو دادم و رفتم. وقتی برگشتم, دیدم همه زانوی غم بغل گرفتن. سراغ جوادو گرفتم گفتن عاشقانه رفت...
🌷به شهید بزرگوار، حاج منصور خادم صادق قول داده بودم که در مقری که ایشان فرمانده آنجا بود تصویری از بارگاه آقا اباعبدالله(ع)، همراه با سلام به حضرت بکشم. محمد جواد در تبلیغات لشکر بود و کارهای نقاشی را انجام می داد. می خواست برای عیادت از برادرش که تازه مجروح شده بود به شیراز برود، او را راضی کردم تا برای این امر با من همراه شود. قرار شد محمد جواد بارگاه آقا را نقاشی کند و من هم سلام را بنویسم. نزدیک های غروب کار ما تقریباً تمام شد. محمد جواد که پرچم را رنگ می کرد گفت: «حیف است، این پرچم باید با قرمز خونی رنگ بشه!»
هنوز جمله اش تمام نشده صدای سوت خمپاره پیچید. خرده بتن های سنگر که بر اثر موج انفجار کنده شده بود، عینکم را شکاند، همه چیز را محو می دیدم. اما از چیزی که دیدم تنم یخ کرد. ترکشی بزرگ به پیشانی محمد جواد بوسه زده و کاسه سرش را برده بود, خون سرش بر بالای گنبد آقا، درست در محل پرچم پاشیده شده بود!"
🌷🌾🌷
#طلبه_شهیدمحمدجوادروزیﻃﻠﺐ
#شهدای فارس
↘️
تولد: شیراز
شهادت: فاو
ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻦ: ﮔﻠﺰاﺭﺷﻬﺪاي ﺷﻴﺮاﺯ
🌷🌷🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
آب را گِل نڪُنید
شایـد یڪ مادر
با چِشـمانـ ڪم سو
در زُلالـے رود
در پِے فرزند مفقودش
طے طـریق ڪُنـد
#اروند
#بیادشهیدان_مفقودالاثر
🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
شهدای غریب شیراز
#ﻃﺮﺡ_ﺁﻣﺎﺩﮔﻲﺑﺮاﻱ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲ_ﺷﻬﺪا
اﻳﻦ ﻫﻔﺘﻪ #ﺫﻛﺮﺷﺮﻳﻒ:
#ﺻﻠﻮاﺕ ﺑﺎ ﻋﺠﻞ ﻓﺮﺟﻬﻢ
#ﻫﺪﻳﻪ ﺑﻪ اﻫﻞ ﺑﻴﺖ اﻃﻬﺎﺭ(ع) و اﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ(ﻋﺞ)و اﻣﺎﻡ ﺭاﺣﻞ(ﺭﻩ ) و ﺷﻬﺪاﻱ ﺷﻬﺮﻣﺎﻥ و اﻣﻮاﺕ و...
ﺑﺨﺼﻮﺹ #ﺷﻬﻴﺪ_ﺩاﺩﻟﻠﻪ_ﺷﻴﺒﺎﻧﻲ
ﻫﺮﻛﺲ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺗﻌﺪاﺩ ﺑﻪ ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺪ ﺩﺭ ﺧﺘﻢ اﻳﻦ ﺫﻛﺮ ﺷﺮﻛﺖ ﻛﻨﻨﺪ
#امام_حسین_علیه_سلام
نفس کشیدن ما بین روضهها خوب است
چقدر نزد شما حال و روز ما خوب است
میان نافله وقتی قنوت میگیرم
برای حال دل ما کمی دعا خوب است
بده به راه خدا دستهایمان خالی است
کنار خانهیتان چند تا گدا خوب است
بِکُش حسین بیا پاره پاره کن جگرم
قسم که آخر کار من و شما خوب است
نوشتهام که مرا در حصیر بگذارند
به آن که اهل کفن نیست بوریا خوب است
سفید میشود این تار موی ما کم کم
گذشتِ عمر در این زینبیهها خوب است
اگر چه قسمت ما کربلا نشد اما
حدیث ماتم تو مثل #کربلا خوب است
#ﺷﺐ ﺯﻳﺎﺭﺗﻲ اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ع
#صبحتون_شهدایی
چایِ اول صبح را
باید با گلِ لبخند شما شیرین کرد
چه چیزی تلخ تر از قند
در حضور خنـده های شما ...
#یادشهداباصلوات
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75