eitaa logo
شهدای شهر کهریزسنگ
221 دنبال‌کننده
890 عکس
613 ویدیو
5 فایل
این کانال به منظور معرفی و ارج نهادن به مقام و منزلت شهدای شهر کهریزسنگ و خانواده های این عزیزان به طور مستقل و زیر نظر گروه رسانه ای کهریزسنگ تشکیل شده و وابسته به هیچ نهادی نمی باشد.
مشاهده در ایتا
دانلود
عبد الله سال ۶۲ در عملیات خیبر شهید شده بود و حالا بعد از ۱۳ سال تفحص شده بود. همهمه ای بین نیروهای تفحص افتاده بود. رفتم معراج شهیدا. بدن عبد الله را روی پارچه سفیدی روی زمین پهن کرده بودند. بدن به هم پیوسته بود و اسکلت شده بود اما با اینکه سرش از بدنش جدا بود، گردنش سالم بود. کسی که پیدایش کرده بود می گفت: داشتم اطرف بدن را با بیل دستی خالی می کردم که بیل به گردنش خورد و چند قطره خون از آن جاری شد. آمدیم تهران و رفتیم خانه شهید. بدون اینکه اصل قضیه را به مادرش بگویم از خصوصیت های اخلاقی شهید پرسیدم. گفت: عبد الله تقید خاصی به زیارت عاشورا و زیارت حضرت عبد العظیم حسنی داشت و  غسل جمعه اش ترک نمی شد. تا حدودی راز عبد الله را فهمیدیم. راوی: حمید داود آبادی کتاب تفحص ؛ نوشته حمید داود آبادی، ناشر: صیام. نوبت چاپ: اول-بهار ۱۳۸۹٫ صفحه ۱۲۰-۱۲۱٫ @shohadayekahrizsang
6.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎶 نماهنگ اين نامه رو لیلا فقط بخونه ... تقدیم به همه لیلاهای سرزمینم
14.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت تکان دهنده از شهید حاج یونس زنگی آبادی👌😢 کرامات شهید عجیب اما واقعی| معجزه ی حقیقی شهدا 💐🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب عملیات کربلای ۴، محمد رضا جزو غواص هایی بود که باید از نهر خین می گذشتند و راه را برای بقیه باز می کردند. محمد رضا لباس تمیزی پوشید و مرتب و عطر زده، گفت: این عملیات آخر من است و دیگر بر نمی گردم. برای اینکه عراقی ها نفهمند پاسدار است لباس سپاه هم نپوشید. بر اثر اصابت ترکش به شکمش نتوانست به عقب برگردد و اسیر شد. ارتش بعث اسرا را بازجویی و تحقیر می کرد و دستور می داد که به امام خمینی ناسزا بگویند، سرباز عراقی تا با لگد کوبید توی شکم محمد رضا، فریاد زد:« مرگ بر صدام مرگ بر صدام». با پوتین کوبیدند توی دهانش، اما او ول کن نبود، آن قدر گفت تا بازجوها را از رو برد. هشت روز از مجروحیتش می گذشت، بدون آب و غذا و دارو. در گوش دوستش گفت: میرزایی! من شهید می شوم. ما پیروز می شویم و تو آزاد. برو قم. به مادرم بگو چشم انتظارم نباشد. روز دهم اسارت بود. زخم هایش عفونت کرده بود. تشنگی امانش را بریده بود. قبل از این که بچه ها آبش دهند، از جام شهادت سیراب شد. کتاب هنوز سالم است؛ زندگی نامه شهید محمد رضا شفیعی. نویسنده: نرگس شکوریان فرد. ناشر: عهد مانا-۱۳۹۵٫ صفحه ۵۴، ۵۸ و ۶۵٫
🇮🇷🌼🌺🍀🌺🌼🇮🇷 نامه ای به همیشه در خاطرمان می ماند از نمی رود که چگونه رفتی بر تن ... بر کف ... بر کمر... بدون ذره ای ... من اما امروز هزاران دارم برای کاری که می دانم ذره ای در آن وجود ندارد وقتی می رفتی می خواهم بدانم به چه چیز میکردی ؟؟! الفبای کدام را آموختی ؟؟! که من نیاموخته ام !! که نمی دانم !! سر کدامین نشستی ..؟! کدامین تو را آموزنده بود ؟؟!! که با به جنگ با دشمن رفتی تو این همه و را به یکباره از کجا آورده ای که من ذره ای از آن را در نمی یابم . تو همانی که در باره اش فرموده : ما ... آری تو کسی که اینگونه به جنگ دشمن می رود نفسش را کرده زندگیش را کرده 🇮🇷 @shohadayekahrizsang
🇮🇷🕊🌹🌴🌹🕊🇮🇷 احمد مختاری، مجتبی سعیدی و علی سراج از عشایر مهدیشهر استان سمنان راهی جبهه می‌شوند. در بحبوحه جنگ، هر سه رفیق شفاعت‌نامه‌ای می‌نویسند و هر سه آن را امضا می‌کنند : اینجانبان علی سراج، مجتبی سعیدی و احمد مختاری پیمان می‌بندیم بر اینکه هرکدام از ما سه تن به درجه رفیع شهادت نائل آمد، دو نفر دیگر را در روز قیامت شفاعت نموده و در محضر خداوند از خدا بخواهد که از گناهان دو تن دیگر بگذرد و در نزد خداوند از دو تن دیگر شفاعت نماید . مجتبی سعیدی ۲۵ فروردین ۶۵، علی سراج ۲۶ دی ماه ۶۵ شهید شدند و احمد مختاری در عملیات مرصاد و در واپسین روز‌های جنگ خودش را به دو رفیق شهیدش می‌رساند . 🇮🇷 @shohadayekahrizsang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 🌹 🌹 فرزند : سیدحسین : 🗓 1341/01/09 🗓 محل تولد : کهریزسنگ وضعیت تاهل : متأهل شغل : طلبه : 🗓 1361/08/12 🗓 مسئولیت : بسیجی محل : عین خوش نام عملیات : محرم مزار : @shohadayekahrizsang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا