هدایت شده از گروه راویان سردار شهیدعلیرضا عاصمی
فصل زمستان بود و برف همه جا را پوشانده بود. اتوبوس قبل از اذان صبح به مشهد ميرسد. سردار شهيد حسن آقاسي زاده بخاطر اينكه پدر و مادرش را از خواب بيدار نكند، مدتي در آن هواي سرد در خيابان منتظر ميماند تا اينكه اذان صبح از مسجد پخش ميشود . آن موقع زنگ منزل را ميزند.
پدرش متوجه اين امر ميشود و با اعتراض ميگويد: چرا زنگ نزدي و در هواي سرد بيرون نشستي؟ حسن در جواب ميگويد: من به خودم اجازه ندادم كه شما را از خواب بيدار كنم.
📚راز بندگی - تیموری عباس ص ۱۳
بخشی ازمصاحبه باسردارشهیدمحمدیزدانی🥀
معاون گردان کوثر🌷
شهادت: عملیات کربلای ۵ 🌴🌴🌴🌴🌴