eitaa logo
هیئت شهدای زنجان
437 دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
3.8هزار ویدیو
17 فایل
کانال اطلاع رسانی هیئت شهدا پایگاه ۲۱ شهید آیت الله مطهری زنجان برنامه هفتگی سه شنبه ها ساعت ۲۱
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دل باخته
24.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 📽 مصاحبه بسیار زیبا و شنیدنی بسیجی ۱۴ ساله در اوایل جنگ تحمیلی 🎞 مصاحبه مربوط به اوایل جنگ تحمیلی است . زمانی که مهرداد تازه به جبهه رفته بود. حضرت امام خمینی (ره) هم فیلم را دیده و خواسته بودند تا مهرداد را پیش ایشان ببرند. امام مهرداد را می‌بینند و بر بازوی او بوسه می‌زنند و او هم دست امام را می‌بوسد. مهرداد به امام می‌گوید چیزی را برای تبرک به او بدهند. امام هم یک قندان قند را دعا می‌خوانند و به او می‌دهند. 🎙... مهرداد عزیزاللهی هستم. اعزامی از اصفهان که ۱۴ سالمه. انگیزه‌ای که باعث شد به جبهه بیام ، واقعاً اون برادرایی که قبلاً جبهه بودند و می‌آمدند برای ما تعریف می‌کردند جبهه چه خاصیت‌های خوبی داره که مثلاً هر کسی بره ساخته میشه از هر لحاظ و دیگه اون ناخالصی‌ها و اون گناهاش در اونجا… در جبهه معصیت نمی‌شد ، من به جبهه اومدم شاید کمکی در راه خدا بکنم و گناهانم پاک بشه. ما هیچ کاری نکردیم. هر کاری که می‌شد خدا می‌کرد. ما فقط وسیله بودیم. ما فقط وسیله بودیم در این جبهه ها... هیچ کاره ایم... ضعیفیم در مقابل این قدرت ها... فقط خداست که ما را یاری می‌کند. 🌸 یاد باد یاد مردان مرد... 🇮🇷 دانش آموز شهید مهرداد عزیزاللهی از رزمندگان دلاور شهر اصفهان بود که در سال ۱۳۶۵ در عملیات منطقه عملیاتی جزیره عراق در کسوت غواص خط شکن به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد. 🌺 روحش شاد و یادش گرامی ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
هدایت شده از دل باخته
24.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 📽 مصاحبه‌ای بسیار زیبا و دیده نشده از بسیجی دلاور رزمنده ۱۴ ساله ای که حضرت امام خمینی (ره) بر بازوی او بوسه زد. 🎙... مهرداد عزیزاللهی هستم. اعزامی از اصفهان ، تخریب چی هستم و راه را برای رزمندگان اسلام باز می کنم. دشمن اصلی ما آمریکاست و همانطور که امام گفته اند شیطان بزرگ آمریکاست... 🌸 یاد باد یاد مردان مرد... 🇮🇷 شیرمرد اصفهانی ، دانش آموز بسیجی از رزمندگان سلحشور و حماسه ساز شهر اصفهان بود که از آغازین روزهای جنگ تحمیلی پای در میادین نبرد با متجاوزین بعثی عراق گذارده بود و عاقبت در سال ۱۳۶۵ در عملیات منطقه عملیاتی جزیره عراق در کسوت غواص خط شکن به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد. 🌺 روحش شاد و یادش گرامی ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
هدایت شده از دل باخته
40.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 📽 تصاویری بسیار دیدنی و خاطره برانگیز از عملیات پیروزمندانه و حال و هوای رزمندگان اسلام در منطقه عملیاتی مهران ✌️غنیمت گرفتن نفربر مزدوران رژیم بعثی عراق توسط رزمندگان اسلام با شجاعت و دستانی خالی 🌸 یاد باد یاد مردان مرد... 🇮🇷 عملیات کربلای ۱ در تیر ماه ۱۳۶۵ به‌مدت ۱۰ روز به‌صورت گسترده در منطقه عملیاتی مهران ، استان ایلام انجام شد و با پیروزی نیروهای ایرانی و بازپس‌گیری شهر مهران بپایان رسید. 🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد... ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
هدایت شده از دل باخته
17.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 شاگردان مكتب اباالفضل 📽 صحنه هایی بسیار زیبا و دیدنی از حضور علمدار جبهه ها سردار شهید حاج حسین خرازی در خطوط اول نبرد در عملیات عاشورایی با گفتاری زیبا و شنیدنی از سید شهیدان اهل قلم 🎙 : ‌‌‌‌‌‌اینجاست آن مدرسه‌ای كه تلمیذهای مكتب ولایت را به خود می خواند ، شاگردان مكتب اباالفضل ، مكتب وفاداری ؛ و جز وفاداران را بدینجا راه نمی دهند. چند قدم جلوتر جایی است كه قاسم با خدا وعده‌ی دیدار دارد و چه غم ، كه از بركت سحر شهیدان است كه ما در انتظار رؤ‌یت خورشیدیم. اینجا میعادگاه وفاداران است ، شاگردان مكتب حضرت اباالفضل ، آنان كه به زبان حال « وا ان قطعتم یمینی » می سرایند و در راه حمایت از دین و امامشان دست می دهند و سر می بازند و لیاقت دیدار می یابند... 🌸 یاد باد یاد مردان مرد... 🇮🇷 یکم شهریورماه ۱۳۳۶ ، سالروز تولد علمدار لشگر امام حسین(ع) سردار شهید حاج حسین خرازی گرامی باد. ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
هدایت شده از دل باخته
💢 ✍ خاطره ای عجیب و شنیدنی از سردار بسیجی ، غواص شهید در مراحل شناسایی منطقه عملیاتی : 🖌... چند روزی به آغاز عملیات کربلای چهار مانده بود ، نگران لو رفتن معبرهای عملیاتی بود ، با تاریکی آسمان ، تک و تنها وارد رودخانه اروند شد و برخلاف جریان آب شنا کرده و برای شناسایی خطوط دشمن به سمت مواضع آنان رفت . آرام و بی صدا معبرها و موانع و استحکامات دشمن را یک به یک وارسی و بررسی کرد تا اینکه به روبروی کارخانه پتروشیمی عراق نزدیک بصره رسید ، به سرش زد که سری هم به داخل کارخانه زده و از محل استقرار نیروهای دشمن و مواضع و تجهیزات شأن اطلاعاتی به دست آورد . با احتیاط از آب خارج شد و تجهیزات غواصی را گوشه‌ای پنهان کرده و آرام و بی سر و صدا وارد محوطه کارخانه شده و تا پاسی از شب ، همه جای کارخانه را حسابی گشته و با دقت به گوشه و گوشه اش سرک کشید و از محل تجمع و سنگرهای دفاعی و اجتماعی عراقی ها اطلاعات لازم را برداشت و عکس برداری کرد و نزدیکی های سحر برای بازگشت سمت ساحل رودخانه آمد . باید پیش از روشن شدن هوا و شروع جذر آب بر می‌گشت ، لب رودخانه آماده حرکت می شد که یکدفعه سر و کله قایق های گشتی‌ عراق پیدا شده و با نورافکن شروع به بازرسی ساحل و اطراف خطوط دفاعی و داخل موانع کردند . اوضاع اصلاً خوب نبود ، اگر گیر عراقی‌ها می‌افتاد ، کارش تمام بود و عملیات هم حتماً لو می‌رفت ، چاره ای نداشت ، باید تا رفتن نیروهای گشتی پنهان می شد ، سریع عقب کشیده و در زیر یکی از خودروهای پارک شده در داخل کارخانه پناه گرفته و با دلهره فراوان منتظر آرام شدن اوضاع شد . عراقی ها دست بردار نبودند و یکسره داخل موانع و ساحل رودخانه را بررسی کرده و بالا و پائین می رفتند ، لحظه به لحظه رنگ آسمان در حال تغییر بود و روشنایی داشت جای تاریکی را می گرفت . انتظار طولانی شده و کم کم هوا روشن شد و دیگر امکان به آب زدن و برگشتن کاملآ از بین رفت ، چاره ای نبود باید در همان اطراف جان پناهی امن یافته و تا فرارسیدن تاریکی شب از نظرها پنهان می شد ، به داخل محوطه پتروشیمی برگشته و با احتیاط به دنبال جایی خلوت و مطمئن برای پنهان شدن می گردد . عراقی ها بیدار شده و در محوطه کارخانه مشغول رفت و آمد هستند ، اوضاع بسیار خطرناک است ، عراقی ها بقدری زیاد هستند که هر طرف رو می کند با تعدادی از آنها برخورد می کند ، بالاخره به یکی از دودکش‌های بزرگ و بلند کارخانه رسیده و شتابان داخلش خزیده و بعد از وارسی داخل آن و بالا رفتن از پله های فلزی ، یک جای مناسب با دید کافی در اواسط دودکش پیدا کرد و مستقر شد . تا رسیدن شب و بالا آمدن آب ، زمان زیادی باقی مانده بود و باید یجوری خودشو مشغول می کرد ، اول سوراخی در بدنه دودکش یافت که کاملاً به داخل پتروشیمی دید داشت و بخوبی می توانست تحرکات عراقی ها را ببیند ، مدتی با دوربین زوایای مختلف کارخانه و رفت و آمد نیروهای دشمن را نگاه کرد و یادداشت برداشت و عکس برداری کرد تا اینکه آروم و آروم چشم های خسته اش بسته شد و به خوابی شیرین فرو رفت . بعداز ظهر با سر و صدای نیروهای عراقی که برای دیدن فیلم مقابل درب سینمای پتروشیمی جمع شده اند از خواب بیدار و مشغول تماشای شلوغ کاری و مسخره بازی های سربازان عراقی شد . لوله فلزی دودکش با کوچکترین حرکتی نالان شده و صدا در محوطه کارخانه طنین انداز می شود ، بی حرکت نشسته و نماز ظهر و عصر هم را سرجایش خونده و از بیکاری و بی حوصلگی دوباره چشاشو بسته و به خواب رفت . غروب آفتاب با نسیم خنک اروندرود بیدار و بعد از اقامه نماز مغرب آماده شده و از پناهگاه خارج و در تاریکی شب خود را به رودخانه اروند رسانیده و به آب زد . وقتی به موقعیت خودشان برگشت با چهره‌های نگران و متعجب همسنگران و همرزمانش مواجه شد و مجبور به توضیح در مورد علت برنگشتن و غیبت یک روزه اش شد... 🌺 یاد باد یاد مردان مرد.... 🇮🇷 شیرمرد زنجانی ، سردار غواص از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز در دوران ، از فرماندهان دلاور اطلاعات و عملیات در عملیات های عاشورایی کربلای چهار و پنج بود که دی ماه ۱۳۶۵ در عملیات عاشورایی به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد . 🌸 روحش شاد و یادش گرامی ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
هدایت شده از دل باخته
💢 ✍ خاطره‌ای عجیب و جانسوز از شب خونین به قلم بسیجی غواص سید جعفر حسینی ودیق ( از غواصان خط شکن گردان حضرت ولیعصر (عج) لشگر ۳۱ عاشورا در عملیات عاشورایی کربلای چهار ) 🖌... وقتی عینک غواصی را از روی صورتم برداشتم، صحنه عجیبی مقابل چشمانم ظاهر شد. آنقدر منور خوشه‌ای زده بودند که روی آب مثل روز روشن بود. از ساحل نیز با انواع و اقسام سلاح‌های سبک و سنگین روی اروند متمرکز شده بودند و داشتند سطح آب را به‌صورت ضربدری درو می‌کردند. آتش پرحجم عراقی‌ها روی آنها متمرکز بود. باران گلوله‌های رسام، دوشکاها، تیربارها و موشک‌های آرپی‌جی به‌همراه گلوله خمپاره بچه‌ها را لت‌وپار می‌کرد. گلوله‌ها به سروصورت و سینه بچه‌ها می‌خورد. خیلی‌ها بی‌صدا و مظلومانه به شهادت می‌رسیدند، بعضی‌ها هم‌ صدای ناله‌شان به آسمان بلند می‌شد. جنازه بود که روی آب دیده می‌شد. امواج آب جنازه‌ها را مثل گهواره تکان می‌داد و با خود به‌ طرف بوارین و جزیره ماهی می‌برد. اروند رنگ خون به خود گرفته بود. قیامتی به پا شده بود. بوی باروت و خون از هرطرف به مشام می‌رسید. صحنه‌هایی عجیب و دلخراش بود... 📚 برداشت از کتاب میهمانان ام‌‌الرصاص 🇮🇷 جاوید و گرامی باد یاد و نام دلاور مردان غواصی که برای حفظ مرز و بوم وطن ، پاسداری از انقلاب و تامین امنیت و آرامش هموطنان خود دلیرانه به دل رودخانه وحشی اروند زدند و اقتدار و قدرت را برای همیشه تاریخ به جمهوری اسلامی ایران بخشیدند. ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
هدایت شده از دل باخته
18.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 📽 آلبومی دیدنی و خاطره برانگیز از عکسهای زیبای غواصان خط شکن در عملیات های عاشورایی کربلای چهار و پنج با نوحه ای بسیار شنیدنی و بیادماندنی 🎙در خاطرم شد زنده یاد فاطمیون یاد شلمچه یاد فکه یاد مجنون یاد شقایقهای سرخ خفته در خون یاد دو کوهه یاد مهران یاد کارون یاد شهیدانی که حق را برگزیدند با رمز یا زهرا حماسه آفریدند رفتند یاران  ، چابک سواران آن گل ازاران ، آن غمگساران رفتند یاران ، چابک سواران همراه آنان ، پیر جماران هان ای شهیدان با خدا شبها چه گفتید جان علی با حضرت زهرا چه گفتید... 🌸 یاد باد یاد مردان مرد... 🌹لازم به ذکر است تعداد زیادی از این عزیزان در عملیات های عاشورایی کربلای چهار و پنج به درجه والای شهادت نائل آمده اند. 🌺 روحشان شاد و یادشان گرامی 🇮🇷 سوم دیماه سالروز عملیات خونین گرامی باد 👌بسیار دیدنی و شنیدنی ، تماشای این آلبوم زیبا را از دست ندهید ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
هدایت شده از دل باخته
18.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 📽 تصاویری جانسوز و بیادماندنی از شب خونین عملیات عاشورایی با گفتاری زیبا و شنیدنی از سید شهیدان اهل قلم 🎙 : ‌‌عقل معاش می‌گوید که شب هنگامِ خفتن است، اما عشق می‌گوید که بیدار باش ، در راه خدا بیدار باش تا روح تو چون شعاعی از نور به شمس وجود حق اتصال یابد.  عقل معاش می‌گوید که شب هنگام خفتن است ، اما عقل معاد می‌گوید که همه‌ی چشم‌ها در ظلمات محشر ، در آن هنگامه‌ی فَزَع اکبر ، از هول قیامت گریانند . در عصری اينچنين ، در روزگاری كه بشر بنده‌ی اهوای خويش است و بت خويشتن را می پرستد ، ظهور اين جوانان چه معنايی دارد؟ اينان طليعه‌دار عصر توبه‌ی بشريت و نمونه‌ای از انسان‌های آينده هستند و آينده‌ی انسان آينده‌ای الهی است. آنان ابراهيم‌وار هجرت كرده‌اند و اسماعيل‌گونه سر به قربانگاه سپرده‌اند تا انسان به خليفه‌ی اللهی و امامت رسد. راه قدس مرد جنگ می خواهد و مرد جنگ نيز كربلايی است و كربلايی ، مرد ميدان عشق است و از سختی ها و مشقات و سرباختن‌ها و جان دادن‌ها نمی هراسد. اگر شهید نباشد ، چشمه‌های اشک می خشكد ، قلب‌ها سنگ می شود و دیگر نمی شكند ، و سرنوشت انسان به شب تاریك شقاوت و زمستان سرد قساوت انتها می گیرد و امید صبح و انتظار بهار ، در سراب یأس گم می شود. اگر شهید نباشد ، یاد خورشید حق در غروب غرب فراموش می گردد و شیطان ، جاودانه كره‌ی زمین را تسخیر می كند... 🌸 یاد باد یاد مردان مرد... ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
هدایت شده از دل باخته
💢 ۱۲هزار و در یک شبانه‌روز...! 🎙سخنان عجیب و جانسوز سردار عبدالعلی عمرانی اولین فرمانده لشگر ۲۵ کربلا در خصوص عملیات 🎙اتفاقاتی که در کربلای۴ به چشم دیدم ، شاید برای نسل حاضر داستان یا افسانه باشد! این عملیات جنگ باتلاق و نیزار بود. اصل غافل‌گیری رعایت نشد و دشمن منتظر ما بود. ضعف اطلاعات عملیات ، غرور فرماندهان و عدم پشتیبانی باعث شکست شد. ... ساعتی بعد از شروع عملیات وقتی در ساحل ام‌الرصاص از قایق پیاده شدم ، احتمال می‌دادم که در گل‌و‌لای فرو روم ، اما پاهایم بر چیزهای نرم قرار می‌گرفتند و لیز می‌خوردند! نزدیک بود روح از بدنم خارج شود..! چرا که ۴ گردان نیرو از روی پیکرهای شهدا وارد ام‌الرصاص شده بودند! ... گردان‌های خط شکن لشگر ۲۵ کربلا ؛ گردان یا رسول(ص) به فرماندهی حاج حسین بصیر ، گردان علی‌بن‌ابیطالب(ع) به فرماندهی صلبی که همراه با برادرش شهید شد ، گردان مالک اشتر به فرماندهی غلامرضا بابایی ، و شهید علی‌اکبر آویش که مفقودالاثر شد و گردان صاحب الزمان(عج) به فرماندهی اسماعیل غلامی که به‌ شهادت رسید، به اهداف خود در تصرف جزایر الزبیر و ابوالفلوس ، دست یافتند اما لشگرهای دیگر نتوانستند عمل الحاق را انجام دهند! 🌹در یک شبانه‌روز عملیات ۱۲هزار شهید ، مفقودالاثر و جانباز دادیم! ... غروب ۴ دی ۱۳۶۵ در ساحل ام‌الرصاص برگشت نیروها را نگاه می‌کردم که هلی‌کوپتر دشمن گشتی روی ساحل زد و شروع کرد به شلیک موشک! یکی از قایق‌ها با ۳۳ غواص از هم پاشید! با شلیک دومین موشک ، قایقی دیگر با ۲۸ غواص متلاشی شد! هواپیماهای دشمن در همان روز ، نیروگاه نکاء و مقر رزمندگان ۲۵ کربلا در هفت تپه را نیز بمباران کردند که حاج جعفر شیرسوار به شهادت رسید. .🌸 یاد باد یاد مردان مرد... ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
هدایت شده از دل باخته
23.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 📽 امشب ۱۹ دیماه شب خونین عملیات عاشورایی در سال ۱۳۶۵ می باشد و بهترین انسان های پروردگار با چشم باز و کمال میل به قربانگاه عشق در منطقه خونرنگ می روند. صحنه هایی از آن شب خونین را ببینید و مارش زیبای پیروزی را در صبح عملیات بشنوید. 🌹 امشب شهادت نامه عشاق امضاء می شود فردا زخون عاشقان این دشت ، دریا می شود... 🌸 یاد باد یاد مردان مرد.... 🇮🇷 عملیات عاشورایی  در ۱۹ دیماه ۱۳۶۵ با رمز مبارک یا زهرا (س) در منطقه عمومی و شرق بصره عراق آغاز گردید و حدود دو ماهی طول کشیده و بعنوان یکی از سخت ترین و دشوارترین عملیات های رزمندگان اسلام در طول هشت سال دفاع مقدس از آن یاد می شود. لازم به ذکر است که ایثار و فداکاری رزمندگان اسلام در این عملیات بحدی بود که عراقیها و کشورهای حامی صدام را به ترس و وحشت انداخت . 🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد 👌بسیار زیبا و دیدنی ، تماشای این کلیپ زیبا و خاطره برانگیز را از دست ندهید. ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
هدایت شده از دل باخته
33.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 📽 ناگفته‌های عملیات عاشورایی و گستردگی موانع عراقی ها در منطقه خونرنگ را در این فیلم زیبا و خاطره برانگیز ببینید و از زبان فرماندهان میدانی عملیات بشنوید. 🇮🇷 عملیات عاشورایی  در ۱۹ دیماه ۱۳۶۵ با رمز مبارک یا زهرا (س) در منطقه عمومی و شرق بصره عراق آغاز گردید و حدود دو ماهی طول کشیده و بعنوان یکی از سخت ترین و دشوارترین عملیات های رزمندگان اسلام در طول هشت سال دفاع مقدس از آن یاد می شود. لازم به ذکر است که ایثار و فداکاری رزمندگان اسلام در این عملیات بحدی بود که عراقیها و کشورهای حامی صدام را به ترس و وحشت انداخت . 🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد 👌بسیار دیدنی و شنیدنی ، تماشای این فیلم زیبا و پرمحتوا را از دست ندهید. ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
هدایت شده از دل باخته
💢 ✍ خاطره ای شنیدنی از شب آغازین عملیات عاشورایی از زبان بسیجی غواص : 🖌... در تاریکی شب یا علی گویان حرکت کردیم. وقتی از موانع خارج شدیم، حدود ۸۰ متر به خاکریز دشمن مانده بود که اصغر بسطامیان شهید شد ، مرحوم سید حسن سیادت مجروح شد ، یوسف قربانی ماند و من. نزدیک تر شدیم و در میدان تیر عراقی‌ها قرار گرفتیم ، من و یوسف قربانی در حالت نیم خیز حرکت می‌کردیم . حدود ۲۰ یا ۲۵ متری به خاکریز اول دشمن مانده بود که یوسف قربانی گفت : فیلمهای پارتیزانی را دیده‌ای؟ گفتم : چطور؟ گفت: دیده ای پشت سر هم می ایستند و به شکل نیم دایرۀ کامل شلیک می‌کنند ، ما هم داخل آب می نشینیم و نوبتی شلیک می‌کنیم. قبول کردم ، داخل آب نشستیم ، یوسف قربانی یک نیم دایره کامل شلیک کرد و نشست و نوبت من که شد فقط یک تیر رها شد و اسلحه ام دیگر شلیک نکرد. با اینکه چند بار حتی داخل آب امتحان کرده بودم و می‌دانستم که شلیک می کند، اما هر چه کردم کارساز نشد . اسلحه را به آب انداختم . فقط ۹ تا نارنجک داشتم. باز به طرف دشمن حرکت کردیم. ۴ تا گلوله داخل آب به من اصابت کرده بود ، اما همان طور که اسلحه ام شلیک نکرد ، آن گلوله ها هم کارساز نشد. ۴ یا ۵ متر مانده به خاکریز ، یوسف قربانی هم گلوله خورد ، گلوله به یک گوشش خورد و از گوش دیگرش خارج شد و به داخل آب افتاد. از داخل آب بیرون آوردمش و دیدم ، آخرین لحظات زندگی اش است . از دهان و دماغ و حتی چشمانش خون بیرون می زد چند بار به اسم صدا زدم ، اما جوابی نشنیدم و شهید شد. گفتم : "یوسف تو هم رفتی . سلام مرا به بچه ها برسان... تیرباری که اکثر رزمندگان ما را شهید کرده بود را شناسایی کرده بودیم. وقتی کاملاً از آب در آمدم و نزدیک تر شدم. دشمن به هیچ وجه به من تسلط نداشت که با گلوله بزند مگر اینکه با نارنجک می‌زد که من هم یک جا نبودم و سریع حرکت می کردم ، ناگهان متوجه شدم شخص دیگری خود را به خط رسانده ، دقت که کردم دیدم ، رضا چمنی است . یک طرف خط ما پاسگاهی بود به نام پاسگاه کوتسواری که رو به طرف پاسگاه خرمشهر ایستاده بود و صدا می‌زد، اصغر نقدی بیا. دو بار صدا زد اما چون سرپا بود با گلوله زدند و شهید شد و به آب افتاد. من یک لحظه نگاه کردم دیدم در خط ما هیچ کس نیست . به طرف سنگر تیربار دشمن حرکت کردم ، چون هوا کاملاً تاریک بود مرا نمی‌دیدند. آرام از خاکریز بلند شدم و داخل سنگر را نگاه کردم. دیدم ۲ تا تیربار گذاشته اند و پنجره ها را باز کرده اند و ۲ تا تیربار را حالت قیچی بیرون آورده اند . ۲ نفر پشت تیربار نشسته بودند . ۲ نفر هم فقط برای قطار آنها گلوله ردیف می کردند و یک نفر هم از بیرون مهمات می‌آورد . من هم در آن مسیر نارنجکها را انداخته بودم ، فقط ۲ تا نارنجک داشتم . نارنجک را کشیدم . وقتی نارنجک را می کشیم تا عمل کردن نهایت ۶ ثانیه زمان می‌برد. من به مدت ۳ ثانیه در دستم نگه داشتم تا سریع عمل کند و در شمارۀ ۴ آرام دستم را بردم کنار تیربار و از پنجره به داخل انداختم. آنها متوجه نشدند اما کسی که مهمات می آورد مرا دیده بود ، مهمات را زمین انداخت و خود فرار کرد. چون سنگر بسته بود نارنجک به شدت عمل کرد و درجا ۴ نفرشان به درک واصل شدند و نفر پنجم در حال فرار زخمی شده بود. وقتی نارنجک عمل کرد دیدم یک نارنجک در نیم متری من افتاد، این نارنجک را همان فردی که مجروح شده بود انداخته بود. در عرض چند ثانیه صدها فکر کردم که چه کنم خواستم با دست بردارم و بیندازم یا با پا بزنم. گفتم شاید زمان نباشد نهایتاً حالت سجده نشستم و گفتم هر چه باداباد. منفجر شد و آتش سیاهی از آن بلند شد. ۵ ترکش به پشتم اصابت کرد اما اینگونه نبود که مرا از پای در آورد. چون قسمت های نرم گوشت ترکش خورده بود اثرگذار نبود. در ان حال حاج عباس راشاد رسید و او اولین نفری بود که از گروهان شهید ابوالفضل خدامرادی رسیده بود. از سمت راست ما گروهان خدامرادی به فرماندهی شهید ابوالفضل خدامرادی حرکت می کرد ، وقتی به سیم خاردارها رسیدند ابوالفضل خدامرادی شهید شد و پشت سرش معاونش محمود سهرابی هم شهید شد... 🌸 نامشان جاوید و یادشان گرامی ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab