eitaa logo
افسران آتش به اختیار
77 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
900 ویدیو
76 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5866250840376871572.mp3
11.97M
🔴صوت کامل بیانات رهبر انقلاب در ارتباط تصویری با مردم آذربایجان شرقی، در سالروز قیام ۲۹ بهمن مردم تبریز. ۱۳۹۹/۱۰/۲۹
🔴مردی که محاسبات دشمن را در عرصه اقتصاد بهم ریخت هر زمانی که اروپایی‌ها به بهانه تحریم پروژه‌های بزرگ نفت و گاز کشور را رها کردن و زیر قراردادشان زدن و رفتند، این قرارگاه خاتم بود که کشور را از مشکلات بزرگ نجات داد و همان پروژه‌ها را دست گرفت و بهتر از به نتیجه رساند. هیچ‌وقت از اعتماد به نیروی و ضربه نخوردیم... باز هم اعتماد کنیم https://t.me/af_m_soleimani_k
🔴کاریکاتور / موز و کره یا مذاکره؟! کدومش اولویت این دولته؟ https://t.me/af_m_soleimani_k
🔴 آیا اختلاس هزینه دارد یا خدمت به کشور، ساخت زیرساخت‌های کشور و ایجاد اشتغال برای هزاران جوان از طریق، پالایشگاه‌ها، کارخانجات، حوضچه‌های پرورش ماهی، میگو و... ❗️ 🔷 اگر خدمات نظامیان از جمله دکتر سعید محمد هزینه دارد جهت آبادانی و خدمت به کشور خصوصا نخبگان و جوان است 🔷 اختلاس‌گران اصلاحاتی و اصولگرا چه خدمتی برای کشور کرده‌اند جز از بین بردن اعتماد و کوچک‌تر کردن سفره مردم چه کرده‌اند؟! ۱۴۰۰ https://t.me/af_m_soleimani_k
هدایت شده از @anamag dars
هدایت شده از @anamag dars
هدایت شده از @anamag dars
هدایت شده از @anamag dars
هدایت شده از @anamag dars
هدایت شده از @anamag dars
توجه: در منابع روایی مستندی برای اذکار هر روزِ هفته نیست. بنا بر این، این اذکار را به قصد ورود نمی توان گفت، اما اذکار خوبی است و گفتن آن به امید درک ثواب بلا اشکال است. ............................................................... 🌼پنجشنبه است و ياد درگذشتگان یاد کنیم جمیع انبیا و اوصیاء و اولیا و شهدا و علمای ربانی و جمیع حق داران و پدران و مادرانمان و ذوی الحقوق و هر آن که چشم انتظار ماست. و بدوارثین و بی وارثین و ... ✍️اللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ
هدایت شده از @anamag dars
هدایت شده از @anamag dars
هدایت شده از @anamag dars
هدایت شده از @anamag dars
امام هادی علیه السلام می فرماید: مَنْ هَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ فَلَا تَأْمَنْ شَرَّهُ (بحار الانوار، ج 75، ص 365، حدیث 1. ) یعنی کسی که برای خودش شخصیت قائل نیست، از شر او ایمن نباش. حضرت آیت الله مکارم: افراد دو گونه اند: عده ای هستند که برای خود شخصیت و ارزش وجودی برای خود قائلند. این برای خود نشانه هایی دارد مثلا آنها زیر بار منت کسی نمی روند هرچند اگر به چیزی احتیاج داشته باشند. دیگر اینکه حتی الامکان دست نیاز به سوی کسی دراز نمی کنند. همچنین کارهایی که مخالف حفظ آبرو است انجام نمی دهند. دیگر اینکه گاه از درآمدهای بالا ولی در کارهای پست صرفنظر می کند تا شخصیت خود را حفظ کنند. دیگر اینکه با افراد پست همنشین و دوست نمی باشند. و ... ولی افراد بی شخصیت در همه ی نشانه های فوق وارونه عمل می کنند. به آسانی دست احتیاج به سوی این و آن دراز می کنند و به فکر آبروی خود نیستند. این دسته انسان های خطرناکی هستند مخصوصا اگر به مقام و ثروتی برسند. این دسته چون برای منافع خود دست به هر کاری می زنند اگر به مال و منال و مقامی دست یابند نباید از شرشان ایمن بود. این در واقع درس بزرگی از ماست و به ما می آموزد که از طرف چه کسانی احساس خطر کنیم. این روایت می گوید نسبت به افراد بی شخصیت و بی بند و بار باید جانب احتیاط را رعایت کنیم زیرا آنها هر کاری را ممکن است انجام دهند. این مسأله گاه در سطح وسیع تر در میان کشورها و احزاب و دولت ها مطرح می شود. گاه دولت هایی هستند که شخصیتی برای خود قائل نیستند و برای حفظ منافع خود، دروغ می گویند، شایعه می سازند، حمله می کنند ... درس خارج فقه 91/06/29
هدایت شده از @anamag dars
هدایت شده از @anamag dars
📖حتماً بخوانید👇 طبیب نگاهی به زخم پهلوی متوکل انداخت و گفت: «ای خلیفه، این زخم به دلیل عفونت زیادی که در آن جمع شده، روز به روز ورمش بیشتر می شود.» متوکل ناله ای کرد و گفت: «فکر چاره باشید که این درد مرا از پای در می آورد.» طبیب نگاهی به صورت رنگ پریده‌ی متوکل انداخت و گفت: «باید سر زخم را بشکافیم تا عفونت بیرون بیاید.» ـ سر زخم را بشکافید؟! من همین طور هم آرام و قرار ندارم، چه رسد به این که بخواهید چاقو را به زخم نزدیک کنید. طبیب دیگر گفت: «ای خلیفه! هیچ راهی غیر از این وجود ندارد.» فتح بن خاقان تعظیمی کرد و گفت: «ای خلیفه! اگر اجازه بدهی، شخصی را نزد علی النقی بفرستیم. شاید دوایی برای این مرض شما داشته باشد.» متوکل با اشاره‌ی سر، حرف او را تایید کرد. فتح بن خاقان بیرون رفت و لحظاتی بعد برگشت و گفت:«حتماً غلام با راه چاره ای بر خواهد گشت.» بطحایی که چشم دیدن امام را نداشت، گفت: «هیچ کاری از او بر نمی‌آید.» طبیب نگاهی تمسخر آمیز به فتح بن خاقان انداخت و گفت: «چه راهی غیر از شکافتن سر زخم وجود دارد؟!» مادر متوکل با دستمال اشک‌هایش را گرفت و پیش خود گفت: «نذر می‌کنم اگر فرزندم شفا پیدا کند، کیسه ای زر برای امام بفرستم.» ساعتی بیشتر نگذشته بود که غلام وارد جمع شد و گفت: «امام گفت که پشکل گوسفند را در گلاب بخیسانید و آن را روی زخم ببندید.» صدای خنده فضای اتاق را پر کرد: [ـ پشکل؟! ـ عجب حرفی! ـ واقعاً مسخره است. (=درست مانند کسانی که تجویز شیاف روغن بنفشه از امام صادق علیه السلام را مسخره می‌کردند)] صدای فتح بن خاقان آن‌ها را به خود آورد: ـ حرف امام بی حساب نیست. به آنچه دستور داده، عمل کنید. ضرری نخواهد داشت. و برای تهیه‌ی آن، از در بیرون رفت. یکی از اطباء گفت: «بهتر است ما هم بمانیم تا نتیجه‌ی کار را ببینیم». ساعتی بیش از گذاشتن دارو روی زخم نگذشته بود که شکافته شد و عفونت بیرون زد. طبیب که به زخم خیره شده بود، با ناباوری گفت: «به خدا قسم که علی النقی دانای به علم است و حرف های ما درباره‌ی او اشتباه بود‌.» بطحایی که کنار متوکل ایستاده بود، این حرف برایش گران آمد. سر در گوش متوکل برد و گفت: « ای خلیفه! بهتر است زودتر این طبیبان را مرخّص کنی. جایز نیست در حضور شما کسی را مدح کنند که خلافت شما را قبول ندارد.» متوکل که کمی دردش آرام شده بود، به آن‌ها گفت: «شما مرخص هستید، می توانید بروید». و رو به بطحایی گفت: «اگر داروی علی النقی نبود، من الآن حال خوشی نداشتم». بطحایی چشم های نگرانش را به زمین دوخت و به فکر فرو رفت. متوکل که متوجه نگرانی او شده بود، گفت: «در چه فکری؟ اتفاقی افتاده؟» ـ ای خلیفه! علی النقی مال و اسلحه‌ی زیادی در خانه‌ی خود جمع کرده و می‌خواهد علیه شما قیام کند. بهتر است زودتر فکر چاره ای بکنی. متوکل دستش را به هم کوبید و نگهبان را صدا زد. ـ برو سعید حاجب را خبر کن. وقتی سعید وارد شد، متوکل گفت: «همین امشب مخفیانه به منزل علی النقی برو و هر چقدر اسلحه و اموال دارد، به اینجا بیاور.» * تاریکی کوچه را پوشانده بود. سعید نردبان را به دیوار کاهگلی تکیه داد و از آن بالا رفت. خود را به دیوار آویزان کرد تا جاپایی پیدا کند که صدای امام او را به خود آورد: ـ ای سعید! همان طور بمان تا برایت شمعی بیاورم! گوشه‌ی عمامه‌ی پشمی را دور سرش پیچید و از روی سجاده ای که روی ایوان انداخته بود، بلند شد. وقتی امام شمع را به حیاط آورد، سعید جاپایی پیدا کرد و خود را از دیوار پایین کشید. امام با دست اشاره کرد و گفت: «برو اتاق ها را بگرد و هر چه پیدا کردی، بردار.» سعید به فرش حصیری کف اتاق چشم دوخت و گفت: «ای سید! شرمنده ام. مرا ببخش. دستور خلیفه بود.» و به طرف اتاق ها رفت. * ـ ای خلیفه! در منزل علی النقی غیر از شمشیر که غلافی چوبی دارد و این کیسه چیزی پیدا نکردم. نگاه متوکل به یکی از کیسه‌ها افتاد که مُهر شده بود. رو به سعید گفت: «این که مهر مادرم است! برو او را صدا کن.» کیسه‌ی دیگر را باز کرد، چهارصد دینار داخل آن بود. وقتی مادرش وارد شد، کیسه را زمین گذاشت و گفت: «مادر! این کیسه را در منزل علی النقی پیدا کردیم که نشان مهر شما روی آن است. می خواهم بدانم مهر شما روی این کیسه چه می کند؟» مادر متوکل نگاهی به کیسه انداخت و گفت: «چند روز پیش نذر کردم که اگر شفا پیدا کنی، ده هزار دینار برای امام علی النقی بفرستم. نشان مهر خود را نیز بر آن زدم.» صورت متوکل از شرم سرخ شد، رو به سعید گفت: «شمشیر و این کیسه‌ها را بردار و کیسه ای دیگر به آن اضافه کن و به منزل علی النقی برو و عذرخواهی بکن.»... منابع: 📕کافی، ج ۱، ص ۴۹۹ 📗الإرشاد، ج ۲، ص ۳۰۲ 📘المناقب، ج ۴، ص ۴۱۵ 📙الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۶۷۶ 📒إعلام الوری، ج ۲، ص ۱۱۹ 📔کشف الغمة، ج ۲، ص ۳۷۸ 📚بحارالأنوار، ج ۵۰، ص ۱۹۸
هدایت شده از @anamag dars
✍️ علامه طهرانی قدس سره : ماه رجب شهر الله است؛ و برای بسیاری از سالکان راه خدا در ماه رجب فتح باب می‌شود...