هدایت شده از دل باخته
💢 #حماسه_بدر
✍ خاطراتی مستند و میدانی از رزمندگان زنجانی #گردان_حر #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر
📌 #قسمت_۳۸
💠 #خط_صفین / عصر روز سوم
🖌... حملات زمینی و هوایی دشمن تا حوالی عصر بصورت یکسره و بی وقفه ادامه یافته و رزمندگان جان برکف گردان هم زیر بارانی از گلوله و ترکش ، دلاورانه با قشون عظیم تانکها و نفرات پياده و کماندوهای عراقی جنگیده و اجازه نفوذ و شکستن خط پدافندی را به آنان ندادند تا اینکه بعد از ساعت ها حمله همه جانبه و آتشباری سهمگین و گسترده ، چیزی عاید لشگریان دشمن نشده و طبق روال روزهای گذشته در مقابل ایثار و مقاومت جانانه همسنگران کم آورده و با خفت و خاری مجبور به عقب نشینی شدند ، با توقف حملات و عقب کشیدن قشون دشمن ، سرور و شادمانی باردیگر بر فضای کانال حکم فرما شده و صدای فریادهای بلند الله اکبر و صلوات رزمندگان در سرتاسر خط پدافندی طنین انداز شد.
باور کردنی نبود. تمام اضطراب و نگرانی های حاکم بر کانال ، جایش را به خنده های شادی و فریادهای پیروزمندانه همقطاران داده بود. تعداد ۲۰ یا ۲۵ نفر نيروی تشنه و خسته و بيخواب در برابر قشون تابن دندان مسلح دشمن جانانه و مردانه ايستاده و جنگيده و در کمال شجاعت و پايمردی به قله رفيع پيروزی دست يافته و با سرافرازی و افتخار پای از ميدان نبرد بيرون نهاده بودند. با کدامين عقل تدبيرگر و حساب گر می توان تحليلی بر اين نبرد نابرابر و ناجوانمردانه رقم زد و چگونه می توان باور داشت که يک گروه کوچک از جوانان و نوجوانان کم سن و سال بسيجی و پاسدار با بدن های خسته و رنجور که چندین شب خواب به چشمان راه نداده اند و چندین روز سراسر حادثه و نبرد را هم سپری کرده اند. توانسته اند با کمترین امکانات و تجهیزات چندين لشگر پياده و زرهی دشمن را در نهايت عجز و ناتوانی به زانو درآوردند !؟
با پایان حملات دشمن ، آتشباران زمینی و هوایی کانال هم کم کم کاسته شده و یک آرامش نسبی در منطقه حکم فرما گردید. برادر جعفر امینی برای دیدار با بقیه یاران و دوستان روانه بالای کانال شده و من هم کمپوتی باز کرده و بعد از شستن خاک و گل دهانم با آب کمپوت ، مشغول خوردنش شدم. آفتاب سوزان جنوب کم کم در حال غروب بود و نسیم خنک عصرگاهی جسم خسته ام را نوازش داده و باعث یک حس و حال خوب در وجودم می شد. مات و مبهوت میدان نبرد بودم و داشتم به حوادث چند روز گذشته فکر می کردم که یکدفعه متوجه رزمنده مجروحی در وسط میدان شدم که با بلندکردن دست استمداد کمک می کرد. از آن فاصله دور ، تشخیص دادن دوست و دشمن بودنش اصلأ امکان پذیر نبود. چند نفری از همرزمان را صدا کرده و با نشان دادن فرد مجروح ، جویای نظر آنها شدم ، داخل یک گودال کم عمق افتاده بود و مدام هم یک دستش را بلند می کرد. بعضی ها گفتند که امکان دارد از بچه های گردان خودمان باشد که شب عملیات زخمی شده و کشان کشان دارد به سمت کانال می آید. بعضی ها هم گفتند که احتمالا از نیروهای عراقی است و همقطارانش جایش گذاشته اند . با تماشای حالات جانسوز رزمنده زخمی و التماس های مظلومانه اش ، عاقبت دلم سوخته و تصمیم گرفتم که از کانال خارج و به کمکش بروم .
جهت کسب اجازه به سنگر فرمانده دسته برادر پاسدار خلیل آهومند رفته و قصدم را گفتم. برادر آهومند قبول نکرده و گفتند که عراقی ها کاملا به روی میدان دید دارند و بیرون رفتن از کانال کار بسیار خطرناکی است. ناراحت و ناامید به سنگر برگشته و با دیدن تلاش های فرد مجروح دوباره حالم دگرگون شده و برای کسب اجازه بازم به سنگر برادر آهومند برگشتم. اما بازم موافقت نکرد و این حکایت چندبار دیگر هم تکرار شد تا اینکه جهت کسب تکلیف به سنگر برادر عباس تاران (خدادوست) فرمانده وقت گردان رفتم. با تعجب ایشان هم حرفهای برادر آهومند را تکرار کرده و ازم خواستن که خودسری نکرده و پیرو دستورات فرمانده دسته باشم .
مأیوس و خیلی ناراحت و عصبی در حال بازگشت به سنگرم بودم که پیک دلاور گردان برادر پاسدار احد اسکندری و بسیجی دلاور یوسف قربانی هم جهت دیدن فرد زخمی همراهم شدند. سه تایی کنار سنگرم مشغول تماشای فرد مجروح بودیم که یک رزمنده آر پی جی زن اصفهانی از راه رسیده و با دیدن صحنه و شنیدن جریان ، قبضه آر پی جی را کناری گذاشته و خنده کنان با لهجه غلیظ اصفهانی گفت : خب ! من که از بچههای گردان شما نیستم و نیازی هم به اجازه ندارم. بعد هم یک اسلحه کلاش از بچهها گرفت و سریع از کانال خارج و تند و نیم خیز سمت رزمنده زخمی رفت و بعد از اینکه بالای سرش رسید . لگد محکمی به فرد مجروح زده و سریع برگشت و با خنده گفت : ولش کنید ! حرام زاده عراقی است . بعد هم آر پی جی اش را برداشته و خندان و خرامان روانه پایین کانال شد...
🌀 #ادامه_دارد
🖍 خاطره از بسیجی جانباز #عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
هدایت شده از هیئت شهدای زنجان
بانیان محترم نیمه اول سال ۱۴۰۲ هیئت شهدا
لطفا در مراسم نهم اسفند هیئت جهت هماهنگی تاریخ مراسم حتما حضور بهم رسانید.
هدایت شده از دل باخته
🌸 نامشان جاوید و یادشان گرامی
#مرد میخواهد...
اینکه بگذری از تمام آرزوهایت...
اینکه بتوانی زنجیرهای محبت و دلبستگی ها دنیا را از خود رها کنی...
گفتنش بسیار آسان است.!
ولی اگر عمل کردن به آن هم سهل و آسان بود به نام خیلی هامان واژه شهید اضافه شده بود...!
حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#شهیدان_زنجان