هدایت شده از حٰاجْقٰاسِمْسُلیْٖمٰانےٖ🌷
عکس، زندگینامه، خاطرات و وصیت نامه شهدای ملایر..🍃🌷🍃
ارتباط با ما و ارسال عکس و خاطرات و وصیت نامه و ......به کانال شهدای ملایر 🍃🌷🍃
👇👇👇
@shohadayemalayer
وصیت نامه های عاشقان
نام شهید : قدرت الله #آقا ربیع
محلّ تولد : ملایر
محلّ شهادت : اندیمشک
تاریخ شهادت : 14/3/61
پدرم! در فقدان من صبور و دریا دل باش. زیرا مشیّت الهی برای من [و تو] چنین سرنوشتی را رقم زده است. برای از دست دادن من افسوس نخور زیرا این سرنوشت همهی انسانهاست. البته این را میدانم که برای هر پدری، به خصوص تو، غم از دست دادن فرزند جانگدازاست ولی تحمّل داشته باش و بر خدا توکّل کن.
پس ای مادر خوبم، ای عزیزترینم! تو را به خودت قسم میدهم در مقابل از دست دادن من صبور و شکیبا باشی. مگر تو همیشه به من نمیگفتی به خداوند توکّل کن؟ من هم به خدای متعال توکّل کردم پس تو را به همان خدا و روح خودم قسم میدهم که زیاد بی تابی نکنی. تو خیلی سختیها را تحمّل کردهای ولی همچنان چون کوه در مقابل این همه سختیها ایستادهای. پس در این آزمایش بزرگ هم ایستادگی کن و چون کوه ساکت و صبور باش. @shohadayemalayer
وصیت نامه های عاشقان نام شهید : ابوالقاسم #احد طجری____________________
محلّ تولد : ملایر
محلّ شهادت : -
تاریخ شهادت : -
صبر را پیشه خود کرده و بر آن استقامت کنید که ‹‹ إنَّ اللهَ مَعَ الصّابرینَ ›› خداوند صابران را دوست دارد. @shohadayemalayer
وصیت نامه های عاشقان نام شهید : ناصر #احمدی پری
محلّ تولد : ملایر
محلّ شهادت : عراق
تاریخ شهادت : 9/11/65
خود را در فراق من ناراحت مکن. چون که باید مثل امّ لیلا و زینب (س) مقاوم باشی. تنها خواسته من به تو این است که صبر و مقاومت را پیشه خود سازی تا اینکه خداوند تو را در آن دنیا با فاطمه محشور کند. @shohadayemalayer
شهدای ملایر
شهدای روستاهای ناصح آباد، شوشاب و بهمن آباد ملایر 1 شهیدمسیب #ترکاشوند (ناصح آباد) نام پدر:علی مح
شهید حیدر #تیموری
نام پدر : حسین
تاریخ تولد : 1347/1/6
محل تولد : ملایر
تاریخ شهادت : 1366/5/3
محل شهادت : میمک . مزار: روستای بهمن آباد ملایر @shohadayemalayer
شهدای ملایر
شهید علی محمد #کوهی نام پدر : امرالله تولد : 1339/2/7- ملایر شهادت : 1365/11/11 شلمچه. مزار: گلزا
خاطرات همسر شهید علی محمد #کوهی: در ملایر حسابدار امور مالی سپاه شده بودند و وظیفه سنگینی داشتند. آن جایی که به ما داده بودند اکثرا همه سپاهی بودند. چند نفر از دوستانش هم به شهادت رسیده بودند و آنها هم همسرانشان تنها بودند و ایشان هم مدام به من میگفتند که به آن ها سر بزن و یک خانمی بود با یک بچه کوچک که همسرم مدام میگفت موقعی که من می خواهم بروم خرید ببینید که ایشان هم چیزی لازم دارند یا نه تا من برایشان تهیه کنم. او خیلی تعارف میکرد اما همسر من برای او خرید می کرد و می آورد خانه و من می بردم به او می دادم.
با همه خیلی زود اخت میشد . خیلی عاشق مهمان بودند یک روز آمد منزل و گفت که من کل خواهرها و برادرها را دعوت کردم و من را با این کارهایش شوکه می کرد مهمانی هم زیاد می گرفت ایشان بین خانواده من و فامیل های خودش هیچ فرقی نمی گذاشت . تمام فامیل های من ایشان را خیلی دوست داشتند. @shohadayemalayer