eitaa logo
هیئت شهدای زنجان
431 دنبال‌کننده
8هزار عکس
3.8هزار ویدیو
16 فایل
کانال اطلاع رسانی هیئت شهدا پایگاه ۲۱ شهید آیت الله مطهری زنجان برنامه هفتگی سه شنبه ها ساعت ۲۱
مشاهده در ایتا
دانلود
تصاویر مراسم شب گذشته هیئت شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از دل باخته
💢 ✍ خاطراتی مستند و میدانی از رزمندگان زنجانی در عملیات عاشورایی : 📌 💠 🖌... فاصله زیاد بود و در تاریکی شب نمی شد تشخیص داد که نیروهای خودی هستند یا دشمن ، برای همین خیلی یواش و بی سر و صدا بالای سرشان رفته و هر کدام گوشه ای سنگر گرفته و برادر ندرلو چندباری رمز عمليات را فریاد زده و با شنيدن نام مقدس یا زهرا (س) از خودی بودن شأن مطمئن شده و با خوشحالی فراوان به کمک شأن شتافته و با استفاده از قبضه سلاح هایمان یک به یک شأن را از داخل کانال پر از لجن بیرون کشیدیم . سردار میرزاعلی رستمخانی فرمانده تيپ اول لشگر ‌۳۱ عاشورا و سردار رسول وزيری فرمانده گردان حر و معاونين شجاع شأن سردار رضا زلفـخانی و سردار عباس تاران (خدادوست) و پاسداران دلاور احد اسکندری ، خليل آهومند ، کريم آقامحمدی ، فرامرز گنجی ، رضا رسولی و بسيجيان دلیر برادران حاج حسن راشاد ، مصطفی جلدی ، سعيد‌ تقيلو ، يوسف قربانی ، سيد داود طاهری ، مهدی حيدری ، مصطفی مرادی ، صمد_محمدی و چند عزیز ديگر که نامشان را نمی دانستم با لباس ها و تجهيزات خيس و بدبو از کانال خارج و یک گروه بیست یا بیست و پنج نفره تشکیل شد . وقت تنگ بود و دشمن در حال پیشروی ، برادران ندرلو و محمدی سریع وضعيت خطرناک منطقه و حرکت تانک ها و نقشه دشمن برای محاصره دوباره رزمندگان را برای سرداران رستم‌خانی و وزیری توضيح داده و قرار شد که سریع به سمت تانک ها رفته و تا رسیدن نیروهای پشتیبان جلوی پیشروی آنان را بگیریم . شتابان راهی پائین منطقه شده و بعد از طی مسافتی ، به نزدیکی رودخانه دجله رسيده و بنا به دستور پشت خاکريز بلندی در روبروی رودخانه مستقر شدیم . سردار رستم‌خانی با تعدادی از همراهان و چند بیسیمچی از گروه جدا و جهت شناسائی منطقه و یافتن اطلاعاتی از وضعيت نيروها و آرایش تانک های دشمن به سمت رودخانه رفتند . قرار بود بعد از بازگشت سردار رستم خانی به گروه های چندنفره تقسیم و از چند سمت مختلف به تانک‌های عراقی حمله کنیم . از شدت آتش باری دشمن کاسته و از شر تیرها و ترکش ها خلاص و منطقه نسبتاً ساکت و آرام شده بود . از سمت مقابل صدای حرکت خشن و رعب آور تعداد زیادی تانک به گوش می رسید که بدليل تاريکی منطقه به هیچ عنوان قادر به ديدن شأن نبودیم . همگی با همتی عالی و قلب هائی پراميد ، آماده نبرد و مقابله با تانک‌های دشمن بودیم و برای آغاز حملات ثانیه شماری می کردیم . ناگهان فضای تاریک منطقه همچون روز روشن شد و دیواره خاکريز از سمت مقابل مورد اصابت متوالی گلوله های مستقيم توپ قرار گرفت . دوباره گلوله باران میدان آغاز و باران تیر و ترکش ها شروع به باریدن کرد . شدت انفجارات بقدری زیاد بود که در یک لحظه همه جا تیره و تار شده و خاکریز و اطرافش در ابری سياه از دود و خاکستر فرو رفت . رگبار مسلسل های سنگین و سیل گلوله های سرخ رسام اجازه سر بلند کردن را به کسی نمی دادند و همه اجباری از تاج خاکریز پائین کشیده و در دیواره آن پناه گرفته بودیم ، از اوضاع مقابل هیچ‌ اطلاعی نداشتم و همین امر باعث دلهره و نگرانی ام شده بود . با اینکه کار بسیار خطرناکی بود ، اما برای رفع دل شوره و اضطراب یواش بالای خاکریز کشیده و از تاج خاکریز نگاهی به جلو انداختم و با صحنه ای مواجه شدم که تمام تنم لرزید. در چندصد متری خاکريز ، تعداد بیشماری تانک با نورافکن های روشن در ستونهای افقی و عمودی آرايش جنگی گرفته و همزمان به سمت مان تیراندازی میکردند . تعداد تانک ها بقدری زیاد بود که تمام دشت مقابل و جناحین چپ و راست شو پوشانیده بودند. خوشبختانه بچه‌ها از آن طرف کانال تعداد زیادی موشک آر پی جی همراه خود آورده بودند که با خیال راحت می توانسیم مدتی مشغول شأن کنیم ، اما با این وجود تعداد تانک ها بقدری زیاد بود که اگر تمام موشک ها را هم به هدف می‌زدیم ، بازم بقیه شأن تار و مارمان میکردند . گلوله باران خاکريز مدتی ادامه یافته و سپس غرش وحشتناک تانکها فضای منطقه را پرکرده و صدای خشن زنجیرها خبر از آغاز یورش دشمن داد . با رسیدن تانک‌های عراقی به تيررس موشک ها ، همه آر پی جی زنهای گروه بلند شده و هر کدام از گوشه ای از خاکریز تانکی را نشانه رفته و با ذکر مبارک سبحان الله شليک کردیم . فاصله بقدری کم بود که بسیاری از موشک ها به تانک های ردیف اول خورده و منفجر شدند . اما در کمال ناباروری صدمه ای به تانک ها وارد نکرده و تانک ها غرش کنان و رگبار زنان به سمت خاکریز آمدند . تانکها از نوع تی ۷۲ ضد موشک بودند که تنها راه از کار انداختن شأن زدن برجک يا شنی و یا انداختن نارنجک داخل کابین شأن بود که آن هم کار هر کسی نبود... 🌀 🖍 خاطره از بسیجی جانباز ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
هدایت شده از دل باخته
16.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 🌀 📽 فیلمی زیبا و خاطره برانگیز از لحظه اعزام رزمندگان سلحشور و حماسه ساز به منطقه عملیاتی شرق دجله عراق برای آغاز مرحله دوم عملیات عاشورایی ♦️ ۲۰ اسفندماه ۱۳۶۳ ، جزایر مجنون عراق ، رزمندگان گردان حضرت حر 🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد 😞 لازم به ذکر است که تعداد زیادی از این دلاور مردان رزمنده در عملیات عاشورایی بدر به درجه رفیع شهادت نائل آمده و عده کثیری هم زخمی و یا اسیر نیروهای بعثی عراق شدند. 🎙 : بگذار اغیار هرگز در نیابند که این قلب‌های ما از چه اشتیاق و شور و نشاطی مالامال است و روح ما در چه ملکوتی شادمانه سر می‌کند و سر ما در هوای کدامین یار خود را از پا نمی‌شناسد. بگذار اغیار هرگز در نیابند... ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
هدایت شده از دل باخته
22.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 🌀 قسمت سیزدهم 📽 فیلمی زیبا و خاطره برانگیز از سرزمین خونرنگ و حال و هوای رزمندگان اسلام در عملیات عاشورایی ♦️  در دیماه ۱۳۶۵ با رمز مبارک یا زهرا (س) در منطقه عمومی انجام گردید. ایثار و فداکاری رزمندگان اسلام در این عملیات بحدی بود که عراقیها و کشورهای حامی صدام را به ترس و وحشت انداخت . 🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
هدایت شده از دل باخته
14.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 📽 نوحه ای شنیدنی و خاطره برانگیز از با تصاویری زیبا و دیدنی از جبهه‌های حق علیه باطل و رزمندگان اسلام در دوران دفاع مقدس 🎙 این جبهه ی اسلام است ، دل شور دگر دارد حقا که بر این محفل ، الله نظر دارد شو عازم این سامان تا عشق و صفا بینی در بزم فداکاران خوش روح وفا بینی روشن دل هر عاشق از نور خدا بینی آنکس بود از ما دور ، اینجا چه خبر دارد... 🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
# عکس خاطره 🌹 # جمعی از اعضای هیأت شهداء و # مرحومین : ◾️زنده یاد حاج سید سعید حسینی ◾️زنده یاد حاج عباس مجتهدی ◾️زنده یاد حاج حسن گرانمایه ◾️زنده یاد حاج رسول زنجانی # روحشان شاد و يادشان برای همیشه گرامی باد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 🎥 اینجا چین یا ژاپن نیست!!! ❄️🌹❄️ 🔻 این پل ها بر روی دره ای به عمق ۲۵۰ متر واقع در محدوده دریاچه سد و نیروگاه کارونِ۳ و به جهت جایگزینی جاده قدیمی ایذه –شهرکرد ساخته شده اند. 🔸پل های فوق دارای دهانه قوسی از نوع خود در هستند. 🔺کلیه مراحل پروژه اعم از طراحی، محاسبات ایستایی سازه فلزی، ساخت قطعات فلزی و نصب پل توسط مهندسان انجام شده است.
به اطلاع دوستان عزیز می رسانیم مراسم تشییع مادر گرامی آقای مصطفی جلدی پنجشنبه مورخ ۶ بهمن ساعت ۱۱:۳۰ در بهشت زهرا برگزار می شود. مراسم شام غریبان امشب بعد از نماز مغرب و عشا در مسجد احمدیه برگزار می شود. مراسم ترحیم فردا ساعت ۱۵ الی ۱۶:۳۰ در همان مسجد منعقد می باشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
24.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعر زیبا و حماسی استاد کلامی زنجانی در وصف سپاه انقلابی ، مراسم هیئت شهدا پایگاه شهید مطهری ۴ بهمن ۱۴۰۱
﷽ گر غـفـلـتی کـنـیـم دل، آزرده می شود از کف بهار رفته، گل افسرده می شود در لـیــلـة الــرغـائــب از الله ذوالـجـلال حاجات خـود بخواه، بر آورده می شود ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ هیئت شهدا پایگاه شهید مطهری
هدایت شده از دل باخته
💢 ✍ خاطراتی مستند و میدانی از رزمندگان زنجانی در عملیات عاشورایی : 📌 💠 🖌... تانک های عراقی غرش کنان جلو آمدند و فرماندهان داد زدند که تانکهای ردیف عقب را بزنید . فریادهای سبحان الله ، آر پی جی زنها در فضا پیچید ، اما جز موشک من و برادر عسگری ، موشکی سمت تانک ها شلیک نشد ! ناباورانه بقیه موشکها عمل نکردند ، آر پی جی زنها شتابان موشک های ديگری را امتحان کردند ، متاسفانه هيچکدام عمل نکرد . معلوم شد که چاشنی موشک ها هنگام عبور از کانال بدبو ، آب خورده و از کار افتاده اند ، فقط چندتا موشک سالم در کوله پشتی من و برادر عسگری باقی مانده بود که آنها را بين آر پی جی زنها تقسيم کردیم ، قرار شد که موشک ها را تک به تک و با تاخیر زمانی شلیک کنیم تا وقت خریده و مدتی تانک های دشمن را مشغول کنیم تا شاید گردان های پشتیبان از راه برسند . بسيجی دلاور حاج حسن راشـاد برای شليک اولین موشک بلند شده و قبل از اینکه کاری کند . در تاج خاکریز مورد اصابت گلوله مسلسل تانک ها قرار گرفته و از ناحیه گوش زخمی شد که با اصرار فرماندهان و بـه کمک يکی از همرزمان راهی عقبه شد . با هر ثانيه ای که می گذشت ، فشار تانک ها بیشتر و بیشتر می شد و وضعيت گروه کوچک ما هم در پشت خاکريز مدام بدتر و بدتر می شد ، باقی مانده موشک ها را هم شلیک کرده و قبضه های آر پی جی بدون موشک در دست رزمندگان مبدل به یک چوب دستی شد. لحظات بسیار سخت و دلهره آوری بود . در دشتی ناشناس و غریب مقابل صدها دستگاه تانک پیشرفته دشمن بدون هیچ مهمات و پشتیبان گير افتاده بودیم . با اتمام موشک ها و خاموش شدن آتش آر پی جی ها ، خدمه بزدل تانک ها دل و جرأت بیشتری یافته و با سرعت و بی پروا به سمت خاکریز حمله ور شدند ‌. با سقوط خاکریز فقط چندمتری فاصله داشتیم که ناگهان سردار رسول وزیری فرمانده دلاور گردان فرمان عقب نشينی داده و شروع به فرار از مقابل تانک ها کردیم . آتشباران پرحجم و سنگین دشمن تمام راه های مواصلاتی منطقه را مسدود و حرکت و جابجایی گردان های پشتیبان را با مشکل مواجه کرده بود . گروه کوچک ما هم بنا به دستور باید سریعاً عقب کشیده و خود را به آنسوی کانال بدبو می رسانید . فقط تا زمان آگاهی دشمن از خالی بودن خاکریز فرصت داشتیم که خود را به کانال بدبو رسانیده و از داخلش عبور کنیم و برای همین هم با تمام توان می دویدیم و برای سبک تر شدن هم ، یک به یک تجهیزات اعم از کلاهود ، کوله پشتی ، قمقمه ، جعبه شیم میم ره و ماسک ضدگاز را از خود باز و به اطراف پرتاب میکردیم . مسير یکسره زير آتش شدید ادوات سبک و سنگین دشمن بود و رگبار گلوله مسلسل تانکها برای لحظه ای قطع نمی شد ، در یک ستون و بصورت نيم خيز حرکت کرده و در هر چند متری هم با انفجار گلوله توپ و خمپاره ای مجبور به خیز زدن و خوابیدن روی زمین می شدیم . رنگ آسمان داشت به آبی مبدل می شد که نفس زنان و عرق ریزان به کنار کانال بدبو رسیده و سراسیمه داخلش شده و مشغول عبور از آن شدیم . لجن سیاه و تيره رنگ تا گردن آدم می رسید و آنچنان هم بدبو بود که مشام را آزار داده و حالت تهوع به آدم دست میداد . داشتم خیلی نرم و یواش داخل لجن حرکت می کردم تا شاید آب کثیف و بدبو به دهانم نرود که یکدفعه بچه ها از بالای کانال داد زدند که تانکها از خاکریز عبور کرده و با سرعت به سمت کانال می‌آیند ، با شنیدن خبر ، حرکت بچه ها در داخل کانال سرعت بیشتری گرفت و دیگر کسی توجه ای به لجن تیره و بدبو نکرد و همگی شناکنان و دست و پا زنان عرض کانال را پیموده و با کمک سایر هم‌رزمان از داخل کانال خارج و در پشت دیواره خاکی آن سنگر گرفتیم . طبق فرمان قرارگاه باید تا کانال خشک دیشب عقب نشینی می کردیم . بنا به دستور سردار وزیری در گروه های چندنفره در میدان پخش شدیم تا همگی یک‌جا هدف گلوله مسلسل و توپ تانک ها قرار نگیریم . نفرات گروه ‌ما را سردار رضا زلفخانی معاون اول گردان حر ، پاسداران دلاور احد اسکندری ، خليل آهومند ، فرامزر گنجی ، بسیجی دلاور مصطفی جلدی و دوتن از بیسيمچی های گردان تشکيل می دادند ‌. تمام لباس هایمان خيس و آغشته به لجن بود و بقدری هم بوی بدی می داد که حال آدم بهم میخورد . سحر دمیده و آسمان داشت روشن میشد که تانک‌ها در کنار کانال بدبو ردیف شدند و نیروهای پیاده عراقی هم در اطراف شأن موضع گرفته و شروع به تیراندازی کردند . مدتی افتادن و خیزان زیر باران گلوله ها و موشک ها راه رفتیم تا اینکه به کنار حوضچه هایی خاکی رسیدیم که چهار یا پنج متری ارتفاع و پانصد یا ششصد متری طول داشتند . برای در امان ماندن از آتش عراقی ها وارد یکی از آنها شده و به راه خود ادامه دادیم... 🌀 🖍 خاطره از بسیجی جانباز ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab