eitaa logo
شهدای ملایر
358 دنبال‌کننده
5هزار عکس
456 ویدیو
49 فایل
عکس، زندگینامه، خاطرات و وصیت نامه شهدای ملایر🍃🌷🍃 ارتباط با ما و ارسال عکس و خاطرات و وصیت نامه و ......به کانال شهدای ملایر 🍃🌷🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
«یحیی فراموش نخواهد شد» بخشی از کتاب را در اینجا باهم بخوانیم👇 https://defapress.ir/576671 زندگینامه‌طلبه‌غواص تولد: ملایر شهادت:
جُز تُـو.... که واژه واژه منظومه‌ام شدی ،🪐 یِک یِک گریختند همه از مَدار من... شهادت: ۶۵/۱۰/۴ @shohadayemalayer
هدایت شده از شهدای همدان
▫️سال‌روز اجرای عملیات کربلای ۴ ▫️عملیات کربلای ۴ عملیات نظامی تهاجمی نیروهای مسلح ایران در خلال جنگ ایران و عراق بود، که در دی‌ماه ۱۳۶۵ به فرماندهی سپاه پاسداران انجام شد. ▫️این عملیات در تاریخ ۳ دی ۱۳۶۵ در محور ابوالخصیب در جنوب عراق، به صورت گسترده و با هدف آماده‌سازی مقدمات فتح بصره، توسط نیروهای مسلح ایران آغاز شد و در پی لو رفتن طرح عملیات و با تحمل تلفات بالای انسانی در روزهای نخست، در تاریخ ۵ دی ۱۳۶۵ با عقب‌نشینی نیروهای ایرانی، پایان یافت. 🆔 @shohadayehamedan
هدایت شده از شهدای همدان
▫️مروری بر غربت سی و چهار ساله رزمندگان همدانی که همراه غواصان عملیات کربلای ۴ دل به امواج اروند زدند ▫️رزمندگان همدانی به همراه دیگرغواصان دل به دریای خروشان اروند زدند تا حماسه‌ای دیگر در تاریخ این مرز و بوم بیافرینند حماسه‌ای که سال‌هاست در در غربت به سر می‌برد. ✍️ادامه مطلب: https://tn.ai/2417288 🆔 @shohadayehamedan
جُز تُـو.... که واژه واژه منظومه‌ام شدی ،🪐 یِک یِک گریختند همه از مَدار من... شهادت: ۶۵/۱۰/۴ ‌ــــــــــــــــــــــــــ🌾 گوشه‌ هایی از کتاب: "من رضا هستم" مستند روایی زندگی و شهادت (رضا)ساکی غواص، بسکتبالیست و دانشجوی پزشکی دانشگاه شهید بهشتی نویسنده: دکتر مهدی مسیبی 👇👇👇
جُز تُـو.... که واژه واژه منظومه‌ام شدی ،🪐 یِک یِک گریختند همه از مَدار من... شهادت: ۶۵/۱۰/۴ ‌ــــــــــــــــــــــــــ🌾 گوشه‌ای از کتاب: "من رضا هستم" مستند روایی (رضا)ساکی _ غواص، بسکتبالیست و دانشجوی پزشکی دانشگاه شهید بهشتی نویسنده: دکتر مهدی مسیبی 👇👇👇
جُز تُـو.... که واژه واژه منظومه‌ام شدی ،🪐 یِک یِک گریختند همه از مَدار من... شهادت: ۶۵/۱۰/۴ ‌ــــــــــــــــــــــــــ🌾 گوشه‌ای از کتاب: "من رضا هستم" مستند روایی (رضا)ساکی _ غواص، بسکتبالیست و دانشجوی پزشکی دانشگاه شهید بهشتی نویسنده: دکتر مهدی مسیبی 👇👇👇
🌾 قسمت: هفتمــ ✍این داستان: گام‌آخر، ، شهادت - بعد از ماه‌ها آموزشهای سخت و طاقت فرسای غواصی بالاخره هنگام عملیات در شب چهارم دیماه سال ۶۵ فرا رسید و دسته‌ها حرکت کردند. دو دسته به فرماندهی ¹ و ² و دسته ویژه ³ که باید روی کمین دشمن در کشتی به گل نشسته عمل میکردند.⁴ رضا با قد رشید و لباس غواصی پلنگی سبز و سیاه رنگی که به تن داشت، کلاش تاشویی را حمایل کرده و سومین نفر جلوی دسته و پشت سر مطهری و جامه بزرگ قرار گرفت. چهره‌اش زیباتر و نورانی تر از قبل شده بود. خلاف فرمانده دسته، معاون دسته‌ها در عقب ستون قرار گرفتند. مطهری به آنها گفت: اگر کسی جاماند، آنها را هدایت کنید و هل بدهید که نمانند. داخل آب برای احتیاط هر ستون با یک طناب طویل به هم وصل شدند و هر دو متر یکی دستش را داخل حلقه طناب کرده بود.۵ از نیزارهای حاشیه خرمشهر رد شده و آرام آرام وارد آبراه کنار اروند رود شدند بی سر و صدا در آبراه نشستند. با لجن‌های کنار ساحل سر و صورت و لباس و سلاحشان را استتار کردند. اصغر تابعی، آرپی‌جی زن دسته دوم و سعیدنظری کمکش بود. برادر اصغر در گردان ۱۵۴ غواص بود و باید چند کیلومتر بالاتر به آب میزدند. بالای سرشان منورهای خوشه‌ای از همان لحظه اول، آسمان را مثل روز روشن کرده بودند. در شلمچه درگیری شروع شده و نور زردی کل خرمشهر و منطقه عملیاتی را روشن کرده بود. رمز عملیات اعلام شد۶ ، و ستون بی هیچ ترس و واهمه‌ای وارد آب‌های خروشان و سیاه اروند شد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🌾 پ.ن: ۱- شهید. ۲- شهید. ۳- شهید. ۴- کشتی بین ام‌الرصاص و عقبه دشمن بود و نیروهای ویژه عراق بدلیل حساسیت و مهم بودن موضع در آن مستقر بودند. ۵- حجه الاسلام حاج احمد فراهانی: برای اینکه بچه‌ها بتوانند از آب رد بشوند، یک طنابی را گره زده بودند و بچه‌ها دستشان را از داخل حلقه گره آن طناب رد میکردند تا کسی جانماند حتی اگر شهید شد. ۶- يا محمد رسول الله (ص).
جُز تُـو.... که واژه واژه منظومه‌ام شدی ،🪐 یِک یِک گریختند همه از مَدار من... شهادت: ۶۵/۱۰/۴ ‌ــــــــــــــــــــــــــ🌾 گوشه‌ای از کتاب: "من رضا هستم" مستند روایی (رضا)ساکی _ غواص، بسکتبالیست و دانشجوی پزشکی دانشگاه شهید بهشتی نویسنده: دکتر مهدی مسیبی 👇👇👇
🌾 قسمت: هشتم ✍این داستان: گام‌آخر، ، شهادت ....چند لحظه بعد، از گرداب بیرون آمده بودند که یک مرتبه حرکت ستون قدرت‌الله کند شد. حاج محسن سراغشان رفت و به قدرت گفت: سریع حرکت کنید. قدرت گفت: حاجی، من یکی از فین‌هایم از پایم در آمده و به همین خاطر نمیتوانم حرکت کنم و از حاجی خواست یکی از بچه‌ها رو به عقب برگرداند و فین او را به قدرت بدهد. اما هیچ کس حاضر نبود از این شب و از این عملیات جا بماند. قدرت از آنها خواهش میکرد اما فینی در کار نبود. از طرفی حاج محسن اصرار میکرد که تو باعث کند شدن حرکت ستون شدی برگرد، اما او اصرار به ماندن داشت و در آخر به ناچار با بغضی در گلو دستش را از طناب باز کرد و رفتن بچه ها را نظاره کرد. غم دنیا در چهره‌اش دیده میشد با ناراحتی به عقب برگشت.¹ کمی جلوتر، در امتداد نوک ام‌الرصاص آتش دشمن بر سر ستونها باریدن گرفت. تیر کلاش، تیر بار، دوشکا، دو لول، چهارلول و خمپاره بر سطح آب فرو می‌آمد و هر لحظه ممکن بود نیروها از سر مورد هدف قرار بگیرند. صدای وحشتناک برخورد تیر و فرود امدن گلوله روی آب، دل هر کسی را خالی می‌کرد. تیربار دولولی که از نوک الرصاص شلیک میکرد ارتباط بین نیروهای خط شکن و عقبه را قطع کرد. کمی بعد، اوضاع کمی آرام شد و از زیر آتش هولناک دشمن مسیر را ادامه دادند... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🌾 پ.ن: ۱ حاج کریم مطهری: ایشان برگشتند و در خط خودی توسط خمپاره دشمن در همان شب به شهادت رسید و شد اولین شهید گردان.
جُز تُـو.... که واژه واژه منظومه‌ام شدی ،🪐 یِک یِک گریختند همه از مَدار من... شهادت: ۶۵/۱۰/۴ ‌ــــــــــــــــــــــــــ🌾 گوشه‌ای از کتاب: "من رضا هستم" مستند روایی (رضا)ساکی _ غواص، بسکتبالیست و دانشجوی پزشکی دانشگاه شهید بهشتی نویسنده: دکتر مهدی مسیبی 👇👇👇
🌾 قسمت: نهمـ ✍این داستان: گام‌آخر، ، شهادت .... تا دیواره سنگرهای دشمن حدودا ۱۰_۱۵ متر فاصله مانده بود. نرسیده به ساحل با انواع و اقسام سلاحها به روی شلیک میکردند. برخورد گلوله‌ها با سیم‌خاردارها و خورشیدی‌ها و گلوله‌های رسام که صفیر کشان از بین نیروها گذشتند آتش بازی عجیبی به پا کرده بود. تیربار دشمن روی نقطه ورود بچه‌ها متمرکز شد و تعدادی از بچه‌های خط شکن گلوله خوردند و افتادند و عده‌ای از خورشیدی‌ها عبور کردند و جلو رفتند. دشمن از سنگر روبرو امان نمیداد. با شلیک متقابل نیروها آتش دشمن کمتر شد اما مسلسل گرینوفی از سمت چپ بی امان رگباری از گلوله را به چپ و راست می نواخت. عده‌ای از رو و عده‌ای از زیر موانع عبور کرده و تا نزدیکی‌های کانال پیش رفته بودند. "رضا" مشغول بریدن سیم خاردار شده بود که محسن¹ به او رسید، "رضا" گفت: محسن خط آتش درست کن تا ما رد بشیم. هنوز حرفش تمام نشده بود که رگبار گرینوف به رویشان باریدن گرفت و او و چند نفر دیگر تیر خوردند. محسن که با فرمان "رضا" آماده شلیک شده بود با تیری که به دستش خورد، اسلحه‌اش به هوا پرت شد و بیهوش روی نی‌های داخل موانع افتاد. "رضا" هم از سینه و سر تیر خورده و روی سیم خاردارها افتاده بود.² آتش در آن نقطه زیاد بود. حاج کریم³ فریاد زد خودتان را به کانال برسانید هنوز کلامش به آخر نرسیده بود که گلوله‌ای گلویش را درید. جامه‌بزرگ⁴ هم تیرخورد و افتاد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🌾 پ.ن: ۱- آزاده دکتر محسن احمدی. ۲- برخی نقل کرده‌اند که شهیدرضاساکی، با آخرین رمق روی سیم‌‌خاردارها خوابید و به نیروهایش اشاره کرد و آنها را به حضرت زهرا (س) قسم داد که از روی او رد شوند و جلو بروند. ۳- جانبازحاج‌کریم‌مطهری، گردان غواصی جعفرطیار لشکر انصارالحسین همدان ۴- آزاده و جانباز محسن جامه‌بزرگ، گردان غواصی جعفرطیار(ع)