فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت تکان دهنده از شهید حاج یونس زنگی آبادی👌😢
کرامات شهید
عجیب اما واقعی| معجزه ی حقیقی شهدا
#همراه_شهدا💐🕊
شب عملیات کربلای ۴، محمد رضا جزو غواص هایی بود که باید از نهر خین می گذشتند و راه را برای بقیه باز می کردند. محمد رضا لباس تمیزی پوشید و مرتب و عطر زده، گفت: این عملیات آخر من است و دیگر بر نمی گردم. برای اینکه عراقی ها نفهمند پاسدار است لباس سپاه هم نپوشید.
بر اثر اصابت ترکش به شکمش نتوانست به عقب برگردد و اسیر شد. ارتش بعث اسرا را بازجویی و تحقیر می کرد و دستور می داد که به امام خمینی ناسزا بگویند، سرباز عراقی تا با لگد کوبید توی شکم محمد رضا، فریاد زد:« مرگ بر صدام مرگ بر صدام». با پوتین کوبیدند توی دهانش، اما او ول کن نبود، آن قدر گفت تا بازجوها را از رو برد.
هشت روز از مجروحیتش می گذشت، بدون آب و غذا و دارو. در گوش دوستش گفت: میرزایی! من شهید می شوم. ما پیروز می شویم و تو آزاد. برو قم. به مادرم بگو چشم انتظارم نباشد.
روز دهم اسارت بود. زخم هایش عفونت کرده بود. تشنگی امانش را بریده بود. قبل از این که بچه ها آبش دهند، از جام شهادت سیراب شد.
کتاب هنوز سالم است؛ زندگی نامه شهید محمد رضا شفیعی. نویسنده: نرگس شکوریان فرد. ناشر: عهد مانا-۱۳۹۵٫ صفحه ۵۴، ۵۸ و ۶۵٫
🇮🇷🌼🌺🍀🌺🌼🇮🇷
نامه ای به
#همکلاسی_آسمانی
#یادت همیشه در خاطرمان می ماند
از #خاطرم نمی رود که چگونه رفتی
#شعله بر تن ...
#جان بر کف ...
#سلاح بر کمر...
بدون ذره ای #تردید ...
من اما امروز هزاران #تردید دارم برای کاری که می دانم ذره ای #خطر در آن وجود ندارد
وقتی می رفتی می خواهم بدانم به چه چیز #فکر میکردی ؟؟!
الفبای کدام #عشق را آموختی ؟؟!
که من نیاموخته ام !!
که نمی دانم !!
سر کدامین #کلاس نشستی ..؟!
کدامین #معلم تو را آموزنده بود ؟؟!!
که با #شهامت به جنگ با دشمن رفتی
تو این همه #شجاعت و #دلیری را به یکباره از کجا آورده ای که من ذره ای از آن را در #وجودم نمی یابم .
تو همانی که #امام_خمینی_ره در باره اش فرموده : #رهبر ما ...
آری تو #رهبری
کسی که اینگونه به جنگ دشمن می رود نفسش را #رهبری کرده
زندگیش را #رهبری کرده
#هفته_بسیج_دانش_آموزی
#گرامی_باد
🇮🇷 @shohadayekahrizsang
🇮🇷🕊🌹🌴🌹🕊🇮🇷
#بزرگ_مردان_کوچک
#شفاعتنامه
#شهیدان_والامقام
#احمد_مختاری
#مجتبی_سعیدی
#علی_سراج
احمد مختاری، مجتبی سعیدی و علی سراج از عشایر مهدیشهر استان سمنان راهی جبهه میشوند. در بحبوحه جنگ، هر سه رفیق شفاعتنامهای مینویسند و هر سه آن را امضا میکنند : اینجانبان علی سراج، مجتبی سعیدی و احمد مختاری پیمان میبندیم بر اینکه هرکدام از ما سه تن به درجه رفیع شهادت نائل آمد، دو نفر دیگر را در روز قیامت شفاعت نموده و در محضر خداوند از خدا بخواهد که از گناهان دو تن دیگر بگذرد و در نزد خداوند از دو تن دیگر شفاعت نماید .
مجتبی سعیدی ۲۵ فروردین ۶۵، علی سراج ۲۶ دی ماه ۶۵ شهید شدند و احمد مختاری در عملیات مرصاد و در واپسین روزهای جنگ خودش را به دو رفیق شهیدش میرساند .
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهشان_پر_رهرو
#هفته_بسیج_دانش_آموزی
#گرامی_باد
🇮🇷 @shohadayekahrizsang
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
🌹 #شناخت_لاله_ها 🌹
#شهيد_والامقام
#سیدباقر_هاشمی
فرزند : سیدحسین
#طلوع :
🗓 1341/01/09 🗓
محل تولد : کهریزسنگ
وضعیت تاهل : متأهل
شغل : طلبه
#عروج :
🗓 1361/08/12 🗓
مسئولیت : بسیجی
محل #شهادت : عین خوش
نام عملیات : محرم
مزار #شهید :
#گلزار_شهدای_کهریزسنگ
#مهربانم
#آسمانی_شدنت_مبارک
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
@shohadayekahrizsang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا نمی آیی ؟
🇵🇸دلنوشته ای برای غزه🇮🇷
چون آب بر طفلان ، دست یزیدان بست
با لشکر باران ، آقا نمی آیی؟؟
🎙شاعر و گوینده : خانم هاشمی
🎬تدوین : گروه چفیه مشکی
🇮🇷🕊🌹🌴🌹🕊🇮🇷
#بزرگ_مردان_کوچک
#عارف12_ساله
#شهید_والامقام
#رضا_پناهی
وقتی ما در پادگان ابوذر مستقر بودیم، به من گفتند بچه کم سن و سالی آمده که صلاح نیست بماند.
رضا را خواستم تا با او صحبت کنم، وقتی آمد، به او گفتم: چرا میخواهی بمانی؟
گفت میخواهم به رزمندهها خدمت کنم و به من اصرار کرد که شما اجازه بدهید بمانم .
مسئولانی که آنجا بودند، گفتند: ردش کنید .
من گفتم بگذارید بماند .
وقتی قبول کردم بماند، خیلی خوشحال شد و با اینکه جثهاش کوچک بود، گفتم: بگردند و برای او لباس پیدا کنند .
همرزمش میگفت : کوچکترین اندازه را برایش آوریدم؛ ولی باز آستین لباس را چند بار تا زدیم تا دستهای کوچک رضا از لباس بیرون بیاید.
رضا اگرچه کوچک بود، اما فکری به بلندای آسمان در سر میپروراند.
با اینکه سردار اجازه ماندن به او داده بود، چندین بار در منطقه او را در موقعیتهای سخت قرار داده بودند تا رضا را از ماندن در جبهه منصرف و پشیمان کنند، ولی رضا مرد میدان سخت بودن را به آنها اثبات کرده بود .
همرزمانش تعریف میکردند: رضا را به منطقه میبردیم تا شاید به بهانه خلع سلاح او را به کرج برگردانیم. هر بار که برای خلع سلاح میرفتیم، اگر رمز شب را نمیگفتیم، آماده شلیک میشد.
یا انیکه رضا را تا نیمه شب در سنگر انفرادی میگذاشتیم و به او میگفتیم تا صبح باید نگهبانی بدهی ، او هم قبول میکرد و تا صبح بیدار میماند.
زمانی که دیدیم رضا امتحانش را پس داده است، او را راحت گذاشتیم.
راوی :
سردار اسداله ناصح
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🇮🇷 @shohadayekahrizsang
🇮🇷💐🌺🇮🇷🌺💐🇮🇷
#سیزده_آبان
#سیزدهم_آبان ، سالگرد سه رویداد مهم در تاریخ ایران است .
تبعید #امام_خمینی_ره به تركیه در ۱۳ آبان ۱۳۴۳
كشتار #دانش_آموزان در ۱۳ آبان ۱۳۵۷ در دانشگاه تهران
تسخیر #سفارت_آمریكا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸
هویت هر سه #رخداد، مبارزه با استكبار و عوامل آن است و به همین دلیل این روز #روز_ملی مبارزه با استكبار نامیده میشود .
#سیزده_آبان و یاد و خاطره
#شهدای_سیزده_آبان
خصوصاً #شهدای
#دانش_آموز و #دانشجو
گرامی باد .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌴 #رهسپاریم
🌴💐 #با_ولایت
🌴🌹🌴 #تا_شهادت
🇮🇷 @shohadayekahrizsang
aviny-02.mp3
741.6K
🌷شهید آقا سید مرتضی آوینی:
راهیان کربلا را بنگر و به یاد آر ...
#همراه_شهدا
@shohadayekahrizsang
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#عشق_یعنی :
#عشق_یعنی همت و یک دل خدا
توی سینه اشتیاق کربلا ...
#عشق_یعنی شوق پروازی بزرگ
در هجوم زخمهای بیصدا ...
#عشق_یعنی قصة عباس و آب
در « طلاییه » غروب آفتاب ...
#عشق_یعنی چشمها غرق سکوت
در درون سینه، اما انقلاب ...
#عشق_یعنی آسمان غرق خون
در شلمچه گریهگریه تا جنون ...
#عشق_یعنی در سکوت یک نگاه
نغمة انا الیه راجعون ...
#عشق_یعنی در فنا نابود شدن
در میان تشنگان ساقی شدن ...
#عشق_یعنی در ره دهلاویه
غرق اشک چشم، مشتاقی شدن ...
#عشق_یعنی حرمت یک استخوان
یادگار از قامت یک نوجوان ...
آنکه با خون شریفش رسم کرد
بر زمین، جغرافیای آسمان ...
#بزرگ_مردان_کوچک
@shohadayekahrizsang
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#انجام_تکلیف
#دانش_آموز
#مدرسه_عشق
#خاطره
یکى از روزها ، در منطقه عملیاتى « والفجر یک » در ارتفاع 112 فکه، محورى که نیروهاى گردان خندق لشکر 27 حضرت رسول صلىالله علیه وآله وسلم، عملیات کرده بودند، صحنه بسیار عجیبى دیدم که برایم جالب و تکان دهنده بود.
از دور پیکر #شهیدى را دیدم که آرام و زیبا روى زمین دراز کشیده و طاق باز خوابیده بود؛ سال 72 بود و حدود 10 سال از #شهادتش مىگذشت؛ نزدیک که شدم، از قد و بالاى او تشخیص دادم که باید #نوجوانى باشد حدود 17 - 16 ساله.
بر روى پیکر، آنجا که زمانى قلبش در آن مىتپیده، برجستگىاى نظرم را به خود معطوف کرد؛ جلوتر رفتم و در حالى که نگاهم به #پیکر استخوانى و اندام اسکلتىاش بود، در گودى محل چشمانش، #معصومیت دیدگانش را مىخواندم، آهسته و با احتیاط که مبادا ترکیب استخوانهایش بهم بریزد، دکمههاى لباس را باز کردم؛ در کمال حیرت و تعجب، متوجه شدم یک #کتاب و #دفتر زیر لباسش گذاشته بوده؛ کتاب پوسیده را که با هر حرکتى، برگ برگ و دستخوش باد مىشد، برگرداندم؛ #کتابى که 10 سال تمام، با #شهید همراه بوده است، #کتاب فیزیک بود.
یک #دفتر که در صفحات اولیه آن بعضى از دروس نوشته شده بود؛ #خودکارى که لاى دفتر بود، ابهت خاصى به آنچه مىدیدم، مىداد؛ نام #شهید بر روى جلد کتاب نوشته بود.
مسئلهاى که برایم خیلى جالب بود، این بود که او قمقمه و وسایل اضافى همراه خود نیاورده و نداشت، ولى کسب علم و دانش آن قدر برایش مهم بوده که در بحبوحه عملیات #کتاب و #دفترش را با خود جلو آورده بوده تا هرجا از رزم #فراغتى یافت، #درسش را بخواند.
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
بالاَخص #شهدای دانش آموز
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
@shohadayekahrizsang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به آقا مرتضی گفتیم یه آرپیجی زن به ما بده؛ یه بچه فرستاد که وقتی گلوله رو گذاشت سر قبضه آرپیجی، قدش از اون کوتاهتر بود!
#حسین_یکتا
@shohadayekahrizsang
🚨با حرف نمیشه، عمل میخواد!
وقتی جنگ شروع شده بود همه میدونستن جنگ شروع شده ولی همه جبهه نرفتن؛ فرودگاه مهرآباد تهران بمب بارون شد، مرکز نشینها فهمیدن جنگ شده اما همه جبهه نرفتن. اگه حتی تعداد کمی جبهه میرفتن، جنگ هشت سال طول نمیکشید!
امروزم جنگ شروع شده؛
الان هم آقا فرمودند جنگ فرهنگی، جنگ نرم شروع شده. من چیکار کنم که خیلیها نمیبینن؟! موقع جنگ هم خیلی از پدر و مادرا به بچههاشون میگفتن چرا تو بری؟ تو درس داری، تو زن و بچه داری، تو حالا کنکورتو ندادی، خیلیها دارن میرن، ببین چقدر صف اعزام شلوغه؟!
موقع جنگ هم همین صحبتا بود؛ اما یه عده فهمیدن که باید برن. امروز با شعار جنگ نرم که نمیشه جنگ کرد. شعار دهنده هم موقع جنگ زیاد بود. توی نماز جمعهها هم خیلیها داد میزدن جنگ جنگ تا پیروزی، اما کیا جنگیدن؟
@shohadayekahrizsang
🌷🌟#ستارگان_شهر 🌟🌷
🌷 به یاد #شهدا قرائت میکنیم زیارتنامه #عارفان_کوی_دوست را
همراه با صلوات بر محمد و آل محمد (ص)
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
🌸بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ
#روحشان_شاد
#راهشان_پر_رهرو
┅✿💠❀﴾#شهدای_کهریزسنگ﴿❀💠✿┅
@shohadayekahrizsang
🥀🕊🌹💐🌹🕊🥀
#شهیدانه
#شهادت به خود آمدن است
دست دردستان #معشوق قراردادن است .
#شهادت رفتن ،گذشتن است
از برای #معبود جان دادن است
شادی رو #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
@shohadayekahrizsang
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#بزرگ_مردان_کوچک
#روزه_دار_سيزده_ساله
در #ماه_رمضـان سال 63 از طرف لشگر25 کربلا به پايگاه #شهيد_مدنے اعزام شديم
#پايگاه لشگر 8 نجف اشرف
چون قـرار بود بہ مقر #عمليـات منتقـل شويم حکـم #مسـافر را داشتيم و #روزه بر ما واجب نبود اما ڪسانے ڪہ در #ماه_مبـارڪ در پايگاه #اهـواز مےماندند مےبايست #روزه مےگرفتند از جملہ مسئولين ستاد و امام جماعت و مکبر كہ #نوجوان 13 ساله اے بود #روزه داشت.
#هوای اهـواز بسيار گرم بود و حتے يڪ ساعت بدون نوشيـدن آب #قابل تحمل نبود.
اواخر #ماه_مبـارڪ ڪه #بہ اهـواز برگشته بودم احساس ڪردم نصف گوشت #بدن اين #نوجـوان آب شده است.
در واقع #ايمان از چهره #نحيف اين #نوجوان (مکبر نماز خانه) متجلے بود و هر وقت ياد آن صحنه مےافتم و آن #گرماے طاقت فرسا ، از خودم #خجـالت مےڪشم كہ چرا نمےتوانستيم #روزه بگيريم.
راوی :
#حبيب_اله_ابوالفضلی
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
@shohadayekahrizsang